تهران بدونِ بودنت انگار زندان می شود
با تو کویرِ لوت هم مانندِ تهران می شود
قلبِ مرا با چشمِ خود هر روز کافر می کنی
باز از حیایِ شرقی ات کافر مسلمان می شود
جان می دهی بار دگر جان داده را با بوسه ات
مردن پس از بوسیدنت، یک کارِ آسان می شود
می خندی و از نازِ تو بازارِ بی همتای گل
در کسری از یک ثانیه یک جایِ ویران می شود
با احتیاطِ بیشتر لب هایِ خود را رنگ کن
بیرون که می آیی عسل یکباره ارزان می شود
چون دست در مو می کنی، لطفا کمی آرام تر
از موج گیسوهایِ تو، هر روز طوفان می شود
یک روز می آید که در وصفِ دل آرایی تو
این شعر بازی هایِ من در حدِ دیوان می شود
#لاادری
ما جز بہ نگاهت بہ نگاهی گره عشـق نبستیم
این بود تب عشـــق چہ آرام شکستیم.
#پریسا_سیــروس
😔😔😔😔
بعد از تو از هر قطره ی باران بدم آمد
از جاده های ابری گرگان بدم آمد
چشمان تو همرنگ جنگلهای انبوهند
بعد از تو از سر سبزی گیلان بدم آمد
بعد از تو چشمانم تمام سال باران است
دیوانه بودن در نبودت سخت آسان است!
تو خاطرات زیر باران باخودت داری
بعداز تو من از عشق... از باران بدم آمد
حسن حسن پور
شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟
تابِ بی ماهی ندارد شب، نمی فهمی چرا؟
اهـلِ آه و نالـه کردن نیستم جان من است
اینکه هر دم می رسد برلب نمی فهمی چرا؟
ذوب دارم می شوم هر روز می بینی مگر؟
آب دارم می شوم هرشب نمی فهمی چرا؟
آنچه من پای بدست آوردن چشمت زدم
قیدِ دینم بود لامذهب نمی فهمی چرا؟
بینِ مردم مثل من پیدا نخواهد شد نگرد
"یک" ندارد جز خودش مضرب نمی فهمی چرا ؟
بارها گفتم دل دیوانه گرد عشق نه!
نیش خواهی خورد از این عقرب نمی فهمی چرا ؟
#حسین_زحمتکش
جز چشم سیاه تو که جانهاست فدایش
بیمار ندیدم که توان مرد برایش...
#صائب_تبریزی
می بوسمت از پشت گوشی با لبانی سرد
می بوسمت سَر میروم از بی کسی، از درد
در خاطرات کوچه خواهد ماند مدت ها
دیوانه ی آشفته ای، یک شاعر ولگرد
آواره ی پسکوچه های شهر با هق هق
گاهی صدایت میکنم، لعنت به تو! برگرد
کابوس دنیای مرا دور از تو پر کرده
این روزها میترسم از هر مرد و هر نامرد
گم می شوم هرشب در آغوش خیال و بعد...
شب گریه و خواب آور و بی خوابی و سردرد
از تو برایِ من همین ها یادگاری ماند
کنج اتاقم نامه ای پاره، گلی هم زرد
میبوسمت از دور و تو میبوسیَش شاید...
