اندکی صبر کن ای بار سفر بسته به دوش
ارزش عشق نه اینست تو ارزان مفروش
اندکی صبر کن ای خسته حذر کن ز سفر
چشم دل باز کن از رُوزَنه دنیا منگر
اندکی بیش نمانده ست از این جان تهی
بر من ِ غمزده یک بار دگر کن نگهی
بی تو آرام ندارد دل وامانده ، مرو
خاطرت کنج دلِ غمزده جا مانده ، مرو
بِنِگر دیده ی خونی که روان است چو رود
می روی لیک نه از خاطرم ای بود و نبود
این دل آن نیست که از یاد برد خاطر تو
گفتمت راز دلم ، خواه بمان ، خواه برو
#کمال_جعفری_امامزاده
🌻🌻
اندکی صبر کن ای بار سفر بسته به دوش
ارزش عشق نه اینست تو ارزان مفروش
اندکی صبر کن ای خسته حذر کن ز سفر
چشم دل باز کن از رُوزَنه دنیا منگر
اندکی بیش نمانده ست از این جان تهی
بر من ِ غمزده یک بار دگر کن نگهی
بی تو آرام ندارد دل وامانده ، مرو
خاطرت کنج دلِ غمزده جا مانده ، مرو
بِنِگر دیده ی خونی که روان است چو رود
می روی لیک نه از خاطرم ای بود و نبود
این دل آن نیست که از یاد برد خاطر تو
گفتمت راز دلم ، خواه بمان ، خواه برو
#کمال_جعفری_امامزاده
🌻🌻
هنوز منتظر کاسه آب پشت سرم
سری به کوچه بزن من هنوز پشت درم
نه دلخوشم که بمانم، نه پای رفتن هست
چقدر غربت این کوچه را به جان بخرم؟
دلم رضایت کندن نمیدهد، چه کنم؟
که مردهشورِ دل بیقرار را ببرم
نه آب و آینه، قرآن، نه گرمیِ آغوش
برای این منِ تنها کباب شد جگرم
به کوه بار غمم را دهند، میشکند
چگونه سر کنم این غم، منی که یک نفرم؟
میان کوچه سپردم به خاک، قلبم را
چنان روم که نبینی به چشم خود اثرم
بدون تو به ته خط زندگی خوردم
نمانده وقت زیادی که بشنوی خبرم
#كمال_جعفرى_امامزاده
@abadiyesher