💡"چرا جامعه ایرانی با مداخله فرهنگی حاکمیت هم افزایی می کند؟"
🖋مهدی افراز
🔸خشکاندن جوشش های محلی، جشن های خُرد و ضیافت های خودجوش در قبال برپایی مهمانی متمرکز، خیابانی و کیلومتری غدیر، یکی از ایرادات ناصحانه ای بود که سال گذشته در نشست ها و جلسات ارزیابی مهمانی ده کیلومتری غدیر بارها از سوی ناقدین مورد طرح قرار می گرفت و این رویداد را از حیث ماهوی منافی رویکردهای مردمی و فولکلور انقلاب در ساحت فرهنگی قلمداد می نمود.
🔹این نقد با پیش فرضهای نظری پیرامون نسبت دولت – ملت یا نسبت بخش عمومی - بخش دولتی منطقی و معقول به نظر می رسد، در واقع در شرایطی که حاکمیت با اتکا به منابع رسانه ای و هژمونیک خود در صدد خلق یک رویداد متمرکز برمی آید طبیعی است که جریان های توده ای خود را به حاشیه کشانده و ارضای تمنیات خود را در این وادی به ابزارهای رسمی واگذار می نمایند. اما رخدادهای روزهای گذشته حاکی از واکنش بسیار متفاوت جامعه ایران در مشارکت برای بزرگداشت واقعه غدیر بود.
🔸 تقریبا عمده مشاهدات و گزارشات از سراسر کشور حاکی از ضریب یافتن موضوع بزرگداشت عید غدیر در مناسبات ایرانیان شده است. مواجهه حاکمیت با این موضوع در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" به صورت معناداری زمینه را برای فعال سازی استعدادهای فرهنگی ایرانی فراهم آورد. فارغ از مشارکت یدی و مالی ده ها هزار نفر در محدوده ده کیلومتری، بسیاری از روستاها، محلات، کوچه پس کوچه ها، دکان ها، بازارها، خانه ها و محافل خُرد بستری برای ابراز ارادت و عشق متمایز به ساحت امیرالمومنین شده بود. و بدین ترتیب برخلاف انتظار جامعه شناختی، واکنش انسان ایرانی به مداخله حاکمیت انفعالی و عقب نشینانه نبوده و با پیشروی او هم به میدان داری خود ضریب داده است و مناسبات خود با این سیاست را در قالبی هم افزا صورت بندی کرده است.
🔹با این فرض رواست که خود را در مقام پاسخ به این پرسش انتقادی قرار دهیم که؛ اسباب و زمینه های این عکس العمل نامتعارف چه می تواند باشد؟ به طور کلی سابقه اجتماعی ما حکایتگر گرامیداشت غیرعمومی، نحیف و طبقه ای در ازای عید ولایت بود و از ابتدای انقلاب و حتی پیش از آن، با آن که مسأله غدیر به لحاظ اعتقادی، کلامی و ایدئولوژیک جایگاه ویژه و هویت بخشی در اذهان ایرانیان داشته اما هیچگاه در زمره یک جشن ملی ظهور نیافته و در واقع فاصله روشنی میان فرهنگ ذهنی و فرهنگ عینی ایرانیان در ازای این سوژه برقرار بوده است. لذا تنها نیروی اجتماعی که توانایی ایجاد چنین تحولی را داشته؛ تغییر سیاست حاکمیت در تعامل با این پدیده بوده است.
▫️کارایی این سیاست از سه منظر قابل فهم است؛
🔸منظر اول: ما در حال زیست در یک جامعه رسانه ای هستیم، در این جامعه موضوعی که واجد هویت رسانه ای نباشد قابلیت ورود به خیال اجتماعی را نخواهد داشت. این خصیصه دلالتی به برساختی شدن واقعیت ندارد بلکه نحوه تعاملات ذهنی و وجودی انسان در این جامعه به نحوی است که حضور رسانه ای را بخشی از ماهیت یک پدیده جمعی – اجتماعی می داند و در این شرایط اگر یک سوژه فاقد وجود رسانه ای باشد فاقد وجود اجتماعی خواهد بود. پرداختن به تعظیم غدیر در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" زمینه ای فراهم آورد تا بشدت رسانه پذیر شود و از این رهگذر مراوده ایرانیان با این مقوله را به کلی متفاوت نماید. با این فرض اگر حاکمیت به جای این سیاست، امکانات خود را مصروف حمایت از خرده فعالیت های محلی و لوکال می نمود این سوژه هیچگاه واجد چنین هویت رسانه ای نمی شد و در ساحت رفتاری ایرانیان منشأ دگرگونی نمی گردید.
