eitaa logo
محسن عباسی ولدی
55.3هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 واقعی کردن معیارها ✅ معیارها را، چه مادّی و چه معنوی، واقعی انتخاب کنیم؛ نه آرمانی. ♦️برخی از جوانانِ اهل معنا! چنان در بارۀ معیارهای همسر خود سخن می‌گویند که انسان بیش از آن که به یاد یک همسر بیفتد، تصویر یک استاد اخلاق در ذهنش نقش می‌بندد! ▫️مثلاً می‌گوید: «همسر من باید کسی باشد که مقیّد به نماز شب باشد. شب‌های جمعه را از نیمه شب تا صبح، بیدار باشد. دوشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها را روزه بگیرد. هر ماه، قرآن را ختم کند و ... ». ♦️کسی که چنین معیارهایی را برای همسر خود انتخاب می‌کند، واقع‌بینانه فکر نکرده است. ▫️البتّه نمی‌گویم از آرمان‌ها و ایده‌آل‌های معنوی دست بر داریم؛ بلکه باید به گونه‌ای معیارها را انتخاب کنیم که با واقعیت افرادی که در معرض انتخاب ما هستند، تناسب داشته باشد. ✔️ در بارۀ معیارهای مادّی هم باید واقع‌بینانه فکر کرد. دختری که خانۀ شخصی‌، اتومبیل آن‌چنانی، حقوق چند میلیونی و ... را از معیارهای همسر آیندۀ خود می‌داند، از این نکته غافل است که بسیاری از جوانانی که در سنّ ازدواج با او هستند، این ویژگی‌ها را ندارند، و بسیاری از افرادی که این ویژگی‌ها را دارند، به قدری از او بزرگ‌ترند که او حاضر نیست با آنها ازدواج کند. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص41 🔻🔻🔻🔻 🎧 فایل صوتی این بحث رو هم می تونید همین جا گوش کنید: https://eitaa.com/abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 واقعی کردن معیارها https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃بزرگ ترین منّت خدا بر سرم خدا را شکر که دوستت دارم و خدا را شکر که دغدغۀ تشکّر از کسانی که خانۀ محبّت تو را در دلم آباد نگه‌ داشتند به جانم انداختی. درست است که بار این دغدغه سنگین است و هر چه بیشتر به آن فکر می‌کنم سنگینی‌اش را بیشتر احساس می‌کنم ولی با حضور این دغدغه جایی برای دغدغه‌های پست نمانده. همین یک دل‌مشغولی، خودش کافی است که دنیایی از دل‌مشغولی‌های دنیایی مرا ریشه کن کند. دغدغه‌های دنیایی عجیب ریشه کرده‌اند در همۀ وجودم تنها با وعظ و نصیحت نمی‌شد این دغدغه‌ها را از میان برد. باید دغدغه‌های سنگین‌تری را به جان این دل‌مشغولی‌های دنیایی می‌انداختم تا از دستشان خلاص شوم. حالا که دارم زیر بار این دغدغه قد خم می‌کنم دیگر فرصتی برای فکر کردن به آن دل‌مشغولی‌های دنیایی ندارم. دارم به این فکر می‌کنم که چه کار کنم کمی و فقط کمی از بار این دغدغه کم کنم تا بتوانم اندکی قد راست کنم. با پول که نمی‌شود بار منّتی را که اینها به گردنم دارند سبک کرد. می‌شود؟ محبّت تو چه قدر می‌ارزد؟ اصلاً می‌شود روی آن قیمت گذاشت؟ فرض کن ثروت من به اندازۀ ثروت همۀ زمین باشد با این ثروت چه قدر از محبّت تو را می‌شود خرید؟ اگر همۀ کوه‌های روی زمین الماس شوند و روی یک کفۀ ترازو قرار بگیرند و در آن کفه، فقط یک قطره از دریای محبّت تو را بگذارند باز هم کفۀ محبّت تو سنگینی می‌کند. چه بی‌معرفت است کسی که خیال می‌کند این سنجش من، مبالغه‌آمیز است. کاش راهی می‌یافتم برای شناساندن قدر محبّت تو تا حتّی یک نفر هم این سنجش را خیالی نمی‌پنداشت. خب با پول که نمی‌شود. تو فکر می‌کنی اگر من همۀ عمرم را در خدمت کسی باشم که خانۀ محبّتت را در دلم آباد نگهداشت چه قدر از منّتی را که او بر سرم دارد جبران خواهم نمود؟ در خدمتش باشم یعنی او بشود ارباب، من بشوم برده. هر چه دارم برای او باشد و خودم هم در خدمتش. هر چه گفت و هر چه خواست، جز چشم از من نشنود. نه، نمی‌شود حتّی بردگی هم توان جبران حقّ او را ندارد. این حق سنگین‌تر از این حرف‌هاست. این حیرت و سر درگمی خودش شده بار دیگری غیر از بار حقّی که او به گردنم دارد. ولی من این حیرت و سر درگمی را دوست دارم. خدا را شکر که دوستت دارم. شبت بخیر بزرگ‌ترین منّت خدا بر سرم! https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌻🌻🌻 ✅ خلاصه‌ی نود و پنجم: محبّت و کمک چه رابطه‌ای با هم دارن؟ 🍃🌻🌻🌻 🔶🔸چند درسی هست که در بارۀ کمک به دنیای برادرای مؤمن به عنوان یکی از محبوب‌ترین راه‌های شکرگزاری خدا داریم صحبت می‌کنیم. 🔸تو این درس می‌خوایم یه پنجرۀ جدیدی رو به این بحث باز کنیم که وقتی از این پنجره به موضوع کمک به دنیای برادرای مؤمن نگاه می‌کنیم، یه تحوّل اساسی تو نوع نگرشمون به بحث کمک به دنیای برادرای مؤمن اتّفاق می‌افته. 🔶🔸یه بحث مفصّل و مهمّی رو تو کتابای حدیثی داریم با عنوان «الحُبُّ فِی اللهِ وَ البُغضُ فِی الله»؛ یعنی دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن به خاطر خدا. 🔸تو کمک کردن به مؤمن دو تا قید وجود داره که باید در نظر گرفت: یکی ایمان و یکی به خاطر خدا بودن. اگه این دو تا قید از کمک به برادرای مؤمن گرفته بشه، دیگه این کمک، محبوب‌ترین راه برا شکرگزاری نمی‌شه. 🔸گاهی اوقات من به کسی کمک می کنم، به خاطر این که دلم براش می‌سوزه. این فرد شیعه باشه، یا سنّی، یا یهودی، یا مسیحی، یا کافر، یا...؛ هر عقیده‌ای که داشته باشه، من دلم براش می‌سوزه. اصلاً منهای دین و ایمونش دلم براش می سوزه. 🔸کمک کردن به این آدم، نه این که کلّاً بد باشه. به اینا هم باید کمک کرد، البته شرط و شروط خودش رو داره که الآن نمی‌خوام واردش بشم؛ ولی ارزش این کمک کردن با کمکی که من به یه مؤمن به نیّت الهی و به خاطر ایمانش می‌کنم، اصلاً قابل قیاس نیست. 🔸به ایمانشم این جوری نگاه می‌کنم که این فرد به خدا، پیامبر، ائمه و قیامت و ... ایمان داره. از این زاویه که بهش نگاه می‌کنم ، دلم می‌سوزه و انگیزۀ کمک پیدا می کنم. این جوری کمک کردن از محبوب ترین راه‌های شکر خداست. 🔻امام صادق علیه السلام فرمودن: 🍂کسی که به خاطر خدا دوست داشته باشد، به خاطر خدا دشمنی کند و به خاطر خدا عطاء کند، از کسانی است که ایمانشان کامل شده است. 📚(الکافی، ج 2، ص 124). 🔶🔸اگه محور حبّ و بغضامون خدا بشه، تازه متوجّه می شیم ایمان یعنی چی و طعمش رو می چشیم؛ امّا قبول دارید محور خیلی از حبّ و بغضای ما خدا نیست؟ یعنی وقتی به خودمون برمی گردیم و ازخودمون می‌پرسیم چرا من یکی رو دوست دارم و از یکی بدم می‌آد، اگه با خودم صادق باشم، می بینم محور، خدا نیست. 🔸اگه شما به یکی افراد جامعۀ ایمانی کمک کنید؛ ولی به خاطر محبّتی نباشه که ریشۀ خدایی داره، اگر چه ظاهر عمل فرقی نداره؛ ولی دیگه اون ارزشی رو که در باره‌ش حرف زدیم، نداره. 