هدایت شده از شرح حال
✍ منتظر رزق خودت باش...
🔻 در دستگاه خدا و اهل بیت وقتی وارد میشوی، باید کار را بسپاری به آنها و جلو برویی ببینی چه میشود.
در مناجات شعبانیه به خدا میگوییم:
👈«أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِى إِلاَّ اَلْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ»
خدایا هرچه نگاه میکنم هر آنچه از امورم را سرپرستی کردهای خیلی زیبا و عالی بوده است؛ خدایا امورم را آنطور که شایسته تو است، سرپرستی کن، نه آنطور که من شایستگی دارم.
وقتی میتوانی این طور سخن بگویی که بفهمی همه بدیهایت از خودت است و همه خوبیهایت از خداست.
🔻 پنجشنبه گذشته شهادت امام کاظم(علیه السلام) در حرم آقا امام رضا (علیه السلام) بودم. نزدیک ظهر رفیقم عجله میکرد تا موقع نماز به آنجایی که میخواست برسد ولی من آرام میرفتم تا ببینم چه میشود و کجا روزیمان میشود. موقع نماز رسیدیم به یکی از مساجد گوهرشاد و همانجا بعد از زیارت جای دنجی برای استراحت پیدا کردم.
🔻 شب که شد زودتر رفتیم تا از برنامههای حرم به ویژه مناجات شبانه حاج منصور ارضی جا نمانیم. تا شروع برنامه حاج منصور خیلی طول کشید و خواب آلود شده بودم و یاد آن کنج دنج افتادم. رفتم کمی استراحت کنم که دیدم از آنجای دنج صدای جمعیتی و روضه خوانی میآید. حالم گرفته شد و گفتم آمدیم استراحت کنیم! ولی باشد اشکالی ندارد یک جایی پیدا میکنم چُرت میزنم، هرچه جلوتر رفتم دیدم جمعیت بیشتری هستند و صدای روضه واضحتر و خوشتر است.
شاید ۳۰۰ جوان آنجا بودند که میانگین سنی آنها بیشتر از ۲۰ سال نمیشد. معلوم بود اکثرا از جنوب شهر مشهد هستند و چهرهها کمی غلط انداز، دعای کمیل بود ولی هر یک خط یک روضه داشت، چه روضهای و چه گریههایی! از بهترین جلساتی بود که در عمرم تجربه کردم، حال جلسه کیفیت روضه خوانی و گریهها بیسابقه بود.
روضه خوان روضه را عالی میخواند اما در خواندن متن دعا چندجایش را اشتباه خواند. جمعیت هم معلوم بود سیمهایشان موقع روضه خیلی وصل است ولی موقع دعا آن شور را ندارند.
وسط دعا خواندن نفر بغلیام که کتاب دعایش باز و گویش رویش بود حوصلهاش سر رفت و ظاهرا سری به اینستا زد، یک لحظه چشمم به گوشیاش افتاد، خانمی مشغول حرکات موزون بود. چند لحظه بعد همان طرف با تمام وجود مشغول یا الله و یا رحمان گفتن و گریه زیاد همراه روضه بود!
اینها برخلاف آنهایی که خودشان را خیلی قبول دارند اصلا خودشان را قبول نداشتند و راحت میگفتند: خدایا غلط کردم، خدایا من بدم اما دوستت دارم.
🔻 اگر در مجلس حاج منصور بودم و خیلی هم حال میکردم، تهش از نفسم راضی میشدم اما «شَرُ الاُمُورِ الرِّضا عَنِ النَفسِ» متکبر میشدم و «َمقَتُ النّاسِ المُتِکبِّرُ» اما حال و هوای اینها را که میدیدم هم حال میکردم هم میفهمیدم چقدر کوچکم.
🔻 ما اگر کوچکی بلکه هیچ بودن خودمان در درگاه الهی را بفهمیم، گناهمان، هرچه هم بزرگ باشند در مقابل عفو و رحمت الهی ناامیدمان نمیکند و عملمان هم هرچه هم بزرگ باشد در درگاه عظمت و جلال الهی امیدوارمان نمیکند.
پیامبر خدا با آن عباداتش میگوید: «مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ» حالا من چه بگویم! ما هرچه هم عبادت کنیم اگر فکر کنیم کاری کردهایم، مصداق این آیه هستیم که: «أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاء»
📌 خداوندا ما به تو پناه میبریم از سنت اضلالت و از تو میخواهیم به فضل و رحمتت ما را در سنت هدایت خود قرار دهی.🤲
https://eitaa.com/sharhe_hal
جامعترین پرتال تمدن نوین اسلامی موسوم به «آمِنٰا» (http://amena.bou.ac.ir) در دانشگاه باقرالعلوم ع رونمایی شد.
پرتال تمدن نوین اسلامی در پی گفتمانسازی و نهادینه کردن بینش تمدنی با استفاده از«دانش تمدن» و «پژوهشهای تمدنی» در ایران امروز، جهان معاصر اسلام، و دنیای کنونی غرب است. رویکرد اصلی این پرتال، نگاه نو به تمدن در اکنون و آینده جهان اسلام است. در این رویکرد، علاوه بر مطالعات تاریخی تمدن که پیش از این وجود داشته است، مطالعات نظری تمدن، مطالعات اسلامی (و الهیاتی)ِ تمدن، مطالعات راهبردی تمدن، مطالعات تطبیقی تمدن، و مطالعات تمدن در ایران امروز مورد توجه و تمرکز قرار میگیرد.
