فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆نمونه ای از صفحات داخلی #شُکُتاب
🎁کتابهای شکلاتی ما🎁
اگه خواستید برا یه پدر و مادر یا نوعروس و تازه داماد، هدیۀ شیک و موندگاری ببرید، ما #شُکُتاب رو توصیه میکنیم.
#شکتاب گزیده ای از هفت جلد #من_دیگر_ما و ضمیمه های ادبیشه که با عکسای جذاب و به صورت چهار رنگ رو کاغذ گلاسه چاپ شده.
🎊 رونمایی در نمایشگاه بین المللی کتاب ۹۸
✅ کتاب را میشود خورد!
📌 نشانی غرفۀ ما در #نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
شبستان، راهروی ۲۹، غرفۀ ۳، انتشارات #آیین_فطرت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃چشم خدا
باید شبیه تو شد
راهی جز این نیست.
تو ملاک آدمیت همۀ آدمهای روی زمینی
هر کسی به تو شبیهتر، آدمتر.
برای آدم شدن و آدم ماندن
راهی جز این نیست که شبیه تو شویم.
افسار نگاه تو دست خود توست
هیچ نیم نگاهی از تو نیست
که خرج چیزی شود که خدا نمیپسندد
تو از هر نگاهی پله میسازی برای نزدیکترشدن به خدا
امّا من افساری دارم
که آن را دادهام به دست نگاهم
هر جا که او بخواهد، مرا میبرد.
گویی در برابر نگاه خویش ارادهای ندارم.
هر نگاهی کلنگی میزند به چاهی که
بیشتر مرا در قعر زمین فرو میبرد.
تو نگاهت را برای خودت نمیدانی
مگر میشود کسی که همۀ هستیاش را
ملک طِلق خدا میداند
نگاهش را از آن خودش بداند؟
استفاده از نگاه برای خیره شدن به چیزی که مالکش روا نداند
خیانت در امانتی است که صاحب آن امانت خداست.
تو در امانت قاتل جدّت خیانت نمیکنی
پس دیگر حساب امانت خدا در نزد تو معلوم است.
مشکل من آن است که حسّ مالکیت دارم
وقتی خودم را مملوک خدا نمیبینم
حساب نگاهم که دیگر معلوم است.
نگاه، برای من است
پس به هر جا که بخواهم خیرهاش میکنم.
وقتی که نگاه، امانت نباشد
دیگر خیانتی هم در کار نیست.
پس وقتی نگاهم را خرج هر چه دلم بخواهد میکنم
هیچ گاه احساس خیانت نمیکنم.
میبینی این فاصلههای کُشنده
دارد چه بلایی بر سرم میآورد؟
تو وقتی نگاهت را فقط خرج چیزی میکنی که خدا میخواهد
چشمت میشود چشم خدا
من وقتی نگاهم را خرج چیزی میکنم که دلم میخواهد
چشمم میشود چشم شیطان
نگاه شیطانی کجا میتواند
دنبال کسی برود که نگاهش الهی است؟
من اگر دنبال تو نیایم
مگر میشود تو را امام خویش بخوانم و خودم را مأموم تو؟
آرام آرام دارم میفهمم که چه زیبا گفتهاند
کور بودن، بهتر از چشم چرانی است.
جرأت ندارم که دعا کنم خدا چشمم را کور کند
ولی می توانم التماس کنم
که افسار نگاهم را خودت به دست بگیری.
شبت بخیر چشم خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
n037 تا ساحل، پرسشهای گام ششم، چگونه روحیّۀ نقدپذیری پیدا کنیم؟.mp3
1.68M
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#کتاب_صوتی
#فانوس_دانایی
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
🎧❓پرسشهای گام ششم، چگونه روحیّۀ نقدپذیری پیدا کنیم؟
@abbasivaladi
هدایت شده از کتاب فطرت | سبک زندگی 💚
#روضۀ_عقل_فرهنگ_جنون ، روایت زندگی کسانی است که عقل حسابگر را کنار گذاشتند و دیوانه نامیده شدند.
📚رونمایی در نمایشگاه بین المللی کتاب ۹۸
در میان واژههایی که در مقابل چشمانت صف کشیدهاند، آن جا که بر سرِ عقل کوفتهایم، مقصودمان «عقلِ حسابگر» است که سدّ راه بندگی است؛ امّا آن جا که عقل را ستودهایم، مقصودمان «عقلِ طاعت» است که بال و پر پرواز است.