🔹 منظر دوم: این سیاست مبتنی بر استانداردهای ملی بوده است. اگر یک موضوع بخواهد در قامت یک سوژه به شادی ملی، ترس ملی، اندوه ملی یا عزت ملی مبدل شود می باید خود را در چارچوب های ملی بازتولید نماید. کلان شهر، پایتخت، میلیونی و خیابان از نمودهای ویژه امر ملی است و بعید است که یک معنا توانائی این را داشته باشد که خود را در هیئتی کوتاه یا کوچکتراز این به حد ملی برساند.
🔸منظر سوم: حاکمیت دینی در انظار عمومی ایرانیان همان نهاد اجتماعی دین است که موفق به کسب قدرت سیاسی شده و در جایگاه حکمرانی قرار گرفته لذا تعیین مناسبات جامعه با مقولات دینی و مذهبی شدیداً به سبک تعامل حاکمیت با این موضوعات وابسته است. در واقع سبک مواجهه ملت ایران با جمهوری اسلامی خارج از نسبت دولت – ملت مدرن است. جامعه ایران دینداری خود را منطبق بر تقریر حاکمیت قرار داده و با لحاظ این خصیصه طبیعی است که شدت یافتن التفات نظام حکمرانی به یک معنا یا واقعه ی دینی موجبات تشدید توجهات عمومی به آن موضوع را به همراه خواهد داشت و طبیعتاً این ملازمه در امور غیرمذهبی، غیر معنوی و غیر دینی جاری نخواهد بود.
#جشن_غدیر
#مهمانی_ده_کیلومتری
#ایران_آینده🔽🔽
https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
💡لایحه حجاب در پس پرده، از کجا فرمان می گیرد؟
🖊مهدی افراز
🔷 لایحه حجاب امروز با عبور از دهلیز دغدغه مندان، نخبگان و سیاست گذاران و بعد از یک گردش کار چندماهه میان سه قوه و در قالب یک متن ۷۰ ماده ای در آستانه ورود به صحن علنی مجلس است. فارغ از همه ضعف ها و قوت های حقوقی - فرهنگی، ما با یک پرسش روبرو هستیم که این لایحه در واقع بینانه ترین برداشت از کجا آمده و چه اراده ای در پی آن قرار داشته؟ این لایحه در مرکزی ترین هسته خود از کجا فرمان می گیرد و چه دستی در پس پرده به دنبال تصویب آن است؟ برای پاسخ به این پرسش به نظر می رسد در یک رهیافت، می باید مسأله را از منظر واکنش اجتماعی زنان ایران در یک سال اخیر مورد وارسی قرار داد؛
🔶 جامعه زنان ایران یک دهه است آماج بغرنج ترین و بی رحمانه ترین "تروریسم هویتی" قرار گرفته، این "وحشت گرایی فرهنگی" در اثر بکارگیری ابزارهای نوین رسانه ای، طراحی سناریوهای انبوه شناختی و با صرف پرحجم ترین هزینه های دلاری و در قالب تولید سریال های نمایشی، بازار سازی های مد و لباس، بازسازی های اجتماعی چون چهارشنبه های سفید، آزادی های یواشکی و ... بدون وقفه تداوم داشت و در نقطه اوجش در پاییز 1401 در آخرین صورت خود تحت جنبش زن – زندگی – آزادی درآمد و خود را به سویه های عاطفی و احساسی در ابعاد قومیتی تا بین المللی هم گره زد. این تطور عجیب اسبابی را فراهم آورد تا حاکمیت در موقعیتی قرار گیرد که وضیعت اجتماعی را به لحاظ مناسبات پوشش و بنابر مصالحی در وضعیت "رهاشدگی قانونی – قضایی – انتظامی" قرار دهد.
🔷 در این شرایط بی سابقه، بر اساس همه مشاهدات روزمره و میدانی و مطابق با نتایج همه پیمایش های اجتماعی و گزارشات نهادهای رسمی، حدود ۹۰ درصد جامعه زنان ایرانی حتی در کلان شهرها، در مقابل دعوت به برهنگی و کشف حجاب از خود "خویشتن داری اجتماعی" نشان دادند. این "شکیبایی هنجاری" در شرایطی بود که همه زمینه های روانی، عاطفی، غریزی، سیاسی، معیشتی، امنیتی و قضایی یک بستر کاملاً جذاب، فراهم و بی هزینه را پیش پای زن ایرانی قرار داده بود. در این میانه شکوهمندانه ترین و پرمعناترین برش از این خودنگهداری در زنانی جلوه گر شد که به لحاظ سبک زندگی، طبقه اجتماعی و الگوهای پوششی زمینه های مساعدتر و در نتیجه فاصله بسیار ناچیزتری برای کشف حجاب یا شقوق برهنگی داشتند ولی با تحفظاتی حداقلی در برابر این دعوت مقاومت نمودند.
