eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همین حالا اجرای استاد احمد رفیعی در بگو بخند👌👌👏🌸🌸🌸 شبکه نسیم
. صبحم عسل و ترانه و چایی شد روزم چقدر بکر و تماشایی شد هر شنبه که با نام تو کردم آغاز سرتاسر هفته غرق زیبایی شد!
راه بسیار است مردم را به قرب حق، ولی راه نزدیکش دل مردم به‌دست‌آوردن است
به داغ عشق در اینجا اگر نسوخته‌ای ز آفتاب قیامت نجات ممکن نیست
زنهار دل مبند به حسن و وفای او کز رنگ و بوی لاله و گل بی‌وفاتر است
🏴 آجَرَکَ الله یا بَقیّةَ الله 🔴 در محکومیت هتک حرمت قرآن و اعلام بیزاری از مدعیان دروغین آزادی بیان در میان شعله‌ها خورشید می‌سوزد مگر؟ از هجوم سِفله‌ها ناهید می‌سوزد مگر؟ عقل‌ها را کرده روشن نورِ قرآن مبین با جهالت معجزِ جاوید می‌سوزد مگر؟ آیه‌های نور را ظلمت نگرداند خموش شمس و قدر و کوثر و توحید می‌سوزد مگر؟ سِحر ساحرها ندارد بر سلیمان سلطه‌ای از فُسون‌ها خاتم جمشید می‌سوزد مگر؟ مِهر دین بهتر نمایان می‌شود در قهرِ کفر این یقینِ محض با تردید می‌سوزد مگر؟ ای کج‌اندیشان کور و کافران کینه‌توز آنچه از حق بر جهان تابید می‌سوزد مگر؟ ننگ و نفرین بر چنین آزادی اهریمنی! گلشن اندیشه با تهدید می‌سوزد مگر؟ گوهر حق گشته عالم‌گیر، از آتش چه باک؟ مؤمنان، مرجان و مروارید می‌سوزد مگر؟ عید قربان یأس ابلیس است از اِغوای عبد با تَفِ تَلبیس‌ها این عید می‌سوزد مگر؟ مژدۀ فتح مبین در جان ما گل کرده است در دل ایرانیان امید می‌سوزد مگر؟ نیست ترسی نور را از حملۀ اصحاب نار در میان شعله‌ها خورشید می‌سوزد مگر؟ ✍️، ۱۴۰۲/۰۴/۱۰ 🎋
دنبال توام تا چه کند عشق تو با من دنبال توام در همــه ی آینــه ها من! همـصحبـت همــواره ی امـا و اگـر تو دلبسته‌ی‌دیوانه‌ی بی چون و چرا من! پشت همه ی پنجره ها دیدمت ای ماه عمریست که‌همراه‌تو هستم همه‌جا من در بیت بـه بیت غــزل حافـظ و سعـدی دیدم همه‌جا وصف‌‌تو را وصف‌تو را من! در مسجد و در معبد و در دیر و کلیسا بردم همـه جا نام تو را جای دعـا مـن! من در به در عشـق شدم مثـل زلیخـا دنبال تو بودم که رسیدم به خدا من!
▫️صائب تبریزی ▫️اثر نادر لنجانی آنچنان کز رفتن گل خار می‌ماند به جا 🌿 از جوانی حسرت بسیار می‌ماند به جا
لحظه‌های عمرِ ما، می‌شود تک‌تک شمار آدم است و زندگی، آدم است و روزگار منتظر هستم هنوز، تا ببینم چهره‌اش آدم است و آرزو، آدم است و انتظار یادِ بودن با خودش، هوشم از سر می‌برد آدم است و عاشقی، آدم است و یادِ یار با قرارِ دیدنش، قلبِ من خوش می‌شود آدم است و دل‌خوشی، آدم است و یک قرار از صمیمِ قلبِ خود، تا ابد می‌خواهمش آدم است و خواستن، آدم است و اختیار دور از آن چشمانِ او، گاه‌گاهی خسته‌ام آدم است و ناخوشی، آدم است و اضطرار پودِ احساسِ مرا، تارِ رفتارش تنید آدم است و فرشِ عشق، آدم است و پود و تار تارِ هر گفتارِ او، می‌زند چنگی به دل آدم است و زمزمه، آدم است و چنگ و تار با تمامِ سعیِ خود، می‌روم دنبالِ او آدم است و یک هدف، آدم است و پشتکار هر چه می‌خواهد خدا، رویِ چشمم می‌نهم آدم است و بندگی، آدم است و کردگار.
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نابود شدن صائب تبریزی در محفل شاعران خسته!
بی رحمی است اینکه نخواهی ببینمت می دانم اینکه چشم به راهی ببینمت گیسوی خویش را یله کن؛ بافه بافه کن تا ماه تر میانِ سیاهی ببینمت در شام من ستاره ی دنباله دار باش چرخی بزن که نامتناهی ببینمت در چاه سینه -ای دل غافل- چه می کنی؟ بیرون بیا -کبوتر چاهی!- ببینمت در غرفه های نقش جهان چون صدا بپیچ تا در شکوه و شوکت شاهی ببینمت چندی ست خو گرفته دلم با ندیدنت عمری نمانده است؛ الهی ببینمت...