eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
اربعینی گذشت و مشکی را از تنت کنده ای پر از اندوه حاجتی مانده آخرین فردِ کربلایی انجمن بشوی باز ایام آخر صفر است روی تقویم یک شماره ی سرخ می روی تا دوباره با اندوه متوسل به پیرهن بشوی کوچه ها غرق پرچم مشکی خیمه و روضه هر کجا برپاست از تمام تعلقات زمین باید اول جدا و من بشوی صبح و شب داده ای سلام حسین (ع) گشته ای مرغ جلد بام حسین (ع) کاش می شد که زائر حرمِ شاه و ارباب پاره تن بشوی در خودت غرقی و به چشمت اشک یک نفر می رسد بفرما چای دست در دست هم زمین و زمان وارد روضه ی حسن(ع) بشوی او که یک عمر خورده خون جگر ریخت در طشت، پاره های جگر او که مسموم زهر زن شده است خواست امشب که سینه زن بشوی ای فدای غریبی ات آقا شاهد کوچه و غم و سیلی که رغم خورده قصه ی تقدیر تیر بارانِ در کفن بشوی یک دلت کربلا و عشق حسین (ع) یک دلت اشکبار داغ حسن (ع) مانده ای از غم درون دلت با که اینبار هم سخن بشوی همچنان گیج و مات و مبهوتی می زند روی شانه ات دستی عازم کربلا شدم باید همسفر در طریق من بشوی...
اربعینی گذشت و مشکی را از تنت کنده ای پر از اندوه حاجتی مانده آخرین فردِ کربلایی انجمن بشوی باز ایام آخر صفر است روی تقویم یک شماره ی سرخ می روی تا دوباره با اندوه متوسل به پیرهن بشوی کوچه ها غرق پرچم مشکی خیمه و روضه هر کجا برپاست از تمام تعلقات زمین باید اول جدا و من بشوی صبح و شب داده ای سلام حسین (ع) گشته ای مرغ جلد بام حسین (ع) کاش می شد که زائر حرمِ شاه و ارباب پاره تن بشوی در خودت غرقی و به چشمت اشک یک نفر می رسد بفرما چای دست در دست هم زمین و زمان وارد روضه ی حسن(ع) بشوی ای فدای غریبی ات آقا شاهد کوچه و غم و سیلی که رقم خورده قصه ی تقدیر تیر بارانِ در کفن بشوی او که یک عمر خورده خون جگر ریخت در طشت، پاره های جگر او که مسموم زهر زن شده است خواست امشب که سینه زن بشوی یک دلت کربلا و عشق حسین (ع) یک دلت اشکبار داغ حسن (ع) مانده ای از غم درون دلت با که اینبار هم سخن بشوی همچنان گیج و مات و مبهوتی می زند روی شانه ات دستی عازم کربلا شدم باید همسفر در طریق من بشوی...