🔶 این خودنگهداری برآمده از یک هویت فرهنگی عریق، قویم و فخیمی است که از قرن ها پیش در عمیق ترین لایه های ساخت هویتی زن ایرانی بوده و تا قرن ها بعد نیز خواهد بود. ما در یک سده گذشته و سال های پیش از انقلاب، همواره با مقاطعی روبرو بوده ایم که این بردباری فرهنگی بروز و ظهور متنوعی داشته و در موقف گوهرشاد به یک استعاره ملّی مبدل شده است، اما واقعیت این است که در یک سال گذشته همه خیابان ها، معابر، پاساژها، سواحل و پارک های ایران به واسطه خویشتن داری ملیون های زن ایرانی به صحن هایی از گوهرشاد تبدیل شده و زن ایرانی این بار در برابر گلوله های نامحسوس و مهلک روانی – رسانه ای از خود مقاومتی حماسی نشان داده و با هر بضاعت و امکانی از هویت خود پاسداری نموده است.
🔷 براین اساس باید دید و باید فهمید و باید گفت که به کار افتادن اراده حاکمیت در مسیر تدوین و تصویب یک لایحه قانونی در اثر فشار اجتماعی ناشی از یک خودنگهداری حداکثری از سوی زنان ایرانی بوده است که در یک شرایط نابرابر و به صورت ناخوادآگاه به همه و از جمله حاکمیت فهماند که می باید در راستای همراهی و حمایت از این هویت مقدس وارد میدان شود و از ابرازهای قانونی خود بهره گیری نمایند. لذا پشتوانه این لایحه و سایر اقدامات که از سوی ارکان مختلف حاکمیتی در حال پیگیری است مستظهر به اراده فرهنگی زنان جامعه ایرانی است.
#ایران_آینده🔽🔽
https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
💡چرا عروج سید ابراهیم نسبت به شهادت حاج قاسم، اثر ژرف تری بر جامعه ایران خواهد گذاشت؟
🖊مهدی افراز
🔸ماجرای شهادت سردار سلیمانی و بدرقه شکوهمند او بی شک یکی از جدی ترین نقاط عطف در تاریخ اجتماعی ایران را رقم زد، بهره مندی این واقعه از یک پیرامون عاطفی، هیجانات قدرتمندی را برای آن آفرید که موجب شد این رخداد به عنوان قله ای دست نیافتنی برای درگیر نمودن نظام حساسیت های جامعه ایرانی قلمداد شود. این امتیاز موجب شد تا پس از وقوع حادثه شهادت رئیس جمهور و همراهانش بسیاری از اذهان درگیر مقایسه ابعاد اثرگذاری این دو رخداد استثنائی باشند. شاید برای قضاوت های قطعی کمی زود باشد اما بنابر وجوه متعددی به نظر می رسد پیامدها و دستاوردهای اتفاق اخیر برای ملت ایران در لایه های شدیداً عمیق تری نسبت به شهادت حاج قاسم، خود را بروز خواهد داد.
🔹وجه اول؛ شهادت حاج قاسم در امتداد مسیری از مجاهدت در خط آتش و معرکه بود که همواره انتظار آن می رفت، او در حماسی ترین نقطه قرار گرفته بود، شهادت او با این که شدیدا برانگیزاننده احساسات ملی بود اما ما را در وضعیت دگرگون شده ای با این شخصیت و موقعیت قرار نداد، با شهادت و اربا اربا شدن او، ما با معنای جدیدی از فرمانده و قهرمان نظامی روبرو نشدیم و توانستیم اسطوره های مورد انتظار خود را در یک انسان معاصر بازیابی نمائیم. اما ماجرای شهادت سید ابراهیم داستان دیگری را برای جامعه ایرانی قلم زد، تصویر تاریخی ما از پدیده دولت و دولتمرد به این راحتی ها به چنین سناریوهایی نزدیک هم نمی شد و به این جهت کیفیت ارتحال او معنای شدیدا متفاوتی از مقوله رئیسِ جمهور و دولتمرد را در آینده برای ما خلق خواهد نمود.
🔸وجه دوم؛ در قضیه شهادت حاج قاسم، جامعه ایران با یک شخص وارد یک مرادوه روحی شد، حاج قاسم برای ما به عنوان یک هویت فردی، به یک اسطوره مبدل شد. اما در سی ام اردیبهشت ماه، ما با سرگذشتی برای یک هویت جمعی به نام دولت مواجه شدیم، تاثرات دیگر شخصی نیست، مراوده ما با یک ساختار حقوقی - سیاسی است که عمیقاً متفاوت از یک شخصیت است. در زمانه ای که تعیین الگوی حکمرانی و تحقق دولت اسلامی مساله فرارناپذیر ماست، این هویت فرافردی به شدت راهگشاتر خواهد بود.
