eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠فانوس دانایی💠 ✅ دریا آرام اگر باشد، ولی فانوس دریایی روشن نباشد، در صفحۀ تاریک شب معلوم نیست، ساحل را پیدا کنی. در میان تلاطم موج‌ها🌊، وقتی نگاهت به فانوس دریایی گره می‌خورَد، امید در چشمانت برق می‌زند. ✖️ از تلاطم نترس، این تاریکی است که وحشتناک است. با فانوس دانایی راه رسیدن از دریا به ساحل را پیدا کن. اگر مقصدت را درست نشناسی، راه زندگی را نمی‌شود طی کرد. 🌀حیرت و سر در گمی، عاقبت کسی است که بی آن که هدف را بشناسد، راه را طی می‌کند. ❓تو مسافر این راهی. چرا خودت را نشناخته، دل به دریا زده‌ای؟ ⁉️راستی تو که تنها نیستی. همسفری هم داری. می‌شود همسفر را نشناخته، سفر را آغاز کرد؟ فانوس دانایی اگر روشن نباشد، دیگر دریا راه پیمودن نیست، گمراهیِ غرق شدن است. مقصد اگر خداست، در مسیر نیز همراه توست. 🔆یک دستت را روی دوش آسمان بگذار و با دست دیگرت، خورشید را بگیر و نگاهت را به راه بدوز. 🌸سفر به خیر مسافر!🌸 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، صفحه15 https://eitaa.com/abbasivaladi
🍃🌸🌸🌸 ✅ خلاصه‌ی هفتاد و هشتم: ما تو همه چیز رحمت خدا رو می‌بینیم؟ 🍃🌸🌸🌸 🔶🔸از بحث مدح و ثنای الهی به عنوان یکی از راهای شکر خدا، رسیدیم به دعاهایی که اسمشون رو شنیده بودیم و شایدم یه بار یا چند بار خونده بودیم: دعای مشلول،‌ عشرات و سمات. تو این درس می‌خوایم بریم سراغ دعای کمیل. 🔻بیاید مثل اون سه تا دعایی که چشیدیم، تو دعای کمیلم اوّل بریم سراغ مقدّمۀ دعا: ☘کمیل می‌گه: یه روز با مولای خودم امیر المؤمنین علی علیه السلام تو مسجد بصره نشسته بودم و عدّه‌ای از اصحاب حضرت در بارۀ معنای این آیه پرسیدن: «فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيمٍ ؛ در آن شب هر امرى بر اساس حكمت (الهى) تدبير و جدا مى گردد». ✨(سورۀ دخان، 44، آیۀ 4). ☘حضرت جواب دادن: آن، شب نیمۀ شعبان است. سوگند به کسی که جان علی در دست قدرت اوست،.. هر بنده‌ای که آن شب را به عبادت احیا کند و دعای حضرت خضر را بخواند، دعای او مستجاب می‌شود. 📚(إقبال الأعمال، ج 2، ص 706). ☘کمیل می‌گه: وقتی حضرت به خونه‌شون رفتن، شب که شد، رفتم و در خونه‌شون رو زدم. آقا اومدن و گفتن: «چی تو رو به این جا کشونده ای کمیل؟!» عرض کردم: دعای خضر یا امیر المؤمنین! 🔸چه قدر ما مدیون کمیلیم! کمیل از اصحاب سرّ آقاست. اگه دنبال آقا نمی رفت و نمی‌پرسید، ما الآن این دعا رو بلد نبودیم. خوش به حالش که این قدر نزدیک بوده به امامش که شب رفته در خونۀ آقاش. ☘حضرت فرمودن: «اِجْلِسْ يَا كُمَيْل! بشین کمیل!» امام می‌گن، کمیل می‌نویسه: 🍃اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ. 🍂خدایا از تو درخواست می کنم به رحمتت که همه چیز را در بر گرفته است. ✔️ اگه کسی به حقیقت این جمله پی ببره، هر چیزی رو که می‌بینه، به همراهش رحمت خدا رو می‌بینه. ▫️دیدن مهربونی، یکی از کاراش عاشق کردن ماست. ما وقتی مهربونی رو می‌بینیم،‌ عاشق اون مهربون می‌شیم. اگه پرده کنار بره و شما به حقیقت رحمت خدا برسید، لحظه به لحظه، عشق و محبّتتون به خدا بیشتر می‌شه. ▫️همین اوّل دعای کمیل به ما یاد دادن، همه چیز مشمول رحمت خدا شدن.