@Habibollah_Babai
🔰 آنچه در جشن شب نیمه شعبان و در بخشی از مسیر حرم تا حرم دیدم:
۱) وجود ملیتهای مختلف از پاکستانی،افغانستانی، و هندوستانی و غیره به چشم میآمد بهویژه افغانیهای عزیز مقیم ایران.
۲) پیرزنان و پیرمردانی که مشتاقانه با وجود دشواری مسیر ولو سوار بر صندلی چرخدار یا دست به عصا به سوی مسجد مقدس جمکران راهی شده بودند، زیبا و دلکش بود.
۳) کودکان و نوجوانانی که مشتاقانه سرودخوانی میکردند؛ البته دو دسته بودند: نوجوانانی که در قالب گروههای سرود ساماندهی شده بودند و بهصورت پیوسته اجرا داشتند و دیگرانی که بدون ساماندهی دعوت برگزارکنندگان سرودهای سلام فرمانده۱ و سلام فرمانده۲ را اجابت میکردند و خیلیهایشان روان و از حفظ و البته با شور فراوان آن را اجرا میکردند؛ اینکه یک سرود جدید مانند سلام فرمانده۲ به این سرعت توسط کودکان سرزمینمان حفظ و استقبال میشود برایم جالب بود. البته صدای گریه مخاطبانی از حضار هم که احساس و فهمشان به هم دوخته شده بود، حال را دگرگون میکرد.
۴) در میان همه مواکبی که من دیدم، یکی از مواکب با نظم و ترتیب و دقتش در انجام جزییات کارها و پذیرایی بسیار جذاب مینمود؛ از یکسو طراحی بصری موکب و پاکیزگی آن چشمنواز بود، از دیگر سو تدابیری که برای کنترل فشار جمعیت و پاسخگویی بهموقع حین پذیرایی شده بود جالب مینمود. حتی برای ارتباط بعدی با مخاطبان موکب، طراحی صورت گرفته بود. پاکیزگی و تدابیر مربوط به آن از حیث هدایت پسآب نظافتی و مانند آن هم دیدنی بود. درباره کنترل فشار جمعیت من را به یاد قصه خروجی مرز مهران در موسم اربعین و بسیاری از بیتدبیرهای مرتبط با هدایت و کنترل جمعیت انداخت و به نظرم آمد چقدر عقل عمومی پرداختشده در حیطه هیئتهای مذهبی میتواند به کار تدبیر عمومی کشور و افزایش عقلانیت اداره هم بیاید.
۵) برخی بدسلیقگیها در روند اجرای مراسم خود مسجد که حوصله مخاطب عمومی را سر میبرد و در چهره و کلام اطرافیان میدیدم، هم جزیی از این مراسم بود!
۶) رفتوآمد نسبت به سالهای پیشین در این سالها با توجه به افزودهشدن مسیر حرم به حرم و امکاناتی که میتواند بر این بستر سوار شود(مانند سرویسهای بهداشتی) بهبود یافته است اما هنوز مشکلات جدی وجود دارد که گاه کار را برای کودکان و افراد مسن خیلی دشوار میسازد.
۷) از منظر مطالعات فرهنگی، نشانهشناسی و معناشناسی فرهنگی مسیر حرم به حرم بالاخص در چنین موسمهایی از اهمیت بالایی برخوردار است که فقر پرداخت به آن را حس میکنیم. گویی زبان ما الکن و چشمان صاحبان ادبیات علمی این عرصهها از دیدن اصل پدیده کور است. البته نمیدانم به لحاظ نقشه جامع شهری آیا در آینده این مسیر زیر آوار ساختوساز مراکز فروش آنچنانی و هتلهای خاص و مانند آن در دو سوی مسیر، مدفون خواهد شد یا آنکه این دلالتهای فرهنگی تقویت میگردد.
۸) نوجوانان و جوانان رهاشده در عرصه تربیت که هریک با ترکیبی از انواع اغراض مثبت و منفی نوعاً به صورت «گروه دوستان» حضور یافته بودند و البته به سرعت از یک جا به جای دیگر سرک میکشیدند هم جزء دیگری بود که آدمی را وادار میکرد از خود بپرسد من برای اینها چه کاری کردهام؟ یا برای ایشان چه بر عهده دارم؟
۹) وقتی در صحن مسجد به یادمان آمد که چیزی برای پهن کردن نیاوردهایم و من برای نشستن اعضای خانواده عبایم را به زمین انداختم، خانواده دو نفری کناری(زن و شوهر جوان) کریمانه ما را دعوت به نشستن بر زیرانداز دیگری کردند که همراه داشتند و آن زن جوان خطاب به من گفت:«این لباس حرمت دارد». این جمله واقعاً برای من جالب بود؛ اینکه از منظر بسیاری از مردم عادی و دیندار، این میزان احترام به لباس روحانیت در عمق وجودشان نشسته است، تلنگری جدی برایم بود. من مشغول نماز شده بودم که این خانواده خواستند بروند، در دلم خداخدا میکردم که پیش از پایان نماز من، راهی نشوند تا بتوانم محبتشان را با جملهای پاسخ دهم. همینطور هم شد، خطاب به مرد جوان ضمن تشکر از لطف و صمیمیتشان گفتم: انشاءالله سال آینده با فرزندانتان در این مراسم حاضر شوید... و چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم از این جمله استقبال کرد.
