eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
92 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نصرالله می‌ماند عنایاتِ خدا تا آخر این راه می‌ماند اگر چه رفت نصرالله، نصرالله می‌ماند برون می آید او ققنوس وار از آتش بیروت چنان که تا ابد این مکتب دلخواه می‌ماند نهال استقامت سرو شد از حُسن تدبیرش یقینا برکت این سیّد آگاه، می‌ماند شعار لشکر حق تا ندای "حسبُنا الله" است همیشه دست حق با مومنین همراه می‌ماند به حقّ وعده صادق، به "اِنَّ الباطل زاهِق" که عمر لشکر شیطان، دمی کوتاه می‌ماند یقینا آتش این ظلم، ظالم را بسوزاند یهودِ چاه کَن در ظلمتِ این چاه می‌ماند به نام نامی حیدر، به یُمن فاتح خیبر که اسرائیل گردد محو و می‌ماند @abadiyesher
سید حسن است جلوه‌ای از رُخِ نور اهریمنِ تاردل از این معنی دور پیروزی لبنان و فلسطین قطعی است درکعبه بلند می‌شود بانگِ ظهور @abadiyesher
دوست دارم ز ماه بنویسم شعر را سربراه بنویسم دوست دارم که تا سپیده‌ی صبح از گلی بی گناه بنویسم دوست دارم برای نصرالله قهرمان سپاه بنویسم خشم او را چشیده اسرائیل باید از روسیاه بنویسم نعره میزد منم یل حیدر شعله بر کوه کاه بنویسم تکیه‌گاه همیشه‌ی غزه مثل خانه، پناه، بنویسم باید امشب تمام شعرم را با سکوت و نگاه بنویسم دوست دارم نگویم او رفته فعل را اشتباه بنویسم تک‌تک واژه‌های من آه است باید امشب که آه بنویسم می‌شود در آخر شعر از ضاحیه... قتلگاه... ننویسم؟...😭😭😭 @abadiyesher
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع قصّه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز @abadiyesher
بگیر فال مرا، من به فال معتقدم بگو، دوباره بگو بر وصال معتقدم به هم رسیدنمان گرچه از محالات است من از قدیم به فرض محال معتقدم مرید شعر کهن هستم و به جادوی سیاه چشم تو و خط و خال معتقدم قفس چنانچه تو باشی، فرار ممکن نیست به جبر بیشتر از احتمال معتقدم نظر به جنگل چشمم تو را هوایی کرد به معجزات هوای شمال معتقدم به هر کجا بروی در دلم هراسی نیست به بازگشتن مال حلال معتقدم @abadiyesher
شاید این بار تبر دست درختان افتاد کار صیاد به آهوی گریزان افتاد شاید امروز مرا چیدی و باخود بردی گذر شاخه‌ی خشکیده به گلدان افتاد کوه در دامنه سرد خودش چادر زد آتش کلبه‌ی ما یاد زمستان افتاد قهوه‌ی فال مرا سربکش امشب، شاید آخرین عکس من و تو ته فنجان افتاد تو بهار منی و سهم من از خاطره ات گل سرخی ست که در جوی خیابان افتاد آن کبوتر که فرستاده‌ای آمد، اما خبر ِ نامه شنید و لب ایوان افتاد @abadiyesher
دریغ… سرخ‌ترین اتفاق سال شدی همین که از شبِ آوارها سوال شدی چه شد که دیدن تو حسرت مدامم شد؟ ای آرزوی قدیمی! چرا محال شدی؟ غمت چه آتش گسترده‌ای‌ است در عالم چطور باعث این حجم از اشتعال شدی؟ به جشن چیده شدن پا گذاشتی، رفتی و خواهش همهٔ سیب‌های کال شدی شکافتی افق شرق و غرب را با خون ادامه‌دارتر از جبههٔ شمال شدی زمانه خواست تو را در گذشته دفن کند تو تا قیام قیامت زمان حال شدی | | @abadiyesher
ما سخت‌تر از این روزها را به چشم خود دیده‌ایم... سال۶۰ خرمشهر در اشغال ارتش بعثی بود. و آبادان در محاصره. هواپیماهای صدام روزانه چند استان را بمباران می‌کردند. در تهران اما: ۳۰خرداد بنی‌صدر، اولین رییس‌جمهور ایران عزل شد. ۶تیر آیت‌الله خامنه‌ای ترور شد. ۷تیر دفتر مرکزی حزب منفجر و رییس‌قوه قضا و ۷۲ وزیر، نماینده و ارکان حکومتی توسط منافقین ترور شدند. ۸شهریور، رییس‌جمهور، نخست‌وزیر، رییس‌شهربانی ترور شدند. ۱۴شهریور دادستان کل انقلاب ترور شد‌. ۷ مهرماه، فرماندهان عالی‌رتبه سپاه و ارتش در سقوط هواپیما شهید شدند. تابستان۶۰ بخش مهمی از ارکان کشور هدف ترور قرار گرفت. و این یعنی یک فروپاشی امنیتی در یک کشور تازه انقلاب شده... اما یک ماه بعد ایران جان تازه‌ای گرفت... حصر آبادان شکسته شد... و ۶ ماه بعد در خرداد ماه ۱۳۶۱ خرمشهر نیز آزاد شد... و ایران ماند... خدایِ سال۶۰ همان خدایِ سال۱۴۰۳ است... ✍موگویی
ای سید مقاومت ای مطلع امید بی مهر شد بدون تو پاییزِ سررسید آخر شهید خواست ببیند خدا تو را از «درعک الحصینه» رسیدی به «من تُرید» رفتی به آرزوت رسیدی، فراق را باید چه خواند؟ شام عزا یا که صبح عید؟ گفتی به روز واقعه «لبیک یا حسین» تا بشنوند خلقِ هم اندیشه با یزید با ما که فاتحیم نباشد هوای صلح بر قلبمان مباد کفن، پرچم سفید ای چرخ کج‌‌نهاد که دلبسته‌ای به باد! ما راست پرچمی به گران سنگی حدید قائم به فرد نیست قیام مقاومت فرمانده‌ای است در پس فرماندۀ شهید @abadiyesher
نگاهم محو چشمانت، برایت شعر می‌خوانم، خودم اینجا، دلم اینجا، حواسم را نمی‌دانم! @abadiyesher