دیوانۀ این جملهها هم مانند دیوانههای دیگر عقل ندارد؛ امّا عقلی که این دیوانهها از خود راندهاند ، «عقلِ حسابگر» است.
در هیاهوی این واژهها دیوانه، کسی است که «عقلِ حسابگر» را به بند کشیده و بندۀ «عقلِ طاعت» شده. درست از همین روست که او را دیوانه نامیدهاند. وقتی عقلی که این جماعت، رو به قبلۀ آن، نماز میخوانند، «عقل حسابگر» باشد، آن که به چنین عقلی پشت کند، معلوم است که دیوانه نامیده میشود.
جملههای این نوشتار بر آن است تا مرز میان «عقلِ حسابگر» و «عقلِ طاعت» را در قالب واژهها نشان دهد.
📌 نشانی غرفۀ ما در #نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
شبستان، راهروی ۲۹، غرفۀ ۳، انتشارات #آیین_فطرت
#محسن_عباسی_ولدی
@bemaniha
هدایت شده از کتاب فطرت | سبک زندگی 💚
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🔴 گفت و گوی خواستگاری
💜💜💜💜💜💜
1⃣ سؤالاتی با جوابهای توضیحی:
خطر گفت و گوهای «بله، نخیری»!
🖊 چند قسمته که وارد بحث گفت و گوی خواستگاری شدیم و نکته هایی درباره نحوه سوال پرسیدن گفتیم و تأکید کردیم که:
✅ سوالاتمون رو باید طوری تنظیم کنیم که طرف مقابلمون برا جواب دادن مجبور بشه که توضیح بده و نتونه فقط با "بله" و "نه" به اونا جواب بده.
🔻و حالا مطلب مهمّی در بارۀ خطر گفت و گوهای «بله، نخیری»:
***
📛 یکی از خطرات این نوع گفت و گو، در جایی است که پسر یا دختری، طرف مقابل خودش را پسندیده باشد.
✔️ در این صورت، در گفت و گوی خواستگاری تلاش میکند به گونهای پاسخ دهد که نظر طرف مقابل را جلب کند.
❗️سؤال کننده هم به گونهای سؤال میکند که به دو دلیل، پاسخ دادن به آن، خیلی ساده است:
1⃣ اوّل آن که سؤال کننده با این شیوۀ پرسش، موضع خود را به راحتی در اختیار طرف مقابل گذاشته و او هم میتواند به سادگی، جوابی دهد که تأییدکنندۀ همان موضع باشد.
2⃣ دوم اینکه پاسخ، با یک کلمۀ «بله» یا «نه» تمام میشود و نیازی به حرف زدن نیست...
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۳
💜💜💜💜💜💜
⬅️ ادامه دارد...
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0044 baghareh 120-120.mp3
9.71M
#لالایی_خدا 44
#سوره_بقره آیۀ 120
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹شب
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره
@lalaiekhoda
🍃همنشین ابدیِ تو
ما قیامت را فراموش کردهایم
که با خیال آسوده زندگی میکنیم.
کسی که به قیامت فکر میکند
حتی اگر به آن یقین هم نکند
با گمان و احتمال هم آرام و قرار از زندگیاش میرود.
مگر میشود احتمال عذابی ابدی را به ذهن راه داد
ولی با دلی آرام زندگی کرد؟ هرگز.
ما صورت مسئله را پاک کردهایم
و با آرامشی توهّمی روز و شب میگذرانیم.
راستش خوشمان نمیآید از کسانی که
حرفهایشان ما را یاد قیامت میاندازد.
اینها بانی به هم ریختن آرامشمان هستند
ما از هر کسی که آرامشمان را به هم بریزد، بدمان میآید.
این روزها و شبها که دارم به شباهت خودم با تو فکر میکنم
چه درسهای قشنگی یاد گرفتهام
یکی از این درسها را امشب با تو مرور میکنم:
کسی که میخواهد با فکر کردن به قیامت آرام شود
باید به پاداش همنشینی ابدی با تو در بهشت برین فکر کند.
خیال این پاداش، دلهای بیقرار را قرار میبخشد
لحظهای همنشینی با تو، میارزد به همۀ دنیا.
