🍃مایه آرامشم
خدا را شکر که دوستت دارم.
خدا را خیلی خیلی شکر که دوستت دارم.
از شما شنیدهایم که آدم برای حسین گریست
نوح و موسی و ابراهیم و پیامبران برای حسین گریستند.
پیامبر خدا و علی و فاطمه برای حسین اشک ریختند.
پیش از آن که حسین به دنیا بیاید
اشک ریختن بر او آغاز شد.
به دنیا که آمد، اوج گرفتنش شروع شد
به شهادت که رسید، از اوجی به اوج بالاتر رفت
و هنوز هم این اوج گرفتن امتداد دارد.
حسین، بیتوقفترین جریان عالم است.
اینها را گفتم که بگویم
به اندازۀ تک تک قطرههای اشکی که برای حسین
از آدم تا قیامت ریخته شد و میشود
خدا را شکر که دوستت دارم.
یک قطره از اشکی که بر حسین ریخته میشود
چه اندازه ارزش دارد؟
این اشک را اگر بندۀ مقرّب خدا بریزد
ارزشش چه قدر میشود؟
این اشک اگر از چشمان پیامبری جاری شده باشد
در آسمان چه قیمتی بر آن میگذارند؟
حالا اگر این اشک را
محبوبترین خلق خدا یعنی پیامبرش ریخته باشد
و باز هم محبوبترین خلق خدا یعنی علی یا فاطمه ریخته باشند
میشود قیمتی روی آن گذاشت؟
این قطرههای اشک
اگر از چشمان غمدیدۀ زینب
بر چهرۀ غبارآلودش باریده باشد
جز خدا چه کسی قدر و قیمتش را میداند؟
همۀ این اشکها را بگذاریم روی هم
از اشک آدم تا آخرین کسی که بر حسین اشک خواهد ریخت
چه اندازه ارزش دارد پیش خدا؟
به اندازۀ ارزش همۀ این اشکها
خدا را شکر که دوستت دارم.
من میدانم که با یکی از این قطرهها
می شود جهنّمی را خاموش کرد
ولی میدانم که نعمت محبّت تو به قدری بزرگ است
که باز هم با شکری این چنین
احساس میکنم هنوز بار شکر روی دوشم سنگینی میکند.
آقا!
یاد کربلا مرا بیشتر به یاد محبّت تو میاندازد و نعمت بودنش.
من اگر تو را دوست نداشتم
و تو میآمدی و لشکرت را به صف میکردی
و دشمنانت هم به صف میشدند
در صف لشکریان تو میایستادم یا در مقابلت؟
خودت میدانی کابوس این خیال
چه کار میکند با وجود من.
من از این خیال وحشت دارم.
التماس میکنم محبّتم را به خودت
تا وقتی که میآیی و لشکرت را به صف میکنی
برایم نگهدار.
اعتمادی به من نیست.
شاید محبّتت را از دست دادم.
چشم امیدم به توست.
مرا از این وحشت برهان.
شبت بخیر مایۀ آرامشم!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
n012 تاساحل پرسشهای گام دوم، انتخاب نادرست، زندگی یا طلاق.mp3
2.91M
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#کتاب_صوتی
#فانوس_دانایی
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
🎧❓پرسش های گام دوم، انتخاب نادرست. زندگی یا طلاق؟
https://eitaa.com/abbasivaladi
#مهارتهای_انتخاب_همسر
💗💗💗💗💗💗
🔴حذف معیارهای متناسب با روحیّههای اشتباه، تا حدّ ممکن
✅ بعضی از معیارها، متناسب با روحیّههای اشتباه ما، شکل میگیرند. تا حدّ امکان باید آن روحیّهها را اصلاح کرد تا در پی آن، معیارهای اشتباه در انتخاب همسر هم حذف شود.
💬داستان واره
🔸میگوید: پسری شهرستانی به خواستگاریام آمده.
🔹میگویم: خیر است، إن شاء الله.
🔸میگوید: روحیّههامان به هم میخورد.
🔹میگویم: خدا کند که هر چه صلاح است، پیش بیاید.
🔸میگوید: فقط یک مشکل.
🔹میگویم: بگو.
🔸میگوید: میخواهد در شهرستان خودشان زندگی کند.
🔹میگویم: به سلامت! اینکه مشکل نشد.
