eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.2هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
غلطه، آی غلطه!❌ ❌ برخی از کارهای روزمرّه را در مقابل کودک👦👧، انجام دهید و از او بخواهید که در بارۀ آنها قضاوت کند که آیا کار شما درست✅ است یا نه؟ اگر کار شما اشتباه❌ بود، از کودک بخواهید که درست آن را انجام دهد. 💢چند مثال، برای این بازی: 1⃣ لیوان آب🥛 را به صورت برعکس، زیرِ شیر آب 🚰بگیرید. 2⃣ مسواکتان را به جای دندان، روی صورتتان بکشید. 3⃣ مداد✏️ را بر عکس گرفته، روی دفتر 📒بنویسید. 4⃣ دستتان را مشت کرده👊، تلاش کنید قاشق 🥄را بردارید. در میان کارهایی که اشتباه❌ و درست بودن ✅آن کاملاً مشخّص است، کارهایی را قرار دهید که درست و اشتباهِ آنها چندان معلوم نیست. 🔸مثلاً مسواک را روی دندان‌ها گذاشته و فقط به صورت افقی و آن هم خیلی زود، مسواک بزنید.😬 🔺مثال‏ هایی که زدیم برای کارهای درست و اشتباهی بود که بُعد اخلاقی نداشت. 🔅شما این بازی را برای کارهای اخلاقی و تربیتی هم می‏توانید انجام دهید. مثال‏ زیر برای این دسته از کارهاست: 🔸مثلاً به او بگویید: بچّه‏ ای یک لیوان🥛 را شکسته؛ امّا مادرش نمی‏داند. وقتی که مادرش از او می‏پرسد آیا تو لیوان را شکسته ‏ای؟ می‏گوید نه. 😕 وقتی فرزندتان گفت این کار اشتباه بوده و باید راستش را بگوید، شما کار مادر را به صورت اشتباه به نمایش در بیاورید؛ مثلاً بگویید: «کودک، راستش را گفته و مادر بر سر او داد می‏کشد». 😩 وقتی کودک، کار درست را گفت، شما همان کار درست را بازی کنید.😊 🔅کودک در این بازی، کارهای درست را به گونه‏ ای یاد می‏گیرد که برای همیشه در ذهنش باقی می‏ ماند. 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۵۳ -۵۲ @abbasivaladi
🍃حضرت آب امشب در فکر و خیالم ردیف کرده‌ام چیزهایی را که فراموش نمی‌کنم. یکی یکی دارند از مقابل چشمانم رد می‌شود. کاش رد می‌شدند و می‌رفتند نه، می‌روند و برمی‌گردند. اگر چه قیاسش جسارت به توست امّا دست خودم نیست خیالم اهل قیاس است. من هیچ گاه نوشیدن آب را فراموش نمی‌کنم. حتّی در خواب تشنه که می‌شوم بیدار می‌شوم. در هنگام شادی به وقت مصیبت در اوج هیجان نه نه هیچ وقت نوشیدن آب را فراموش نمی‌کنم. تو به خیالم فرمان بده که در این چند دقیقه قیاس را رها کند. این قیاس‌ها تیغ بُرانند دلم را تکه تکه می‌کنند. خب تو کمتر از آب که نیستی و نیاز من به تو کمتر از نیازم به آب نیست. چند ساعت یا چند روز می‌شود بدون آب زندگی کرد؟ آیا بدون تو حتّی لحظه‌ای می‌شود نفس کشید؟ حالا چرا آب نوشیدن را حتّی در خواب فراموش نمی‌کنم امّا یاد تو را در هشیارترین لحظه‌های زندگی به باد غفلت می‌سپارم؟ اگر باران از آسمان نیاید و رودهایمان بخشکند چرا لحظه‌ای دستمان از آسمان جدا نمی‌شود و اشک‌هایمان برای چشم برهم زدنی نمی‌خشکند و حنجره‌هایمان حتّی برای دقیقه‌ای آرام نمی‌گیرند دعا پشت دعا دعا پشت دعا برای باریدن باران و خروشیدن رودها تو مگر از باران کمتری که روزها و هفته‌ها می‌گذرد و یک بار از ته دل زبانمان به دعا گل نمی‌کند و دستمان رو به آسمان نمی‌رود. بار شرمندگی این قیاس بیشتر از آن است که تاب ادامۀ این گفتگو را داشته باشم. شبت بخیر حضرت آب! @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0075 baghareh 189.mp3
7.67M