🔸اگه کسی بخواد محبّت و دشمنیش بر محور خدا باشه، باید خدا رو بشناسه و بعدشم بدونه که محبوبای خدا کیا هستن و دشمنای خدا کیا هستن. در غیر این صورت نمی‌تونه تو مسیر «الحُبُّ فِی الله و البُغضُ فِی الله» قرار بگیره. ✔️ به هر حال ملاک رشد ما وابسته به اندازۀ محبّتیه که به خدا داریم و این میزان محبّت به خداست که ارزش رابطۀ ما رو با اعمال و با افراد مشخّص می‌کنه. ▫️من هر اندازه، محبّتم به خدا بیشتر باشه، اندازۀ محبّتم به مؤمنین بیشتر می‌شه. ▫️هر اندازه، محبّتم به خدا بیشتر باشه، اندازۀ بغض و کینه ام به دشمنای خدا بیشتر می‌شه. ✔️حالا اگه من عملی رو انجام می‌دم؛ مثل کمک به دنیای برادرای مؤمن و انگیزۀ عملم محبّتیه که به خدا دارم، این ارزشمنده و شدّت این محبّته، ارزش اون عمل رو بالاتر می‌بره. نود و پنجم ‌ https://eitaa.com/abbasivaladi ➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖ 🌻 اینم پی‌دی‌اف درس نود و پنجم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃معشوق ناز آفرین خدا را شکر که دوستت دارم. به اندازۀ قیمتی که محبّتت پیش خدا دارد خدا را شکر که دوستت دارم. ارزش عشق به ارزش معشوق است. تو چه قدر قیمت داری پیش خدا؟ برای این که قیمت تو را بفهمم باید ببینم خدا برایت چه قدر خرج کرده. خدا برایت چه قدر خرج کرده؟ خدا همۀ عالم را برای تو و خاندان تو آفرید، همۀ عالم را. حالا که من دارم زیر این آسمان نفس می‌کشم از تو قیمتی‌تر روی زمین نفس می‌کشد؟ همۀ عالم برای تو سر پاست. تو اگر نباشی خدا برای چشم بر هم زدنی هم سفرۀ عالم را پهن نگه نمی‌دارد و خیمه‌ای را که به نام آسمان روی زمین زده سر پا نگه نمی‌دارد. فقط به خاطر توست که آسمان بر پا و زمین برجاست. حالا شاید بشود کمی فهمید تو چه قدر قیمت داری پیش خدا و شاید بشود قیمت عشقت را حدس زد. می‌خواهم یک طور دیگر محاسبه کنم ارزش عشقت را. می‌شود خودت به من بگویی اگر کسی عشق تو را به پیشگاه خدا برد خدا در عوضش به او چه می‌دهد؟ این طور چه خوب می‌شود ارزش عشق تو را فهمید. چه قدر صبر کنم جوابم را می‌دهی؟ در طول صبرم چه باید بکنم تا جوابم را بدهی؟ هر طور که تو بگویی نازت را می‌کشم فقط بگو معادل عشق تو در پیشگاه خدا چیست؟ من می‌خواهم با خدا معاملۀ پایاپای کنم عشق تو را به خدا عرضه کنم و خدا هم چیزی را در عوضش به من بدهد. بگو در این معاملۀ پایاپای چه چیزی نصیبم می‌شود؟ باشد تو که کارت از ناز کردن گذشته و معشوق نازآفرینی خودم می‌گویم؛ امّا اگر درست نبود خودت اصلاحش کن: کسی اگر عشق تو را به پیشگاه خدا عرضه کند خدا خودش را به او می‌دهد. قیمت عشق تو خود خداست. درست می‌گویم؟ اشتباه که نمی‌کنم؟ می‌کنم؟ حالا کسی می‌تواند بگوید قیمت عشق تو را نمی‌داند؟ و باز من ماندم و بار سنگین تشکّر از کسی که بانی آباد ماندن خانۀ عشق تو در دلم شد. بگو چه کار کنم برای سبک کردن این بار. کسی که خدا را به من داده من برایش چه کار کنم تا کمی شکرش را به جای آورده باشم؟ این سؤال جواب دارد یا نه؟ کاش یک بار هم که شده جواب سؤالم را می‌دادی! شبت بخیر معشوق ناز آفرین! https://eitaa.com/abbasivaladi
بازي با نِی🍹🍹🍹 نِی هایی که با آن آب‌میوه 🍹یا نوشابه 🍾میخوریم، وسیله های خوبی برای بازی هستند. چند نمونه از این بازیها را در این جا میآوریم: 1⃣نِی های نوشابه و برخی از نی های آبمیوه، انعطاف دارند و نوک‌تیز هم نیستند. با این نِی ها میتوان شکلهای خوبی درست کرد. با یک قیچی ✂️به راحتی میتوان این نیها را به قطعه های دلخواه بُرید و از آنها در بازیهای چسباندنی استفاده کرد. 2⃣نی هایی که در بالا به آن اشاره شد، به راحتی با منگنه به هم متّصل میشوند. پس یک منگنه در اختیار کودک👦👧 قرار دهید تا با نی ها، شکلهایی را که دوست دارد، بسازد. 3⃣نی را داخل یک لیوان آب 🛢بگذارید و در آن، فوت کنید. صدای قُل قُلی که در لیوان آب تولید میشود، برای نوزادان👶 و کودکان👧، خیلی جذّاب است. 4⃣تکّه های کوچک کاغذ🗒 یا دستمال کاغذی را روی یک سینی بگذارید. یک طرف نی را در دهان و طرف دیگر را روی تکّه های کاغذ بگذارید و نفستان را به سمت داخل بکشید تا تکّه‌های کاغذ به نی بچسبد.