حالا قیمت همنشینی ابدی با تو چند است؟
به همنشینی با تو اندیشیدم و از خودم پرسیدم:
چه کسانی با تو تا ابد همنشین میشوند؟
و پاسخش را این چنین یافتم:
هر کسی به تو شبیهتر، با تو همنشینتر.
چه قدر این پاسخ، عزمم را برای شبیهتر شدن به تو افزون کرده است.
من میخواهم همنشین ابدی تو باشم، پس باید شبیه تو شوم.
آقا!
باید هنوز هم از توحید تو حرف بزنم
تا هم بدانم که تا به حال بهرهای از توحید نداشتهام
و هم توحیدی از نو بنا کنم که شبیهترین توحیدها به توحید تو باشد.
تو در عزّت، موحّدی
یعنی فقط خدا را مبدأ عزّت خویش میدانی.
تو از هیچ کسی جز خدا، هیچ عزّتی را طلب نمیکنی.
هر چه عزّت از سوی غیر خدا را عین ذلّت میدانی
تو فریب عزّتهای پوشالی را نمیخوری.
از نگاه تو چشم دوختن به مردم برای کسب عزّت، شرک است
وای بر ما که سنگ تو را بر سینه میزنیم
و برای به دست آوردن عزّت، در خانۀ این و آن را میزنیم و گدایی میکنیم.
چرا چیزی که از نگاه تو عین ذلّت است
در نگاه ما عزّت نامیده میشود؟
و چرا وقتی گدایی عزّت را پیشۀ خویش میکنیم
احساس مشرک بودن نمیکنیم؟
اصلاً چه کسی به ما گفت که تنها بت پرستی، شرک است
و چرا ما به ما نگفتند عزّتی که از درِ خانۀ این و آن گدایی میشود
خودش بتی است بزرگتر از لات و عزّی؟
به تو که فکر میکنم تازه میفهمم که عزّت خدایی
چه قدر شیرین و دوست داشتنی است
و ذلّتی که عزّت نامیده میشود، چه تلخ و منفور است؟
من دیگر از ذلّتهای عزّت نامیده شده بدم میآید
از همین عزّتهایی میخواهم که تو داری.
مثل خودت عزیزم کن آقا!
شبت بخیر عزیز خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و هفتم:
دل آدم رو کی باید محکم کنه؟
🍃🌹🌹🌹
🖊 نشستیم پای درس اصحاب کهف.
🔸تو یه حدیثی از قول امیر المؤمنین علی علیه السلام اومده که اصحاب کهف، غیر از اون چوپونی که بعداً بهشون ملحق شده، از درباریای درجه یک بودن و همهشون از نزدیکترین افراد به دقیانوس، پادشاه زمانهشون.
🔸دقيانوس به فکر افتاد که ادّعای خدایی کنه. همۀ درباریای درجه یک رو صدا زد و تصمیمش رو با اونا در میون گذاشت و اعلام خدایی کرد. بعدش هر کسی خدایی دقیانوس رو قبول میکرد، حسابی بهش میرسید. اگه کسی هم قبول نمیکرد، محکوم به اعدام میشد.
🔸بعد از یه مدّت، روزعیدی بود که یه دفعه يكى از افسرای ارتشی وارد شد و بهش گفت ارتش فارس با سرعت در حركتن و میخوان بیان با تو بجنگن.
دقيانوس تا این حرف رو شنید، طوری ناراحت شد که تاج از سرش افتاد و رو زمین غلطید.
🔸یکی از اون مشاورای درجه یک دقیانوس که بعداً جزو اصحاب کهف شد، سمت راست دقیانوس نشسته بود. وقتی ترس دقیانوس و افتادن تاجش رو دید، رفت تو فکر. اون با خودش گفت: «اگر دقيانوس اون جوری که خودش خیال میکنه خداست، نباید غمگین بشه و به جزع و فزع بیفته، نباید غذا بخوره و نباید بخوابه و بیدار شه. اینا از کارای یه خدا نمیتونه باشه».
🔸اسم این فرد، تملیخا بود، یکی از اون شیش نفری که از مشاورای خاص و درجه یک پادشاه بودن.
🔸یک روز همه تو خونۀ تملیخا جمع بودن، تملیخا به بقیه گفت:
➖ ای برادرای من! یه چیزی تو وجود من افتاده که من رو از زندگی انداخته.
