تا به کنج لبت آن خال سیهرنگ افتاد
نافه را صدگره از خون به دل تنگ افتاد
آن نه خط است برآن عارض پرنقش و نگار
رنگ محویست که در دفتر ارژنگ افتاد
سیب از آسیبجهانرست که همرنگ تو شد
گشت نارنج ز غم زردکه نارنگ افتاد
دررهت چشم من از هفته به هفتادکشید
در پیات کار من ازگام به فرسنگ افتاد
نرگس از چشم تو چون برد حسد، کور آمد
سرو با قد تو چون خاست بپا، لنگ افتاد
از دل گمشدهٔ خوبش فرو بستم چشم
تا مرا دامنت ای گمشده در چنگ افتاد
دانم اندر دل سخت تو نکرده است اثر
نالهٔ من که ازو خون به دل تنگ افتاد
کرد چون همره چنگ این غزل آهنگ، بهار
چنگ دردل زد و با چنگ هم آهنگ افتاد
✍🏻 #ملک_الشعرای_بهار
در زلف تو آشوب زمن میبینم
بیگانه نبیند آنچه من میبینم
او پیچ و خم و تاب و گره مینگرد
من بخت سیاه خوبشتن میبینم
#ملک_الشعرای_بهار
زن بُوَد شعرِ خدا، مرد بُوَد نثر خدا!
مرد نثری سَره و زن غزلی تر باشد
نثر هرچند به تنهاییِ خود هست نکو
لیک با نظم چو پیوست نکوتر باشد
#ملک_الشعرای_بهار
ای کمان ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی
ور نه روزی بر جهد از قلب مسکین تیر آهی
#ملک_الشعرای_بهار
🕯🌺
🦋
گفتم بغیر عشق چه باشد گناه منْ؟
گفتند زندگانیِ عاشق گناه اوست
#ملک_الشعرای_بهار
تو اگر خامی و ما سوخته، توفیر بسی است
شعلهٔ عشق نه گیرندهٔ هر خاروخسی است
هر طبیبی نکند چارهٔ این مردهدلان
که دوای دل ما درکف عیسینفسی است
گر دل سوخته ره برد به جایی نه عجب
سوی حق راهبر موسی عمران، قبسی است
کاروانی است پراکنده و سرگشته ولیک
خاطر گمشدگان شاد به بانگ جرسی است
طفل راگوشهٔ گهواره جهانی است فراخ
همه آفاق بر همت مردان قفسی است
ای توانگر تو به زر شادی و دانا به ضمیر
هر کسی را به جهان گذران ملتمسی است
شهر ما با عسس و محتسب از دزد پر است
ایخوش آن شهر که در باطن هر کس عسسی است
سالها حلقه زدم بر در این خانه «بهار»
بود ظنم به همه عمر که در خانه کسی است
#ملک_الشعرای_بهار
🌹🌹🌹
به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفایی که کنی بر دل ما عین وفاست
#ملک_الشعرای_بهار♥️
به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین
هر جفایی که کنی بر دل ما عین وفاست
#ملک_الشعرای_بهار♥️
🍂🍁🍂🍂🍁🍂🍂🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
گـر اسیـرخط و خالی شـد دلـم، عیبم مکن
مرغ جایی میرود کانجاست آب و دانهای
#ملک_الشعرای_بهار
.
شمعیم و دلی
مشعله افروز و دگر هیچ
شب تا به سحر
گریهٔ جانسوز و دگر هیچ ...
#ملک_الشعرای_بهار
⃟░⃟
غممخور جانا در اینعالم که عالم هیچ نیست
نیستهستیجز دمی ناچیز و آن دم هیچ نیست
گر بهواقع بنگری بینی که ملــک لایزال
ابتدا و انتهای هر دو عالــم هیچ نیست
#ملک_الشعرای_بهار
#روزتون_پراز_عشق_و_امید
┄┅─═ ⃟🌻═─┅┄
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه میخواهی؟
دوباره آمدی ای سیل غــم، نمیدانم
دگر ز کلبهٔ ویران من چه میخــواهی؟
#ملک_الشعرای_بهار
امشب ز فراق دوست خوابم نبرد
هم دل به سوی شمع و کتابم نبرد
از بس که دو دیده آب حسرت بارد
بیدار نشستهام که آبم نبرد...
#ملک_الشعرای_بهار
روزی که دلی را به نگاهی بنوازند
از عمر حساب است همان روز و دگر هیچ!
#ملك_الشعراي_بهار
.
صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب
کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم میرسد
گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست
روزی آخر مژدهٔ عفو گناهم میرسد
#ملك_الشعراى_بهار
🌾
تا به کنج لبت آن خال سیهرنگ افتاد
نافه را صدگره از خون به دل تنگ افتاد
آن نه خط است برآن عارض پرنقش و نگار
رنگ محویست که در دفتر ارژنگ افتاد
سیب از آسیبجهانرست که همرنگ تو شد
گشت نارنج ز غم زردکه نارنگ افتاد
دررهت چشم من از هفته به هفتادکشید
در پیات کار من ازگام به فرسنگ افتاد
نرگس از چشم تو چون برد حسد، کور آمد
سرو با قد تو چون خاست بپا، لنگ افتاد
از دل گمشدهٔ خوبش فرو بستم چشم
تا مرا دامنت ای گمشده در چنگ افتاد
دانم اندر دل سخت تو نکرده است اثر
نالهٔ من که ازو خون به دل تنگ افتاد
کرد چون همره چنگ این غزل آهنگ، بهار
چنگ دردل زد و با چنگ هم آهنگ افتاد
#ملک_الشعرای_بهار
روزی که دلی را
به نگاهی بنوازند
از عمر حساب است همان روز و
دگر هیچ !
#ملک_الشعرای_بهار
از پشت تریبون دلم عشق چنین گفت
محبوب تو زیباست، قشنگ است، ملیح است
اعضای وجودم همه فریاد کشیدند
احسنت
صحیح است
صحیح است
صحیح است
#ملک_الشعرای_بهار 🌙
❤️🍂☕️❤️
کنون که گردش ایام را ثباتی نیست
همان خوش است که در عشق بگذرد ایام
#ملک_الشعرای_بهار
در غمش هر شب
به گردون پیک آهم میرسد
صبرکن ای دل!
شبی آخر به ما هم میرسد 🌙
#ملک_الشعرای_بهار
شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ
شبتا بهسحر گریهیِ جانسوز و دگر هیچ...
افسانه بود معنی دیدار که دادند
در پرده یکی وعدهیِ مرموز و دگر هیچ...
خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ...
زینقوم چهخواهی؟که بهین پیشهورانش
گهوارهتراشاند و کفندوز و دگر هیچ...
زینمدرسه هرگز مطَلَب علم که اینجاست
لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ...
خواهد بدل عمر، بهار از همه گیتی
دیدار رخ یار دلافروز و دگر هیچ...
#ملک_الشعرای_بهار
هر کسی کام دلی آورده در کویت به دست
ما هم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد
#ملک_الشعرای_بهار
هر کسی کام دلی آورده در کویت به دست
ما هم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد
#ملک_الشعرای_بهار
گر بوسه به من بخشی، دانی به چه میماند؟
مرغی که گَهِ کُشتن، قاتل دهدش آبی...
#ملک_الشعرای_بهار
چشم فلک است بر ستمگر، نگران
بیدار شود ظالم ازین خواب گران
از کار نمانده این جهانِ گذران
بر ما بگذشت و بگذرد بر دگران
#ملک_الشعرای_بهار