😃 یک سینی دیگر را در کنار سینی کاغذ بگذارید و کاغذهایی را که به نوک نی چسبیده اند، در سینی دیگر، رها کنید. نفس بچّه ها، مثل ما بزرگترها قوی نیست. به همین دلیل هم اگر نی دراز باشد، نفس کودک، توانایی نگهداشتن کاغذها را نخواهد داشت. پس برای این که کودکان به راحتی بتوانند این بازی را انجام دهند، نی ها را کوتاه کنید. این، یک مسابقۀ جذّاب است.😍😃 برای هر کدام از شرکت کننده ها، یک ظرف برای تخلیۀ کاغذها بگذارید. وقتی سینی کاغذها خالی شد، کاغذهای برداشته شدۀ هر کدام از شرکت کنندگان را بشمارید. هر کسی کاغذ بیشتری برداشته، برنده است.👏👏👏 در این بازی، از لولۀ خودکار 🖍هم به جای نی میتوانید استفاده کنید. 5⃣پنبه ها را رشته رشته کنید، به اندازه ای که خیلی سبُک شوند، طوری که با یک فوت روی هوا، معلّق بشوند. پنبه های رشته شده را روی دست بگذارید و در نی، فوت کنید. وقتی پنبه ها روی هوا معلّق میشوند، بچّه ها🤗 لذّت میبرند. قطعات پنبه، هنوز پایین نیامده، به سراغشان بروید و باز هم با نی به آنها فوت کنید تا پایین نیفتند. برای این بازی از پَرهای سبُک هم میتوان استفاده کرد. 6⃣در وسط یک قطعۀ کوچک از نی (حدّاکثر دو بند انگشت)، یک سوزن ته‌گِرد📌، فرو کنید. سوزن را به تهِ یک مداد✏️ یا حصیر بزنید. حالا قطعۀ نی را در مقابل دهانتان گرفته، آن را فوت کنید. چرخیدن نی و صدای آن، کودکان را شاد میکند. 7⃣ وقتی نی ها را به قطعه های کوچکتر بُرش دهیم، به کمک یک نخ، میتوانیم وسیله های زینتی 💍📿مثل دستبند، گردنبند و ... بسازیم. 8⃣با فرو کردن دو طرف نی در یکدیگر، یک حلقۀ زنجیر پلاستیکی درست میشود. با متّصل کردن این حلقه ها به یکدیگر، یک زنجیرۀ بزرگ⛓ میتوان درست کرد. ✅در بسیاری از این بازیها، کودکان با برخی از قوانین نیروی باد💨🌪، آشنا می‌شوند. ✅همچنین خلّاقیت کودک برای درست کردن اشیای مورد نظر خود، بالا می رود. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ٦٠ - ٥٩ http://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃تنها راه زندگی خدا را که شکر که دوستت دارم. وقتی که تو را دوست دارم دوست دارم هر لحظه با تو حرف بزنم. با تو که حرف می‌زنم احساس می‌کنم دیگر هیچ وقت نمی‌میرم. اصلاً حرف زدن با تو، راز جاودانگی است. من اگر تو را دوست نداشتم مگر می‌توانستم این قدر با تو حرف بزنم؟ من که دیده‌ام کسانی را که تو را دوست ندارند و دیده‌ام فرار کردن آنها را از حرف زدن با تو و دیده‌ام در زندگی چگونه مرگ را هر روز چند بار تجربه می‌کنند من اگر تو را دوست نداشتم می‌شدم عینِ عین آنها و باید هر روز مرگ را چند بار تجربه می‌کردم. من از مرگ می‌ترسم فقط زندگی را دوست دارم و چگونه می‌شود با تو حرف نزد و زندگی را چشید؟ مِیل حرف زدن‌های هر روز و هر شب من با تو ریشه در محبّتی دارد که خدا از تو به دلم انداخته من به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که تا امروز با تو زده‌ام نه، به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که تا امروز آدم‌ها با تو زده‌اند و تا قیامت خواهند زد نه، به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که فرشته‌ها در گوشَت نجوا کرده‌اند نه، به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که خدا با تو زده خدا را شکر می‌کنم که دوستت دارم. من