۱۰) در مسیر برگشت وقتی به خودرو رسیدیم و شروع به حرکت آهسته کردیم، خانمی میانسال دلسوزانه به من با خطاب حاج آقا(آن چنان که از لباسم پیدا بود) توصیه کرد که خودرو را خاموش کنم و منتظر باشم تا بعد از ساعتی ترافیک سبک شود. این خیرخواهیها هم در این مراسم شیرین بود.
@abbas_heidaripour
📝گزارشی از جلسه با استاد خسروپناه دبیرجدید شورای عالی انقلاب فرهنگی
1️⃣از 3️⃣
عصر روز نیمهشعبان جلسهای در منزل یکی از دوستان با حضور برخی روحانیون جوان و قبول دعوت حضور توسط استاد خسروپناه دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی شکل گرفت که هریک از حضار نکاتی تقدیم کردند. ابتدای جلسه ایشان نکاتی بیان کردند که از جمله آن وقتگذاری فراوان و مهمتر از آن متمرکزشان بر دبیرخانه بود که جای شکر دارد. بنده هم مواردی را به شرح ذیل بیان نمودم:
📌احتمالا خیلی مطالب تکراری باشد و شاید بهتر بود تقدیم نشود اما از باب تأکید یا ذکر نحوه رویکرد متفاوت به مسئله شاید نکته کوچکی هم قابل بهره باشد.
1️⃣در فرمایشات حضرت عالی اخبار خیلی خوبی بود و بعضی مطالب را که فرموده بودید من هم یادداشت کرده بودم مثلا اهمیت بسیار بالای اقدام در حوزه آموزش و پرورش.
2️⃣اساسیترین نکتهای که میتوانم تقدیم کنم این است که دو تلقی می توان از فرهنگ داشت یکی فرهنگ بهمثابه یک امر در کنار سایر عرصهها یکی هم فرهنگ بهعنوان امر دمیده و دویده در سایر عرصهها. در فرمایشات آقا و امام این دومی برجسته میشود اما در ذهنیت ساختاری ما این اولی جا خوش کرده است و البته در اسناد خود شورای عالی وقتی تفکیک میکنیم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی را، مشخص میشود که به این دو جنس همزمان عنایت داشتهاند. اما نکته من این است که در قصه فرهنگ به معنای دوم چون دسترسی و اخذ و تجزیه و تحلیل آن سخت است خیلی به آن نمیپردازیم درحالیکه به نظر میرسد اگر به تأثرات فرهنگ از سایر عرصهها توجه نکنیم گاهی وقتها تصمیماتی که در حوزه فرهنگ مستقیم و مباشر میگیریم تبدیل به یک شوخی میشود چون جای دیگری سیلی میآید و تأثیرش را میگذارد و ما میبینیم تصمیمات ما زیر یک سیل مدفون میشود. لذا به نظرم در کلان ساختار شورا این دو توجه همزمان باید فعال باشد. یعنی یک بخش از شورا باید به آثار فرهنگی این جریان در سایر حیطهها توجه کند و یک بخشی هم باید به فرهنگ بالمعنی الاخص توجه کند. این نکته مهم است و توجه به آن بسیار ضروری است.
3️⃣چند نکته درباره رصد فرهنگی کشور است:
الف)خود رصد هم خیلی عریض و دقیق نیست، یعنی ما در رصد مشکل داریم علیرغم این رصدهایی که انجام می شود اما اشراف لازم و کافی نیست یعنی حتی در سفارش رصد به دستگاهها باید ورود کرد یعنی مثلاً یک تکه رصد خالی است و در آن رصدی نداریم، این را باید به عنوان قرارگاه ستادی از دستگاهها بخواهیم یا به مأموریتهای دستگاهها اضافه کنیم.
ب)دیگر اینکه در یک نگاه اولیه دو جنس رصد فرهنگی ضروری است که در کشور توجه کافی به آن نشده است:
اول- یکی رصد های مکانمحور؛ بر اساس اینکه چه تحولاتی در چه نقطهای اتفاق میافتد این رصد را دقیق ناظر به آن نقطه گزارش میکند. گاهی رصدها و گزارشهایمان کلی است و وقتی نسبت به آن میخواهیم گزارش بدهیم چون رصد کلی است بهصورت تخت گزارش میدهیم درحالیکه در یک استان این مشکل نیست و در فلان استان این مشکل هست. در تعدادی از دهستانها هست و در تعدادی از دهستانها نیست. تلاشهایی مثلاً وزارت کشور انجام داده است اما به نظرم سامانهها هنوز فعال و کامل نیست.
