🔻 آرمان و امكانات!؟
✍ #سید_عطاءالله_مهاجرانی
🗓 اعتماد، ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
این دو گانه با رویکردی یا رهیافتی که طعم نقد تصمیمگیریها در کشور ما را داشت، مطرح شد.
روایت شد که: «ما بر اساس آرزوها تصميم میگیریم و نه بر اساس امکانات.» در واقع دوگانه آرزو - امكانات شکل گرفت. آرزو امری خیالبافانه به نظر میرسد، تفسیر شد و امکانات هم به آنچه که داریم، یعنی داشتهها محدود شد.
این گزاره آرزو-امکانات، در نخستين گام تحریفی را البته ناخودآگاهانه به همراه دارد، و آن پوشیدهماندن
«آرمان» است. آرمان با آرزو متفاوت است. کسی که افق روشنی را در پیش روی خود میبیند و هدفگذاری میکند و با تمام توان به سمت هدف و یا آرمان خود حرکت میکند، آرزواندیش نیست. کسی که بلیط بختآزمایی میخرید و یا میخرد و با خیال برندهشدن هفتهای را در خوشباشی و خوشخیالی سر میکند، آرزواندیش است. کسی که با جدّ و جهد از تمام توان خود برای دستیابی به هدف استفاده میکند، آرمانخواه است و کسی که حواله به تقدير میکند، آرزواندیش است. به روایت حافظ:
قومي به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومي دگر حواله به تقدیر می کنند
آرزواندیشی در واقع موجب بر باد رفتن امكانات میشود، اما
«آرمان» خواهی خود رکن و بنيان امکانات است.
نسبت آرمان و امكانات همانند نسبت ايمان و عمل صالح در قرآن مجید است. ما در انقلاب اسلامی، در جمهوری اسلامی و در منطقه شاهد هر دو دوگانه «آرزو اندیشی- امكانات» و «آرمان خواهی- امكانات» بودهایم.
یکم: پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما، در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، تابلو پیروزی آرمان بر امکانات بود، وقتی كارتر و محمد رضا شاه در شب ژانویه، دهم دی ماه سال ۱۳۵۶ ، جامهای شامپاین را به هم زدند و شاه از تبختر گردنش را راست و دماغش را بالا گرفته بود، جیمی کارتر که به همراه ۴۱۰ نفر به ایران آمده بود، در ضیافت شام گفت:
« ایران به خاطر رهبری فوقالعاده شاه در یکی از پرمخاطرهترین نقاط دنیا، به یک جزیره ثبات تبدیل شده. این خیلی مرهون شماست، اعلیحضرت! مرهون رهبری شما و احترام و تحسین و عشقی که مردمتان به حضرتعالی دارند.»
نگاه كارتر به امكانات آمریکا در ایران و شاه بود. امکاناتی که در بعد نظامی متکی به ارتش و سیاست منطقه، ای آمریکا بود. كارتر و شاه آرزواندیش بودند، در برابر آرمان انقلاب که توسط امام رهبری شد، شکست خوردند و جزیره ثبات کارتر، نظام سلطنتی فرو ریخت. آرمانخواهی امام خمینی از همان روزی تبلور یافت که امام گفت: «من سینه برهنهام را برای سرنیزههای شما آماده کردهام.» دیگر روشنتر از این نمیتوان تصویری برای تقابل آرمان و امکانات تبیین کرد، سینه برهنه نماد آرمان است و سرنیزه نشانه امکانات.
دوم: جنگ هشت ساله عراق و ایران، بر بنیاد آرزواندیشی صدام و امکاناتی که فراهم کرده بود، آغاز شد. وقتی در روز دوم حمله عراق به ایران، در کنفرانس مطبوعاتی، خبرنگاری از صدام در باره آینده جنگ پرسید، صدام گفته بود: «جواب شما را هفته آینده در تهران میدهم!» آرزواندیشانی مثل شاپور بختیار و ژنرال غلامعلی اویسی در گمراهی صدام نقش داشتند. برای نخستين و آخرین بار در جنگ عراق عليه ایران هر دو پیمان ناتو و ورشو با تمام توان در خدمت عراق بودند. گمان میکردند، نظام جمهوری اسلامی را سرنگون میکنند. در برابر امکانات آنان، مردم که برای دفاع از شهرهای خود، مانند خرمشهر، حتی کلاشینکف به اندازه کافی نداشتند، شهرهایشان در برابر بمباران سنگین هوایی و موشک باران بیدفاع بود، متکی بر آرمان و ایمان و امید ایستادند. یک ملت به صحنه آمد. صدام حسین و حاملان رنگارنگش در سراب آرزواندیشیشان غرق شدند. آرمان بر آرزو و مشت بر پولاد پیروز شد.
به عبارت دیگر در واقع، آرمان، آفریننده امكانات است! آرمان به سخن و سلوک انسان و یک ملت جهت میدهد. در حالی که آرزو، انسان را سردرگم میکند. میبایست مرز بین آرزو و آرمان را بشناسیم، تا در دام، تسلیم به وضع موجود و حرکت و یا تصميمگیری بر مبنای امكانات صرف نشویم. وقتی پیامبر اسلام دست بر شانه صحابی رازدان، سلمان فارسی نهاد و گفت: «سلمان از مردمی است که اگر دانش در ثريّا باشد، به آن دست مییابند.» این سخن بیان آرمان است و نه آرزو. چنان که فرزندان رشید و دانشمند و آفرینشگر ملت ایران در همین روزها با طراحی موشک هایپر سونیک نشان دادند، که دیگر تصور حمله به ایران هم خیال خام و آرزو اندیشانه است!