eitaa logo
عباس موزون
50.9هزار دنبال‌کننده
913 عکس
2هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هفدهم فصل اول) 🔸 در کارخانه نخریسی مشهد کار می‌کردم، سر کار دل درد گرفتم پزشک کارخانه مداوایم کرد و دارو داد، درد ادامه داشت و فردا که از درب بیمارستان وارد شدم بیرون آمدنم پنج ماه و نیم طول کشید... 🔸 گریه می‌کردم و به امام رضا(ع) می‌گفتم من را شفا بده دو تومن نذر ضریح می‌کنم وگرنه به خواهرت معصومه(س) شکایت می‌کنم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/BvO6J 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و نهم فصل اول) 🔸 در تاریخ ۲۸ آذر ماه ۱۳۶۱، ساعت پنج عصر از محل کار به خانه رسیدم که پدر باغچه را آب می‌داد و با سلام و احوالپرسی با مهمان‌های زیادی که داشتیم وارد خانه شدم 🔸 بعد یک ربع صدای تکان شدیدی همه را از جای خود بلند کرد فهمیدیم موشک‌‌ زدند... 🔸 به اتاق رفتم دنبال همسرم که روی سجاده نشسته بود و تسبیحات حضرت زهرا(س) را بعد نمازش می‌گفت، کنارش نشستم و در حالی که با همسرم صحبت می‌کردم یک لحظه دیدم اتاق سقف ندارد و آجر و گرد و‌ خاک است که می‌ریزد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/S1Fcx 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و نهم فصل اول) 🔸 چند مرتبه بیهوش می‌شدم و دوباره بهوش می‌آمدم، در یک مرتبه از بهوش آمدن‌ها، یادم افتاد موشک اولی را و پیش همسرم رفتم را که سر سجاده بود و ذکر می‌گفت و موشک دوم و خرابی خانه و... 🔸 همانجا زیر آوار با خودم گفتم مثل همسرم نمازم رو بخونم تا با نماز بروم که خداوند تخفیفی در اعمالم بدهد. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/9N0GY 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و نهم فصل اول) 🔸 آنچه من در آنجا حس کردم دنیایی دیگری است، خیلی فراتر از این حرف‌هاست... 🔸 بزرگترین لذت وقتی ارتباط برقرار کردم با تنها انیس و مونسم تنها غمخوارم بود که خدای رحمان و رحیم است. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Xs3cW 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و نهم فصل اول) 🔸هر کس اینجا پاک و با دیانت باشه و کسی را آزار نده، دل کسی را نشکنه مطمئناً آنجا هم خوب است، من اگر اذیت کنم قلبم تیره می‌شود آنقدر که نابودم کند هم ذهن هم قلب تیره می‌شود و آن طرف تاریکی خواهد بود. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/RJUPy 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل اول) 🔸از بچگی حامل بیماری ژنتیکی بودم که متحمل دردهای بسیاری بودم طوری که راه رفتن برام به سختی بود 🔸در حالتی که نمی‌دانم خواب بودم یا از درد مچاله شده بودم آن لحظه دیدم دردی ندارم... سبک شدم گویی روی سطحی بودم که مرا به سمت بالا می‌برد. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/6nDqO 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل اول) 🔸جسمم را دیدم که انگار مثل لباسی بود که جدا شد به خانواده‌م هم که متعلق نیستم، پذیرش کردم تسلیم شدم همراه با آن پذیرش خودم را سپردم 🔸یک‌ صدای غُرّش یا صوت کسری از ثانیه از آن عبور کردم و جمع شدم رو به بالا. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/WtzUY 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل اول) 🔸در یک موقعیت سکون بودم که در آنجا توقف کوتاهی داشتم، جز خودم چیزی نبود یک هویت بودم 🔸همزمان صدایی (طنینی) بود این بار بیرونی بود نه درونی که هیبت مردانه داشت و گفت: بیا برای مرور برویم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/otBGr 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت سی و یکم فصل اول) 🔸باز همان صدای مردانه که از بیرون بود، گفت: کسی ضمانتت را کرد، شوق داشتم از این اتفاق و کنجکاو بودم بدانم چه کسی هست... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/6ibvj 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links