دوم- جنس دیگر رصد، رصدهای روندی است. یعنی به صورت استاتیک گزارشهایی میشود اما چون رصدها منسجم و منظم نبوده روندها را نداریم.
ج) مقابل این ها سومی هم عرض کنم؛ چیزی داریم به نام بحث هشدارهای ضروری فرهنگی . یعنی چراغ قرمزها و آژیرهایی باید داشته باشیم که بهموقع باید آژیر بزند. چند مثال را تقدیم میکنم که مرادم در اینباره مشخص شود:
مثال —عدم اقبال به علوم پایه. این را آقا تذکر دادند.
مثال—سال 89 تا 96 روند ورودی های کنکور به سمت علوم تجربی غلطیده. این یک فاجعه است یعنی توازن نیروی انسانی و استعدادی شما نامتقارن پیش میرود. این هم بر میگردد به تصمیماتی که در فلان دولت گرفته شد و تأثیر خاصش را گذاشت.
مثال— کاهش ورودیهای حوزه علمیه؛ راجع به این چندبار هشدارهایی داده شده است ولی مسئله این است که چه طراحیهایی باید اتفاق بیفتد؟
مثال—در همین حوزه علمیه بحث خالیشدن حوزه قم به خاطر برخی سیاستها از طلبه را داریم. میزان رفت و آمد افراد به دروس خارج خیلی کم شده است و وضعیت رو به نزولی را شاهدیم.(مثل سوقدادن طلاب به شهرستانها با منع ایشان از امکان ثبتنام در طرحهای ملی مسکن قم)
______________ به طور کلی راجع به توزیع نیروی انسانی متناسب با استعداد توازن نیست.
4️⃣از این جا میخواهم بگویم که قصه پیوست فرهنگی که بارها و بارها در شورا مطرح شده باید به آن بیشتر توجه کرد.
• باید مزاج ماجرا را به دست آورد به لحاظ فرهنگشناسی.
ادامه👇
@abbas_heidaripour
ادامه گزارش جلسه با دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و عرایض بنده👇
2️⃣از 3️⃣
5️⃣قدری جزییتر و با اشاره به مصادیق خاص اگر بخواهم تأکید کنم بحث هویتیابی موفق نوجوانان وجوانان به نظرم چالش ما است. حضرت آقا هم ایدهها و نکاتی دارند اما به نظرم پرونده هویت و هویتیابی موفق حتماً روی میز شورا باید فعال باشد.
6️⃣نیروی انسانی و فرهنگیان را مطرح کردید. ما اساسا تعدادی نیروی انقلابی داریم که اوایل انقلاب حجم زیادی از آنها وارد جهاد سازندگی و آموزش و پرورش و دفاع مقدس شدهاند. اما بعداً سپاه پاسداران و برخی نهادهای دیگر باعث جذب زیاد اینها شد و درعمل و ناخواسته سایر عرصهها مثل آموزش و پرورش از این نیروی انسانی فعال انقلابی خالی شد.
6️⃣ بعضی از عرصه های فرهنگ بالمعنی الخاص را باید بگویم که بهشدت مسئلهمند شدیم با آنها.
مثلاً حیطه موسیقی؛ با حجم مخاطبانی که پیدا کرده و محتوای آهنگهایی که خوانده می شود مسئله مهمی است.
7️⃣نکتهای راجع به بحث فرهنگ عمومی؛ چون شورا با واسطه شورای فرهنگ عمومی مرتبط با استان ها میشود و این شورا در استان ها وضع مطلوبی از حیث توان تحقق مطلوب ندارد، باید چارهای اندیشید. یعنی اگر شورای عالی فرهنگی به صورت ستاد میخواهد حاضر باشد یا باید شورای فرهنگ عمومی استانها را اصلاح بکند و بهبود ببخشد یا اقدام دیگری انجام دهد.
8️⃣این شبکه عقلانیت متصل به شورای عالی انقلاب فرهنگی خیلی مهم است که گردش اطلاعات در آن فعال باشد. مثلاً بعضی موارد عنوان محرمانه میخورد و وقتی گردش اطلاعات در این موارد راحت اتفاق نمیافتد و لذا عناصر انقلابی و نبخگان نمیتوانند حضور فعال داشته باشند.
🔚پایان عرایض بنده.
⏬جمعبندی درباره مواجهه ایشان بعد از شنیدن بیانات پایانی ایشان و گفتوگوهای دیگر حضار با ایشان در بخش زیر👇
@abbas_heidaripour
3️⃣از 3️⃣
🌿باسمهتعالی
برخی نکات و جمعبندیها مرتبط با جلسه استاد خسروپناه در روز نیمه شعبان:
1️⃣ رویکرد استاد در اخذ بخش «ایجابی» و وانهادن هرگونه استفهام و تذکر و یادآوری و بیان ضرورت و مانند آن به لحاظ «منطق موقف عمل» کاملاً قابل درک است؛ اینکه ایشان به دنبال مجموعهها یا افرادی است که آشنایی خوبی با برخی مسائل صحنه کشور داشته باشند و تاحدی به راه حلها فکر کرده باشند و سخنی در چنته داشته باشند اصلاً در ذاتش چیز بدی نیست بلکه حتی مستحسن هم هست. اما:
2️⃣ با لحاظ اینکه:
اولاً) حوزه مادر انقلاب اسلامی است و ریشه و زادگاه حوزه و ارائه پاسخهای قویم باید از این دامن برخیزد زیرا حوزهها هستند که به میراث ما وصلاند و بالاخره باید میان میراث و پاسخ تناسبی وجود داشته باشد والا پاسخها از پارادایمها و نظامات اندیشهای دیگری تغذیه کردهاند و چندان به ما تعلق ندارند؛ یعنی حتی اگر پاسخ کارآمد باشد ضرورتاً درست نیست و بسیاری از تجارب قبلی اداره کشور به خوبی همین را نشان میدهد؛ وقتی که تعارضات ناشی از تدابیر بدون توجه و لحاظ بنیادهای بومی با فرهنگ بومی برجسته شده است.
ثانیاً) حوزه به هیچ وجه به شکل تمام عیار و فعال در میدان اداره کشور و حتی فهم نیازهای آن نیست و اصلاً مسئلهشناسی دقیقی ندارد و حس و برداشتی از حجم، تنوع، ماهیت و ارتباطات انواع نیازهای اداره کشور به شکل انضمامی و عینی و اجرایی ندارد. البته:
- رویشهای خوبی در میان حوزویان شکل گرفته است؛ بالاخص نسل جدید بهواسطه رفتوآمد با بخشی از محیط اداره کشور فهمی پیدا کردهاند و حتی درصدد ارائه پاسخهایی هم هستند ولی ایشان نه همه حوزه و نه حتی همه جوانان فاضل حوزویاند.
🔰بنابراین:
- اگر بخواهیم کار را با حوزه هم جلو ببریم(که این یک ضرورت است) باید راهی برای درگیر کردن دستکم جوانان فاضل حوزوی در مسائل دستکم مورد ابتلای شورای عالی انقلاب پیدا کنیم. ازقضا حیطه فرهنگ مرتبطترین مسئله به حوزه است. به عبارت دیگر اگر حوزه بخواهد در میان سهگانه سیاست، فرهنگ و اقتصاد جایی را برای انتخاب و تمرکز انتخاب کند، آنچه به هویت ذاتی او نزدیک است همان عرصه فرهنگ است. اما اینکه
- رهبر انقلاب از ورود شورای عالی به حیطه حوزه منع کردهاند، باید گفت:
📍آنچه به نظر منع شده است، دخالت شورای عالی در تصمیمگیریها و مدیریتها و طراحیهای خود حوزه است، اما اینکه شورای عالی از حوزویان برای حل مسائلش استمداد بخواهد و برای این استمداد تمهید و زمینهچینی و فکر داشته باشد غیرمجاز نیست، همچنانکه بسیاری جاهای دیگر از حوزه که البته از هویت حوزه هم آن جاها و امور بسی دورترند، استمداد دارند و اگر بلد باشند کمکهایی میگیرند و بعید است کسی پشتیبانی حوزه از نظام را حتی در آن عرصههای دور منع کرده باشد، چه رسد به حیطه فرهنگ که از قضا به نظر میرسد مأموریت حوزه در این ناحیه بسیار برجسته و محوری است.
3️⃣یک مشکل جدی این است که نگاه مذکور در بندِ 1 بالا، باعث میشود برخی عرصهها که حوزویان و حتی دیگران (مثلاً دانشگاهیان) در آن حیطه کاری نکردهاند، از مدار توجه خارج شود یا تمرکزی کمی بر آن صورت بگیرد. به عبارتی عرصههای نیازی در فضای کاری و مأموریتی شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد که کسی به آنها توجه نکرده است. پرسش این است که آیا اولاً) قبول داریم چنین عرصههایی وجود دارد؟ ثانیاً) اگر قبول داریم چنین عرصههایی ممکن است وجود داشته باشد، فکری برای دستکم احصاء و توصیف اولیه و وجه مسئلهبودگیشان کردهایم؟ ثالثاً) اگر به یک فهرست حتی دو سه موردی از این مسائل و عرصهها برسیم، چگونه میخواهیم ضمن تحفظ بر موضع ستادی شورای عالی، سعی کنیم دیگرانی را در حوزه و یا دانشگاه به حل این مسائل یا توجه به این عرصهها فرا بخوانیم؟
4️⃣در پاسخ به اینکه آنچه در بند نتیجهگیری 2 بالا ذکر گردید(یعنی درگیر کردن حوزویان فاضل جوان با نیازهای شورای عالی) چگونه میتوان این را عملیاتی کرد، قدر متیقن و دستکم یک گام اولیه آن است که مسئلههای فرهنگی کشور در محیطهای رفتوآمد و استقرار حوزویان فاضل جوان واگویه شده و شرح و بسط داده شود؛ یعنی مسیر اعلام نیاز با تشریح نیاز شروع میتواند شود. البته درباره بیش از این را هم باید تأمل کرد و پیجویی نمود، ازجمله نسبت اندیشکدههای بالفعل و بالقوه حوزوی با شورای عالی و نیازهای عرصه فرهنگ است که باید روی آن تأمل جدی شکل گیرد.