➖ بقیه پرسیدن: اون چیه؟
➖ تملیخا گفت: مدتى طولانیای هست که دارم فکر میكنم به اين آسمون و با خودم میگم:
⁉️ کی این آسمون رو مثل یه سقف محفوظ بالا سر ما قرار داده بدون اين كه به جايى بند باشه و يا از زیر رو یه ستونی وایساده باشه؟
⁉️و کیه که آفتاب و ماه رو به عنوان دو تا آیۀ روشن، تو این آسمون به حركت انداخته؟
⁉️و بعدش یه فکر طولانی در بارۀ زمین داشتم که چه کسی این زمین رو روی آبهای متلاطم مسطح کرد و به وسیلۀ کوهها محکم کرد تا از جاش تکون نخوره.
⏹ همین جا توقف کنیم.
♦️اون چیزی که مبدأ ایمان آوردن تملیخا شده، تفکر رو آیههاییه که خدا جلو همۀ بندههاش گذاشته.
✅ تملیخا حرف خدا رو به صورت مستقیم از یه پیغمبر نشنیده، اون و بقیۀ دوستاش، وقتی به آیهها و نشونههای خدا، خوب توجّه کردن و ایمان آوردن، بعدا خودشون شدن آیه.
🔸اصحاب کهف یه مدّت تو تقیه بودن و عقایدشون رو ابراز نمیکردن؛ ولی بعد از مدّتی تصمیم گرفتن تقیه رو بذارن کنار و توحیدشون رو علنی کنن.
🍃وَ رَبَطنا عَلي قُلُوبِهِم إِذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ لَن نَدعُوَا مِن دُونِهِ إِلهاً لَقَد قُلنا إِذاً شَطَطاً.
🍂و دلهايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم كه اگر چنين كنيم، سخنى بهگزاف گفتهايم.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۴).
🔸دقیانوس کسایی رو که خداییِ اون رو منکر میشدن، میکشت. اصحاب کهف وقتی در برابر دقیانوس بلند شدن، در اصل قید همه چیز رو زدن. هم از موقعیتشون گذشتن و هم از جونشون.
✔️ این جا هم خدا اصحاب کهف رو تنها رها نکرد. خودش دل اونا رو محکم کرد: «وَ رَبَطنا عَلیٰ قُلُوبِهِم».
☑️ خدا راه رو نشون میده؛ ولی برا پیمودن یه راه پر از فراز و نشیب، دل قرص و محکمم میخوایم. خدا دلمون رو هم قرص میکنه.
♦️وقتی کسی ایمان میآره به خدا و اون رو همهکارۀ زندگیش میدونه، تسلیمش میشه. تسلیم که شد، خدا دلش رو طوری به خودش میبنده که هر جا میره احساس میکنه که سر رشته دست خداست، برا همینم آب تو دلش تکون نمیخوره.
#خلاصه_درس صد و چهل و هفتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و چهل و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
147 درس صد و چهل و هفتم دل آدم رو کی باید محکم کنه؟.pdf
237K
#درس
درس صد و چهل و هفتم:
دل آدم رو کی باید محکم کنه؟
@abbasivaladi
🍃قهرمان توحید
تو که با حکم حکمت خدا
رفتهای پشت پردۀ غیبت.
کی بناست بیایی، خدا میداند.
فراق تو کارش آب کردن دل زمین و آسمان است.
بیتماشای تو معلوم نیست
دلمان تا کی دل بماند.
ما اگر به ندیدنت عادت کنیم
باید حکم سنگ شدن دلمان را امضا کنیم.
حالا که غایب از دیدههایی
و ما محروم از دیدار رخت
باید فکری کنیم به حال دلمان
تا نکند خدای ناکرده سنگ شود این سرمایههای آدمیتمان.
باید همیشه دلمان هوای تو را داشته باشد.
اگر کسانی که شبیه تو هستند
در میانمان زیاد شوند
با دیدن هر کدامشان دلمان هوای تو میکند
این طور دیگر به ندیدنت عادت نمیکنیم.
پس باید شبیه تو شویم
تا دلهایمان سنگ نشود.
و من میخواهم شبیه تو شوم.
کمی از این «فقط خدا»های تو
اگر وارد زندگیام شود
یک دنیا به دنیای تو نزدیک میشوم.
آقا!
تو در محبّت هم اهل توحیدی
«فقط خدا»های محبّـتیات
بر همۀ دلت حاکم است.
