می توانستم فراموشت کنم ... امّا نشد
زندگی یعنی همین ؛ جبری به نامِ اختیار
#پوریا_شیرانی
چشمان روشنت غزلی از بهار داشت
فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت
من کودکانه چشم به چشم تو دوختم
چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت
از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم
اما نه آنقَدَر که دلم انتظار داشت
من حرف میزدم که تو لب وا کنی، ولی
لبهای کوچکت هوسِ اختصار داشت
با تو چه قصهها که نمیگفت زندگی
با من چه غصهها که بدِ روزگار داشت
رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب
چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت
#پوریا_شیرانی
تقدیر بود ! پای کسی در میان نبود
آن روزها که صحبتی از این و آن نبود
می شد زمانه وار بخواهم تو را ولی
وصلی چنین که لایق عشقی چنان نبود
یک روز رنج بی پر و بالی مرا شکست
یک روز بال بود ولی آسمان نبود
وقتی که دوست آینه ام را شکست و رفت
هیچ انتظار دیگری از دشمنان نبود
از خنده ی ترحم مردم که بگذریم
با من کسی به غیر غمت مهربان نبود
#پوریا_شیرانی
سکوت می کنم و حرف می زنم با تو
دراین مباحثه دیوانه تر منم یا تو؟
من و تو پس زده ی روزگار امروزیم
تو عشق بی سرو پایی و من سراپا تو
شبیه بوته ی خاری اسیر صحرا، من
شبیه قایق دوری غریق دریا، تو
چقدر حادثه با خود کشانده ای تا من
چقدر آینه در خود شکسته ام تا تو
به چشم من که اگر زنده ام بخاطر توست
تمام اهل جهان مردهاند الا تو
#پوریا_شیرانی
تمام شهر دلم زیر گام های تو بود
که چشمهای توآغاز ماجرای تو بود
تو رازهای مرا کوچه کوچه میدیدی
وکنجکاوی تو، راز چشم های تو بود
میان قاب تنم، پشتِ این نقاب غریب
چه بود ؟ عکس عقابی که در هوای تو بود
به فکر صید تو بودن چه جراتی می خواست
برای من که دلم، طعمه ای برای تو بود
همیشه چشم دلم محو دیدنت می شد
همیشه گوش دلم در پی صدای تو بود
خوشا به آینه ها چون که با تو شکل تو اند
خوشا به پیرهنت، جامه ای که جای تو بود
نگو پی ات ندویدم که پا نداد و نشد
که خط فاصله دنبال رد پای تو بود
#پوریا_شیرانی
گاهی فقط یک ابر می فهمد هوایم را
یک روح سرگردان، سرای ناکجایم را
یک باغبان در خشکسالیهای پی در پی
یک گوش کر، فریادهای بیصدایم را
دردم شبیه دردهای پیش از اینم نیست
گم کردهام انگار در قلبم خدایم را
میترسم ازتصویر آیینه که در چشمش
دیوانه ای دیگر بگیرد باز جایم را
مثل خوره این زخم ها بر روحم افتاده
درهم تنیده تار رخوت انزوایم را
من گرم رویای خودم بودم نمیدیدم
کابوسهای منتظر در خوابهایم را
رفتم به سمت آرزوهای مه آلودم
آن قدر که دیگر ندیدم ردپایم را
#پوریا_شیرانی
قفس در چشم مرغ خانگی خانه است، زندان نیست
قناری تا نمی داند به دام افتاده نالان نیست!
شبیهم گرد تو بسیار میگردند و می گریند
فراوان مثل من می بینی و چون من فراوان نیست
به چشمان تو جز دلدادگی چیزی نمی آید
چرا پنهان کنیم از خلق، رازی را که پنهان نیست
فقط بی ریشه ها از قصه ی آینده می ترسند
درخت ریشه در خون را هراسی از زمستان نیست
ازین دشوارتر حرفی نخواهی یافت در عالم
که هرگز عشق آسان نیست آسان نیست آسان نیست..
#پوریا_شیرانی
قفس در چشم مرغ خانگی خانه است، زندان نیست
قناری تا نمیداند به دام افتاده نالان نیست!
شبیهم گرد تو بسیار میگردند و میگریند
فراوان مثل من میبینی و چون من فراوان نیست
به چشمان تو جز دلدادگی چیزی نمیآید
چرا پنهان کنیم از خلق، رازی را که پنهان نیست
فقط بیریشهها از قصهی آینده میترسند
درخت ریشه در خون را هراسی از زمستان نیست
ازین دشوارتر حرفی نخواهی یافت در عالم
که هرگز عشق آسان نیست آسان نیست آسان نیست..
#پوریا_شیرانی
@abadiyesher
هستم میان جمع شماها و نیستم
«بودن» بدون اینکه بدانم که کیستم
عمری است در اسارت تقدیرم و هنوز
فکر رهایی از غم این قصه نیستم
ای روح گنگِ خیره به من پشتِ آینه
با تو هزار حرف مگو را گریستم
با تو مسیر خاطرهها را قدم زدم
تا لحظهای مقابل دنیا بایستم
شاعر شدم نهان نکنم نام خویش را
شاید به بام شعر ببینم که چیستم
#پوریا_شیرانی
@abadiyesher
تمام حادثهها غیر عشق تکراری است
هزار مشغله جز او فقط گرفتاری است
نه با چراغ یقین میرسد، نه سوسوی شک
که عشق، تجربهای بین خواب و بیداری است
به دوش، بار جهان داری و نمیدانی
علاج دلهرهی آدمی، سبکباری است
به هوش باش اگر در تو شور و شوقی هست
که عافیتطلبی در به خودوفاداری است
حضور عشق به میزان غیبت عقل است
تواتر شب مستی به صبح هشیاری است
#پوریا_شیرانی
@abadiyesher
نشستهای لب بامی و پَر نمیگیری
سراغی از من آسیمهسر نمیگیری
چقدر روز و شبم بگذرد به بیخبری
چه کردهام که تو از من خبر نمیگیری
پی سرابِ تو از پا درآمدم، ای عشق
تو دست تشنهلبان را مگر نمیگیری
درخت پیرم و باید به خاک تن بدهم
چرا به دست جوانت تبر نمیگیری
به فرض اینکه بخواهی به آتشم بکشی
جرقهای و از این بیشتر نمیگیری
#پوریا_شیرانی
@abadiyesher
سنگینی یک لحظه نگاه تو چه کرده است
با سستترین پایهی این خانه ویران
ای کاش تو را تنگ در آغوش بگیرم!
چون پیچک پیچیده به اندام درختان
#پوریا_شیرانی
@abadiyesher