eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
به تکلّم، به خموشی، به تبسم، به نگاه...   می‌توان بُرد به هر شیوه دل آسان از من
من اگر تشنه شوم،آب شدن را بلدی؟ یاشوم شب زده،مهتاب شدن را بلدی؟ من به بی خواب شدن،شهره شدم اما تو راستی اینهمه بی خواب شدن را بلدی؟ اینکه از دور تماشا بکنی چیزی نیست بی هوا وارد گرداب شدن را بلدی؟ تو که هربار دم از عشق زدی راست بگو چقدَر شیوه ی بی تاب شدن را بلدی؟ اولین شرط وفا،سوختن و ساختن است مرد و مردانه بگو،آب شدن را بلدی
کدام شعرت را در یک صبح بارانی نوشته‌ای؟ بعد از آن‌که انگشتانِ خیسِ ابر آن‌قدر به شیشهٔ پنجره زد تا بیدارت کرد، همان را در گوشِ من زمزمه کن! این‌که در دهانِ تو ابر، شکلِ دیگری دارد، این‌که در صدای تو باران، طورِ دیگری می‌بارد، این‌که در هوای تو باز کردنِ چتر، بی‌انصافی است، یک‌طرف! می‌خواهم ببینم زنی که در صبحی بارانی صدای تو را می‌شنود، چقدر ممکن است دیوانه باشد که دیوانه‌ات نشود!
همه تن حیرتم از عشق، کز آن طرز نگاه فتنه بیدار شد و بخت به خواب است مرا
هدایت شده از 
گردش لیل و نهارش، همه تکثیر علی است همه ایام غدیر است و لیالی همه قدر
مصداق اخص و تام خیرالعملی تسنیمی و شیری و شراب و عسلی انگار که از بس به خدا نزدیکی لا حول و لا قوه الا بعلی
از دست تو و دست خودم، دلگیرم از زندگی و جوانی و تقدیرم! تکلیف من از نبودنت معلوم است... یک لحظه اگر نبینمت، میمیرم!
‌دستم نمی‌رسد که در آغوش گیرمت ای ماه با که دست در آغوش می‌کنی
من دلم تنگ شده فاجعه را می‌فهمی عمق دلتنگی و این حال مرا می‌فهمی چون درختی که بریزد همه‌ی بار و برش شده‌ام مضحکه‌ی صاعقه‌ها می‌فهمی رو به موتم همه اینگونه به من خیره شدند منم آن روح سراسیمه رها می‌فهمی قهر تو برده مرا تا درکاتی دیگر شده‌ام کافر و مغضوب خدا می‌فهمی گر خداوند بپرسد که چه می‌خواهی تو من بگویم که تو را باز تو را می‌فهمی ...
ای‌که هستی در سیاست گوهری نایاب، تو😉 رفته ای آنجا چرا ، ای مرد بی‌اعصاب، تو؟🤔 ای مشاور! چشم‌مان روشن از این فرهنگ ناب میکروفون نه، حزب خود را کرده‌ای پرتاب،تو...😔
بیا یکی دو غزل از سروده‌هامان را بــــرای روز مبــــادا کنــــار بگــــذاریــــم
باید برای از تو سرودن وضو گرفت باید وضو که هیچ! کمی آبرو گرفت باید به دور هر چه سیاه است خط کشید باید به عشق حیدر کرار خو گرفت باید برای عرض ارادت به ساحتش از هر چه غیر حضرت مولاست رو گرفت دنیا پر از حکایتِ انبوه حیله‌هاست باید فقط ز دست علی جان سبو گرفت ذکر علی عبادت خاصان عالم است باید مدد برای سرودن از «او» گرفت یا علی مدد
باران، ترم کرد باران که بودم... باران‌ترم کرد!
