eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
❓چرا محبت نمی‌کنیم؟ 1⃣ نیاز جانبی دانستن محبّت 🔰برخی از والدین، محبّت را یک نیاز جانبی می‌دانند که اگر پاسخ داده شود، بد نیست؛ امّا اگر به آن بی‌توجّه باشیم، اتّفاق خاصّی رخ نمی‌دهد. 👆این دسته از والدین، نیازهای ظاهری مثل غذا، پوشاک، مسکن و ... را اصلی‌ترین نیازها می‌دانند که اگر تأمین شد، زندگی فرزندشان تأمین شده است و اگر هم تأمین نشد، زندگی فرزندشان پا در هواست. ❗️نباید فراموش کرد که بسیاری از ناهنجاری‌های تربیتی، ریشه در احساس نیاز شدید فرزندان به 🌹محبّت🌹 دارد. 📛برای اثبات این مدّعا، کافی است سری به کانون‌های اصلاح و تربیت بزنیم و ببینیم چه تعداد از کودکان و نوجوانانی که مرتکب جرم و جنایت شده و به این کانون‌ها آمده‌اند، نیازشان به محبّت توسّط خانواده، تأمین شده است؟ ❌فرزندانی که در خانواده، دچار کمبود محبّت می‌شوند، به دنبال جایی برای تأمین این نیاز می‌روند. اگر کسانی که به نیاز او پاسخ مثبت می‌دهند، دچار انحراف باشند، باید منتظر بود که آنها از آثار محبّت، نهایت سوء استفاده را بکنند؛ زیرا فرزند ما با توجّه به رابطۀ محبّتی که با آنها برقرار کرده است، دوست دارد شبیه آنها شود و از رفتار و گفتار آنان، بی‌چون و چرا تبعیت می‌کند. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص۶۹ #من_دیگر_ما #کتاب_دوم #گزاره‌های_رفتاری #تربیت_فرزند @abbasivaladi
🍃انتظار کسانی که منتظر نیستند تکلیفشان معلوم است آنها آدم نیستند. کسانی که با انتظار زندگی می‌کنند در حلقۀ آدم‌ها وارد شده‌اند امّا هنوز راه دارند تا قلّۀ آدمیت زیرا انتظار جزئی از زندگی‌شان شده؛ نه همۀ آن. آدم‌ها سر تا پای زندگی‌شان انتظار است. نمازشان، نماز انتظار. نماز انتظار یعنی مثل تو نماز خواندن و نماز انتظار باز هم یعنی منتظر نمازخواندن با تو. روزه‌شان روزۀ انتظار روزۀ انتظار یعنی مثل تو روزه گرفتن و روزۀ انتظار یعنی منتظرِ با تو سحری خوردن و افطار کردن. حجّشان حجّ انتظار حجّ انتظار یعنی مثل تو به حج رفتن و حجّ انتظار یعنی منتظر با تو طواف کردن و با تو میان سعی و صفا راه رفتن با تو در عرفه و مشعر و منی زیر آسمان بودن و با تو رمی کردن و قربانی کردن. نفس کشیدنشان هم نفس کشیدن انتظار نفس‌های منتظرانه یعنی در هر نفسی هزار هزار بار یاد خدا بودن و نفس‌های منتظرانه یعنی منتظر شنیدن صدای نفس تو. مگر می‌شود لحظه‌ای از زندگی را پیدا کرد که در آن نشود منتظر تو بود؟ پس آدم‌ها همۀ زندگی‌شان انتظار توست. می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. پیش از این گفتم که تو خوش‌اخلاقی و من هم باید اخلاق خوشی داشته باشم حالا می‌خواهم کمی ریزتر شوم تو خوش اخلاقی یعنی این که زبانت مثل برگ گل نرم است و مثل عسل شیرین. کسی که زبانش خار دارد و مثل زهر هلاهل تلخ است باید دهانش را ببندد از ادّعای انتظار تو. تو وقتی حرف می‌زنی آدم دوست ندارد لحظه‌ای چشم از دهانت بگیرد و به اندازۀ نفس کشیدنی گوشش از شنیدن باز بماند. واژه به واژۀ کلامت نه فقط گوش را که همۀ وجودم را نوازش می‌کند. حرف زدن‌های تو ثابت می‌کند که شراب‌ها فقط نوش کردنی نیستند، گوش کردنی هم هستند. کسانی که با تو نشسته‌اند می‌دانند وقتی تو برای آدم حرف می‌زنی دیگر میلی به آب و غذا نمی‌ماند حرف شنیدن از تو، هم آدم را سیر می‌کند و هم سیراب. حالا که می‌خواهم هم‌رنگ تو باشم کاش یک بار مرا به میخانۀ حرف‌هایت می‌کشاندی تا کمی از شراب حرف‌هایت بنوشم و بکوشم که حرف زدن‌هایم مثل تو شود. قربان خوش زبانی‌ات آقا! مرا هم خوش زبان کن. شبت بخیر ساقی شراب‌های شنیدنی! @abbasivaladi