والسلام
@abbas_heidaripour
درباره کتاب «عملیات احیا؛ روایت صعود یک مجموعۀ دانشبنیان به قلۀ دانش و فناوری الکتروموتور»
1️⃣از 2️⃣
📗روزهای ۲۵ و ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ کتاب فوق به قلم آقای محمد حکمآبادی را از مجموعه تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهۀ فرهنگی انقلاب که کار نگارشش در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ تمام شده است و توسط انتشارات راهیار به تازگی از زیر چاپ خارج شده، تماماً خواندم.
از خواندن این کتاب لذت فراوان بردم و به تعجب افتادم که چگونه امید، مدیریت درست، پشتیبانی حداقلی، استعداد و همت ایرانی و از همه مهمتر لطف و تدبیر الهی میتواند یک اکسیر فوقالعاده بسازد. اکسیری که از یک مجموعه ورشکسته با زیان خالصی حدود ۱۰ میلیارد تومان و کارکنان و کارگرانی که حقوق چندین و چندماهشان را نگرفتهاند، با پایمردی و صبر و خستهنشدن یک کارخانه نامدار و صاحب ویژند آتیهدار با سود خالص ۱۰۰ میلیارد تومان طی ۵ سال بسازد.
🏭حکایت، حکایت شرکت صنایع ماشینهای الکتریکی ایران یا همان جِمکو است و قصه یک قصه واقعی است ولی بیشتر به خواب و خیال شبیه است!
🥊کار با قصه دست به یقه بودن با مأمور آب و برق و بدهی ۶۰ میلیارد تومانی و دستور پلمپ کارخانه شرع میشود...🥇اما با خلق افتخار رسیدن به تکنولوژی موتورهای سنکرون، موتورهای ضد انفجار، عبور از بالاترین استاندارد کیفیت تعریفشده اتحادیه اروپا، برخط کردن نظارت بر موتورهای فعال در خطوط کاری و کارخانهها و ساخت جعبه سیاه به اوج میرسد.
پیشنهاد حتی قدیمیهای جمکو در وضعیت بحرانی و بعد از تحمل سالیانی بدحسابی شرکتشان و مشکلات عدیده، استفاده از موشک نقطهزن برای تخریب کل کارخانه است، اما بدون اینکه کارخانه شخم زده شود، با شخمزدن انگیزهها و روشها و با اهمیت دادن به نیروی انسانی و انگیزههای او، نه تنها کارخانه به روال عادی برمیگردد بلکه پیشتاز نام و عنوان در جهان میگردد و ایران را در برخی موارد به شمار کشورهای معدود دارنده فناوری خاص برمیکشد.
قصه، قصه یک دهه قبل نیست بلکه قصه چندسال قبل متصل به سال ۱۴۰۱ است. قصه کارخانهای است که در تأمین موتورهای لازم برای پمپاژ آب در شریانهای حیات خوزستان و همدان و نیز پمپاژ سوخت در نازلهای CNG در همین امسال مشارکت فعال داشته است. قصه، قصه زندگی ما و فناوری است.
🤔با خواندن این کتاب میتوانیم به این پرسشها بهتر فکر کنیم:
۱) آیا آنچه که به طعن خصولتی نامیده میشود، مشکلش از همین عنوان برمیخیزد؟ اینجا هم ظاهراً با یک خصولتی طرف هستیم اما کار و نگاه جهادی آن را زیروزبر کرده است و از بسیاری خصوصیها زندهتر و پویاتر شده است.
۲) اینکه دانشبنیان شدن بهراستی نیازمند نیروهای آنچنانی و نخبه است یا نه! پروبال دادن به همین نیروهای فنی و علاقهمند دوروبرمان را میخواهد؟ نکند دانشبنیان را به معنای آوردن نیرو از زمین و زمان دیگری فهم کنیم. استعداد ایرانی در هر نقطهای از ایران در دسترس است حتی آنقدر نزدیک که باورمان نمیشود؛ چرا در بسیاری جاهای دیگر این نیروی آماده هنوز میداندار نشده است؟
۳) اینکه چگونه نگاههای اخروی و الهیاتی میتواند مدیریت را متحول کند؟؛ از مدیریت ژاپنی و امریکایی شنیده بودیم اما ظاهراً میتوان چیزی به نام مدیریت ایرانی را هم به رسمیت شناخت. خصوصیات و خاستگاههای فکری و روحی مدیریت ایرانی کدام است و کدام دانشکده مدیریت در ایران سعی کرده است این تجارب موفق را به رشته دانش بکشاند؟
۴) آیا دانشگاهها نمیخواهند از توان نیروهای فنی و طراح این مجموعه و مجموعههای مشابه در آموزش دانشجویان رشتههای مرتبط بهره بگیرند؟ دانش ضمنی فنی( و نه مدیریتی) که اینجا شکل گرفته است چگونه در دانشگاه ما بهسرعت قرار است جاری شود؟ کرسی تدریس تکنیسینهای کاردان کارخانههای ما در دانشگاه خالی نیست؟! دانشگاه و نظام آموزش عالی ما آیا بلوغ و تحرک کافی برای جذب این دانشهای ضمنی در خود را دارد یا میخواهد فقط به متن کتابها و حتی جزوات رنگورو رفته قبلی همچنان اکتفاء کند؟
۵) با توانی که در امثال این ویژند در حوزه الکتروموتورها وجود دارد و نیز سویههایی که در دنیا بهسمت بهرهمندی از موتورهای برقی بهجد دیده میشود، نقشه آیندهنگارانه ما و طراحی آیندهنگر ما برای سمتوسو دادن فعال جهت پیشتازی هرچه بیشتر این ویژندها در گشایش چنین افقهایی چیست؟ چقدر براین اساس توان امثال این کارخانه در توان سایر اجزاء و عناصر دیگر صنعت بهشکل طراحیشده قرار است ضرب شود؟ مراکز تحقیق و توسعه صنعتی کشور تا چه میزان در کار این ضربکردنها و همافزاییهای هوشمند آیندهنگرند؟
۶) چرا ظرفیت و توان زنان فعال در حوزههای فناورانه کشور که در بستر همین کشور و همین شرایط بالیدهاند، به چشم رسانههای دنیا و گاه خودمان نمیآید و به جایش در فضای جنسیتزده به طرح مسائل کج و معوج میپردازند؟
ادامه در بعدی...👇
@abbas_heidaripour
2️⃣از 2️⃣
ادامه از قبل....