🔸میگوید: روحیّهای حسّاس دارم.
🔹میگویم: بازتابش؟
🔸میگوید: هر روز باید مادرم را ببینم.
🔹میگویم: خب، اشتباه است. باید اصلاحش کنی.
🔸میگوید: نمیتوانم.
🔹میگویم: وقتی با همسرت انس گرفتی و او هم به تو محبّت کرد، تحمّل دوریات دو چندان میشود.
🔸میگوید: خودم را میشناسم. وابستگیام به مادر، بیش از این حرفهاست.
🔹میگویم: پس خوب گوش بده. اوّلاً، این را بدان که این روحیّه، نه فقط در این جا، در هر جایی که باشی، برایت مشکلساز است.
🔸میگوید: میدانم.
🔹میگویم: ثانیاً، با توکّل به خدا و توسّل به اهل بیت علیهم السلام و مشاوره با اهل فن، تلاش کن این روحیّه را از بین ببری.
🔸میگوید: اگر نشد؟
🔹میگویم: لطف کن، همه چیز را فراموش کن و به خواستگارت جواب منفی بده.
🔸میگوید: آخر...
🔹میگویم: مگر اینکه خواستگارت، به قدری تو را پسندیده باشد که بخواهد با این روحیۀ اشتباه تو، کنار بیاید و تواناییِ این کار را هم داشته باشد.
📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۵۱
💗💗💗💗💗💗
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃دوست من
خدا را شکر که دوستت دارم.
به اندازهای که تو خدا را دوست داری
خدا را شکر که دوستت دارم.
به قدری که خدا تو را دوست دارد
خدا را شکر که دوستت دارم.
به اندازۀ شوقی که فرشتهها برای دیدن تو دارند
خدا را شکر که دوستت دارم.
چه قدر دوست دارم هیجان سؤالِ
«تو چه چیزی را دوست داری و از چه کسی خوشَت میآید» را
بیندازم در زندگی این و آن.
زندگی با این سؤال هر چه قدر شیرینتر میشود
غصّهام بیشتر میشود از این که میبینم
این سؤال، گمشدۀ آدمهای زیادی است
ولی کسی نیست که آن را نشانشان بدهد.
کاش همه میدانستند که این سؤال، حتّی بیپاسخش
راز گشودن گرههای بسیاری است
که زندگی را کلاف سر در گم کرده.
چرا هنوز هم برخی خیال میکنند سؤال بیپاسخ، بیفایده است؟!
وقتی کسی به این سؤال فکر میکند
بیاختیار ذهنش از دنیای خیالهای بیهوده خالی میشود.
ذهنهای ما حمّال این خیالها شده
و زیر بار این خیالها قد خم کرده
به قدری که نمیتواند مشغول فکرهای خوب شد.
تو چه چیزی را دوست داری و از چه کسی خوشَت میآید؟
میخواهم دوستانم را بر اساس پاسخ این سؤال انتخاب کنم
میخواهم با کسی دوست باشم که تو دوست داری.
باور کن اگر بگویی با دشمنم دوست شوم
همین حالا با او دوست خواهم شد
و اگر بگویی چشمانم را قدمگاهش کنم
شک نکن که لحظهای تردید نخواهم کرد
که خاک پایش را توتیای چشمانم کنم
و چشمهایم را زیر قدمهایش بگذارم.
تو اگر بگویی جانم را فدای کسی کنم
که تا همین حالا دشمنم بود و دشمنش بودم
لحظهای تردید نمیکنم.
تو بگو مال و جان و آبرو و اهل و عیالم را فدایش کنم.
ببین فدا میکنم یا نه.
و اگر بگویی با کسی که دوست هستم
و عمر دوستیام با او به اندازۀ سنّم میباشد
همین حالا دشمن شوم
با همۀ وجودم میشوم دشمنش
و به بند بند دلم امر میکنم که رنگ کینهاش را بگیرد
اگر بگویی لبخندم را بر او حرام کنم
لبی را که به او لبخند بزند، آب میکشم.
اگر بگویی حتّی او را از نگاهم محروم کنم
کور میکنم چشمی را که به او نگاه کند.
اگر او شایستۀ مرگ بود و میخواستی مرا امتحان کنی
فرمان بده تا خودم او را بکشم.
ببین میکشم یا نه؟
آقا!
دوستیها و دشمنیهایم را هم سپردم به تو.
هر که را بگویی دوست خواهم داشت
و با هر که تو بخواهی دشمن خواهم بود
ولی میدانم اینها همه ادعا بود
کمکم کن تا این ادّعاها را لباس عمل بپوشانم.
شبت بخیر دوست من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
http://eitaa.com/abbasivaladi
دختری ایستاده بود
زیر تیغ آفتاب
داشت دستمال میداد به دست مردم
روز چندمش بود نمیدانم
اما رنگ تیره شدهاش فریاد میزد
یکی دو روز نیست
که آفتاب، دست میکشد به روی این صورت
بیش از این حرفهاست.
هر کسی که میآمد
و دستمالی برمیداشت
دستی هم میکشید
روی سر این دختر کوچک.
به قدری مردم
نگاهش میکردند
و با لبخندهایشان
دل این دختر را به دست میآوردند
که من ناامید ناامید شدم
از آمدن تو.
شاید اگر کسی بود
که اشک این دختر کوچک را دربیاورد
در دم تو میآمدی
اما هر چه نشستم
جز لبخند روی لبش ندیدم.
دختر بچه با لبخندش زیباست.
کسی در این دیار
تاب دیدن اشک دختربچهها را ندارد.
چه مسیری است
از نجف تا کربلا در اربعین
که حتی
لبخندهای دختربچهها هم
روضۀ مکشوف است.
#بهانه_بودن
#اربعین
#محسن_عباسی_ولدی
https://eitta.com/abbasivaladi
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾
✨مخاطبان و همراهان همیشگی سلام
🔶🔸به مناسبت سالگرد درس های اخلاقی_اعتقادی کانال، این هفته به جای درس جدید، برنامه های ویژه ای براتون داریم.
با ما همراه باشید.💐💐💐
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🍁🍁🍁
🎙قسمت دوم مصاحبه ای با استاد عباسی ولدی رو، هم می تونید بشنوید و هم در فایل pdf مطالعه کنید:
🍃🍁🍁🍁
http://eitaa.com/abbasivaladi
porseshe 5.mp3
1.32M
سؤال پنجم: یکی از ویژگیای برجستۀ مجموعۀ این درسا متنای امام زمانیه که تو انتهای هر درسی اومده؟ چرا اصرار دارید آخر هر درس یه متن امام زمانی بیارید؟
http://eitaa.com/abbasivaladi
porseshe 6.mp3
550.6K
سؤال ششم: تو سری جدید کتابا یه اتفاق جدیدی افتاد. مخاطبا دیدن که شما یه امکانی رو اضافه کردید تا اونا بتونن به وسیلۀ تلفن همراهشون بخشی از مطالب کتاب رو با صدای شما بشنون. دلیلتون برا انجام این کار چی بود؟
http://eitaa.com/abbasivaladi
porseshe 7.mp3
1.36M
سؤال هفتم: حرف آخرتون با مخاطبا؟
http://eitaa.com/abbasivaladi
mosahebe 2.pdf
213K
#مصاحبه
متن قسمت دوم مصاحبه با استاد محسن عباسی ولدی
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
✨به مناسبت اولین سالگرد شروع درس های اخلاقی_اعتقادی استاد عباسی ولدی
📚کتاب اول و دوم مجموعه طعم شیرین خدا با ۲۰ درصد تخفیف به فروش می رسد:
🔸کتاب اول: من با خدای کوچکم قهرم! ۱۶۰۰۰تومان، با ۲۰ درصد تخفیف ۱۲۸۰۰تومان.
🔸کتاب دوم: می شود انقدر مهربان نباشی؟ ۱۵۰۰۰تومان، با ۲۰درصد تخفیف ۱۲۰۰۰تومان.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
http://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ✨به مناسبت اولین سالگرد شروع درس های اخلاقی_اعتقادی استاد عباسی ولدی 📚کتاب اول و دوم مج
✅ برا تهیه کتابا و ارسالشون به این شماره پیام بدید👇
📞09105856311
@Aiene_fetrat
هماهنگی پخش انتشارات آیین فطرت
http://eitaa.com/abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
#درس مروری بر خلاصه درس ها http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🔷🔹شکر خدا تا امروز که اولین سالگرد شروع درسامونه، 100 تا درس رو با هم خوندیم و در مورد چند موضوع مهم حرف زدیم. از درس آینده می خوایم بحث جدیدی رو شروع کنیم برا همینم اجازه بدید که یه مروری داشته باشیم به بحثایی که از ابتدا تا این درس داشتیم.
✅ ما به خدا اعتقاد داریم؛ ولی انگار نمیتونیم با خدا زندگی کنیم. حدّ اقلّش اینه که خیلی از جاهای زندگیمون رو با توجّه به اعتقادمون به خدا مدیریت نمیکنیم. این یه مشکل بزرگ برا کسیه که خودش رو مسلمون و معتقد به خدا میدونه. پیدا کردن ریشۀ این مشکل، کار اصلی برا حل اونه.
▫️ما تو چند تا درس اوّل به این نتیجه رسیدیم که یکی از دلایل اصلی این مشکل، اعتقاد نداشتن به بزرگی خداست. ما از ته دل معتقد نیستیم که خدا بزرگه؛ برا همینم نمیتونیم باهاش زندگی کنیم.
💭 یه کم که وایسادیم و به موضوع بزرگ دیدن خدا فکر کردیم، دیدیم اگه معتقد باشیم که خدا بزرگه، چه قدر زندگیمون زیر و رو میشه و خیلی از جاهایی که نمیتونستیم با خدا زندگی کنیم، دیگه نمیتونیم بیخدا نفس بکشیم.
✔️ دونه دونه آثار بزرگ دیدن خدا رو شمردیم و دیدیم این آثار یکی دو تا هم نیستن که بشه به راحتی ازشون گذشت. بعضی از مهمتریناشون رو توضیح دادیم و گفتیم اگه خدا رو بزرگ ببینیم:
1⃣ همۀ زندگیمون میشه اخلاص.
2⃣ با همۀ وجودمون به خدا اعتماد میکنیم
3⃣ ترسمون از بین میره و آرامش پیدا میکنیم.
4⃣ روی وعدههای خدا حساب باز میکنیم.
5⃣ ناامیدی به طوری کلّی از بین میره.
6⃣ تعریفمون از عزّت عوض میشه.
7⃣ خودمون رو هیچ حساب میکنیم.
8⃣ حسّ عاشقانهمون به خدا متفاوت میشه و توی این حسّ عاشقانه، یه احساس ذلّت شیرینی میاد که فقط چشیدنیه.
9⃣ خشیت از خدا، وارد قلب آدم میشه. این خشیت که اومد، انگیزۀ ترک گناه رو هم با خودش میاره.
🔟 تحمّل مصیبت برامون آسون و حتّی مصیبت برامون شیرین میشه.
❓بعدش برامون یه سؤال پیش اومد که چه جوری خدا رو باید بزرگ دید؟
🔻برا این سؤال دو تا جواب پیدا کردیم:
1⃣ شناخت حجّتای خدا یا همون اهل بیت علیهم السلام، به عنوان کسایی که آیینۀ تمام نمای خدا روی زمینن؛
2⃣ شرکت تو کلاس توحید حجّتای خدا.
✔️ اوّل از راه دوم شروع کردیم. رفتیم قرآن رو باز کردیم و همراه با اصلیترین معلّمای تفسیر قرآن که اهل بیت علیهم السلام هستن، شروع کردیم به شناختن خدا.
▫️اوّلین اسمی که باهاش رو به رو شدیم، اسم «رحمان» بود. وقتی با وسعت مهربونی خدا تو این اسم آشنا شدیم، آروم آروم فهمیدیم خدایی که ما تا حالا میشناختیم، با این خدایی که قرآن و اهل بیت علیهم السلام میگن، خیلی تفاوت داره.
▫️به اسم «رحیم» که رسیدیم این تفاوت رو خیلی بیشتر حس کردیم. گاهی وقتا حرفای خدا و اهل بیت علیهم السلام رو که میخوندیم، قشنگ حس میکردیم که باورش برامون سخته که خدا، این قدر مهربون باشه.
❕به قدری بحث «رحمان» و «رحیم» شیرین بود که دوست نداشتیم تموم شه؛ امّا به هر زوری که بود ازش دل کندیم و رفتیم سراغ وادی حمد.
http://eitaa.com/abbasivaladi
✅ تو دل حمد، هم شکر هست و هم ثنا. ما دست گذاشتیم روی شکر و وارد یه وادی بزرگ شدیم که هنوزم توش هستیم.
▫️تو وادی شکر بود که گفتیم ماها نیاز داریم به این که خدا رو از راه نعمتاش بشناسیم. شناخت نعمت به عنوان اثری که خالق پیش ماها داره، شناخت ما رو از اون بیشتر میکنه. هر چه قدر نعمتا رو بهتر بشناسیم و بزرگتر ببینیم، خالق اون نعمتا رو هم بزرگ میبینیم.
✔️ امّا همین که بحث نعمت مطرح شد، یه بار سنگین رو دوشمون احساس کردیم: شکر. این بار سنگین ما رو برد به سمت یه دغدغه: راههای شکر.
♦️برا به دست آوردن راههای شکر به قرآن و اهل بیت علیهم السلام التماس کردیم. التماسمون نتیجه داد و یه عالمه راه گذاشتن جلو پامون که هر کدوم برا خودش دنیایی بود:
●شناخت قلبی نعمت
●شکر زبونی
●تشکّر از واسطههای نعمت
●شکر عملی (پرهیز از گناه و قناعت)
●مدح و ثنای طولانی خدا
از جملۀ این راهها بود.
🔺اینا هر کدوم یه محلّۀ بزرگ از وادی عظیم شکر بودن که وارد هر کدوم که میشدیم، نمیشد به این راحتی بیرون اومد.
❕یه جایی میخواستیم از وادی شکر بیایم بیرون که یه حدیثی از امام رضا علیه السلام اومد جلو و گفت کجا به این زودی؟ تشریف داشته باشید!
✅ این حدیث رو که خوندیم، دیدیم خیال برمون داشته بود که فکر میکردیم محلّههای شکر رو یکی یکی سر زدیم و تموم شده. این حدیث، سه تا محلّۀ دیگه رو بهمون معرّفی کرد که هر کدوم برا خودشون شهری بودن.
▫️برا همینم وایسادیم و با راهنمایی این حدیث از امام رضا علیه السلام وارد یکی دیگه از این محلّهها شدیم. اون حدیث این بود:
🍃و بدانید که شما به هیچ وسیلهای نمیتوانید شکر خدا را به جای آورید _ البتّه پس از ایمان به خدا و اعتراف به حقوق اولیاء او از آل محمّد، پیامبر خدا، صلی الله علیه و آله_ که نزد او محبوبتر باشد از یارى رساندن شما به برادران مؤمنتان در امر دنیایشان، دنیایی که محلّ عبورى است براى آنان تا خود را به بهشت پروردگارشان برسانند.
✔️ از این سه تا محلّه، کمک به دنیای برادرای مؤمن رو انتخاب کردیم و واردش شدیم. اوّلش فکر میکردیم یکی دو تا کوچه داره و زود تموم میشه؛ امّا اشتباه میکردیم. این محلّه، خیلی بزرگتر از اونی بود که فکر میکردیم.
▫️سعی کردیم عجله نکنیم و حسابی این محلّه رو بگردیم. یکی از ویژگیهایی که گشت زدن تو این محلّه داشت این بود که یه نگاه جدید و متفاوت از کمک به دنیای برادرای مؤمن رو نصیبمون کرد.
✅ شاید قبل از این، میدونستیم که کمک به مؤمن، خوبه و خیلی هم خوبه؛ امّا پنجرههای قشنگی که تو این بحث به رومون وا شد، مثل یه اتّفاق خیلی خوبی بود که کلّی نگاهمون رو به این موضوع تغییر داد.
☆☆☆☆☆
💠 اگه خدا بخواد از درس آینده میخوایم وارد یکی از دیگه از محلّههایی بشیم که امام رضا علیه السلام تو اون حدیث معرّفی کردن: محلّۀ ایمان.
❕راستش بعضی از این محلّههایی که واردش شدیم، اوّلش خودمم فکر نمیکردم این قدر توشون بمونیم؛ ولی یه عالمه طول کشید. حالا این محلّه از اوناییه که میدونم خیلی توش میمونیم. حالا خودتون دیگه از همین اوّل آخر قصّه رو بخونید.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
http://eitaa.com/abbasivaladi