🔹وجه سوم؛ حاج قاسمِ شهید برای ما قویاً هویت بخش بود، اما این هویت سازی مقدس به حسب موقعیت راهبردی اش، از مسیر سلبی و غیریت ساز و با برجسته نمودن مرزهای درگیری ما با دیگری های ملی مان بود. سیدالشهدای خدمت هم برای ما هویت ساز می شود، اما گویی هویت سازی او برای ما مساله مندانه تر خواهد بود. من ایرانی که سید ابراهیم برای ما بازسازی خواهد کرد این بار نه از مسیر تقابل با غیر و بیگانه های بیرونی که از رهگذر تعامل با خویشتن و پیکره های درونی است. اساسا ایده سیاست ورزی او به این جهت درخشید که پاسخی به این نیاز زمانه ما بود، ایده ای که بیش از آن که زبان باشد، گوش بود و بیش از آنی که بخواهد خودش باشد خواست محوری برای دیگران شود.
🔸وجه چهارم؛ در دوران انکار قدسیت جمهوری اسلامی، حاج قاسم شهید نظام شد، اما این شهید، شخصیت محافظ نظام بود نه خود نظام. در مغزای نظام بود اما در نقش بادیگارد. اگر شهادت حاج قاسم به همگان نشان داد دفاع از جمهوری اسلامی مقدس است اما شهادت سید ابراهیم و همراهان نشان داد نه صرفاً دفاع که خودِ جمهوری اسلامی مقدس است.
🔹وجه پنجم؛ حاج قاسم طراح و پناه مقاومت بود و از این رو همه دلدادگانِ مقاومت دل نگران او بودند اما این دلدادگی هیچگاه در نقطه گره زدنِ سرنوشت مقاومت به بود و نبود او جلوه نکرد و از این جهت با رفتنش احساس به میدان آمدن هم برای ما پدید نیامد. با ظهور حجه الاسلام رئیسی در افق سیاست ایران، ما همچون بسیاری و بسیاری، برای امروز و فردای کشور و انقلاب دل به وجود راهگشای او داده بودیم و همه بار امانت را با دلالت های تقدیرگرایانه به دوش او زده بودیم. حالا اما با رفتنش همه حس خواهند کرد که بار به دوش همه است. دیگر احساس میشود میدان، میدان ظهور همه است، گویی حس استغنا از غیر به بیشینه خود رسیده و این احساس پیامدهای شگرفی خلق خواهد نمود.
#ایران_آینده👇
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
🔸سلسله نشستهای ایران آینده🔸
🔈صوت نشست:
🔹دولت فردا و الگوی سیاست ورزی شهید🔹
🎙حمزه وطن فدا
📍دولت شهید رییسی و سیاست ورزی در افق حقیقت ولایت
🎙حمید ابدی
📍بنای سیاست در مقام دولتکاری که احمدی نژاد نتوانست، با شهید رییسی شد
🎙علی سعیدی
📍مردمی سازی به مثابه شیوه حکمرانی؛ دلالتهایی از سیره عملی شهید رییسی
🎙علی مومن
📍تداوم دولت رئیسی در گرو تولید علوم اجتماعی متناظر با وضعیت تاریخی انقلاب اسلامی
🎙حمید ساجدیان
📍دولت کارآمد و ضرورت نیروی سوم
🎙مجتبی کاظمی
📍بنیاد دولت دینی اصیل در جهان سیاسی بی بنیاد
🎙سید محسن موتورچی
📍انتخابات پیشرو و بیم و امیدهای گفتمانی
🎙مجتبی عرب
📍سیاست توحیدی ، سیاست موحدانه میدان به اراده های انقلابی
🎙فرشاد توسلی
📍سادگیروایت جمعی و ضرورت حکمرانی
🎙رضا طراوت
📍جریان عبودیت در سیاست و احیای سیاست قدسی در دهه پنجم انقلاب اسلامی
🎙عباس حیدری پور
📍تحلیل تمدنی دولت رئیس جمهور شهید
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#ایران_آینده
#دولت_مقاومت_ملت_توقف_ناپذیر
#آیت_الله_شهید_رئیسی
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
💡چگونه به استقبال جنگ برویم؟
🖊مهدی افراز – حمید ابدی
🔸روند پیشروی اسرائیل؛ تکامل یا تطور؟
با شهادت جناب سید حسن نصرالله، اسرائیل به سنگر ایران رسیده است. این گذار از غزه به لبنان و از لبنان به ایران را چه بنامیم؛ تکامل یا تطوّر؟ زمانی میتوان از تکامل سخن گفت که اسرائیل توانسته باشد از محورهای یاد شده، با فتحی سنگر به سنگر، عبور کرده باشد، حال آنکه واقعیت روند تحوّلات میدانی چنین چیزی را نشان نمیدهد. اسرائیل نتوانست از سد حماس و حزبالله عبور کند و چون نتوانست، از خطّ قرمزهای حماس و حزبالله عبور کرد. عبور از خط قرمز، نوعی قدرتنمایی و بازی با ارادههای بازیگران صحنه است، امّا لزوماً به منزلهی تغییر معادلهی میدان نیست. تغییر معادله زمانی رخ میدهد که اهداف از پیش تعیینشده تحقّق یابد. اسرائیل در غزه بیش از چهل هزار نفر را کشته و رییس دفتر سیاسی حماس را ترور کرده، امّا هدفی را که از ابتدای جنگ تعیین کرده بود، نتوانست محقّق کند: حماس کماکان پابرجاست و اسرائیل مجبور است به عنوان طرف مذاکره آنها را بپذیرد. در نزاع با حزبالله لبنان نیز، سید مقاومت معیار پیروزی را در قالب یک چالش، در آخرین سخنرانیاش تعیین کرد: امنیتِ بخشهای شمال سرزمینهای اشغالی و بازگشت ساکنین صهیونیست به این منطقه. همچنان مناطق شمالی ناامن است و امکان بازگشت ساکنین اشغالگر کماکان فراهم نیست. پس روندی که اسراییل در حال رقم زدن آن است، نه تکامل، که تطوّر است: تطوّر از محوری به محور دیگر. سیاست عبور از خطّ قرمزها با خشونتهای متهوارنه و ایجاد هیمنه و رُعب تکنولوژیک، ذات اسرائیل است؛ موجودیت اسرائیل بر نوعی خشونت تکنولوژیک استوار است که از طریق آن، بتواند ارادهها را متزلزل کند و در زمینِ ترسآلود ناشی از آن، سیاست خود را پیش برد.
🔹وضعیت اسرائیل؛ انتخاب یا الزام؟
اسرائیل در این سیر تطوّر، اکنون به سنگری رسیده است که همواره از درگیری با آن، اجتناب داشته است: ایران. رژیم صهیونیستی، همواره راه مقابله با ایران را در پیروزی بدون جنگ دنبال کرده است. جمهوری اسلامی ایران، از دریچه نگاهِ اسرائیلی، نه در مبارزهی نظامی، که از طریق نرمافزارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میبایست فلج و از درون دچار فروپاشی میشد. کلانپروژهی آمریکا و اسرائیل در منطقهی غرب آسیا تطبیع یا عادیسازی است که کشورها را از طریق زیرساختهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، در نظم مورد نظر خود جانمایی میکند. پس از بحرین، امارات، سودان که در گام اوّل به این پروژه تن دادند، در گام دوم عربستان و اردن و در گام بعد عراق و ایران در معرض مناسباتِ عادیسازی قرار داشتند. امّا اقتضائات و الزاماتی که بخشهای مختلف محور مقاومت یعنی حماس، حزبالله، انصارالله و مقاومت عراق در طی یک سال اخیر بر رژیم صهیونیستی دیکته کردند، این کلانپروژه را زمینگیر کرده است. اسرائیل برای بقا و موجودیت خود و علیرغم سیاست راهبردی خود، به وضعیتی رسیده است که ناچار به درگیری مستقیم با ایران شده است.
🔸گذار اجتماعی از وضعیت عادی به وضعیت جنگ
به احتمال فراوان روزها و هفته های پیش رو نفس گیرترین مرحله از این رویارویی مستقیم است. موقعیت کنونی برای اسرائیل، وضعیت مرگ و زندگی است؛ همچنان که برای محور مقاومت... در این شرایط جدید چه باید کرد؟ نکتهی حائز اهمّیت در پاسخ به این پرسش، این است که قبل از ورود به کثرتِ اقدامات امکانپذیر، ابتدا به این بیاندیشیم و محاسبه کنیم که نقطهی آماج اقدامات در کجا باید به وحدت برسد. اسرائیل، تا اینجا روی نقطههای آسیبپذیر بخشهای مختلف محور مقاومت سرمایهگذاری کرده و از همان نواحی، ضربههای خود را وارد ساخته است. نقطهی آسیبپذیری حماس در غزّه، «محدودیت جغرافیا» بود و اسرائیل با نظر به این چالش، دایرهی کنشگری نیروهای حماس را به مرور تنگ کرده است. نقطهی آسیبپذیری حزبالله، به علّت شرایط خاص لبنان، «شکاف امنیتی و اطلاعاتی» بود که اسرائیل با تمرکز بر آن، دبیر کل و حلقهی اصلی فرماندهانِ حزبالله را به شهادت رساند. امّا نقطهی آسیبپذیری ایران کجاست؟ ما نقاط آسیبپذیری متعدّدی داریم؛ آسیبپذیری اقتصادی، آسیبپذیری سیاسی از ناحیه برخی جریانهای سیاسی، آسیبپذیری اطلاعاتی امنیتی و ... ؛ امّا نقطهی کانونی که شاید بتوان گفت همهی آسیبها از آنجا برمیخیزد و اسرائیل آنجا را نقطهی آماج خود قرار داده، «ُسرمایه اجتماعی مقاومت» در ایران است. آن عاملی که گسترهی کنشگری جمهوری اسلامی در میدان درگیری با اسرائیل را میتواند تحت شعاع قرار دهد، وضعیت و ذهنیتِ جامعهی ایران نسبت به حوادث منطقهای است.
