هنگامه و صبح دیگر آمد برخیز که عمر غم سرآمد عطر خوش انتظار گل کرد معشوق همین که از در آمد خون دل بی قرار ما بود دُری که ز دیده ی تر آمد گل جامه درید و شد غزلخوان بر گیسوی شب چو خنجر آمد ای مرغک دل! رها شو از بند این غم به حساب و دفتر آمد بر دشت وطن سبک سری زن شهنامه چه خوش به آخر آمد از جور خزان منال و بنگر بلبل ز طرب به منبر آمد آوای خوش بهار جان هاست کز سینه ی سرخ سنگر آمد باطل چو شبی سیاه گم شد خورشید ظفر به کشور آمد #نیره جهانشاهی

طائران وادی قدس شریف! وقت آن است اسب همّت زین کنید قبله گاه مسلمین در آتش است با لعینان کی سزد تمکین کنید از لهیب ضجه می سوزد سپهر دفع شر از خوشه ی پروین کنید شعله زد بر طور سینا دود آه فکری بر آن وادی آمین کنید عمر صهیون چند روزی بیش نیست تا به کی بر غاصبان نفرین کنید؟ مشت آبی می کَند بنیاد ظلم سیل ها بر اصل آن‌ کابین کنید بحر تا نهر است مرز شهر عشق این سخن را بارها تمرین کنید وعده های حق محقق گشته است پرچم فتحاً مبین آذین کنید روز قدس آمد مسلمانان همه خاطری بهر خدا تسکین کنید "وعده ی ما روز قدس" #نیره جهانشاهی

عطر رهایی می وزد از دشت های لاله گون پیغام یار آشنا آید ز نیزار جنون جانان من! از هر طرف بانگ رحیل آید به گوش چشم انتظار گام ماست آن سرزمین غرق خون آغوش بگشوده کنون کرب و بلا بر رویمان آوای هل من ناصر از حلقوم قدس آید برون نیلی شده هفت آسمان از آه جانسوز زمین باران خون می بارد از دامان ابر نیلگون مقیاس عشق و عقل را طوفان الاقصی شکست هنگامه ها کرده به پا این سازه های وا ژگون دیگر نمانده طاقتی کوه ستبر صبر را کاخ بلند قبطیان باید چو کسری سرنگون آتشفشان خشم ها سر بر ثریا می زند از ریشه تا ویران کند بنیاد این خصم زبون نیل و فرات آتش گرفت از جور و کین قبطیان موسی عصایت را فکن بر فرق این سِحر و فسون یار خراسانی اگر حکم جهاد امضا کند این لانه های عنکبوت آوار گردد از درون زنجیرهایت وا شده ای قدس دربند شریف! عطر رهایی می وزد از دشت های لاله گون #نیره جهانشاهی