اگر تو را این قدر دوست نداشتم نهایتش وقتی که به بن بست می‌رسیدم سفرۀ دلم را پیش تو باز می‌کردم و همین که بن بست را برایم باز می‌کردی سفره را جمع می‌کردم و از پیشَت می‌رفتم. ولی حالا که دوستت دارم حاضرم با تو حرف بزنم حتّی اگر قیمتش بسته شدن راه‌های باز زندگی‌ام باشد. کسی که با تو حرف نمی‌زند در حصار توهمی دهشتناک زندانی است ولی خودش خبر ندارد. هیچ راهی برای کسی که با تو حرف نمی‌زند باز نیست همۀ زندگی برای او بن بست است. راه باز تنها در جایی است که تو باشی و دلی به تو وصل باشد. خدا را شکر که دوستت دارم و خدا را شکر که دوست دارم با تو حرف بزنم و خدا را شکر که حرف زدن با تو را راز باز بودن راه‌های زندگی می‌دانم و خدا را شکر که وقتی با تو حرف می‌زنم هیچ راه بسته‌ای در برابرم نمی‌بینم. شبت بخیر تنها راه زندگی! http://eitaa.com/abbasivaladi
♦️تربیت رسانه ای♦️ اثری که ماهواره📡 روی تربیت فرزندان می گذارد، قابل وصف نیست؛ امّا باید همین قدر دانست که وقتی ماهواره وارد خانه می شود و خوراک تصویری فرزندان ما را فراهم می کند، دیگر نباید انتظار یک فضای تربیتی سالم را برای فرزندانمان داشته باشیم. 📚من دیگر ما، کتاب اول، ص37 https://eitaa.com/abbasivaladi
🔸رسانه❗️🔸 😔با تأسّف، باید گفت که رسانۀ خود ما هم به صورت کامل در مسیر تربیت دینی نیست. درست است که در برنامه‌های معارفی صدا و سیما، سخن از تربیت دینی هست؛ امّا باید دید آیا فیلم‌ها، سریال‌ها و برنامه‌های کودک که از نظر کمّی و کیفی بیشترین میزان مخاطب را به خود اختصاص داده‌اند، در همان مسیری قدم بر می‌دارند که در برنامه‌های معارفی گفته می‌شود؟ مثلاً اگر در برنامه‌های دینی صدا و سیما، از «حیا» سخن گفته می‌‌شود، آیا در فیلم و سریال‌هایمان، «حیا» به نمایش در می‌آید؟ ✅ هم‌مسیر نبودن برنامه‌های دینی با برنامه‌های دیگر و یا به عبارت دقیق‌تر، غریبه بودن برنامه‌های صدا و سیما با مبانی و ارزش‌های اصیل دینی، یکی از مشکلات بزرگ بر سرِ راه تربیت دینی نسل امروز است. 📚من دیگر ما، کتاب اول، ص40 https://eitaa.com/abbasivaladi
❗️رسانه فقط تلویزیون نیست نباید فراموش کرد که امروز رسانه، به تلویزیون📺 محدود نمی‌شود. اینترنت🌐، شبکه‌های اجتماعی📱 و بازی‌های رایانه‌ای💻 نیز بخش قابل توجّهی از حضور رسانه در خانواده است. ✅ این رسانه‌ها نیز به صورت جدّی، در مسیر تربیت فرزند، تأثیرگذاری ویژه و عمیقی دارند. ✅ همین مسئله، موجب می‌شود که ما این ابزارها را به معنای واقعی کلمه، یک رقیب تربیتی بدانیم که در صورت غفلت از آنها، گوی سبقت را از والدین خواهند رُبود. 📚من دیگر ما، کتاب اول، ص40 https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃هستی من خدا را شکر که دوستت دارم. من جز دوستی تو هیچ سرمایۀ دیگری ندارم و دارم خدا را برای همۀ سرمایه‌ام شکر می‌کنم. تو را دوست دارم و احساس فقر نمی‌کنم مگر می‌شود کسی تو را دوست داشته باشد و باز هم احساس فقر کند؟ هر چه قدر به محبّتی که به تو دارم فکر می‌کنم خوف و رجا دست به دست هم می‌دهند و وجودم را پر از هیجان و لبریز از وحشت می‌کنند. هیجان و وحشت در کنار هم طعم زندگی را همیشه تازه نگه می‌دارد. کسانی که از وحشت فراری‌اند حتماً هیجان را نمی‌فهمند و فقط خانۀ دلشان پر از نقّاشی‌های وحشت‌آلود است. من از وقتی خوف و رجای محبّت تو را در کنار هم چشیدم معنای زندگی را فهمیدم. کاش زودتر از این خوف و رجا را این چنین برایم معنا کرده بودند! خانۀ محبّتت را که در دلم آباد می‌بینم همۀ وجودم می‌شود امید، می‌شود نشاط، می‌شود هیجان و وقتی فکر می‌کنم به این که نکند کاری کنم که پایه‌های این خانه بلرزد همۀ وجودم می‌شود ترس، می‌شود اضطراب، می‌شود وحشت. من از این وحشت فرار نمی‌کنم زیرا طعم هیجان خالی را چشیده‌ام حتّی اگر شیرین باشد، به تنهایی دلم را می‌زند شیرینی هیجان داشتن تو را باید کنار طعم وحشت از دست دادن تو چشید تا فهمید که مزۀ خوف و رجا در کنار هم چه طعم منحصر به فردی می‌شود. خدا را شکر که دوستت دارم و خدا را شکر که به من فهماند دوستی تو همۀ سرمایۀ من برای زندگی در دنیا و آخرت است. اگر من نفهمیده بودم این «همۀ سرمایه بودن» را نه هیجانم این قدر اوج می‌گرفت و نه وحشتم این قدر زیاد می‌شد. باز هم زنده شد خاطرات آن روزهای سیاه و تلخ روزهایی که تو را دوست داشتم ولی دوستی‌ات را همۀ سرمایه‌ام نمی‌دانستم روزهایی که خانۀ محبّت در دلم داشت می‌لرزید و ترک افتاده بود به دیوارها و حتّی به سقفش ولی مرا هیچ وحشتی احاطه نکرده بود. ترک‌های سقف و دیوار را می‌دیدم و می‌خندیدم. چه قدر باید خدا را شکر کنم که به من فهماند دوست داشتن تو همۀ سرمایۀ من است. من اگر تو را دوست نداشتم، نیست می‌شدم هستی من مدیون محبّت توست. شبت بخیر همۀ سرمایۀ من! https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃تنها راه زندگی خدا را که شکر که دوستت دارم. وقتی که تو را دوست دارم دوست دارم هر لحظه با تو حرف بزنم. با تو که حرف می‌زنم احساس می‌کنم دیگر هیچ وقت نمی‌میرم. اصلاً حرف زدن با تو، راز جاودانگی است. من اگر تو را دوست نداشتم مگر می‌توانستم این قدر با تو حرف بزنم؟ من که دیده‌ام کسانی را که تو را دوست ندارند و دیده‌ام فرار کردن آنها را از حرف زدن با تو و دیده‌ام در زندگی چگونه مرگ را هر روز چند بار تجربه می‌کنند من اگر تو را دوست نداشتم می‌شدم عینِ عین آنها و باید هر روز مرگ را چند بار تجربه می‌کردم. من از مرگ می‌ترسم فقط زندگی را دوست دارم و چگونه می‌شود با تو حرف نزد و زندگی را چشید؟ مِیل حرف زدن‌های هر روز و هر شب من با تو ریشه در محبّتی دارد که خدا از تو به دلم انداخته من به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که تا امروز با تو زده‌ام نه، به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که تا امروز آدم‌ها با تو زده‌اند و تا قیامت خواهند زد نه، به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که فرشته‌ها در گوشَت نجوا کرده‌اند نه، به اندازۀ تک تک حرف‌هایی که خدا با تو زده خدا را شکر می‌کنم که دوستت دارم. من اگر تو را این قدر دوست نداشتم نهایتش وقتی که به بن بست می‌رسیدم سفرۀ دلم را پیش تو باز می‌کردم و همین که بن بست را برایم باز می‌کردی سفره را جمع می‌کردم و از پیشَت می‌رفتم. ولی حالا که دوستت دارم حاضرم با تو حرف بزنم حتّی اگر قیمتش بسته شدن راه‌های باز زندگی‌ام باشد. کسی که با تو حرف نمی‌زند در حصار توهمی دهشتناک زندانی است ولی خودش خبر ندارد. هیچ راهی برای کسی که با تو حرف نمی‌زند باز نیست همۀ زندگی برای او بن بست است. راه باز تنها در جایی است که تو باشی و دلی به تو وصل باشد. خدا را شکر که دوستت دارم و خدا را شکر که دوست دارم با تو حرف بزنم و خدا را شکر که حرف زدن با تو را راز باز بودن راه‌های زندگی می‌دانم و خدا را شکر که وقتی با تو حرف می‌زنم هیچ راه بسته‌ای در برابرم نمی‌بینم. شبت بخیر تنها راه زندگی! https://eitaa.com/abbasivaladi
