eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
51هزار دنبال‌کننده
899 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانشگاه: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران مدیر: عباس موزون ادمین کانال: @My_Eita_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل: پنجم قسمت: هفتم عنوان: مادر آمد مهمان: آقای مهدی زنجیرانی فراهانی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/gxle2rr ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3468 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc0fa4f8 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=612538 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸 زمانیکه داشتم قبض ها را توزیع میکردم احساس درد شدیدی در بازوهایم داشتم. به بخش پذیرش رفتم ویزیت گرفتم، آنقدر درد به من فشار آورد به حالت خمیده وارد مطب شدم فشارم را گرفت بیست بود، این درد مُدام شدید میشد، من حتی این را شنیدم که آقای غلامی گفت دستگاه شوک را آماده کنید کد ۹۹ هم اعلام کنید... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/xywb31a 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸زمانیکه شدت درد بیش از حد معمول شد صدای سوتی شنیدم سپس حرفها نامفهوم شد، احساس کردم فضا عوض شد، بالا هستم گوشه ی اتاق سی سی یو را می‌دیدم که در حال انجام عملیات احیاء هستند. من دیدم تونلی بالای سر من باز شده نور خیلی سفید و زیبایی انتهای تونل دیده میشد بعد از چند لحظه احساس کردم نیرویی کششی من را به سمت انتهای تونل فرا میخواند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/hfj8apv 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸آن نیروی کششی من را به سمت باغ کشید من آنجا یک نسیم خیلی دلنوازی را احساس کردم، مقداری دورتر دیدم شخصی نشسته خیلی آشنا بنظر می آمد، به سمت ایشان رفتم دیدم مادربزرگم‌ هستند کنار درختی بودند مادربزرگ فرمود: پسرم برگرد مادرت دارد می آید، فضا دوباره عوض شد دیدم بیمارستان هستم ، آقای غلامی گفت مادرت دارد می آید خودت را سرحال نشان بده خیلی بی‌قراری می‌کند .... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/dra4839 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸سرم را پایین انداختم دیدم خیلی خواب‌آلود هستم، دیدم میگویند دستگاه شوک شوک سریع. بعد دیدم یک لحظه فضا بطور کلی عوض شد یک فضای باز خیلی روشن در آن دور دست ها یک در هست، آن سمت در هم ابرها بود دیدم پسری چقدر آشناست دیدم احسان پسرخاله ام بود که سال ۸۱ در اثر صانحه ای فوت شده بود ، مقداری که رفتیم فرود آمدیم یک لحظه دیدم زادگاهم زنجیران هست، ایشان دورِ دهات من را به حالت پرواز چرخاند ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/jqki8gr 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸روبروی من یک نوار فیلم مانند صحنه هایی پخش می‌شود، هشت سالگی خودم را دیدم در باغی بودم من برّه ای که خیلی دوست داشتنی بود بغل کردم بوسیدم و نوازش کردم به شوق و ذوق من افزوده شد بعدها فهمیدم بخاطر محبت به حیوانات هست ثواب دارد، صحنه ها تمام شد احسان گفت برویم دور بزنیم، آمدیم به سمت بالا پرواز کردیم .... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ghqfb6e 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت هفتم فصل پنجم) 🔸احسان گفت پسرخاله برگردیم، گفتم کجا برویم؟! اینجا خیلی جای خوبی هست، گفت خاله و خانواده ات منتظرت هستند، آن منظره ی زیبا محو شد احسان در را باز کرد و من را به بیرون هدایت کرد نتوانستم مقاومت کنم ، آن خانم را دیدم یک سینی جلوی پای ایشان بود سینی را برداشتند آمد سمت راست من از داخل آن سینی چیز نورانی بود که به سینه من فشار داد، من سنگین شدم و حالت سقوط پیدا کردم، چشمهایم را باز کردم دیدم بیمارستانم ... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/elundfg 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: پنجم قسمت: هفتم عنوان: مادر آمد مهمان: آقای مهدی زنجیرانی فراهانی تهیه کننده و مجری: عباس موزون 🎬 دانــــــلود بــــــا کیفیــــــت بالا از آپــــــــــــارات👇 https://aparat.com/v/gxle2rr ⬇️ دانــــــلود با حجم کم از کــــانال ســـــروش👇 https://splus.ir/abbas_mowzoon/3468 📺 مشاهده بدون نیاز به دانلود از تلوبیون👇 https://telewebion.com/episode/0xc0fa4f8 🔊 دریافت فایل صـــــــوتی از ایــــــران صـــــدا👇 http://sokhanrani.iranseda.ir/detailsPodcast/?g=612538 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links