eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشید برای دیدنت صبر نداشت با سرعت نور صد قدم برمی‌داشت از پشت همان پنجره‌‌های بسته گلبوسه به روی گونه‌هایت می‌کاشت () @abadiyesher
برده است دلم را لب بارانی تو ویران شده‌ام از غم پنهانی تو سر واژه هر مصرع اگر برداری هر چیز که گشته است ارزانی تو @abadiyesher
ﺣﮑﻢ ﺗﯿﺮ ﻣﮋﻩ ﺍﺕ ﻗﺘﻞ ﻣﺮﺍ ﻭﺍﺟﺐ ﮐﺮﺩ ﺑﯽ ﺟﻬﺖ"ﺟﺮﻡ ﻭ ﺟﺰﺍ"،" ﻓﻘﻪ ﻭ ﻣﺒﺎﻧﯽ"ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ @abadiyesher
چشمی گشا ای نورِجان کاین شبسرا روشن شود لب‌غنچه را گلبوته کن ویرانه‌ها گلشن شود فرمان بده تابان شوم خورشید را سلطان شوم یا دررکابت جان شوم یا جان ز من بی من شود شیرین کنم تا کام ِتو ریزم خدا در جام ِتو تا پای تو تن بوس ِما ازشانه تا دامن شود از بام ِاین دل پر مزن بی دل کجا یابی وطن جز باغ ودشت قلب ِمن هرجا مگر میهن شود زاری کنید ای عاشقان دارید اگر عشقی چنان کز اشک ِچشم ِجانتان آلاله آبستن شود من مشعلی بر پا کنم شب دل به راهت جا کنم جان همچو سفره وا کنم تا چشم ِ تو رهزن شود لب ترکنی نفرین کنم در گوش ِزُهد و دین زنم تا عشق تو چون آتش و ایمان چنان خرمن شود ساقی ندارم این زمان میلی به جام ِ ارغوان بی مِی چنان سوزم که جان اندازه ِارزن شود آذر بیا دیوانه شو بر یاد ِگل پروانه شو زین یاد پرپر زن بسی تا موسم ِرُستن شود @abadiyesher
♥️چو ایران نباشدتن من مباد 🌹یکم بهمن ماه سالروز تولد شاعر حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد @abadiyesher
آخرین مرحله‌ی عشق همین یک سخن‌ است: بگذارید خدا کار خودش را بکند... @abadiyesher
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین ؟ سینه را ساختی از عشقش سرشارترین آنکه می گفت ؛ منم بهر تو غمخوارترین ! چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین ...   @abadiyesher
چشیدم من هوای سرد و گرم شهر را اما هوای با تو بودن می‌کند توفیر با این‌ها @abadiyesher
ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشم سینه می گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن @abadiyesher
مثل بیماری که بالاجبار خوابش می‌برد مرد اگر عاشق شود دشوار خوابش می‌برد می‌شمارد لحظه ها را ؛ گاه اما جای او ساعت دیواری از تکرار خوابش می‌برد در میان بسترش تا صبح می پیچد به خویش عاقبت از خستگی ناچار خوابش می‌برد جنگ اگر فرسایشی گردد نگهبانان که هیچ در دژ فرماندهی سردار خوابش می‌برد بی گمان در خواب مستی رازهایی خفته است مست هم در قصر و هم در غار خوابش می‌برد تو شبیه کودکی هستی که در هنگام خواب پیش چشم مردم بیدار خوابش می‌برد در کنارت تازه فهمیدم چرا درنیمه شب رهروی در جاده‌ی هموار خوابش می‌برد سر به دامان تو مثل دائم الخمری که شب سر به روی پیشخوان بار خوابش می‌برد یا شبیه مرد افیونی به خواب نشئگی لای انگشتان او سیگار خوابش می‌برد من در آغوش تو ؛ گویی در کنار مادرش کودکی با گونه ی تبدار خوابش می‌برد "دوستت دارم" که آمد بر زبان خوابم گرفت متهم اغلب پس از اقرار خوابش می‌برد صبح از بالین اگر سر بر ندارد بهتر است عاشقی که در شب دیدار خوابش می‌برد @abadiyesher