#لالایی_خدا ۷۵ #سوره_بقره آیه ۱۸۹ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه روزهای زوج، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda
🍃قشنگ‌ترین یاد خدا من قبول کرده‌ام که فراموشکار نیستم. کسی که همه چیز یادش می‌ماند و تنها تو را فراموش می‌کند فراموشکار نیست. کاش همه چیز را فراموش می‌کردم تا برای فراموش کردن تو بهانه‌ای داشتم که کمی آرامم می‌کرد. من فراموشکار نیستم. همه چیز در ذهنم خوب می‌ماند حتّی خاطره‌های کوچک سال‌ها پیش و آدم‌هایی که چند روزی بیشتر خاطره نساخته‌اند برایم. هم محبّت‌ها در خاطرم می‌ماند و هم کینه‌ها را فراموش نمی‌کنم. کسی یک بار و فقط یک بار محبّتی در حقم کرده و من سال‌هاست که محبّتش را در ذهن نگه داشته‌ام و هر وقت که می‌بینمش خودم را مدیون محبّتش می‌دانم. حتّی وقتی که خودش نیست تا نامش می‌آید پیش این و آن از محبّتی که در حقّم روا داشته سخن می‌گویم و پشت سرش سبد سبد گلواژه‌های تقدیر نثارش می‌کنم. من فراموشکار نیستم و کسی چه می‌داند که فراموشکار نبودن عقده‌ای جانکاه شده برایم و چگونه فریاد بزنم که: اگر بناست تو را فراموش کنم دوست ندارم چیزی به یادم بماند حتّی نامم. خوش به حال فراموشکارها! اگر بپرسی چرا تو را فراموش کرده‌اند می‌گویند ما هیچ چیز را در یادمان نگه نمی‌داریم. حالا که نصیب و روزی من یاد تو نیست ای کاش فراموشکار شدن را نصیبم می‌کردی! من از خودم ناامیدم می‌شود تو تکلیف مرا معلوم کنی؟ می‌خواهی توفیق یادت را روزی‌ام کنی؟ اگر آری، کاش زودتر کاسۀ دلم را پر از این روزی می‌کردی و اگر نه، زودتر توفیق فراموشکاری را نصیبم کن. من خاطری را که تو در آن جا نمی‌گیری نمی‌خواهم. این خاطر، یک زباله‌دان بیشتر نیست نفسم بند آمده از بوی تعفّن این زباله‌ها. زودتر خلاصم کن آقا! شبت بخیر قشنگ‌ترین یاد خدا! @abbasivaladi
🍃تنهای تنها امروز جمعه بود. دور و برم شلوغ بود؛ ولی تنها بودم تنهای تنها. وقتی کسی دور و برم نیست تنهایی را بهتر می‌توانم تاب بیاورم دور و برم که شلوغ می‌شود سنگین می‌شود بار تنهایی به قدری که نزدیک است زانو خم کنم و بیفتم روی زمین. امروز جمعه بود. دور و برم شلوغ بود؛ ولی تنها بودم تنهای تنها. وقتی کسی نیست و تنها هستم بیرون و درونم مثل هم هستند. گویی بیرون و درون در این وقت‌ها یار هم می‌شوند برای تاب آوردن تنهایی. دور و برم که شلوغ می‌شود بیرونم باید نقش کسانی را بازی کند که تنها نیستند. شاید بشود در دقیقه‌های اوّل این نقش را خوب بازی کرد امّا کمی که طول می‌کشد حسابی نا می‌برد این بازی کردن‌ها. بیرونم مشغول می‌شود به کشیدن بار بازی در نقش کسی که تنها نیست و درونم دست تنها می‌شود برای کشیدن بار تنهایی. درون تنها می‌شود اندر تنها. و بیرونم خودش را تنها می‌بیند در کشیدن بار این نقش بازی‌ها او هم دست تنها می‌شود. نه درونم میل بازی دارد و نه بیرونم وقت همراهی با درون. تو می‌دانی که این تنهایی چه بلایی می‌آورد بر سر دلی که تنگ توست این جور وقت‌ها می‌شوم مثل آدمی که دو دستش را با ریسمانی بسته‌اند و هر دستش را از یک طرف می‌کشند. می‌‌خواهم از وسط بر دو نیم شوم. امروز جمعه بود دور و برم شلوغ بود؛ ولی تنها بودم تنهای تنها. مرا داشتند از دو طرف می‌کشیدند ولی خدا را شکر باز هم یک جمعه گذشت و من زیر این بار سنگین دوام آوردم و زنده ماندم. شبت بخیر تنهای تنها! @abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