تو فقط به خاطر خدا دوست میداری
و به خاطر خدا دشمن میداری.
اگر محبّتت به دل مینشیند
برای آن است که ذرّهای غیر خدا در محبّت تو راه ندارد.
هر کسی فطرت انسانیاش را سرکوب نکرده باشد
حتّی اگر سر تا پا گناه باشد
محبّت تو را که میبیند
مست یاد خدا میشود.
محبّتهای ما بوی خدا را نمیدهد
که در دلها نفوذ نمیکند.
حالمان به هم میریزد از محبّتهایی که بوی دنیا میدهد
امّا دیگر به این به هم ریختگیها عادت کردهایم.
راستش نمیفهمیم محبّت به خاطر خدا یعنی چه
و گاهی با خودمان کلنجار میرویم
تا قبول کنیم محبّت به خاطر خدا وجود دارد.
در میان ما اگر حرف دنیا نباشد
بساط محبّت هم برچیده میشود.
چه قدر این روزها محتاج توحید محبّتی تو هستیم
ما اگر در محبّت مثل تو موحّد شویم
تازه طعم محبّت را خواهیم چشید.
قبول کن که این یکی، سختتر از باقی توحیدهاست.
توحید در محبّت را به کامم بچشان آقا!
شبت بخیر قهرمان توحید!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
😉چشمکبازی😉
🔷تعداد افراد در این بازی، باید بیش از سه نفرباشد. به تعداد افراد، روی تکّه های کوچک کاغذ🗒، کلمات یا اعدادی نوشته و در یکی از آنها کلمۀ «چشمک» نوشته میشود.
🔶کاغذها به نحوی تا میخورند که محتوایشان معلوم نباشد. هر کس یکی از کاغذها را بر میدارد. کسی از چیزی که روی کاغذش نوشته، حرفی نمیزند😶.
⚠️فردی که کاغذ چشمک به دستش افتاده، به یکی از افراد به گونه ای چشمک میزند که دیگران نفهمند🙈. آن فرد هم بعد از چند لحظه، کاغذش را وسط میگذارد و کنار میرود.
‼️دیگران در حین بازی باید چشم در چشم 👀یکدیگر دوخته، با دقّت بر روی چشم افراد، بفهمند که کاغذ چشمک در دست کیست.
✅اگر کسی به درستی حدس زد🤔، یک امتیاز میگیرد و بازی تمام میشود؛ امّا اگر اشتباه ❌حدس بزند، میبازد و بیرون میرود. فردی هم که این شخص به اشتباه او را حدس زده، از بازی کنار میرود.
✳️اگر فردی که کاغذ چشمک در دست اوست، بتواند به اعضا چشمک بزند🤓، بی آن که دیگران بفهمند، نفر آخری که میمانَد، بازنده میشود.
⚠️ اگر کسی بی آن که صاحب کاغذ چشمک به او چشمک زده باشد، کاغذش را وسط بیندازد، صاحب کاغذ چشمک، خود را معرّفی میکند و فردی که کاغذش را وسط گذاشته، بازنده معرّفی میشود.
📛بازندۀ در این بازی، تنبیه میشود😩. اگر کسی غیر از کسی که چشمک دست اوست، بازنده شد، صاحب چشمک، تنبیه او را مشخّص میکند و اگر صاحب چشمک باخت، کسی که باعث سوختن او شده، مجازات را تعیین میکند. البته میتوان قبل از بازی، بر روی تنبیه، توافق کرد.
✅کاغذها🗒 باید شکل یکسانی داشته باشد تا با دیدن آنها کسی متوجّه درون آن نشود. کسی هم نباید در بارۀ قرعۀ خود با دیگری حرف بزند، وگر نه بازنده خواهد شد. هر بازیکن👧👦 باید یک قرعه بردارد. در غیر این صورت، بازنده خواهد بود. از ابتدا امتیازی را مشخّص کنید تا سقف بازی شود.
📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۰۶ - ۱۰۵
#بازی_بازوی_تربیت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
📸حال و هوای غرفۀ انتشارات #آیین_فطرت در #نمایشگاه بین المللی کتاب تهران👇
@bemaniha
📷به صفحه اینستاگرام بمان بپیوندید👇
https://instagram.com/bemaniha
هدایت شده از لالایی خدا
0045 baghareh 121-123.mp3
9.75M
#لالایی_خدا 45
#سوره_بقره آیات 121- 123
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹شب
_______________
✅ حضور استاد محسن عباسی ولدی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
📆 پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
⏰ ساعت ۱۶ تا ۲۰
📍مکان: انتهای شبستان، راهروی ۲۹، غرفۀ ۳، انتشارات آیین فطرت
_______________
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره.
@lalaiekhoda
🍃بندۀ تسلیم خدا
از هدف خلقت به قدری برایم گفتهاند
که دیگر از برم هر توصیف و استدلالی که از چرایی خلقت نوشتهاند.
از وقتی که کودکی بیش نبودم تا همین حالا
هر وقت از فلسفۀ آفرینش پرسیدهام
پاسخهایی شنیدهام که دلم را آرام نکرده
و حتّی گاهی بیقرارتر هم شدهام.
همیشه وقتی پاسخهای چرای خلقتم را میشنیدم
تمام که میشد، باز هم میپرسیدم: چرا من آفریده شدهام.
انگار نه انگار که پاسخی شنیدهام.
آرام آرام داشتم دیگر به این نتیجه میرسیدم
که چرای آفرینش پاسخی ندارد
امّا کسی به من گفت: هر قدر از چرای خلقت بشنوی، باز هم تشنهای
تو باید هدف خلقت را بچشی تا بدانی چیست.
این از آن حلواهایی نیست که توصیفش کامت را شیرین کند
باید بچشی تا بدانی.
و به من گفت: چشیدن طعم این حلوا
راهی ندارد جز شبیه شدن به تو.
او گفت: وقتی شبیه تو شویم، میفهمیم که زندگی یعنی چه؟
چند روزی تصمیم گرفتم شبیه تو باشم
کمی و فقط کمی شبیه تو شدم و دیدم زندگی دارد مستم میکند
و در آن چند روز دیگر سؤالی به نام چرای آفرینش
در ذهنم پرسه نمیزد.
از آن روز تا امروز با این که همۀ پاسخهای چرای آفرینش را از برم
ولی وقتی کسی از هدف خلقت میپرسد
دوست ندارم جز نشان دادن تو پاسخ دیگری به او بدهم.
باید شبیه تو شد تا فهمید چرا به دنیا آمدهایم.
میخواهم بر گردم به همان چند روز
و دوباره راه شبیه شدن به تو را ادامه دهم.
آقا!
در راه بیانتهای توحید تو بودم و دیدم
تو در حکمت خدا هم موحّدی.
هیچ حکمتی جز حکمت خدا را نمیپذیری
و از خودت هم حکمتی نداری در کنار حکمت خدا، فقط حکمت خدا.
تو وظیفهات را چیزی جز دل دادن به حکمت خدا نمیدانی
تن دادن، نه؛ دل دادن
تو دلت آرام است به حکمت خدا.
بندگی میکنی و جز بندگی، کار دیگری برای خویش سراغ نداری
حتی برای چشم بر هم زدنی در کار خدا دخالت نمیکنی.
ما آرام نیستیم
چون غیر از حکمت خدا، حکمتهای دیگری را هم سراغ داریم
و حتّی گاهی بالاتر از حکمت خدا.
اگر به زبان نیاوردیم، در دلمان گفتیم
که اگر جای خدا بودیم، چه میکردیم و چه نمیکردیم
برای همین است که با اتّفاقها و حادثهها
ارتباطمان با خدا کم سو میشود.
کمی آشکارترش این است:
گاهی با زبان حالمان به خدا میگوییم
تو به حکمت ما دل بده و کاری را بکن که ما دلمان میخواهد.
این است حال و روز توحید ما آقا!
باید به کجا بُرد درد این همه فاصله را؟!
شبت بخیر بندۀ تسلیم خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده
⁉️چه شد که پای ماهواره به خانههایمان باز شد؟
فصل2⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی
⬅️چه کنیم که شیرینی محبّت خدا🕋 را بچشیم؟
9⃣ حزن و شُکر
🔸مقصود از حُزن😑، در این جا، افسردگیهایی نیست که به جهت همّ و غمّ دنیا در انسان پدید میآید؛ بلکه مقصود، حُزن بندگی است؛ یعنی آن حالتی که در انسان به جهت کوتاهی در بندگی خویش در مقابل خدا ایجاد میشود.