(دقت کنید همه چیز) شما به هر چیزی نگاه کنید، می‌تونید رحمت و مهربونی خدا رو توش ببینید. ما از این «همه چیز» که غافلیم هیچی، از چیزایی که دیدن رحمت خدا تو اونا کار مشکلی نیست و برعکس، ندیدنش کار مشکلیه هم غافلیم. ● مثلاً رفت و آمدِ شب و روزی که این همه قرآن در باره‌ش حرف زده، معلومه که مصداق رحمت خداست؛ امّا چرا ما ازش غافلیم؟ ● خود شب و روز چی؟ فهم رحمت خدا از دل شب و روز سخته؟ قرآن مگه روی همین شب و روز حسّاس نشده و نخواسته که ما حسّاس بشیم؟ خب چرا غافلیم؟ ⁉️چرا رحمت خدا رو تو همه چیز نمی‌بینیم؟ این ندیدنه همیشه دلیلش ندونستن و دقّت نکردن نیست، اوضاع دلمون خرابه که نمی‌تونیم این رحمت رو درک کنیم. ▫️تو قصّۀ یکی که بچّه‌دار نمی‌شده و حالا بچّه‌دار شده، رحمت خدا رو می‌بینم؛ امّا تو قصّۀ اونی که بعد از مدّت‌ها بچّه‌دار شده و حالا بچّه‌ش رو از دست داده، رحمت خدا رو نمی‌بینم. باید بر گردیم و یه بار دیگه درس سیزدهم از کتاب اوّل همین مجموعه را رو بخونیم تا بدونیم که چه جوری تو این مصیبتای سنگینم می‌شه رحمت خدا رو دید. ‼️خدای مهربون از نگاه ما خداییه که کاراش با میل ما هماهنگ باشه. اگه این طوری بشه، خوب رحمتش رو می‌بینیم؛ امّا اگه ساز مخالف زد، دیگه نمی‌تونیم رحمت رو ببینیم. ✔️ اونی که دنیا رو از زاویۀ «بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ» نگاه می‌کنه، همۀ‌ وجودش می‌شه محبّت به خدا. چه قدر حیفه که ما این طوری به عالم نگاه نمی‌کنیم!‌ چه فرصتی رو برا عاشق شدن داریم از دست می‌دیم. هفتاد و هشتم ‌ https://eitaa.com/abbasivaladi ➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖ 🌸 اینم پی‌دی‌اف درس هفتاد و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃بهشت من چند شب است که دارم التماس می‌کنم در دلت را باز کنی تا از این خانه بروم امّا گویی صدایم را نمی‌شنوی حتّی سوسوی امیدی هم نمی‌دهی تا دلم خوش باشد در دلت را باز خواهی کرد و من خواهم رفت. چه طور باید بگویم با چه زبانی، با چه واژه‌هایی تا باورت شود که من به خاطر تو می‌خواهم از دلت بیرون بروم. من از درد سر شدن بیزارم ولی حالا هم دردسر تو هستم و هم درد دلت. کسی را که مرهم درد نیست و خودش درد است باید بیرون کرد از دلی که هزار هزار دل به دنبال اوست. چه قدر بگویم بگذار بروم آقا؟! بگذار تو را از دست خودم رها کنم. در این سال‌هایی که در دلت خانه داشتم جز پاکی چیزی ندیدم. چه طور راضی شده‌ای به نگه داشتن آلوده‌ای چون من؟ دل تو بهشت خداست مگر بهشت جای آلودگان است؟ در این که من آلوده‌ام شکی نیست در این که دلت بهشت خداست هم تردیدی نیست. ولی گویی باید شک کرد در این قانون که بهشت جای آلودگان نیست. بهشت‌تر از دل تو کجاست؟ و آلوده‌تر از من کیست؟ هر چه بیشتر در دلت می‌مانم خودم را به عذاب خدا نزدیک‌تر می‌بینم. این چه بهشتی است که حس عذاب می‌دهد به من؟ در بهشت دل تو بودن، بزرگ‌ترین نعمت خداست اعتراف می‌کنم که من کفران این نعمت کرده‌ام و حالا صدای پای عذاب خدا را می‌شنوم که درست پشت سر من قرار دارد. چه قدر ندای «لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابی لَشدید» را خوب می‌شنوم. دیگر توان در این بهشت بودن و شنیدن صدای پای عذاب را ندارم. بگذار بروم پیش جهنّمی‌ها آن جا همیشه منتظر عذابم برای همین هم زجرم زیاد نخواهد بود. فقط باید در بهشت، صدای پای عذاب را شنید تا فهمید زجرآورترین احتضار را در همین بهشت می‌شود چشید. دیدی حالا؟ اگر مرا از دلت بیرون کنی از این احتضار دم به دم رهایم کرده‌ای. باز هم منتظرم آقا! می‌خواهم از دلت بروم بیرون. در را باز کن. شبت بخیر بهشت من! https://eitaa.com/abbasivaladi
http://eitaa.com/abbasivaladi
سلام امروز یک‌شنبه ست و روز تربیت فرزند. ✅اونایی که قبلا تو تلگرام مخاطب ما بودن یادشونه که استاد بحث مهم رو اونجا مطرح کردن که شکر خدا استقبال خیلی خوبی هم ازش شد. تو این مدت ما یه عالمه پیام از شما مخاطبای خوبمون دریافت کردیم که مجدد اون بحثا رو تو کانال بذاریم. اگه خدا بخواد تصمیم داریم یک‌شنبه‌ها این بحث رو تقدیم حضورتون کنیم. ‼️این بحث خیلی مهمه. 👈شما هم با نشر اون، توی آگاه کردن خونواده ها سهیم باشید. 📖هم بخونید 🎧هم گوش کنید 📱هم نشرش بدید. https://eitaa.com/abbasivaladi 👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/abbasivaladi
🍃مهربانی چند شب التماس کردم مرا از خانۀ دلت بیرون کنی، بیرون نکردی. خواستم بار دوشَت نباشم، خودت نخواستی. عزم کردم از دلت بروم تا یکی از دردسرهایت کم شود، نگذاشتی. گفتم بی‌خیالم شو، تا خیالت آسوده شود در را محکم بستی، یعنی نمی‌خواهی بی‌خیالم شوی. گفتم بگذار بروم اگر به دردت بخورم خود خدا مرا به دلت برمی‌گرداند حرفم را گوش ندادی. من کار خودم را کردم. باید تلاش می‌کردم که راضی کنم تو را ولی نتوانستم. گویی من حریف دل تو نیستم. تو مهربان‌تر از آنی که در خیالم بگنجد. باشد، برمی‌گردم به همان جایی که در دلت برایم خالی گذاشته‌ای زیر عکسم که روی دیوار دلت کوبیده شده. بر می‌گردم و باز می‌شنوم صدای مناجات تو را با خدا که داری التماس می‌کنی راه آدم شدن مرا هموار کند. بر می‌گردم و می‌نشینم زیر باران اشک‌هایی که برای خوب شدن من می‌ریزی. بر می‌گردم و می‌سوزم با داغی که از آدم نشدن من به دلت مانده. هنوز هم نمی‌دانم چه قدر مهربانی! امّا اگر چه می‌دانی بگذار راستش را بگویم: من دوست نداشتم از خانۀ دلت بیرون بروم. اگر در را باز می‌کردی پیش از آن که قدم بیرون خانۀ دلت بگذارم می‌مردم. این از بدی من است یا از جهالت و نادانی‌ام نمی‌دانم ولی چند شب داشتم امتحانت می‌کردم. هر بار که به تو التماس می‌کردم هزار بارش را به خدا التماس می‌کردم که حتّی برای لحظه‌ای خیال بیرون کردن من از دلت در سرت نیفتد. نه این که نمی‌دانستم مهربانی! امتحان مهربانی تو برای اطمینان دلم بود. ولی حالا که فهمیده‌ام این قدر مهربانی بیچاره‌تر از همیشه شده‌ام. باید چه کار کنم با این همه بیچارگی؟ کاش می‌شد این را به همه فهماند که این اندازه تحمّل مهربانی خودش ریاضتی کشنده است. باید به اندازۀ من بد بود و مولایی چون تو مهربان داشت تا فهمید معنای این ریاضت را. شبت بخیر مولای من! https://eitaa.com/abbasivaladi