🍃ترجمۀ توحید ناب
شنیده بودم خدا ما را که آفرید
بر فطرت کمالجویی آفرید
و ما وقتی که به کمال میرسیم، آرام میشویم.
گفته بودند هر چیزی جز کمال اگر آراممان کند
آرامش قبل از طوفان است
هر آن، باید منتظر از میان رفتن چنین آرامشی بود.
نوشته بودند وقتی به کمال نرسیدی و احساس آرامش کردی
بدان که از مسیر آدمیت بیرون رفتهای.
به قدری شنیدم کمال و کمال و کمال و نفهمیدم که کمال چیست
که دیگر از شنیدن نامش حسّ بدی پیدا کردم
آرامش همۀ وجودم را به کمال گره زدند
امّا آخرش نفهمیدم که این کمال چیست یا کیست و در کجاست.
آقا!
کاش از همان اوّلی که گفتند
بر فطرت کمالجویی آفریده شدهام
میگفتند کمال، خود تویی
تا میفهمیدم که من بر فطرت پیدا کردن تو آفریده شدهام.
کاش گفته بودند: من باید به تو برسم تا آرام شوم
و ای کاش میگفتند اگر به جز تو چیزی یا کسی آرامم کند
پس از آن، باید منتظر طوفانی سهمگین باشم
و ای کاش شنیده بودم
اگر کسی بدون رسیدن به تو احساس آرامش کرد
باید یقین کند که از آدمیت بیرون رفته.
همۀ اینها به کنار.
ای کاش میگفتند به کمال رسیدن، یعنی شبیه تو شدن
اگر کسی شبیه تو نشد و خودش را باکمال دید
کالانعام است بل هم اضل.
باید شبیه تو شد، من از کالانعام میترسم
و از بل هم اضل وحشت دارم.
تو آخرش با «فقط خدا»های زندگیات میکُشی مرا.
این «فقط خدا»ها به قدری زندگیات را قشنگ کرده
که طاقت میخواهد تماشای این همه زیبایی و نمردن.
من به «ایّاک نستعین» که میرسم
دست خودم نیست، یاد تو میافتم.
اوّلین بار که این گل زیبای گلستان حمد را برایم معنا کردند
شنیدم که یعنی: تنها از تو یاری میجویم
امّا وقتی تو را شناختم، فهمیدم حقیقت «ایاک نستعین» چیست.
التماس برای کمک را کسی از تو نشنیده
مگر وقتی چشمت رو به آسمان به سوی خداست.
تو به دنیا نیامده، دشمن داشتی
از آب و گل در نیامده، یتیم شدی
و کودک بودی و غایب شدی
و تا به امروز هم غریبترین بندۀ خدا روی زمینی
امّا جز در پیشگاه خدا
کسی دستی از تو ندیده که به نیاز دراز شده باشد
«ایاک نستعین» را در گوشم مکرّر بخوان
من عجیب محتاج «ایاک نستعین»ِ تو هستم.
دست نیازم را وقتی به سوی کسی غیر از خدا دراز کردم
اگر خواستی بشکن آقا!
دستی که نمیگذارد شبیه تو شوم
شکسته باشد بهتر است.
شبت بخیر ترجمۀ توحید ناب!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
٢. رابطۀ خوب و تأثیر پذیری، دو نکتۀ امیدوار کننده
در پرسش شما دو نکتۀ بسیار امیدوار کننده وجود دارد. اوّل آن که گفتهاید با همسرم رابطۀ خیلی خیلی خوبی دارم. شما میتوانستید بگویید رابطهام بد نیست، یا خوب است یا خیلی خوب است. این که گفتهاید: «خیلی خیلی خوب است»، معلوم میشود واقعاً از این رابطه، راضی هستید.
دومین نکتۀ امیدوار کننده هم این است که گفتهاید: «به لحاظ ایمانی، تأثیراتی روی او داشتهام». از ضمیمۀ این دو نکته به هم، میتوانیم این نتیجه را بگیریم: اگر شما بتوانید از این رابطۀ خیلی خیلی خوب، خیلی خیلی خوب استفاده کنید، میتوانید با توجّه به تأثیرپذیری همسرتان، او را به نقطهای برسانید که مطلوب شماست. طعم این همراهی و به مقصد رسیدن، کمتر از طعم ازدواج با کسی که از همان ابتدا در نقطۀ مطلوب شما بوده، نیست. اگر کمی صبر داشته باشید و از عجله پرهیز کنید، اگر رابطۀ محبّتیِ خود با همسرتان را روز به روز بیشتر کنید، اگر در انجام دادن دستورهای دینی، راه افراط را در پیش نگیرید، به امید خدا میتوانید به آنچه در همسرتان میخواهید، برسید. البتّه این نکته، مختص به شماست که ازدواج کردهاید؛ یعنی ما نمیخواهیم در این جا به دختران توصیه کنیم با کسانی ازدواج کنند که کفوشان نیستند.
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۸۶
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
@abbasivaladi
🍃🌺🌺🌺
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و ششم:
چرا حوصله و انگیزۀ بندگیمون کَمه؟
🍃🌺🌺🌺
🖊 تو دو تا درس قبلی دورنمایی از قصّۀ اصحاب کهف رو خوندیم. از این درس، خدا وارد جزئیاتی از قصّۀ اصحاب کهف میشه:
🍃نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَأَهُم بِالحَقِّ إِنَّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم وَ زِدناهُم هُدیً.