عیـد قـربان، جشن رهایی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین ، عیـد سرسپردگی و بندگی عیــــد نزدیک شدن دلها به قـرب الهی بـر همـه مسلمانان مبـارک باد💐💐 @abbasivaladi
🔴 تحقیق در خواستگاری ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 1️⃣ شیوۀ پرسش: 🖊گفتیم که اگر بخواهیم تحقیقمان را اصولی انجام دهیم تا ما را به شناختی از طرف مقابل برساند، باید به چند نکته توجّه کنیم؛ اولین نکته "شیوه پرسش" بود. ●♦️●♦️●♦️داستان واره♦️●♦️●♦️● ● خواستگار، از توزیع کنندگان مواد مخدّر در محلّۀ خودشان است و با هزار زور و زحمت، خود را پسری سالم و سر حال جلوه داده. ● از گفت و گوی خواستگاری هم با موفّقیت بیرون آمده و دختر و خانوادۀ او از وضعیتش مطّلع نشده‌اند. در خلوتش که بروی، با دُمش گردو می‌شکند. از خوش‌حالی نمی‌داند عربده بکشد یا پُشتک بزند! ⚪️ پدر دختر هم که خود را آدم باتجربه‌ای نشان می‌دهد، نظر دخترش را پرسیده و او جواب مثبت داده است؛ امّا پدر، بادی به غبغب می‌اندازد و می‌گوید: حتماً باید تحقیق کرد. مادر هم حرف او را تأیید می‌کند. ⚪️ شب بعد، کمی که کوچه‌ خلوت شد، برای تحقیق به محلّۀ پسر می‌رود. خانۀ پسر را پیدا می‌کند و زنگ چند خانه آن طرف‌تر را می‌زند. ● عدّه‌ای در زیر زمین خانه، مشغول ساختن خود هستند. با شنیدن صدای زنگ، بساط دود و دَمشان به هم می‌ریزد. پسر صاحب‌خانه، کمی سر و روی خود را مرتّب می‌کند و دمِ در می‌آید. ● در باز می‌شود. پدر دختر سلام می‌دهد. پسر هم با دستپاچگی جوابش را می‌دهد. چند روز پیش، خواستگار، به همین پسر همسایه، مواد مخدّر نسیه داده و او حسابی از دستش راضی است. ▫️پدر دختر می‌گوید: ببخشید که این وقت شب مزاحم شدم. ▪️جوان می‌گوید: خواهش می‌کنم. بفرمایید. ▫️پدر می‌گوید: می‌خواستم ببینم پسر همسایه‌‌تان چه طور پسری است؟ ▪️جوان می‌گوید: کدام همسایه؟ ▫️پدر، با دست به درِ خانۀ خواستگار اشاره می‌کند و می‌گوید: راستش را بخواهید امر خیری در پیش است و... ▪️جوان، بدون این‌که اجازه دهد پدر حرفش را ادامه دهد، می‌گوید: به به!‌ خوش به حالتان. نمی‌دانید چه پسر بامعرفتی است. ♦️پدر، خوش‌حال می‌شود و جوان هم با آب و تاب ادامه می‌دهد: باور کنید بخت، خودش به درِ خانه‌‌تان آمده. هر چه‌ قدر هم که زیر این گنبد کبود را بگردید، نمی‌توانید پسری به خوبی او پیدا کنید. اگر هم کلّ این محلّه را زیر و رو کنید، کسی پیدا نمی‌شود که بهتر از من، او را بشناسد. از بچگی تا به حال، با هم بوده‌ایم و با هم بزرگ شده‌ایم. ❗️پدر، تشکّر می‌کند و به خانه بر می‌گردد. وقتی به خانه می‌رسد، لبخندش نشان از مثبت بودن تحقیقات دارد... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۹۳. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ⬅️ ادامه دارد... @abbasivaladi
🍃رفیق مراقبم امروز نشستم و با دلم خلوت کردم. پشت هم قربان صدقه‌اش رفتم. تشکر کردم و به او گفتم: ممنونم که هستی. از تنگ شدن‌هایش برای تو تمجید کردم و گفتم روزی که دید دیگر برای تو تنگ نمی‌شود خودش را تا دیر نشده بکشد. عیبی که ندارد؟ دارد؟ دلی که برای تو تنگ نمی‌شود مردنش هزار مرتبه بهتر از بودن است. گفتم فقط وقتی می‌تواند برای تو تنگ نباشد که پیش تو باشد، همین. او هم گفت که دل‌ها همه می‌دانند برای زنده بودن یا باید پیش تو باشند یا باید برای تو تنگ شوند. دلی که پیش تو نیست و برای تو هم تنگ نیست در میان دل‌ها، میته به حساب می‌آید. چه بوی گندی دارد این دل! دل‌ها همه به ستوه می‌آیند از تعفّن چنین دلی. می‌گفت اگر دلی بی آن که تو را ببیند باز شود خجالت می‌کشد پیش دل‌های دیگر بیاید. به قدری در پرده می‌ماند که برای تو تنگ شود و روی نشستن پیش دل‌های دیگر را بیابد. من همیشه مشامم به کار است تا اگر ذرّه‌ای بوی میته از جانب دلم رسید خیلی زود دست به کار شوم یا از خدا بخواهم همان آن، مرگم را برساند یا بخواهم وجودم را همه دل‌تنگی کند برای تو. آقا! به مشامم اعتمادی نیست. التماس می‌کنم اگر بوی تعفّنی از دلم به مشامت رسید هر طور که می‌دانی باخبرم کن حتی اگر با شکستن صخره‌ای بزرگ روی سرم باشد. شبت بخیر رفیق مراقبم! @abbasivaladi
161 درس صد و شصت و یکم می‌دونید مقایسه چه بلایی سر آدم می‌آره؟.pdf
243.6K
صد و شصت و یکم: می‌دونید مقایسه چه بلایی سر آدم می‌آره؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️سنگ محک اصلی برا تشخیص «زشتی گناهان» چیه؟ ⁉️دلیل تکبّر شیطون چی بود؟ ⁉️می‌شه با سطح بالایی از معرفت و اعتقاد، بازم دچار لغزش شد؟ ⁉️چرا شیطون تلاش می‌کنه ماها «اهل شکر» نباشیم؟ @abbasivaladi
🍃صاحب نفس رحمانی دلم تنگِ تنگ است. گویی هر چه بیشتر تنگ شدنش را برای تو می‌ستایم بیشتر و بیشتر تنگ می‌شود. داشتم با خودم می‌گفتم مگر تنگ‌تر از دل من دل دیگری زیر سقف این آسمان هست؟ که دلم به زبان آمد و گفت دل‌های تنگ را ندیده‌ای که مرا بی‌تاب‌ترین می‌خوانی. باید برو بیایی داشته باشی در محلّۀ دل‌ها تا بدانی به چه دلی، دلِ تنگ می‌گویند. دلم می‌گفت دل‌هایی که در تنگ شدن برای تو گوی سبقت را از او ربوده‌اند بسیارند. می‌گفت دل‌هایی را دیده که به قدری برای تو تنگ شده‌اند که دیگر با چشم دیده نمی‌شوند زیر دست و پا می‌افتند امّا شدّت بی‌تابی‌شان برای تو حسّ دردی جز درد فراق را از آنان گرفته است. می‌گفت دل‌هایی را دیده که اصلاً تنگی همه در محلّۀ دل‌ها مدیون بی‌تابی آنهاست. به قدری بی‌تاب‌اند که به هر جمعی می‌رسند نفسشان بی‌تاب می‌کند آن جماعت را. می‌گفت این دل‌ها از بی‌تابی حرفی نمی‌زنند. زیرا نفسشان کافی است برای جان به لب کردن یک دنیا دل. حرف اگر بزنند کشته‌ها می‌گیرد واژه واژۀ کلامشان. می‌گفت در محلّۀ دل‌ها من به گرد پای دل‌های تنگ هم نمی‌رسم. آنها به لطف چشم خطاپوششان مرا دلِ تنگ می‌نامند. چه قدر این حرفِ دلم، حیرانم کرده که گفت: اگر صدای نفست روزی دل‌های دیگران را برای یار تنگ کرد بدان به قدری بی‌تاب یار شده‌ام که در محلّۀ دل‌ها سری در سرها در بیاورم. من دلم تنگ توست، خیلی هم تنگ. ولی حرف‌های دلم می‌گوید «خیلی» برای تو هنوز هم کم است و اندک. من دوست دارم صدای نفسم دنیایی را بی‌تاب تو کند آقا! خودت چنین نفسی به من ببخش. شبت بخیر صاحب نفس رحمانی! @abbasivaladi
اگه تونستی نخندی! ✅این بازی را با دو نفر به بالا می‏توان انجام داد. 🔸رو به روی یکدیگر بنشینید و به یکدیگر نگاه کنید. با شکلک در آوردن، سعی کنید یکدیگر را بخندانید. اوّلین نفری که خندید😁، بازنده است. 🔹اگر تعداد افراد در این بازی بیش از دو نفر 2⃣باشد، بازی، جذّاب‏تر 😃می‏شود. 🔰در این صورت، یک نفر اصطلاحاً «اوستا» شده، بقیّه به او نگاه می‏کنند👀. اوستا با شکلک در آوردن، سعی می‏کند افراد را بخندانَد. هر کس که خندید، از بازی بیرون می‏رود. نفر آخر، برندۀ🎁 این بازی است. 🔆این بازی، قدرت تسلّط کودک بر خویش را افزایش می‏دهد. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۵۲ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0071 baghareh 185.mp3
7.54M
۷۱ آیه ۱۸۵ روزهای زوج، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda