فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشر که قدرت فهمیدنش همین قدر است
چگونه فرض کند مرتضی علی بشر است
نهممکناستنهواجبعلی کسی دگر است
مسلم است خدا نیست از بشر که سر است
به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه
بگو که: اشهد ان علی ولی الله
#عید_غدیر 💚☘
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
"سلام وطن"
غروب میشود و فارغ از هیاهوها
نشستهام به تماشای ساحل و قوها
که ناگهان غزلی پا برهنه در چشمم
شبیه موج، گره میزند به ابروها
و مصرعی که مرا میبرد به آن قرنی
که آب نفرت و نفرین زدند بر روها
به آن زمان که تو را تکه تکه بلعیدند
به صلحنامهی ننگین درون پستوها
به آن زمان که به هر قیمتی و لو ناچیز
تو را معامله کردند منفعتجوها
به روی موج از این سرزمین رازآلود
چقدر خاطره را بردهاند پاروها
هنوز غیرت عباسمیرزا هر صبح
هوار میکشد از بام برج و باروها
هنوز برق نگاه رئیسعلی هر شب
زبانه میکشد از سینههای جاشوها
هنوز هی هی سردارهای نادر شاه
ترانهای است به لبهای ماجراجوها
هنوز سمت غزلهای اصفهان باز است
به جان صائب و بیدل دهان هندوها
به تکههای خودش فکر میکند وطنم
هنوز چشم وطن مانده در فراسوها
وطن! برای مداوای زخمهای تنت
همیشه دیر رسیدند نوشداروها
بزن به صخره سرت را خزر که میدانم
تو هم دلت پر درد است... آه و اندوها
وطن! به داغ بخارا هنوز میسوزی
بگو که بلخ و سمرقند و گنجهات کو؟... ها
وطن به خاطر تو هشت سال گریه شدیم
چقدر پشت سر لالهها و شببوها
گذشت دورهی موبورهای چشم آبی
شکست هیمنهی این قبیل تابوها
نریز مادر من! روی شانه گیسو را
ببین! هلاک تو هستند خیلی آن سوها...
(عباس شاه زیدی- بابلسر۱۳۹۴)
#خروش_اصفهانی
#عباس_شاهزیدی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
نـشـان اشـک بـر پـیـراهـنت نیست
رمـق دیگر گـل من در تـنت نیست
بخـواب اصـغر که حتی جرعه آبی
برای دست از جان شستنت نیست
━━━━💠🌸💠━━━━
#محرم 🏴
#عباس_شاهزیدی
هُرم داغ بوسه را تبهای من فهمیدهاند
روزهای بی تو را شبهای من فهمیدهاند
ظـهر تابـستان بـوشهر است گـرمای لبت
این حرارت را فقط لبهای من فهمیدهاند
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
از دردسرم که سر درآورد *غزل*
هر مرتبه شور دیگر آورد *غزل*
گفتم بنویسم و نشد تا شب رفت
دیشب پدر مرا در آورد *غزل*
━━━━💠🌸💠━━━━
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
هُرم داغ بوسه را تبهای من فهمیدهاند
روزهای بی تو را شبهای من فهمیدهاند
ظـهر تابـستان بـوشهر است گـرمای لبت
این حرارت را فقط لبهای من فهمیدهاند
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
ابرهای جهان
امشب ردیف شد غزلم با نمیشود
یا میشود ردیف كنم یا نمیشود
شاعر چه باید از تو بگوید که شأن توست؟
ناموس خلقت است؛ خدایا! نمیشود...
زخمیاست داغ فاطمه بر سینۀ علی
زخمی كه هیچگاه مداوا نمیشود
تنها نه هستی علی از دست رفته است
هستی بدون فاطمه معنا نمیشود
طاقت بیار خالیِ این خانه را علی!
گفتی که گریه سر ندهی... ها نمیشود
«حُزنی فَسَرمَدٌ، و لیالی مُسَهّدٌ»
این گفتههای توست که حاشا نمیشود
میخواستی که دخترت از حال مادرش
چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمیشود
«لا خیرَ بعد فاطمه» هم بیحساب نیست
یعنی كسی برای تو زهرا نمیشود
تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت
این راز مبهمیاست كه افشا نمیشود
این گنج تا قیام قیامت نهفته است
این قبر، گوهریاست كه پیدا نمیشود
باور كنید حكم گذرنامۀ بهشت
الا به دست فاطمه امضا نمیشود
دوزخ كنار میكشد از نام پاک او
آتش حریف دختر طاها نمیشود
برگَرد یاس پرپر گلخانۀ رسول!
در سینۀ علی غم تو جا نمیشود
آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا؟
از گوشۀ بقیع علی پا نمیشود
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
اسم اعظم
خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
و آفرید به نام شما زمین و زمان را
نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا
به مهر حضرت صدّیقه آبهای روان را
به قلب پاک شما ریخت چشمههای یقین را
ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را...
