eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
31 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم‌ همه در کارِ دعا رفت... -حافظ
چه خواهش‌ ها در این خاموشیِ گویاست، نشنیدی؟ -هوشنگ ابتهاج
کاش دوست داشتن عضو بود ! مثل دست. نمی‌خواستی ؛ می‌بریدمش ...💔 -مریم قهرمانلو
➰ چه خوش گزیده‌‌امت از بساط حُسن فروشان نه عاشق تو، که من عاشق بصیرت خویشم -وحشی بافقی
من غم انگيزترين شعر جهانم تو نخوان :)📜🍃 -حمید محسنی
‏سرزنش مى كنى مرا اما ‏به گناهم دچار خواهى شد ‏عشق وقتى تنيده شد به تنت ‏سخت بى اختيار خواهى شد 🍃🌼 ‏⁧ -سید تقی سیدی
فكر كردن به تو يعنى غزلى شورانگيز؛ كه‌همين‌شوق مرا، خوب ترينم كافيست :)💭🍃 -محمد علی بهمنی
ارغوان در و دیوار غریب افتاده چه تماشا دارد • هوشنگ ابتهاج 🕊
محبوب من! من فقط آواز‌های شما را دوست می‌دارم آواز شما عشق را در من پهناور می‌کند♥️ -محمد صالح علا
💭 همه‌ی ما یک گوشه از این دنیا خاطره‌ای ساخته‌ایم که از عهده‌ی خراب کردنش بر نمی‌آییم...💞 -لیلا مقربی
برای خانه ای که تو نیستی در اضافی ست... پنجره اضافی ست... برای این خانه یک گوشه دنج کافیست!💫 -نیما یوشیج
ای همدم روزگار، چونی بی من؟💔🏹 -مولانا
بسترم صدف خالی یک تنهایی‌ست؛ و تو چون مروارید گردن آویزِ کسانِ دگری…🎈 -هوشنگ ابتهاج
از در درآمدی و من از خود بدر شدم گویی از این جهان به جهان دگر شدم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود، بدیدم و مشتاق‌تر شدم❤️ -سعدی
تا زمانى كه رسيدن به تو امكان دارد زندگى درد قشنگيست كه جريان دارد :)🪴🧡 -علی صفری
ما خستگان نازک‌دليم، اين شيشه را سنگی بَس‌ است :)🪞 -فیض کاشانی
درد اگر درد تو باشد چه خیالی ست که من دلخوش داشتن خوب‌ترین دردسرم🧨♥️ -علی صفری
من از استخوان های تو خلق شدم و در دستانت جوانه زدم...🌱💚 -ساره میرزایی
تو را چه غم که شب ما دراز می‌گذرد؟ -صائب تبریزی💛🌙
همچو نی می‌نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل من که با هر داغ پیدا ساختم سوختم از داغ ناپیدای دل همچو موجم یک نفس آرام نیست بس که طوفانزا بود دریای دل دل اگر از من گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل ما ز رسوایی بلند آوازه‌ایم نامور شد هر که شد رسوای دل گنج مومن خرمن سیم و زر است گنج عاشق گوهر یکتای دل در میان اشک نومیدی رهی خندم از امیدواری‌های دل
يا صاحب الزمان عج ☘️من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم 🍃از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! ☘️همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس 🍃من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم ☘️رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند 🍃من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم! ☘️همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن 🍃از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! ☘️سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست 🍃من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! ☘️تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم 🍃از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! ☘️طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است 🍃از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! ☘️شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد 🍃من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! ☘️به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من 🍃مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! ☘️دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن 🍃که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم! ☘️هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم 🍃ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم! اللهم عجل لوليک الفرج🤲 🍃
# تو می روی و دل ز دست می رود مرو که با تو هر چه هست می رود دلی شکستی و به هفت آسمان هنوز بانگ این شکست می رود کجا توان گریخت زین بلای عشق که بر سر من از الست می‌رود نمی خورد غم خمار عاشقان که جام ما شکست و مست می‌رود از آن فراز و این فرود غم مخور زمانه بر بلند و پست می‌رود بیا که جان سایه بی غمت مباد وگرنه جان غم پرست می‌رود شب غم تو نیز بگذرد ولی درین میان دلی ز دست می‌رود
امیدی بر جماعت نیست، میخواهم رها باشم اگر بی انتها هم نیستم بی ابتدا باشم چه می شد بین مردم رد شوی آرام و نامرئی که مدتهاست میخواهم فقط یک شب خدا باشم اگر یک بار دیگر فرصتی باشد که تا دنیا - بیایم دوست دارم تا قیامت در کما باشم خیابانها پر از دلدار و معشوقان سر در گم ولی کو آنکه پیشش میتوانم بی ریا باشم؟ کسی باید بیاید مثل من باشد، خودم باشد که با او جای لفظ مضحک من یا تو، ما باشم یکی باشد که بعد از سالها نزدیک او بودن به غافلگیر کردنهای نابش آشنا باشم دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید خانه را ول کن بگو من کی، کجا باشم؟
«در خیالات به هم ریخته ی دور و برم خیره برهرچه شدم خاطره ای زدبه سرم» فرض ڪن خاطره ها نیز، فراموش شود چه ڪنم با غم ِ دل، با نَم ِ چشمان ترم چشم هایی که فقط محورخ خوب توبود اشک ها ریخته از دوری تو ، کرده ورم خواستم پر بڪشم،تابه حریمت همه شب آه وافسوس مرا، سوخته شد بال و پرم گرچه باشددست ماڪوتاه وخرمابرنخیل لطف ڪن باز شبی دیده گشا ، بهر ڪَرَم
🌸در خیالات به هم ریختهٔ دور و برم خیره بر هرچه شدم خاطره ای زد به سرم🌸 زیر آن قاب نگاهت گل مریم شکفد هر زمانی که خجالت زده باشی به برم شعر من تاب و توانی که ندارد گل من شعر هم مثل نگاهم بشود زخم و ورم درد من را تو فقط مرهم و درمان بکنی باز من منتظرم دل بدهی دل ببرم کاش روزی برسد تا که بگویی نفسم من به امید همین یک دم تو در به درم