می بوسمت از پشت گوشی با لبانی سرد
#طاهره_اباذری_هریس 🦋
┄┅─═🍁 ═─┅┄
در دلم هستی و بازم نگرانت هستم
نفسم هستی و وابسته به جانت هستم
#هما_کشتگر
┄┅─═🍁 ═─┅┄
یاد آن جلوه ی مستانه
کی از دل برود؟
این نه موجی است
که ازخاطر ساحل برود
خط سبز تو محال است
که از دل برود
این نه نقشی است
که هرگز ز مقابل برود
#صائب_تبریزی
┄┅─═🍁 ═─┅┄
گفته بودم به " تو" این بار "شما" یادت هست؟
معنی "تو" شدنت را به "شما" میفهمی؟
#علی_لنگرودی
┄┅─═🍁 ═─┅┄
امشب به یُمن ِدیدنت، قفل از دلم وا میکنم
جشنی به استقبال ِتو، در کوچه برپا میکنم
درب ِدلم را بعد تو ، بر روی ِهر کس بستهام
ماندم به دیدار ِتو و امروز و فردا میکنم
گرد و غبار رفتنت خوابیده روی شیشهها
روی غبار شیشهها از شوق تو ها میکنم
قلبم درون سینهام ، بیتاب ِدیدارت شده
چندان فشارم میدهد این پا و آن پا میکنم
چندین زمستان میشود، دلتنگِ دیدارِ توأم
پیشم بمانی جان به تو ، جانانه اهدا میکنم
ششدانگ ِقلبم را فقط، بهر ِتو پنهان کردهام
اکنون که برگشتی سَنَد، بهرِ تو امضا میکنم
دور از تو بیمارم گلم ، باید بمانی پیش من
ترکم نکن ای عشق ِمن ، از تو تمنا میکنم
#يوسف_محقق
باد میگوید که او آشفته گیسو دیدنیست
شانه میگوید که با موی مرتب بیشتر
#سعید_صاحب_علم
گیسوی سیاهِ لَختِ عنبر بویش
بر سینه نشسته خنجرِ ابرویش
گفتند که با رقیب هم خانه شده
من غصه زیاد دارم... این هم رویش!
#مهدی_صادقی_مود
رفته ای
من ماندم وياد تو و قلبـى کهن
خسته ام يارا...
مرا با دوريت خنجـر نزن
#مهدى_غلاميان
هم شیطنت از نگاه هیزت پیداست
هم عکس نگار زیر میزت پیداست
انگار ندیده ای چه گافی دادی
رد لب یار بر بولیزت پیداست
#ونوس
استکانی بوسه با طعم بغل آوردهام!
سر بکش تا یخ نکرده روی لب! صُبحت بخیر
#سعیده_محمودی
🖇💌
شعرِ مرا شنید و پسندید و گریه کرد
اما مرا نخواست، چه میخواستم چه شد...
#سجاد_سامانی
پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد
چشم کنعان نگران است خدایا مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد
ترسم این نیست که او با لب خندان برود
ترسم این است که او روز مبادا برسد
عقل میگفت که سهم من و تو دلتنگی است
عشق فرمود: نباید به مساوا برسد!
ای یار دوردست که دل میبری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هر چند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامي خوبان، سری هنوز
سودای دلنشین نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز
ای نازنین درخت نخستین گناه من!
از میوههای وسوسه بارآوری هنوز
آن سیبهای راه به پرهیز بسته را
در سایه سار زلف، تو میپروری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز
━━━ ༻♥️༺ ━━━
بجز از نگاه بر تو، دلم آرزو ندارد
که جهان بی تو اصلا، بر و رنگ و رو ندارد
بنشین کنارم ای ماه و بگو برایم از خود
که جهان بدون تو ارزش گفت و گو ندارد
تو بپاش در فضا رایحهء گل بهاری
که گل محمدی هم بغل تو بو ندارد
به بغل بکش مرا تا که ببینمت به خوبی
تو خیال کن که چشمم شده کور و سو ندارد
برسان تو بر لب من لب سرخ و آتشین ات
که شکر میان لب ها ، لب هر سبو ندارد
به هزار راه ممکن تو بیا کنار من باش
که قلم توان شرحِ همه مو به مو ندارد
باغِ بیچاره که از چشم بهار افتاده-
چارسویش جسد سرو و چنار افتاده
مِهر این شهر نمیتابد و انگاری که
کهکشان مرده و از روی مدار افتاده
خوندلخوردن هر روزهء ما کافی نیست
قرعهء اشک به چشمان انار افتاده
باغبان! دورهء دلواپسیات پایان یافت
داس دیوانه به جان گل و خار افتاده
مثل دوزخ نه، ولی سخت مرا سوزانده
آتش عشق که بر دار و ندار افتاده
دستم امروز گلی نیست ولیکن فردا
لاله و یاس روی سنگ مزار افتاده...
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر کمان شد از بار غم پیکر من
میسوزم از اشتیاقت در آتشم از فراغت
کانون من سینه من سودای من آذر من
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون میتواند کشیدن این پیکر لاغر من
اول دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد ، عشق تو خاکستر من
#صفای_اصفهانی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
قَسَم نِمیخورَم امّا اگَر قَسَم بخورَم
به آیه آیهی قُـرآن که دوستَـت دارَم
#رضا_احسان_پور