همیشههای خداوند بودهاید از آن رو
که آفرید به پاس شما تمام جهان را...
اشارتیاست به دست همیشه سبز شماها
بهارتان که ندیدهاست رنگوبوی خزان را...
به اسم اعظم زهرا گشودهاند رسولان
اگر به معجزهای قفل دردهای نهان را...
در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم
سپردهایم به دستانتان دل نگران را...
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
بـانــو غــم تــو بـهــار را آتــش زد
داغــت دل بـیقـــرار را آتـش زد
بااینکه هزاروچارصدسال گذشت
فــریــاد تــو روزگــار را آتــش زد
━━━━💠🌸💠━━━━
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
آتش زد
بـانــو غــم تــو بـهــار را آتــش زد
داغــت دل بـیقـــرار را آتـش زد
بااینکه هزاروچارصدسال گذشت
فــریــاد تــو روزگــار را آتــش زد
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
عشق ما عباس توست
بـاز کـن چـشـمـان از انـدوه مـالامـال را
چـار داغ تـازه داری، چـارفصل سـال را
پا به پای چـار فصـل داغهایت مثل ابر
بارهـا خـون گریه کردم، منتهیالآمال را
داغ پشت داغ، پشت داغ، پشت داغ... آه
داغداران خوب میفهمند این احوال را
چار داغت را نیاوردی به رو، گفتی حسین
کـرد بــارانی سـؤالـت، روز استقـبـال را
عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست
او که از حق، جای دستانش گرفته بال را
مادر دریا ببخش این شعر در شأن تو نیست
کاش میبستم به مدحت این زبان لال را
#وفات_حضرت_ام_البنین 🥀
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
عروة الوثقی
دارد از جایی بشارتهای پنهان میدهد
بیشتر نهجالبلاغه بوی قرآن میدهد
عروة الوثقیاست «بسم الله الرحمن الرحیم»
هرچه کم داری بخواه از او، به قرآن میدهد
این اگر «جناتُ تجری تحتها الانهار» نیست
پس چرا یک جرعه از آن مرده را جان میدهد
چشم میبندم میان بارش رحمانیاش
سطر سطر آیههایش بوی باران میدهد
بعد قرآنش خدا با «هذهِ عَذبٌ فرات»
جامی از این میچشاند جامی از آن میدهد
این همان ذکر است یعنی «نحنُ نزّلنا علی»
تا کتاب الله ناطق را به انسان میدهد
گوش کن فریاد «اُوصیکِم بِتَقوَی الله» را
دردها را با همین یک نسخه درمان میدهد
آخرت جای خودش مردم، ولی هر حکمتش
کار دنیای شما را نیز سامان میدهد
مالک اشتر علی را خوب میفهمد نه ما
او که با سر پای فرمان علی جان میدهد
مکتب عشق است و شاگردی یک درس علی
منصب «سَلمانُ مِنّا» را به سلمان میدهد
جرج جرداق مسیحی هم حواری علیاست
این مسیحی با علی بوی مسلمان میدهد...
#میلاد_امام_علی
#عباس_شاهزیدی
عشق تو را
ما عشق تو را به سینه اندوختهایم
در آتش عشق، بال و پر سوختهایم
هرکس بهکسی دوخته چشم خود را
ما دیده به دست مرتضی دوختهایم
#میلاد_امام_علی
#عباس_شاهزیدی
#میلاد_امام_علی
بشر که قدرت فهمیدنش همین قدر است
چگونه فرض کند مرتضی علی بشر است
نهممکناستنهواجبعلی کسی دگر است
مسلم است خدا نیست از بشر که سر است
به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه
بگو که: اشهد ان علی ولی الله
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی در مدح حضرت زهرا سلاماللهعلیها در محضر رهبر انقلاب
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
.