۳/۱
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
میزان همراهیِ اجتماعی با مقاومت در ایران، میزانِ کنشگری نیروهای میدان را تعیین میکند و طمعِ اصلی اسرائیل برای مهار کنشگری ایران، همینجاست؛ اسرائیل با سرمایهی اجتماعی مقاومت در ایران بازی خواهد کرد و اگر ضربهای نظامی یا امنیتی بخواهد بر این وارد نماید، «پیوست اجتماعی» آن را در کانون توجّه قرار خواهد داد. ناگفته پیداست که مهمترین مستمسکِ سستیهای سیاسی برخی کارگزاران کشور را نیز باید در همین امر جُست. راهبرد اساسی برای کور کردن نقطهی امیدِ اسرائیل، «افزایش سرمایهی اجتماعی مقاومت» در ایران است. امّا چگونه؟
قبل از طرّاحی هر اقدامی و قبل از طرح هر سخنی با مردم ایران، ابتدا باید به «تغییر فضای اجتماعی» ایران اندیشید. جامعهی ایران باید خود را در «فضای جنگ» ببیند و این امر که چگونه میتوان بدون دامن زدن به ترس و هراس و انفعال اجتماعی، مردم را امیدوارانه در چنین میدانی به صحنه آورد، نیازمند طرّاحی هوشمندانهای است. کارویژهی این روزها که میتواند تعیینکنندهی معادلات میدان باشد، تغییر فضای اجتماعی ایران از «وضعیت عادّی» به «وضعیت جنگ» است. مردم ایران را باید نسبت به واقعیتِ میدان مبارزهای که در آن قرار گرفتهایم، خودآگاه کرد و این امر مستلزمِ شکستن تصویرهای فانتزی است که از واقعیتِ نظم جهانی و نظم منطقهای در ذهنیت مردم ایران بازنمایی شده است. زمینهسازی و تمهید و تدارکِ این چرخش راهبردی، نیازمند رعایت ملاحظات و تامین لوازمی است:
لازمه اول. هسته سخت و شهادتطلب انقلابی ایران، باید به عنوان شتابدهندهی این فضای جدید، پیشران باشد و این جلوداری، بروز اجتماعی قوی هم داشته باشد. نکتهی حائز اهمّیت آن است که بروز اجتماعی این هستهی شتابدهنده، دیگر نمیتواند و نباید «نمادین و نمایشی» باشد؛ باید به بروز اجتماعی و حضوری «واقعی» اندیشید. حضور واقعی هستهی سخت انقلابی، مایهی دلگرمی و به میدان آمدن عموم مردم خواهد بود.
لازمه دوم. لحن مسئولان و فرماندهان نیروهای مسلّح در گفتگوی با مردم باید تغییر یابد؛ این گفتار که «شما در امنیت کامل به سر میبرید و ما به جای شما با دشمن میجنگیم»، باید به لحنی «مشارکتجویانه» تبدیل شود. باید با مردم واقعیتهای میدان را در میان گذاشت و آنها را به میدان فراخواند. نخبگانی که دارای مرجعیت اجتماعی یا مرجعیت سیاسی هستند نیز باید با چنین رویهای وارد میدان شوند و با مردم سخن بگویند.
لازمه سوم. موضع گیری و کشمکش در دوگانه های سیاسی موجود زیان بار است؛ مردم ایران اگر احساس کنند که مبارزه با اسرائیل، جریان سیاسی خاصّی را تقویت و جریان دیگری را تضعیف میکند و گمان برند که امتداد مبارزه با اسرائیل، منازعه بر سر توزیع قدرت سیاسی در ایران است، کنار میکشند و تماشاچیِ صحنه خواهند شد. اجماع حداکثری با هر جریان سیاسی و با هر خاستگاهی ولو بقای ایران که درکی از ضرورت مبارزه با اسرائیل داشته باشد، نیاز امروز ایران است. روشن است که القای تقابل با دولت یا برخی کارگزاران دولت، چقدر میتواند در تضعیف سرمایهی اجتماعی مقاومت موثّر باشد.