🔰پرسش های تلنگری 1⃣اگر همسرم با عصبانیت با من برخورد کرد و من هم توانستم با حلم و بردباری پاسخش را بدهم، به هدف _ که همان خداست _ ، نزدیک شده‌ام یا دور؟ حال که به او نزدیک شده‌ام، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 2⃣اگر همسرم در حقّ من جفایی کرد، من برای رسیدن به هدف، باید او را ببخشم یا کینه‌اش را به دل بگیرم؟ اگر از خطای او گذشت کردم، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 3⃣اگر در زندگی‌ام مشکلی حل ناشدنی وجود داشت و یا این که حل شدنش به زمانی طولانی نیاز داشت و وظیفۀ من هم صبر بود، باید خوش‌حال باشم یا ناراحت؟ باید احساس شکست کنم یا پیروزی؟ 4⃣اگر شوهر، دستوری بر خلاف میل زن بدهد و از چیزهایی باشد که زن باید در آن امور، از شوهرش تبعیّت کند، زن باید خوش‌حال باشد یا ناراحت؟ باید احساس شکست کند یا پیروزی؟ ✅پاسخ: اگر مقصد زندگی خدا شد، خوش‌حالی‌ها و ناراحتی‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها و بسیاری از مفاهیم کلیدی زندگی، تعریف جدیدی پیدا می‌کند. شکست، یعنی دور شدن و فاصله گرفتن از مقصد _ که همان خداست _ و پیروزی، یعنی نزدیک شدن و رسیدن به خدا. چه چیزی مرا خوش‌حال می‌کند؟ هر چیزی که مرا به خدا برساند. چه چیزی مرا آزرده خاطر می‌کند؟ هر چیزی که مرا از خدا، دور کند. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صفحه۳۴ https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌸🌸🌸 ✅ خلاصه‌ی نود و ششم: چرا اخلاق ما تو جنگ نظامی و اقتصادی فرق داره؟! 🍃🌸🌸🌸 ☑️ تو این درس می‌خوایم چند تا نکتۀ مهم در رابطه با موضوع کمک به برادرای مؤمن بگیم؛‌ نکته‌هایی که هر کدومشون یه پنجرۀ جدیدی رو تو موضوع کمک به برادرای مؤمن به رومون باز می‌کنه. 🔻نکتۀ اوّل: تو نوع نگاهی که دین از تربیت به ما نشون می‌ده، بیرون اومدن از منیّت و خودمحوری یکی از پایه‌های اصلی رشد و تربیته. ▫️تو شیوۀ برخوردی که دین با انسان و اطرافش داره، کاملاً معلومه که می‌خواد خودخواهی رو از انسان بگیره. ▫️یکی از راه‌های گرفتن روح خودخواهی، توجّه دادن به دیگرانه. اگه حدیثایی رو که تا حالا خوندیم مرور کنید، می‌بینید که دین دائم حواس آدم رو داره به دیگران جمع می‌کنه: • وقتی می‌خوری، حواست هست که بقیه سیرن یا گرسنه؟ • وقتی داری می‌پوشی، حواست هست که دیگران هم دارن بپوشن یا نه؟ • وقتی داری می‌نوشی، حواست هست که تشنه‌ای دور و برت هست یا نه؟ • اگه زندگی راحتی داری،‌ از بقیه غافل نشو، ببین دیگرانم زندگیشون راحته یا پر از غم و غصّه و ... . ☑️ پس معلوم می‌شه که یکی از فایده‌های شکرگزاری از راه کمک کردن به دنیای برادر مؤمن، بیرون اومدن از منیت و خودخواهیه. 🔻نکتۀ دوم: الآن که من دارم این درسا رو می‌نویسم و شما هم می‌خونید، کشور در وضعیت اقتصادی مناسبی به سر نمی‌بره. در حال حاضر من کاری به عوامل این تنگنای اقتصادی ندارم. می‌خوام از زاویۀ بحثایی که تا الآن در بارۀ کمک برادرای مؤمن داشتیم، به این تنگنا نگاه کنیم. ▫️از زاویۀ نگاهی که حدیثا تا این جا برامون درست کردن، می‌بینیم که اهالی جامعه‌ای که دین برامون ترسیم کرده، خودشون رو در برابر همدیگه مسئول می‌بینن. این طوری نیست که هر کسی به فکر خودش باشه و تنها دغدغۀ بیرون کشیدن گلیم خودش رو از آب داشته باشه. ▫️اگه این نگاه تو جامعه‌ای تبدیل به فرهنگ بشه، دیگه جنگ اقتصادی دشمن برا به زانو در آوردن جامعۀ ایمانی، نمی‌تونه به هدف خودش برسه. ✔️ خب بیاید همین حالا به صورت کاربردی وضعیت جامعۀ خودمون رو با این حدیثا بررسی کنیم: 🔸الآن یه عدّه‌ای هستن که مشکل اقتصادی دارن و در کنار اینا کسایی هم هستن که توانایی کمک به افراد محتاج رو دارن. اگه این عده کمک به برادرای مؤمن رو وظیفۀ خودشون بدونن، یه عالمه از این آدمای محتاج، زیر بار فقر له نمی‌شن و می‌تونن یه زندگی حدّ اقلّی داشته باشن. 