عصر تاریکی است و پیری نیست
دستمان بسته، دستگیری نیست
بیشهٔ علم هست و شیری نیست
چشم هست و ابوبصیری نیست
تا بگوید به ما جفا نکنید
درِ این خانه را رها نکنید
درِ این خانه مهبط نور است
بیت از این خاک بیت معمور است
خشت خشتش تجلی طور است
هر که آمد بلا از او دور است
قدرِ این در که بیت میدانند
حِمیری و کُمیت میدانند
ای مدینه ابوالمعالی کو؟
آه خورشید این حوالی کو؟
آن همه درس و بحث عالی کو؟
پس ابوحمزهٔ ثمالی کو؟
جای ظرف شکسته پای خم است
پیش صادق ابوحنیفه گم است
تشنه ماندیم و آب را کشتند
عَلَم عِلم ناب را کشتند
ششمین آفتاب را کشتند
پدر شیخ و شاب را کشتند
ای مدینه زمان قهر نبود
اجر شیخالائمه زهر نبود
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند
تنها به این بسنده نکردند شامیان
پا را از این که بود فراتر گذاشتند
بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش
یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟
آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی
بر جان لالههای پیمبر گذاشتند
دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتند
ای دختر سهساله تو هم مثل مادری
این ارث را برای تو دختر گذاشتند
داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد
داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند
آن شب فرشتهها همه از عرش آمدند
بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند
سهم تو گریه بود و همین گریههای تو
چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند
از انتقام گفتم و شعرم تمام شد
این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند
#حضرت_رقیه
#عباس_شاهزیدی
چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟
گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند
تنها به این بسنده نکردند شامیان
پا را از این که بود فراتر گذاشتند
بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش
یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟
آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی
بر جان لالههای پیمبر گذاشتند
دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این
این درد را به پهلوی مادر گذاشتند
ای دختر سهساله تو هم مثل مادری
این ارث را برای تو دختر گذاشتند
داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد
داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند
آن شب فرشتهها همه از عرش آمدند
بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند
سهم تو گریه بود و همین گریههای تو
چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند
از انتقام گفتم و شعرم تمام شد
این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند
#حضرت_رقیه
#عباس_شاهزیدی
پابند توام در شب من زلف میفشان
دیوانهی آرام که زنجیر ندارد
هُرمی که لبت دارد و داغی که دل من
خورشید پدرسوختهی تیر ندارد
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امسال ۱۳ فروردین مصادف شده با شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
ما یه کارزاری راه انداختیم در فضای مجازی که انشاءالله دوستان و شاعران هم حمایت کنند
یه جوری بگن که حرمت امیرالمؤمنین در این روز خدایی نکرده شکسته نشه
من با یه رباعی اول چراغ را روشن میکنم
از شاعران میخوام
که شمام بگین
ای عید بدان جهان گرفتار علی است
این کهنهونوشدن فقط کار علی است
از سرخی چشم غنچهها فهمیدم
امسال بهار هم عزادار علی است!
#خروش_اصفهانی
#عباس_شاهزیدی
@khoroosh
مانند تو غریب...
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت
انبوه دردهای تو را آسمان نداشت
افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما
جایی برای ماندن تو در میان نداشت
پیش از تو روزگار، کریمی ندیده بود
بعد از تو سفرۀ فقرا آب و نان نداشت
محراب مانده بود در آن صبح فتنهخیز
میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت
بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت
دستان مهربان تو را آسمان نداشت
پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی!
هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت
آری عدالتی که بنا ریخت در جهان
جز کینه از برای علی ارمغان نداشت
گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه
شبهای سوگ فاطمه چشمت امان نداشت
یا مرتضی! پس از تو جهان تیرهروز شد
زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت
من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم
جز سایهسار مِهر علی سایهبان نداشت
یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو
شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت
#خروش_اصفهانی
#عباس_شاهزیدی
سه تا حرفی و مضمونی از این بهتر نیاوردم
جناب #عشق، از کار شما سر درنیاوردم
مرا جَلد خودت کردی و میدانی که از شوقت
قفس هر شب درش وا بود و من پر درنیاوردم
من از گِل نیستم با تو، مرا ای #عشق میبخشی
اگر ایمان به این یک مشت خاکستر نیاوردم
چو مویت بسکه مضمون پریشان داشت عمر من
از این دیوان بیترتیب هم سر درنیاوردم
جنونم را تحمل میکنی ای #عشق حق داری
اگرچه من برایت غیر درد سر نیاوردم
سه تا حرفی نه، خیلی حرفی ای بیانتها واژه!
سه بار آوردهام در این غزل دیگر نیاوردم
#خروش_اصفهانی
#عباس_شاهزیدی
بهمناسبت #روز_معلم
دیر سالی است هرچه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
من چنین واژهای نمییابم
من چنان جملهای نمیجویم
باز هم تشنهٔ کلام توأم
در تو انگار آسمان جاری است
گر چراغ هدایتت خواندم
این هم از حرفهای تکراری است...
بویِ گل میگرفت صحنِ کلاس
از سخنهای عطرآگینت
در رگم خونِ تازهای میریخت
واژهواژه کلامِ شیرینت
حاصلِ رنج بینهایت توست
هرکه منصوب شد به هر ردهای
تو خودت را برایِ خاطر ما
به همه آب و آتشی زدهای...
هر کجا شور علم میبینم
ردّ پای حضور تو پیداست
هر کجا نامی از معلّم هست
روشنایی، اُمید هم آنجاست...
جز خدایی که آفرید تو را
آن که قدر تو را شناسد کیست؟
حرفِ آخر: به هیچ قاموسی
واژهای بهتر از #معلّم نیست
استاد #عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
بریم به پیشواز تیرماه 😊
پابند توام در شب من زلف میفشان
دیوانهٔ آرام که زنجیر ندارد
هُرمی که لبت دارد و داغی که دل من
خورشید پدرسوختهٔ تیر ندارد
#خروش_اصفهانی
#عبّاس_شاهزیدی
هدایت شده از خوبان پارسیگو
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش...
#عباس_شاهزیدی