eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش که هر چه می کشم از دست مهربانی توست... ...
این چیست که جذبش شده‌ام، موی تو، هرگز! دلبستگی آن نیست که بسته‌ست به مویی!
شعر را صرفِ همین عشقِ پریشان کردی همه‌ی زندگی‌ات را سپر ِ آن کردی دوستش‌داری و پیداست که پنهان‌کردی دل من! هر چه غلط بود فراوان کردی... 🌹🦋🥀
هرچه مرهم می گذارم بند می آید مگر ای وطن! خون ِ دل از اروند می آید مگر ! هرچه لالایی بلد بودی برایم خوانده ای خواب ِ چشمانی که می بارند می آید مگر هرچه شکلک توی ذهنت بود در آورده ای بر لب شعرم ولی لبخند می آید مگر تو دلت خوش باشد اما ابر حزبی توده ایست در پناه چتر ، باران بند می آید مگر ساختار فصل ها را عصر یخبندان شکست ماه ِ فروردین پس از اسفند .............؟  
دوست دارم كه گوشه ي پيانو كاغذ ِ نـُـت نويسي ات باشم « Im calling you » كه مي خواني لهجه ي انگليسي ات باشم  
قصه ی عشق و زندگی این است : پرسه در کوچه های تکراری شعرهایی برای ننوشتن خوابگاهی برای بیداری !  
تو مرا زجر میدهی عشقم مازوخیسمی که دوستش دارم من به اشغال تو درآمده ام صهیونیسمی که دوستش دارم !!!  
قصه ی عشق از زمین که گذشت از هوایی شدن هراسی نیست پیش بینی نکن چه خواهد شد عشق مثل هواشناسی نیست
تو و این دوستان ِ نامردت تو و این شعرهای بی شاعر تو و این کافه های تنهایی تو و این ... خاک بر سرت یاسر !  
این چیست که جذبش شده‌ام، موی تو، هرگز! دلبستگی آن نیست که بسته‌ست به مویی!
دو سال میگذرد، من هنوز سربازم وظیفه شب و روزم ندیده بانی توست!
کسی نگفت چرا خانه ات  اثاث ندارد  کسی نگفت چرا کودکت لباس ندارد کسی نگفت چرا بودنت شبیه به مرگ است کسی نگفت چرا مردنت هراس ندارد   نگفت چون که پشیزی نداشت گفتن ِ اینها که این مداخله دخلی به اسکناس ندارد سیاست است و سیاست علی شناس ندارد  سیاست است و به جز چند عمرو عاص ندارد جهان که شیفته ی چشم سبز و روی سفید است تفقدی به سیاهان آس و پاس ندارد مرا ببخش که این بار  گریه ام نگرفته ببخش... گریه برای شما کلاس ندارد ...
نگفته‌ایم و ندانی که چیست در دلِ ما...! کفایت است بدانی که بی تو آشوب است. 🌴💙🌴
زمین خلاصه ای از چشم آسمانی توست غزل برآمده از بازی زبانی توست! نه اندونزی و ژاپن، نه بم، نه هائیتی تکان دهنده ترین صحنه،  شعرخوانی توست کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش! که هرچه می‌کشم از دست مهربانی توست هرآنچه را بفروشم نمی‌رسد وسعم به خنده‌ی تو که سوغات دامغانی توست! بلوغ زود رسم علت کهولت نیست اگر که پیر شدم مشکل از جوانیِ توست! دو سال می‌گذرد من هنوز سربازم وظیفه‌ی شب و روزم «ندیده بانی» توست
اگر خوف از رجا پیشی بگیرد ضعفِ ایمان است بگو پرهیزکاران از گنهکاران بیاموزند..
رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد؟ "ماهِ من" یک طرف و "ماهِ خدا" یک طرف است!... 🌻
دوستش داری و از عاقبتش با خبری دوستش داری و باید که دل از او نبری دوستش داری و از خیر و شرش میگذری دل من ! از تو چه پنهان که تو بسیار خری !
جراحَتی سَیارم، شکسته است دلم مرا به حرف نگیرید... خسته است دلم
دوری و دوستی حکایت ماست... غیر از این هرچه هست در هوس است! پای احساس در میان باشد انتخاب پرنده ها قفس است...!
بی هیچ سوالی و جوابی بغلم کن خسته تر از آنم که بگویم به چه علّت
دل من هر چه غلط بود فراوان کردی دوستش داری و پیداست که پنهان کردی!
کمی نخند ، کمی دور شو ، کمی بد باش که هرچه می‌کشم از دست مهربانی توست
زیر مجموعهٔ خودم هستم مثل مجموعه‌ای که سخت تهی است در سرم فکر کاشتن دارم گرچه باغ من از درخت تهی است عشق آهوی تیزپا شد و من ببر بی‌حرکت پتوهایم خشمگین نیستم که تا امروز نرسیدم به آرزوهایم نرسیدن رسیدن محض است آبزی آب را نمی‌بیند هرکه در ماه زندگی بکند رنگ مهتاب را نمی‌بیند دوری و دوستی حکایت ماست غیر از این هرچه هست در هوس است پای احساس در میان باشد انتخاب پرنده‌ها قفس است وسعت کوچک رهایی را از نگاه اسیر باید دید کوه در رشته کوه بسیار است کوه را در کویر باید دید گرچه باغ من از درخت تهی است در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم!
رمضان است و تو هستی چه کنم با این درد؟ ماهِ من یک طرف و ماهِ خدا یک طرف است!
هدایت شده از 
کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش که هرچه می‌کشم از دست مهربانی توست