eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
51هزار دنبال‌کننده
901 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانشگاه: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران مدیر: عباس موزون ادمین کانال: @My_Eita_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هجدهم فصل دوم) 🔸سال ۷۶ دانشگاه سبزوار پذیرفته شدم امتحانات پایان ترم بود و چون بین امتحانات فاصله بود به مشهد آمده بودم. وقتی به سبزوار برگشتم از هم اتاقی‌ها کسی نبود چون آنها امتحان نداشتند من شروع به درس خواندن می‌کنم تا برای امتحان فردا صبح آماده باشم، نقص فنی بخاری موجب نشتی شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/YE2s1 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هجدهم فصل دوم) 🔸بعد از خوب شدنم از حرم می‌رفتم به خانه چون نسبت به امام رضا (علیه السلام) احساس دین داشتم، بیشتر وقتم را در حرم می‌گذراندم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/M3V4s 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هجدهم فصل دوم) 🔸بعد از مدتی که در بیمارستان بستری بودم سال ۷۶ مصدومین زیاد بود و تخت خالی نبود تقریباً برای من در بیمارستان کاری دیگر از دستشان بر نمی‌آمد و گفتند: ایشان چه در بیمارستان چه در خانه کاری برایشان نمی‌شود کرد باید توکل کرد به خدا. 🔸فشاری که به خانواده‌ام بود را می‌دیدم، از خدا خواستم به واسطه امام رضا(ع) زودتر خوب شوم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/H6YvU 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 استاد ناصر طهماسب هم به خانه بازگشت و صدای آشنایش یادگار ماند و ماندگار شد خداوند بیامرزد ایشان را و همه ما را تاکنون سه تن از مهمانان برنامه به خانه بازگشتند و این نخستین بازگشت از جمع تولید برنامه است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل دوم) 🔸سال ۶۲ بود که دوستی داشتیم در روستا به نام سید هادی مهدوی دوست همیشگی من بود خیلی با هم صمیمی بودیم، طوری که سعی می‌کردیم حداقل هفته‌ای یکبار در یک کاسه غذا بخوریم. ایشان به جبهه رفت و شهید شد، من بعد شهادتش دیگر آرام و قرار نداشتم و با اصرار کردن به خانواده عازم جبهه شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hdret 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل دوم) 🔸بعد هفده هجده ساعت که پیدایم کردند، قلبم بر اثر انجماد یخ زده بود. پرستار لیستی می‌دهد که همه مجروحان به بخش «آی سی یو» برده شوند، همه مجروحان را معاینه کردند و هر کس به بخشی که لازم بود منتقل شد. 🔸وقتی مرا می‌بردند که به معراج شهدا انتقال بدهند، لیستی را برداشتند که آن پرستار داده بود با لیست شهدای اینجا، دیدند یک نفر اضافه است... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/uPTiM 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل دوم) 🔸در سردخانه خودم را که دیدم گفتم: خدایا اینها مرا کجا می‌برند؟ من که زنده‌ام بارها به آنها که مرا از «آی سی یو» به سردخانه می‌بردند می‌گفتم: من زنده‌ام، ولی اصلا به حرفم توجهی نمی‌کردند. 🔸وقتی بهوش آمدم تازه متوجه شدم من روحم جای دیگری بود جسمم آنجا (سردخانه) بود، آنجا تازه به خودم آمدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/fMNBG 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: دوم قسمت: نوزدهم (بخش اول) عنوان: رفاقت مهمان: آقای نقی دلدار تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد 📺 در تلوبیـــــون ببینیـد 🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی) ⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل دوم) 🔸چند سال پیش از شیراز برایمان مهمان آمده بود قبل از اینکه تروریست‌ها به رژه اهواز حمله کنند. مهمان ما شاعر اهل بیت (علیهم‌السلام) و بسیار انسان خوبی بودند. برای شام به باغ یکی از دوستان دعوت‌شان کردیم و‌ در راه برگشت به خانه از ماشین‌های دیگه سبقت گرفتم کنترل ماشین از دستم خارج شد، تا آنجا را یادم است... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/GtWPc 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل دوم) 🔸در آن دنیا فرشته‌ای بود، می‌گفتند: باید اعمالش را ببینیم و مرا بُردند به یک‌ جای بسیار خوب و گفتند اینجا عالم برزخ است، هیچ‌ کس تا به حال اینجا نمانده یا به بهشت می‌رود یا به جهنم و اینجا برای سنجش اعمال است که چه کسی جهنمی و چه کسی بهشتی است... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/YhPrW 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل دوم) 🔸با همان دوستانی که پیاده روی اربعین می‌رفتیم، دوباره با آنها به زیارت امام حسین (علیه‌السلام) رفتیم در آن عالم. من همیشه زیارت امامان و حضرت اباالفضل (علیه‌السلام) را دوست داشتم و می‌رفتم و دیدم که زیارت رفتن ها آنجا کمکم کردند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Pmq43 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل دوم) 🔸اگر اعمال خوب باشد از مرگ نباید ترسید دنیای اصلی آنجاست، اینجا دنیای گذر است که امتحان می‌شود، در این دنیاست که خانه آن‌جا را برای خودت می‌سازی... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/9VIQo 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: دوم قسمت: نوزدهم (بخش دوم) عنوان: پیک یاری مهمان: آقای مصطفی سرافرازی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد 📺 در تلوبیـــــون ببینیـد 🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی) ⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیستم فصل دوم) 🔸 ۱۱ شهریور ۹۲ مصادف با شهادت امام صادق (علیه السلام)، ظهر شهادت بود که در خانه با برادرم بحث کوچکی بین ما شد و برای دور ماندن از این محیط ناراحت کننده، تصمیم گرفتم به حیاط بروم و ماشین پدرم را بشویم. 🔸دستی به دوچرخه خودم هم زدم و با خودم گفتم با تجهیزات جدیدم برای تمرین بیرون برم و تمرینی داشته باشم که با مخالفت پدر و مادرم مواجه شدم و من که مصمم بودم، با دادن مبلغی به عنوان صدقه که پدرم به من داد از خانه خارج شدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/SLWDR 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیستم فصل دوم) 🔸به شدت در قفسه سینه درد داشتم و تنگی نفس، تمام صورتم منفجر شده بود و خیلی دردهای جسمانی متحمل می‌شدم و در تمام آن لحظات، بهوش بودم و واکنش‌های اطرافیان حاضر در محل تصادف را می‌شنیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/nsmaM 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیستم فصل دوم) 🔸چیزی که من برداشت کردم این بود که حامد همه اینها را ما به زیباترین نحو به تو دادیم، الان می‌خواهیم از تو بگیریم... حسم این بود که خداوند همه عظمت و زیباییش را به رخ من می‌کشد و می‌گوید تو‌ هیچی نیستی... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/FuvBl 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیستم فصل دوم) 🔸همزمان هزاران واقعه اتفاق می‌افتاد، هم آن نور بود، هم جسمم بود، گذشته خودم بود و اعمال خودم و هم پدر و مادرم 🔸من خیلی به جسمم نگاه می‌کردم و سعی می‌کردم وارد جسمم شوم، اما موفق نبودم. در همین حین انگار فضای تصادف را از خاطرم بُردند و دیدم از دور هیبت نورانی که به شدت جذاب، باوقار و فوق العاده زیبا بود، به جسم من نزدیک می‌شد، ابتدا از او می‌ترسیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qgzHh 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیستم فصل دوم) 🔸جایی دیگر که آن هیبت نورانی مرا بُرد؛ در بلوار امام سجاد (علیه السلام) قبل از تصادف پشت چراغ قرمز کودکی را خندانم که پدر و مادر آن کودک هم از حرکات من خنده‌شان گرفت و رفتند، آن دنیا نشانم دادند و بازش کردند که... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/17OGm 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃     🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیستم فصل دوم) 🔸۸ یا ۹ ساله بودم که به اتفاق دوستم از بقالی یک پیرمردی که از ناحیه گردن معلول بود، پفک برمی‌داشتیم (دزدی) نشان دادند که هر دانه پفک که از گلویم پایین می‌رفت، تمام نظم و زیبایی آن ناحیه را بهم می‌زد... 🔸یکی از روح‌های خوشحال که آنجا بود، پسر همان پیرمرد بقال بود که در ایستگاه صلواتی که من از کنارش در روز شهادت امام صادق (علیه السلام) گذر کردم، خادم بود و بسیار دست خیر داشت در حالی که هر کسی آنجا بود، در حال عذاب کشیدن و پشیمانی از کارهای خود بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/t4VNB 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل دوم) 🔸بیست سالی هست که زندگی متاهلی رو شروع کردم، در این مدت از جهت‌های مختلف با همسرم بدرفتاری و بداخلاقی‌هایی داشتم که الان می‌گم اشتباه محض است. 🔸وقتی ایشان را می‌رنجاندم، می‌گفتند: من که زورم به تو‌ نمی‌رسد، می‌سپارمت به خدا (هزاران بار این جمله را شنیدم) فکر می‌کردم مردانگی این است که حرف حرف مرد است، ولی در زندگی باید حرف دو نفر باشد و با هم تصمیم بگیرند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/0SX7L 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل دوم) 🔸در محل کار روی داربست کار می‌کردیم که من از پشت داربست افتادم... ساعت ۱۰ صبح من را به اتاق عمل بردند و ساعت ۴:۳۰ بیرون آمدم، فقط درد شدید داشتم، به قدری درد داشتم که فقط آه و ناله می‌کردم، ولی فقط خوشحال بودم که از آنچه دیده بودم خلاص شده بودم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/zRtmj 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و یکم فصل دوم) 🔸وقتی مرا بیهوش کردند، در آن اتاقی که بودم، هیچ وسیله‌ای ندیدم، از اینجا شروع شد که خودم را فقط از بالا می‌دیدم... پزشکانی که مرا عمل می‌کردند، به صورت سلسله اعصابشان و رگ‌ها می‌دیدم، حتی آن قسمتی که در حال پلاتین‌گذاری بودند می‌دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hybUI 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links