•| |• «ای خدا من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم. آنگاه خود خاضع‌ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم.» ✍ بخشی از دست‌نوشته در آخرین لحظات پیش از شهادت 🏞 شهید چمران در حال کار در آزمایشگاه ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
مگر هر قطره گوهر می شناسد مگر هر بنده حیدر می شناسد بپرس از مصطفی مدح علی را برادر را برادر می شناسد
چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته
ما همانیم که بودیم و                    محبت باقی‌ است ...! 💚
ارسالی دوست بیست ساله😍
نگاه خیس من بر قدّ رعنای تو افتاده دلم در گوشه‌ای مست چلیپای تو افتاده زدودی تلخی زانو زدن های زبونی را همه دیدیم دشمن را که بر پای تو افتاده امیری کرده‌ای در اوج عبدالله بودن ها ز یمن یاحسینی که به لب‌های تو افتاده چرا تابوت تو کوچک؟ دلم در روضه سقّاست کدامین چشم نامیمون به بالای تو افتاده؟ مگر آن وعده صادق بدون هیبتت می‌شد؟ خوشا تقدیر از میدان که در نای تو افتاده چرا باران؟ چه بود آن مه؟ ز دل بشنو جوابش را که آن مه آسمانی بود بر پای تو افتاده گوارا باد انجیری که خواهی خورد در جنّت دل انجیر در شوق تمنّای تو افتاده. 🏴🌸
فصل امتحان رسیده فصل امتحانی تازه بیا که باز موقع اتحاده بیا تا یا علی بگیم دوباره رأی ما امروز، خود ِ جهاده بیا که انتخاب امروزمون فردای روشن تری ُ می‌سازه به کوری چشم همه دشمنا پرچم ما هنوز در اهتزازه ببین شغال‌ها رو که توو کمینن غم ما واسه اونا خوشحالیه رفته اگه شهید جمهورمون فک نکنن سنگر ما خالیه شبیه اون جوونایی که رفتن با انقلاب عشق هم‌قدم باش تو هم میتونی مثل حاج قاسم بیا تو هم مدافع حرم باش رو شاخه‌ی درخت این انقلاب یه غنچه‌ی تازه بازم شکفته روی زمین نمی‌مونه این علم اگه علمداری زمین بیوفته به عشق آبادی این سرزمین به عشق این خاکی که لاله‌زاده خسته نمی‌شیم و ادامه می‌دیم پیچ و خم جاده اگه زیاده ما مردمی که هشت سال ِ نوری خالی نشد یه ذره توو دلامون امید داریم به انتخاب امروز همه یه سربازیم واسه آقامون رأی ما انتخاب ِ فردای ماست یه انتخابی که جهانی میشه یه دولت جوان و انقلابی یه دولت ِ امام ْزمانی میشه رسیده فصل امتحانی تازه بیا با هم زیر عَلم بمونیم رأی ما «آری ِ» به این انقلاب بیا سرود ِ وطنو بخونیم؛ (سر زد از افق مهر خاوران فروغ دیده ی حق باوران بهمن فر ایمان ماست پیامت ای امام استقلال آزادی نقش جان ماست...) پ.ن: این ترانه نذر انتخابات و شهید جمهور است و هر گروه و اورگان و موسسه و نهاد انقلابی در راستای تولید اثر فرهنگی و دعوت به انتخابات، آزاد است این اثر را به صورت نمآهنگ و سرود و... منتشر نماید.
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
💚 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد 📣 توجه❗️ : با موضوع: ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قالب غزل و رباعی🍃 سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی 🌸 دوستان شاعر می‌توانند تا شنبه دوم تیرماه (۱۴۰۳/۴/۲) اشعار خودشون رو در قالب غزل و رباعی (دست‌کم ۲ رباعی) برای شرکت در مسابقهٔ شعر غدیر بفرستند. 👌📝 هدایای نفرات برگزیدهٔ غزل: 🎁 نفر اول: مبلغ ۳۰۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: مبلغ ۲۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: مبلغ ۲۰۰ هزار تومان ✅ هدایای نفرات برگزیدهٔ رباعی: 🎁 نفر اول: ۱۸۰ هزار تومان ✅ نفر دوم: ۱۵۰ هزار تومان ✅ نفر سوم: ۱۲۰ هزار تومان ✅ 🔸اشعار باید جدید و نوسروده باشد و قبلا جایی نشر داده نشده باشد👌 🔹داوری مسابقه توسط یکی از مدرسان شعر در ایتا خواهد بود👌🌸 🔸نفرات برگزیده در روز عید غدیر اعلام می‌شود. 🔹اشعار خودتون رو برای شرکت در مسابقه به یکی از شناسه‌های زیر بفرستید👇 @Hazrate_baran_786 @javadmd14 🌸🌼🌸🌼🌸 آبادی شعر @abadiyesher
زمان مهلت ارسال فقط تا دوم تیر ماه👌👌👌🌼🌼🌼
حرم زیباترین جای زمین است خیابانهای مشهد، بهترین است امام مهربانی‌ها، رضاجان زیارتگاه تو، خلد برین است
بریم به پیشواز تیرماه 😊 پابند توام در شب من زلف میفشان دیوانهٔ آرام که زنجیر ندارد هُرمی که لبت دارد و داغی که دل من خورشید پدرسوختهٔ تیر ندارد
مبر پای قمار عشق ای دل، باز هستت را ندارم بیش از این تاب تماشای شکستت را مشو مبهوت گیسویی که سر رفته است از ایوان که ویران میکند این نقش ایوان پایبستت را همیشه گریه راه التیام زخمهایت نیست کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟! تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا که حالا شهر دارد جشن میگیرد نشستت را تو دل بستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را