1️⃣خواندن و لذت بردن از این کتاب را دوستانه به همه جوانان دانشگاهی بهویژه جوانان رشتههای فنی-مهندسی توصیه میکنم. البته مدیران صنعت کشور هم اگر لطف کنند و نگاهی بیاندازند شاید بد نباشدو البته مدیران شاخههای تولیدی در خصولتیها!
2️⃣ساخت سریال و بلکه فیلم با موضوع سوژه این کتاب قطعاً یک ضرورت است.
____________________________
اول)دیدن دو نام «ایلام» و نیز «دانشگاه صنعتی اصفهان» در متن همذاتپنداری بیشتری برای من ایجاد کرد. (معلوم است هنوز در بند عصبیت! ☺️هستم)
دوم) به جز یک یا دو اشکال املایی در متن، باید از کار خوب ناشر و مجموعه پشتیبان و نیز مؤلف تجلیل کرد. و البته سرعت عمل فراوان در نگارش متن و فاصله اندک چاپ و ورود به بازار از پایان نگارش که شاید در نوع خود یک رکورد محسوب شود.
@abbas_heidaripour
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. چهار دقیقه پایانی مستند هشت قسمتی «آقا مرتضی»
@ravayatefathavini
هدایت شده از بر پا
درباره کشف حجاب
۳
🔹در مواجهه با این وضع زننده کشف حجابها، دوستانم میپرسند تذکر بدهیم؟ نهی از منکر بکنیم؟ آنها شجاعت تذکر دادن را دارند و غیرتش را هم. اما ابهامشان ناشی از نکته دیگری است که خواهم گفت. به هر حال سوال ساده است. «تذکر بدهیم یا نه؟». جواب من هم روشن است، بله تذکر بدهیم. غیرت دینی ما اگر باقی مانده، باید به چشم بیاید.
(من در این یادداشت درباره بلاتکلیفی مسوولین و رسانه ای ها و همینطور دیگر وظایف و مسوولیتهای خود ما بحث نمیکنم.)
🔹اما یک نکته امروز جدی تر از قبل شده، عمل به امر به معروف و نهی از منکر، مثل هر واجب دیگری در فضایی از تزاحمات و تعدد عنوانها انجام میشود و مکلف باید عقلانیت لازم برای انجام آن را کسب کند.
اهمیت توجه به این نکته، امروز بیشتر از گذشته است. فرض کنید به اشتباه با کسی از فامیلتان در یک جلسه و جمع خانوادگی، میانه تان بهم خورده باشد. در این فضا کوچکترین رفتار ناشی از تقابل شما باعث برداشت بد طرف مقابل و دیگران و بدتر شدن اوضاع میشود. از یک سو باید برای پوششش مثلا، به او تذکر دهید، در حالیکه موظفید رابطه خود را با او ترمیم کنید. کدام را مقدم میکنید؟ به من باشد میگویم اگر میتوانید تذکر بدهید اما تذکری که همزمان رابطه شما را نیز با او ترمیم کند. بلدید؟ اگر نه، کار را خراب تر نکنید.
🔹ما معتقدیم با این رفتار آدمها مخالفیم نه با خودشان. عمق ارتباطمان با کسانی که خطاکارشان میدانیم به اندازه عمق ایمانمان است. این ارتباط عمیق ایمانی مستحکم تر از رابطه فامیلی است. آیا بلدیم به گونه ای تذکر دهیم که این رابطه فامیلی و ایمانی ما مخدوش نشود؟ آیا بلدیم کاری کنیم که جمع زیادی از ضعیف الحجابها خود را بیرون از جبهه دینی ما به حساب نیاورند؟ بله دشمن روی این کشف حجابها حساب کرده، اما آیا روی اختلافات و دو گانگی ها حساب نکرده؟ خطر این شکن اجتماعی و دشمنی که بین ما ایجاد کرده اند، را احساس میکنیم؟ متوجه هستیم که بخواهیم یا نه ما نماینده نظام دینی هم به حساب میآییم و این جدایی به جدایی خیلی ها از نظام هم کشیده میشود.
