eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل ها همه منتظر برای فَرَج است در ناے بنفشـه ها نواے فَرَج است ذڪرے ڪه غیب از او مےگیرد اے عاشق منتظر، دعاے فرج است اللهم عجل لولیک الفرج
🌷🌷🌷🌷🌷 هم‌سرایی اعضای گروه چکاوک 🌸🌸🌸 چشم‌هایت معنی لبخند روح‌انگیز را بهتر از هر خنده‌ای تفسیر و اجرا می‌کند ☘☘☘ کمال هم‌نشینی با دو لب‌های شکر‌ریزت برآیندش شده چشمانی از پژواک لبخندت 🌸🌸🌸 شیرین‌عسل، مشکین‌بصر، زیبایی‌ات مثل قمر صد شیطنت می‌ریزی از چشمان پر شور و شرر ابرو کمان، با من بمان، کمتر ز رفتن دم بزن برق نگاه نافذت کرده مرا خونین جگر ☘☘☘ هر بار که زلف را بر افراخته‌ای بی‌پرده به قلب نازکم تاخته‌ای ای دلبر گل‌به‌گونهٔ سنگین‌دل! با خندهٔ خود کار مرا ساخته‌ای! 🌺🌺🌺 گوشه‌ی لبخند او با انحنای خنده‌اش برده از من دین و ایمان را خدایا رحم کن ☘☘☘ خنده‌هایت نازنینم هوش از سر می‌برد چشم مستت با نگاهش هم نفس را می‌کشد 🌸🌸🌸 تو می‌خندی و می‌تابد به روی زندگی امّید که از چشمان زیبایت دوباره می‌شود فهمید تویی معنای آن عشق و غزل‌هایی که حافظ گفت میان گریه هم با تو دوباره می‌شود خندید 🍀🍀🍀 این دو تا دندان پایینت مرا از هوش برد آن هویج دست خرگوش مرا این موش خورد جرم دزدی از حساب پادشاه مصر چیست؟ من نمی‌دانم ولی این بچه را باید فِشرد 🌸🌸🌸 لبخند زدی و گل شکوفا شده است صد لالهٔ قرمز به جهان وا شده است شیرینی لبخند تو بهتر ز عسل صبحانهٔ ما ببین مهیا شده است! 🍀🍀🍀 صبح من با خندهٔ مستانه‌ات زیبا شود دلبرم، لبخند تو صبحانهٔ من می‌شود 🌹🌹🌹🌹🌹 گروه شعر چکاوک 👇 https://eitaa.com/joinchat/3853058472C57aec6ea75
🌒🌒🌒 ماه هم از خود ندارد نوری اما باز هم کرده روشن این مسیر ظلمت پر پیچ و خم گرکه می خواهی بیابی راه خود را در مسیر نور شو همچون خمینی رهرویی شو بر امم
پروانه شدم پیله‌ی خود را بدرم... دیوانه شدم تا که جنون را بخرم... از عشقِ تو،غم خانه‌ به‌دوشم کرده..‌. اقرار کنم کنون در آمد پدرم... ✓💔
دار دنیا زین حکایت می‌کند قصه تلخی روایت می‌کند اصل قصه جمله ای کوته بود جز سگان را کس وفایت می‌کند؟ صد نوا از دل به سر دادی که ای کو که دقت بر نوایت می‌کند؟ این صدای در سرت تنها صداست غیر او هم کس صدایت می‌کند؟ عهد اگر بستی به دنیا این بدان بعد از این بیشک خیانت می‌کند جان من دنیا اگر بد می‌کند عادتا اینطور عدالت می‌کند بر مراد کس اگر گشته دمی آخرش روزی شکایت می‌کند هرکسی امری دهد بر دیگری خود ز دیگر ها اطاعت می‌کند کس خوش اندر این سرا کی می‌شود ؟ مال دنیا کی رضایت می‌کند ؟ خود رهانید ار کسی زین دام بد میرود غسل شهادت می‌کند پوچ اندر پوچ و هیچِ هیچ هیچ هیچِ پوچی بی نوایت می‌کند هرکه دل بندد بدین دنیای پوچ در حقیقت خود اسارت می‌کند
ساقی بده جامی می، اندازه به عمرِ وی خودسوزی‌و غم‌تا کی،عمرم‌به‌عبث شد طی...
دیوانه‌ام! دیوانه‌ها را دوست دارم نخجیرِ عشق و دانه‌ها را دوست دارم... باغِ خیالم کلبه‌ای دارد از احساس شمع و گل و پروانه‌ها را دوست دارم... احساس دارم می‌کنم عاشق شدم باز ! از کودکی افسانه‌ها را دوست دارم... سرمستی‌ام دارد نشان از پیچِ مویی من، موبه‌مو میخانه‌ها را دوست دارم... عمری‌ است در میخانه‌ها مأنوسِ دردم دُردی‌ کشم پیمانه‌ها را دوست دارم... هر شب غزل می‌ریزد از چشمم چو باران هر بیت از این دردانه‌ها را دوست دارم... دارم هوای گریه در شب‌های بی‌ تو من لرزشِ این شانه‌ها را دوست دارم... گنجینه دارِ دشنه‌‌ی یارانِ خویشم یک رنگیِ بیگانه‌‌ها را دوست دارم... عمری خرابم گرچه از هجرانِ رویت بعد از تو این ویرانه‌ها را دوست دارم... پیرِ خراباتم جنون را می‌پسندم آبادیِ میخانه‌ها را دوست دارم... چون منتظر زیبا دل و زیبا پسندم رنگِ پرِ پروانه‌ها را دوست دارم... از عقل غیر از رنجِ بی‌حاصل ندیدم دیوانه ام! دیوانه‌ها را دوست دارم... @abadiyesher
ندارم‌شک یقین‌ آن مونس‌و غم‌خوار می‌آید و خورشید از پسِ تاریکیِ بسیار می‌آید... همان آیینه‌ آن روشن‌دلِ معصومِ دل‌بیدار همان شاهنشهِ فرزانه و غم‌خوار می‌آید... محبِّ أهلِ بیتِ آب و آیینه، امیرِ عشق دلیلِ خلقت آن اندیشه را معیار می‌آید... کسی از نسلِ آزادی ، تماماً نور و آبادی از اشراقِ قدح‌، محبوب و مردم‌دار می‌آید... به‌باور می‌رسد آدم، گلستان می‌شود عالم مسیح‌ از کوچه‌ی آدینه با سردار می‌آید... یقین‌ دارم بِلاشک‌ آن مسیحادم به‌ عهدِ خویش ز سمتِ کوچه باغِ آرزو پُر بار می‌آید... یقین‌ دارم سرانجام از پسِ ابرِ شبِ تزویر سپیده عاقبت از عشقْ برخوردار می‌آید... زمانی می‌رسد مردی شبیهِ نور در باران پس از ظلمت، طلوعِ صبحِ بی‌تکرار می‌آید... جهان آرام می‌گیرد، به لطفِ پس از هجران، شکوهِ موعدِ دیدار می‌آید... فقیهِ قائمِ آلِ محمّد، یوسفِ دوران مبارک وعده‌ی قرآنِ خوش‌ گفتار می‌آید... بده مژده دلا یارانِ بی‌دل را که می‌دانم صفای میکده، آن ساقی‌ آن دل‌دار می‌آید... بهاری می‌رسد آری سپاهی‌ با نسیم‌از ره و صاحب‌ منصبِ دیوانِ این‌‌اشعار می‌آید... 📓نور_در_باران @abadiyesher