🔹اگر اندکی در عظمت الهی تدبّر کرده، اعمال خود را با آن همه عظمت مقایسه کنیم، حالتی به انسان دست میدهد که به آن، حُزن مطلوب گفته میشود؛ همان حالتی که طبق فرمودۀ امام مهربانمان زین العابدین علیه السلام🌸 به فرشتگان در مواجهه با عظمت الهی، دست میدهد و سخن آنان در این حالت، آن است که:
«پاک و منزّهی تو! ما تو را آن گونه که حقّ عبادتت بود، عبادت نکردیم.»
🔸شکر🙏 هم به حالتی میگویند که در نتیجه توجّه به نعمت، پدید میآید که دو مرحلۀ اصلی دارد: مرحلۀ اوّل آن، شکر زبانی و مرحلۀ دوم، شکر عملی است که استفادۀ از نعمت، در مسیر اصلی آن است.
🔹اگر به نکتۀ قبلی که یاد کردن از نعمتهای الهی بود، توجّه ویژه کنید، این دو حالت، به شما دست خواهد داد. وقتی خود را غرق در نعمت ببینید، انگیزۀ شکر در شما زنده میشود. اگر هم در مقام شکر بر آمدید، خواهید دید که توان شکر این همه نعمت را ندارید. این جاست که حُزن مطلوبی به شما دست میدهد که نتیجۀ آن، محبّت الهی🌺 است.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص 141 - 142
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃 تجسم دین خدا
دین را باید چشید.
آنها که دینداران واقعی هستند
در بارۀ طعم دین که حرف میزنند
قشنگ معلوم است که آن را با همۀ وجود چشیدهاند
و آنها که خودشان را به دین بستهاند
و فقط نام دیندار را به یدک میکشند
وقتی در برابر پرسشِ «دین چه مزهای دارد؟» قرار میگیرند
نمیدانند چه بگویند.
آنها طعم دین و دینداری را نچشیدهاند.
امان از کسانی که عادتهایشان را نام دین گذاشتند
و ترسشان از ترک عادت را دینداری نامیدند.
آقا!
کسی که دین را نچشیده
میتواند آن را به دیگران بچشاند؟
و اگر دین را به دیگران نچشانیم
چگونه میشود آنها را به دینداری دعوت کرد؟
گاهی چشیدن با دیدن حاصل میشود.
کسی اگر تو را دید و دین را نچشید
در دفتر انسانیت باید روی نام او خط کشید.
ما باید دیندار بشویم مثل تو
تا کسی اگر ما را دید، دین را بچشد.
باز هم رسیدیم به این که باید شبیه تو شویم
از هر طرف میرویم به این نتیجه میرسیم
میخواهم شبیه تو شوم
توحیدت را گذاشتهام در برابرم
و چندین شب است که دارم تماشایش میکنم
من میخواهم مثل تو موحد باشم.
توحیدی از تو سراغ دارم که نامش را گذاشتهام: توحید در خشیت.
تو از هیچ کسی جز خدا نمیترسی.
اگر ترس از خدا نبود
تو هیچ گاه طعم ترس را نمیچشیدی.
هر چه قدر بیشتر از خدا میترسی، بیشتر شجاع میشوی.
ترس تو از خدا
دلی میدهد به تو به اندازۀ دریا
که بیباک و بیواهمه
با هر چیزی که تو را گرفتار خشم خدا میکند، بجنگی.
ما اگر از دیگران میترسیم، برای این است که از خدا نمیترسیم.
باید مثل تو شویم
فقط از خدا بترسیم و عدالتش
فقط از خدا واهمه داشته باشیم و از عذابش
فقط از خدا بترسیم و از زیر پا گذاشتن فرمانش.
همۀ ترسمان را اگر خرج خدا کردیم
دیگر سهمی نمیماند برای دیگران.
تو وقتی همۀ قدرت را در دست خدا میبینی
فقط از خدا میترسی
و ما وقتی قدرت دیگران را هم عددی به حساب میآوریم
در برابر قدرت خداونداز دیگران هم میترسیم
و حتّی گاهی ترس از خدا از وجودمان میرود .
وای به حالمان اگر تو فقط از خدا بترسی و ما فقط از دیگران!
دارم در درونم میگردم به دنبال ذرّهای ترس از خدا
تا بیشتر امید پیدا کنم که میشود به تو نزدیکتر شوم
کمک کن تا بیابم این ذرّه را.
شبت بخیر تجسّم دین خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
May 11