لب من زخم شده،بس که پس از رفتن تو
گیرهی مانده ز گیسوی تو را بوسیدم
#مسعود_محمدپور
غَزَلَم نابتَرین شِعرِ جَهان خواهَد بود
تو اَگر رِشتهے آغازِ ڪَلامَم باشی...
#مسعود_محمدپور
من و خورشید نشستیم و توافق کردیم
صـبـح را با تـپـش قـلـب تـو آغـاز کنیم!
#مسعود_محمدپور
رَفتَنَت مُعجِزهی عِلمِ پِزِشکی شُده است
قَلـبِ مَن پیشِ تو امّا بَدَنَـم جان دارَد...!
#مسعود_محمدپور
سبزه در دست تو و چشم من اما نگران
که گره را به هوای چه کسی خواهی زد
#مسعود_محمدپور
صبحی که تو باشی و غزل باشد و آغوش
یک صبح پر از خاطره و نیک سرشت است
گویی که در آغوش خودت معجزه داری
آغوش تو چون تکه ای از باغ بهشت است
#مسعود_محمدپور
مثل روشن کردن کبریت در باران و باد
عشق عذابت میدهد تا اندکی گرمت کند
#مسعود_محمدپور
تا شمیم نفست را نفسی تازه زدم
عشق را با طپش قلب تو اندازه زدم
ناگهان آمدی از عطر تنت لرزیدم
مثل یک زلزله ای لرزه به شیرازه زدم
طرح اندام تو را دیدم و همچون پرگار
چرخشی را متوالی به همین بازه زدم
تا به آغوش تو یک لحظه رسیدم گویی
پرچم فتح خودم را سر دروازه زدم
دست معمار ازل در بدنت مشهود است
شرمسارم که چرا دست به این سازه زدم
عشق تو معجزه ای بود که من عشقم را
گره ای سخت به این عشق پرآوازه زدم
سالیانیست که از عشق تو سرگردانم
عفو کن حرف دلم را به تو من تازه زدم ...
#مسعود_محمدپور
بغلت میکُنم و میروی آرام به خواب
روی بازوی منی غصه نخور خوب بِخواب
تا سحر دورِ تَنت حلقهیِ آغوشِ من است
باید امشب بشود بار دگر کشف حجاب
#مسعود_محمدپور
@abadiyesher
حتی برای دلخوشیام در نبود تو...
گاهی خودم، برای خودم ناز میکنم...
#مسعود_محمدپور
@abadiyesher
سر زیبایی چشمان تو دعوا شده است
بین ماه و من و یك عده اساتید هنر
#مسعود_محمدپور
@abadiyesher
عشق آن بغضِ عجیبی است که از دوریِ یار
نیمه شـب بینِ گلو مانده و جـان میگیرد
#مسعود_محمدپور
@abadiyesher