eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
51هزار دنبال‌کننده
883 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانشگاه: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران مدیر: عباس موزون ادمین کانال: @My_Eita_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 به لطف خدا، به لطف خدا، به لطف خدا امسال ۱۴۰۲ به تجربه‌های شگفت دست یافته‌ام. خداوند مهربان را بسیار شکر می‌کنم. و شما بیناضمیران را سهیم در این خبر خوش. برای تولید فصل پنجم هم بسیار دعا بفرمایید. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_moezoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهارم فصل دوم) 🔸سال ۱۳۶۵، غروب یک روز، در منطقه مهران، مورد اصابت ترکش قرار گرفتیم (به همراه چند نفر از دوستان) خیلی سکوت و آرام بود، از بالای تپه پایین می‌آمدیم که به سنگر اجتماعی مراجعه کنیم، شش خمپاره شصت در اطراف ما خورد من و دو تن از دوستان مجروح شدیم 🔸وقتی اتفاق افتاد در کسری از ثانیه کل زندگی مرور شد به محض اینکه ترکش خوردم افتادم و این اتفاق افتاد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/fatIq 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهارم فصل دوم) 🔸 دوباره بهوش آمدم خودم را در یک آمبولانس دیگر دیدم که شب در جاده می‌رود بر اساس مدارک پزشکی، من را از مهران به ایلام انتقال دادند. 🔸در بیمارستان ایلام یکسری معاینات صورت گرفت پانسمان تعویض شد و اعلام کردند اعزام بشوم و من نمی‌دانستم کجا، باز بیهوش شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/FHa2J 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهارم فصل دوم) 🔸همیشه یادم بود، اینکه پیش شما آمدم واقعیت است تخیل یا فیلم نیست چون کمتر کسی می‌تواند تجربه داشته باشد و واقعیت را بداند 🔸خداوند مهربانِ جدّی ست، ذرّه‌ای خوبی را احساس آرامش و شادی می‌بینی، ذرّه‌ای هم بدی احساس ناراحتی می‌کنی و دوست داری این ذرّه هم نباشد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/VHAMO 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت چهارم فصل دوم) 🔸ترس از مرگ؛ صادقانه بگویم از دو جهت یک‌ جهت که مرگ است و دیدم به چه صورت است خوب است امّا از جهت وابستگی‌های دنیا، خصوصاً خانواده (فرزندان، همسر) تعلقاتی که داری باعث نگرانی است نه ترس... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/MSHpI 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
💠 با سلام و عرض ادب و احترام 🔸 به اطلاع مخاطبین عزیز می‌رساند به دلیل استقبال شما همراهان گرامی از مطالب مطرح شده پیرامون مبحث «جهان‌های موازی» در همایش عرفان امین؛ ان شاءالله در طی امروز و فردا، قسمت‌های منتخبی از این همایش در کانال قرار خواهد گرفت و روند بارگذاری قسمت‌های منتخب فصل دوم، از روز یکشنبه ۱۹ آذر، ادامه خواهد یافت. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
DR audio_1.mp3
42.87M
💠 طرح مبحث «جهان‌های موازی» توسط دکتر عباس موزون 🔸فایل صوتی همایش عرفان امین بزرگداشت «علامه سید محمد حسین طباطبایی» 🔸برگزار شده در دوم آذرماه ۱۴۰۲ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸سال ۱۳۸۵ تقریباً چهارده ساله بودم ایام امتحانات بود که اکثراً تا دیروقت بیدار می‌ماندم و مشغول درس بودم یک شب رفتم بخوابم به ساعت نگاه کردم حدوداً ۴:۴۵ دقیقه بامداد بود همین که سَرَم را روی بالش گذاشتم، از بدنم جدا شدم و به سرعت خیلی زیاد به سقف چسبیدم همزمان بدون سختی قسمت‌های مختلف خانه بودم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/F5gfw 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸در این فکر بودم که برگردم به جسمم که تمام زندگی را به صورت بخش‌های مهم دیدم و درک کردم 🔸تمام لحظاتی که درک می‌کردم، کار مثبتی انجام داده بودم رصد شده بود و می.دیدم احساس شادمانی و رضایت (حال خوبی) داشت و لحظاتی که بار منفی داشت و درک می‌کردم احساس خجالت و شرم زیادی به من دست می‌داد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ZRqlC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸بعد از اینکه کل زندگی را دیدم و درک کردم، آن لحظه حالتی از تسلیم شدم (که من تلاش کردم که برگردم به جسمم چون اصلاً دوست نداشتم بمیرم) و باور کردم می‌میرم و ناامید شدم 🔸خداوند را قسم دادم که هنوز زود است و کارهای نیمه تمام دارم، بعد این قسم دادن خودم را در مسیری سبز دیدم ایستادم مسحور و مبهوت این جاده شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/znlxC 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸در آن محیط (مسیر سبز) اصلا سئوال برام پیش نیامد چون هر لحظه بر خودم آگاه بودم حسی از آرامش، اطمینان و حس فوق‌العاده که توصیف‌ش با جملات سخت است 🔸در این محیط امن حدود یک متری خودم، آقایی رو دیدم که حضورشان را احساس کردم قدبلند، چهارشانه، موهای مجعد خیلی زیبا و ساده و مرتب داشت لحظه‌ای نگذشت من را نگاه کردند وقتی صورتشان را دیدم تمام حس‌هایی که به محیط داشتم صد برابر شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/QpkGA 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت پنجم فصل دوم) 🔸این احساس اطمینان از جنس اطمینان فرزند به پدر مادر شاید بیشتر بود، انگار سالیان ایشان را می‌شناختم و این حس مربوط به لحظه دیدار نبود، قدیمی بود ایشان از من خواستند مسیر را حرکت کنیم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/frK9d 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links