۳/۲
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
🔹جنگ برای آینده ایران
ادبیات گفتگو با مردم ایران چگونه باشد؟ ذهنیت مردم ایران در فضای جدید به چه سویی هدایت شود؟ این مهم است که منطق طرح مسئله و ترسیم فضایِ جدید با مردم ایران، چگونه باشد. رعایت نکردن ظرائف و لطائف، میتواند به جای به میدان آوردن مردم، به یاس و انسداد اجتماعی بیانجامد. لحن و ادبیات گفتگو با مردم در فضای جدید، نیازمند رعایت ملاحظاتی است:
ملاحظه اول. باید برای مردم تبیین شود که میدان جنگی که در آن قرار گرفتهایم، صرفاً گرفتن انتقام یا پاسخ به حوادث اخیر نیست؛ مسئله «آینده انقلاب اسلامی» و حتّی بالاتر از آن، «آینده ایران» است. دشمنی که اراده کرده ارادهی ملّت ایران را بشکند، نه فقط با جمهوری اسلامی، بلکه با ایران و هویّت ملّی ایرانیان سر منازعه دارد. کوتاهی در برابر اسرائیل، انصراف از بقایِ موجودیت واحدی به نام ایران است.
ملاحظه دوم. اتّخاذ وضعیتِ جنگی، برای جلوگیری از جنگ بزرگتر است. نحوهی برخورد اسرائیل، جنگ را اجتنابناپذیر کرده است؛ این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم، با جنگیدن، فعّالانه جلوی یک جنگ بزرگتر را بگیریم یا اینکه منفعلانه به استمرار جنگ تن بدهیم. دشمنی که در برابر ماست، به میزان ارادهی ملّی مردم ایران برای جنگ نظر دارد؛ اگر چنین ارادهی را در برابر خود نبیند، میجنگد و ضربههای کاری بر پیکر ایران وارد میآورد، اما اگر ارادهی مستحکمی برای جنگ ببیند، از جنگ منصرف میشود.
ملاحظه سوم. حمایت و پشتیبانی مردم ایران از جنگ، منوط به مشارکت دادنشان در میدان جنگ است. رمز موفّقیت امام در میدان دفاع مقدّس، تعریف میدان برای مشارکت مردم بود؛ باید به چگونگی مشارکت واقعیِ مردم ایران در میدان جنگ با اسرائیل، اندیشید و مردم را در درون یک طرح مشارکت، به میدان آورد. مردم ایران اگر سهمی و شراکتی واقعی در میدان جنگ نداشته باشند، شاید وارد این میدان نشوند.
ملاحظه چهارم. باید واقعیتِ مردم ایران را از دریچه هویت تاریخیِ ملّیشان نگریست؛ انگارههای جامعهشناختی، که بر پایهی برخی خردهروایتها، به مردم ایران و مشارکت مردم ایران در میدانهای بزرگ سیاسی بدبین است، قابل اعتنا نیست. مردم ایران، دیندارترین و مجاهدترین مردم جهان امروزند؛ باید این ظرفیت اساسی را فعّال نمود.
۳/۳
#ایران_آینده👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
این یادداشت تیتر ندارد!
🖋حمیدرضا فتحی
🔻پرده اول:
طی چند روز گذشته یک ویدیوی کوتاه دو دقیقه ای به اسم "بچههای نسبتاً بد" به عنوان ویدیوی معرفی یک مستند اجتماعی در شبکه های اجتماعی مطرح شد. مدیر مجموعه سازنده این مستند 20 دقیقه ای در حساب اینستاگرامی خود این کار را اینطور توصیف می کند:
"اگه میخوای تصاویر عجیب اما واقعی از بچههای امروزی کشورمون ببینی حتما مستند «بچههای نسبتا بد» رو از دست نده چون کمک میکنه تصویر واقعیتری از نسل جدید پیدا کنی."
فارغ از تکنیک های پیش پا افتادهی به کار رفته برای جذاب سازی این محصول، در بخشی از ویدیوی معرفی، راوی مستند عکس امام خمینی را به بچه های باصطلاح نسل z نشان میدهد و مخاطب اظهار بیاطلاعی نسبت به نام صاحب عکس میکند و با تردید بیان میکند که نام او امام خمینی است یا آقای خامنه ای. چند ثانیه دیگر، دختر و پسری در قاب تصویر نمایش داده میشود که ادعا میکنند با یکدیگر رابطه دارند ولی ازدواج نکردهاند. در میانه کار هم کاملاً بی ربط از سیر مستند، لگدی نثار فیلترینگ اینترنت زده می شود، با این جمله راوی:
"اینجا جمهوری اسلامی ایران(است) و بچه هایی که با آنها مصاحبه کردیم با این اصطلاحات در فضایی آشنا شده اند که اتفاقا فیلترینگ جمهوری اسلامی هم روی آن بوده"(منظور اصطلاحات مرسوم دهه هشتادی هاست).