🔹من تذکر دادن با این بلوغ و کیفیت را میپسندم. اگر ببینم نمیتوانم انجامش دهم. انجام نمیدهم. تذکری که دلم را خنک کند، جگرم را حال بیاورد نه. تذکری که احساس جدایی مرا از آدمها ایجاد کند نه رفتارشان، نه. تذکری که باعث تضعیف ارتباطات هویتی اجتماعی شود نه.
🔹به گونه ای تذکر بدهیم که ناظر سوم در درونش با ما همراه باشد. ولو به ظاهر همراهی نکند. دوست طلبه ای دارم که در فرودگاه هر چه یک دختر بد دهن و بی ادب به او میگفت و فیلمبرداری هم میکرد، او با احترام و ادب و منطق پاسخ میداد. طوری که مخاطبین دیگر همه به واسطه این ادب و اخلاقش با او همراه شده بودند. سخت است؟ بله سخت است. بله امروز ما هم نیاز به رشد داریم. امر به معروف و نهی از منکر را باید ارتقا دهیم، نیاز به یک فهم کلان و چند ضلعی داریم و نیاز به اخلاق و مهارت اعمال این فهم و بصیرت.
🔹حرف در این باره زیاد است . باز هم خواهم نوشت.....
@ali_mahdiyan
🚩 تمایز بین #فیزیکالیسم و #دوئالیسم براساس نگرشی است که مرزی بین فیزیک و فرافیزیک قرار میدهد. پیش از این البته #ماتریالیسم بجای فیزیکالیسم مطرح میشد. اما بعدها که علاوه بر ماده، هویاتی مانند انرژی و نیرو و میدان هم در فیزیک جدید کشف شد، #مادی_انگاری (ماتریالیسم) به #فیزیکی_انگاری (فیزیکالیسم) تغییر نام داد تا این هویات تازه را نیز در بر گیرد.
🚩 کشفیات مذکور البته برخی اشکالات سابق ماتریالیستی در #فلسفه_ذهن را بیاثر میساخت. مثلا اشکال مبتنی بر ضرورت تماس و اِعمال نیروی جنبشی برای توضیح #علیت_ذهنی. این از تبعات مهم ورود قلمرو غیر ماده به فیزیک بود.
امروزه اما آنچه به عنوان قلمرو غیر فیزیکی تلقی میشود نیز در تئوریهای مهم فیزیک وارد شده و مرزبندی بین فیزیک و فرافیزیک را هم زیر سؤال برده است.
🚩 به عنوان مثال تئوری گیج (gauge theory) نظریهای اساسی در #فیزیک_کوانتوم به شمار میرود که #ذرات_بنیادین بر مبنای آن تعریف میشود.
فادیف و پوپوف - دو فیزیکدان برجسته در حوزه #کوانتوم - نشان دادهاند که وقتی یک دگرگونی در یک میدان فیزیکی (مثلا میدان کوارکها) اِعمال میکنیم، مجبور به افزودن پارامتر جدید غیرفیزیکی به تئوری گیج هستیم تا آن را معنادار سازد. این یک الزام تئوریک (و نه یک آپشن) است تا بتوان محاسبات را با تئوری مذکور به انجام رساند.
🚩 این پارامتر را خیالی (fictitious) و غیر متناسب با کلیت تئوریهای #فیزیک امروز دانستهاند و آن را میدان روح (ghost field) نامیدهاند (روح در اینجا به معنای روح انسان نیست). میدان روح با اینکه به معنای رایج، فیزیکی نیست، اما در محاسبات دیاگرامهای اغتشاش فریمن (framan perturbation) حضور مییابد و نقش و تأثیر قابل توجهی در محاسبه اعداد حاصل از تئوری گیج برجای میگذارد. این نه یک بحث حاشیهای، بلکه جزو متون تدریس تئوری کوانتوم قرار دارد.
🚩 بدینترتیب مناقشه معنای فیزیکالیسم دوباره زنده میشود که آیا براساس علم فیزیک فعلی تعریف میگردد یا علم فیزیک کامل (ایدهآل)؟ اگر فیزیکالیسم را برمبنای علم فیزیک کامل در نظر بگیریم، چه بسا حرارت نزاع فیزیکالیسم و دوئالیسم کاهش یابد و حتی مرز بین فیزیک و غیرفیزیک هم با چالش جدی روبهرو شود.
🚩 این نکته یادآور نگرش پیوستار به عالم است که از سطح ماده تا بالاترین سطوح هستی را در قالب یک حقیقت پیوسته و چارچوبی واحد در نظر میگیرد. ما بازاء چنین نگرشی را در #فلسفه_اسلامی میتوان در تعریف و تحلیل #ملاصدرا از #تشکیک_وجود پیگیری کرد.
@PhilMind