📌گام سوم:سنگ محک (برای تصمیم هایمان،ملاک ثابت و صحیحی داشته باشیم) 🔰یکی از مشکلات زندگی مشترک، نداش
‼️برخی حتّی در اصل ازدواج هم با توجّه به نگاه مردم، تصمیم می‌گیرند؛ یعنی با کسی ازدواج می‌کنند که مردم، او را بپسندند. در این گونه ازدواج‌ها، نباید منتظر عاقبت خوشی بود. ❌کسی که به دنبال تأمین نظر مردم، حتّی به قیمت زیر پا گذاشتن وظایف دینی است، در جلب توجّه مردم هم ناموفّق خواهد بود. ⚠️نگاه مردم به هیچ وجه نمی‌تواند معیار قابل اعتمادی برای زندگی باشد؛ چرا که به قدری نظر مردم تحت تأثیر شرایط تغییر می‌کند که ستایشگر دیروز من، سرزنش کنندۀ امروز من خواهد بود. 📛چنین کسی، نه تنها دلِ مردم رابه دست نخواهد آورد، بلکه خدا را هم از دست خواهد داد و به قول قدیمی‌ها، از این جا رانده و از آن جا مانده خواهد شد. ✅رضایت مردم، به دست آوردنی نیست و زبانشان هم قابل کنترل نیست. پس زحمت بیهوده، چرا؟ 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۰۸ -۱۰۷ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
🏴با عرض سلام و تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری امام حسین علیه السلام، برنامه‌ی لالایی خدا تا شنبه ۲۳ شهریور تعطیل می‌باشد. @lalaiekhoda
🍃ای یادت مایۀ زندگی فراموش نشدنی‌ها رهایم نمی‌کنند. نکند اینها را خودت می‌فرستی به سراغ خیالم که هر چه تلاش می‌کنم از دستشان فرار کنم نمی‌شود که نمی‌شود؟ و نکند خودت دست خیالم را می‌گیری و می‌بری به سوی قیاس. خودت که می‌‌دانی یاد تو در خاطر من مثل یک نسیم عبوری است می‌آید و زود رد می‌شود. امّا چرا وقتی فراموش نشدنی‌ها به سراغم می‌آیند یاد تو مثل سایه می‌آید روی سرم و کنار هم نمی‌رود؟ تا کی بناست چوب این قیاس بر سرم باشد. قامتم دارد از بار شرم می‌شکند. من که با این قیاس‌‌ها آدم نشدم نکند می‌خواهی خلاص شوی از دستم که نمی‌گذاری از دست این قیاس‌ها خلاص شوم. امروز یاد نفس کشیدنم افتادم. من نفس می‌کشم و یادم نمی‌آید لحظه‌ای را که از یاد برده باشم نفس کشیدن را. کمی که نفس کم بیاورم خیلی زود به سراغ جایی می‌روم که کمک‌کار نفسم باشد. چرا در شلوغ‌بازار روز، یک بار هم که شده نفس کشیدن را فراموش نمی‌کنم. کارهایی که در خواب هم فراموشم نمی‌شود بد جور بلای جانم می‌شود در میان این قیاس‌ها. من وقتی می‌خوابم نفس کشیدن را فراموش نمی‌کنم که هیچ گویی حتی بهتر از بیداری نفس می‌کشم. اگر کسی از من بپرسد چرا نفس کشیدن را فراموش نمی‌کنی نگاهم را در چشمش می‌دوزم و حرفی نمی‌زنم ولی با نگاهم بر سرش فریاد می‌کشم که مگر پرسیدن دارد؟ آدمی که نفس نکشد، می‌میرد. آقا! کی بناست باور کنم که بی‌تو نمی‌شود زندگی کرد. بدون هوا، بی‌نفس کشیدن اگر بشود یک دقیقه یا چند دقیقه دوام آورد مگر می‌شود بی‌تو چشم بر هم زدنی زنده ماند؟ پس چرا تو را فراموش می‌کنم؛ امّا نفس کشیدن را نه؟ من می‌دانم از اوّلین روزی که تو را فراموش کردم، مُردم و اصلاً راز غفلت از یاد تو در مرگی است که سال‌ها از آن گذشته. اگر هنوز هم امید دارم به زنده شدن به خاطر اعتقادی است به نفس الهی‌ات دارم. ممنون که گاهی خودت را به یادم می‌آوری تا چند لحظه‌ای از چنگال ین مرگ دهشتناک رها شوم و طعم زندگی را بچشم. من به این گاه گاه زنده شدن‌ها دل خوش کرده‌ام هر چه می‌کنی با من، این دل‌خوشی گاه گاه را از من نگیر. شبت بخیر ای یادت مایۀ زندگی! @abbasivaladi