در ادامه هم فقط بخشی از صحبت های کارشناس برنامه انتخاب می شود که تکمیل کننده این کژروایت است.
🔻پرده دوم:
ابتدا قصدم این بود به دلیل همزمانی انتشار این ویدیوی تبلیغاتی کوتاه با ایام اعتکاف، یادداشتی با تیتر "هنر نسبتاً کور/ رسانه نسبتاً لال" بنویسم و با توجه به رشد دو برابری حضور نوجوانان در مراسم اعتکاف امسال که اتفاقاً هفتاد درصد معتکفین را نیز تشکیل میداد از اهالی هنر و رسانه گله کنم که چرا این بخش از واقعیت نوجوانان و جوانان در جامعه را نمی بینید و کاری برای انتشار آن انجام نمیدهید یا اگر به این موضوع می پردازید چرا در جامعه و در افواه مردم چیزی در این خصوص شنیده نمی شنود؟! در انتهای یادداشت هم از خدا شِکوه کنم که "خدایا چه شد ما این همه کثافتبین شدیم و دیگر نمی توانیم دارایی های خود را ببینیم"؟! اما به جهت اینکه نخواستم از روی شتاب، متنی بنویسم، ابتدا فایل کامل این مستند را دیدم.
جالب اینکه در فایل کامل این مستند، اتفاقاً با دخترخانمی مصاحبه می شود که خیلی ظاهر علیهالسلامی ندارد ولی مشغول پیاده روی در مسیر اربعین است و اتفاقاً اذعان دارد که اهل نماز هم هست؛ یا در بخشی دیگر، سوالی در رابطه با نظام جمهوری اسلامی و اسرائیل از جوانان پرسیده میشود و اتفاقاً جواب هایی شنیده می شود که نه تنها روایتِ ویدیوی تبلیغاتی را تکمیل نمیکند بلکه این کژروایت را تضعیف هم میکند و جالب تر اینکه در انتهای این مستند، متن پایانی راوی را جملات زیر تشکیل میدهد:
ایرانِ قوی، قشنگ ترین هویت مشترک ما با این بچه ها بوده!
نفرت از اسرائیل! چیزی بود که ما فکر نمی کردیم از دهن بچه های دهه هشتادی بشنویم!
اینها واقعا بچه های بدی نیستند و این ماییم که از این ها هیولا ساختیم و ...!
🔻پرده سوم:
قطعاً حواس سازندگان این مستند نبوده که خیلی از افراد، حال دیدن کل فیلم را ندارند یا آنرا آنقدری ارزشمند نمیدانند که بخواهند برای آن پولی هزینه کنند و آنرا بخرند و ببینید!
احتمالاً عوامل این مستند توجه نداشتند که همین یک ویدیوی کوتاه دو دقیقه ای نیز نقض غرض همین عوامل است و چهره هیولایی از جوانان تصویر می کند!
اما اگر این ویدیوی معرفی به صورت عمدی اینگونه انتخاب شده، جوانمردی ایجاب می کند هنرمند و رسانهچی حتی اگر بنا دارد بالکل واقعیت را نبیند و به جای روایتگری، روایتسازی را مأموریت خود قرار دهد حداقل به اثر خود پایبند باشد و در حد چند ثانیه هم که شده بخشهای سفید موضوع کاری خود را نیز در تیزر معرفی قرار دهد، نه اینکه در نسخه کامل مستند یک روایتی بسازد اما در معرفی آن به جهت جذب مخاطب فقط بخش های سیاه را نشر دهد؛ ریشه این نحوه پرداخت به موضوعات را کجا باید جست؟!
در شرایطی که مردم جامعه بیش از هر چیز نیازمند دیدن و شنیدن خبرهای خوب و امیدوارانه هستند، رسانه های غربگرا به نحوی فضای رسانه ای کشور را با تیترهای خود سیاه میکنند که گویی اگر کسی در گوشه ای از کشور خلاف این وضعیت را دید، باید به دیدگان خود شک کند و آن را انکار نماید چرا که حرف از داشتهها زدن هزینه بر خواهد بود! گویی رسانه هر چه چرکتر باشد بیشتر دیده می شود و هر چه امیدوارانه تر باشد بایکوت بیشتری به همراه خواهد داشت!
.#ایران_آینده👇🏻
🌐eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
🌐ble.ir/join/BB7Q2MVdVv