🔸یه عدّه‌ای هم هستن که باید قناعت کنن تا بتونن به دیگران کمک کنن. اونا هم اگه دغدغۀ شکرگزاری خدا رو داشته باشن و باور داشته باشن که کمک به برادرای مؤمن، از محبوب‌ترین راه‌های شکرگزاریه، برا قناعت کردن، انگیزه پیدا می‌کنن. 🔸الآن یه عده از ترس این که نکنه یه جنسی بعداً گرون بشه یا گیر نیاد، به بازار هجوم می‌برن و یه جوّی ایجاد می‌شه که به صورت طبیعی اون جنس تو بازار کم‌یاب می‌شه و اگه هم پیدا بشه، قیمتش بالا می‌ره. بنا بر این یه عدّه‌ای به خاطر کم‌یابی نمی‌تونن به اون جنس دسترسی پیدا کنن و یه عدّه هم به خاطر قیمت بالا نمی‌تونن اون جنس رو بخرن. ‼️اخلاق یه جامعه، تو جنگ اقتصادی و نظامی، می‌تونه زمین تا آسمون تفاوت داشته باشه. تو جنگ نظامی از همۀ هستیش به خاطر جامعۀ ایمانی می‌گذره؛ ولی تو جنگ اقتصادی حاضر نیست از سود بیشتر چشم بپوشونه. ******** 🔴دو تا نکته مهم دیگه تو متن کامل درس بهشون اشاره شده که توصیه می کنیم حتما اونا رو مطالعه کنید. نود و ششم ‌ https://eitaa.com/abbasivaladi ➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖ 🌸 اینم پی‌دی‌اف درس نود و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃پاسخ همه سؤال ها خدا را شکر که دوستت دارم. من همیشه از این که دوستی‌هایم با نسیمی از سویی به سوی دیگر می‌رفتند خسته بودم و منزجر امّا هر کاری کردم، نشد که دوستی‌هایم را ثباتی ببخشم. گاهی این را دوست داشتم و گاهی آن را و این و آن شباهتی به هم نداشتند. شاید این، اهل دین بود و آن، دوست شیطان. فاصلۀ این دوستی‌ها با هم مثل خاری در چشم و استخوانی در گلو بود که نمی‌گذاشت از دوستی‌هایم لذّت ببرم. به سراغ این که می‌رفتم وسوسه‌های آن مرا به سوی خود می‌کشید وسوسه‌ها که غالب می‌شد فریاد وجدانم را می‌شنیدم که مرا به سوی این می‌خواند. حزب باد بودن در محبّت نمی‌گذاشت محبّت بال پروازم شود هر کسی را که دوست می‌داشتم گویی باری سنگین می‌شد که با زنجیری به پایم بسته بود و نمی‌گذاشت قدم از قدم بردارم چه رسد به پرواز و پریدن رو به آسمان. خدا را شکر که دوستت دارم از وقتی که خانۀ محبّتت را در دلم آباد کرده‌ام دوستی‌هایم چه نظم و نظام خوبی به خود گرفته‌اند. محبّت تو شده نگهبان دل من. هر محبّتی که می‌خواهد وارد دلم شود در صورتی اجازۀ ورود می‌یابد که رنگی از محبّت تو را داشته باشد. محبّت‌هایی که با رنگ محبّت تو غریبه‌اند از همان درگاه دل، پس رانده می‌شوند. محبّت‌هایی را هم که از پیش در دلم بوده‌اند و رنگی از محبّت تو ندارند یکی یکی دارم بیرون می‌کنم از خانۀ دلم. آرام آرام رنگ خانۀ دلم دارد یک دست می‌شود و امید دارم همین روزها روی در و دیوار خانۀ دلم جز رنگ محبّت تو هیچ رنگ دیگری یافت نشود. دوستی‌ها حالا چه قدر طعم خوبی دارند برایم دیگر از دوست داشتن‌هایم فراری نیستم. من با همۀ محبّت‌هایی که رنگ تو را دارند آرام و قرار می‌گیرم. و دغدغۀ ذهن و سؤال دلم این است: تو چه چیزی را و چه کسی را دوست داری؟ چه سؤال قشنگی! شبت بخیر پاسخ همۀ سؤال‌ها! https://eitaa.com/abbasivaladi