🍂ما سرگذشت آنها را به حق و راستى بر تو بازگو مىكنيم: همانا آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۳).
🔷🔹اونا جوونایی بودن که به خدای صاحب اختیارشون ایمان آوردن: «إِنَّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم».
🔹ایمان به ربّ یعنی من کارم رو تو مسیر بندگی انجام بدم و خیالم راحت باشه که صاحب اختیاری دارم که همهکارهست و اون خودش میدونه که چه عاقبت و سرانجامی رو برام رقم بزنه.
🔹ایمان به رب یعنی بدونِ این که برا خدا تعیین تکلیف کنم، کاری رو که وظیفۀ بندگیمه، انجام بدم.
⁉️یادمون نرفته که؟ ربّ یعنی مالک و تدبیرکننده، یعنی صاحباختیار و همهکاره. کسی که برا خودش تو تدبیر زندگیش جایی باز میکنه، ایمان به رب نداره. چون خودش رو هم یه کاره میدونه. کسی که خودش رو یه کاره میدونه، مگه میتونه خدا رو همهکاره بدونه؟
🔹کسی که به رب ایمان داره، پاش رو از کارایی که مربوط به ربّه، کنار میکشه. زندگی همچین آدمی به شدّت راحت میشه و ذهن و دلش سبک میشه.
✖️خدا ما رو برای تدبیر کردن خلق نکرده. این که انسان نباید تدبیر کنه، یه حرفه. این که نمیتونه تدبیر کنه، یه حرف دیگهست.
✅ اونی که ما باید بهش ایمان بیاریم اینه که خداست که میتونه تدبیر کنه و ما نمیتونیم تدبیر کنیم. وقتی نمیتونیم تدبیر کنیم و میخوایم تدبیر کنیم، از زندگی خسته میشیم.
❗️ما خستۀ کاری هستیم که بهمون ربطی نداره. ما خستۀ ربوبیتیم؛ برا همینم حوصلۀ بندگی نداریم.
❌ ربوبیت، توان و انرژیای میخواد که تو ماها نیست. ما برای ربوبیت آفریده نشدیم.
✔️ اگه به خدا اعتماد کنیم و به ربوبیتش ایمان بیاریم، تدبیر رو میسپاریم بهش و بعدش یه نفس راحت میکشیم.
☑️ مشکل ما تو بندگی کردن، حوصله داشتن و نداشتن، توان داشتن و نداشتن نیست؛ ما حوصله و توانمون رو خرج چیز دیگهای میکنیم؛ امّا به نتیجه نمیرسیم. نتیجه این میشه که، هم انگیزه و حوصلهمون رو از دست میدیم و هم توان و انرژیمون رو.
❗️ربوبیت ربطی به ما نداره. وظیفۀ ما بندگیه.این رو روزی هزار بارم تکرار کنید جا داره.
🔰بیاید یه مقدار وارد زندگیمون بشیم و ببینیم چه قدر عبودیت داریم و چه قدر ربوبیت میکنیم. من میخوام این کار رو تو یه گفتگو با خدا انجام بدم:
➖ خدای من! من میخوام بچّهم رو تربیت کنم. وظیفهم رو برا تربیت بچّه انجام میدم؛ امّا یه عالمه عامل تربیتی هست که اختیارش دست من نیست. اونا هم ممکنه رو تربیت بچّهم اثر بذاره. چی کار کنم؟
➖ تو وقتی وظیفهت رو برا تربیت بچّهت و حفظ اون از آسیبای تربیتی انجام میدی، وظیفۀ بندگیت رو انجام دادی. بقیهشم که دیگه دست تو نیست، دست خودمه. چرا با دخالت تو کار من زندگی رو به خودت تلخ میکنی؟
➖ خداجون! دعا کردم. شراط دعا رو هم که تو گفتی رعایت کرد. خیلی منتظر شدم که مستجاب بشه؛ ولی نشد. آخه چرا؟
➖ کار تو دعا کردنه. کارت رو انجام دادی، دیگه چی کار داری به بقیهش؟ اجابت، کار منه که صاحباختیارتم. شاید صلاح ندونم که دعات حالا حالا مستجاب بشه. شایدم اصلاً تا تو دنیا هستی این دعات رو مستجاب نکنم.
⁉️ میدونید چه قدر از این مثالا میشه زد!؟ زندگی ما پره از دخالتایی که تو کار خدا میکنیم؛ چون به ربوبیتش ایمان نداریم. وای که اگه دست از این دخالتا برداریم، چه قدر بار زندگیمون سبک میشه! ما انرژیمون رو جای دیگه تلف میکردیم که جونی برا بندگی نمیموند.
***
⬅️ متن کامل درس رو حتماً بخونید تا با مثالهای زده شده درک عمیق تری از این مطلب مهم پیدا کنید.
#خلاصه_درس صد و چهل و ششم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖
🌺 اینم پیدیاف درس صد و چهل و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
146 درس صد چهل و ششم چرا حوصله و انگیزۀ بندگیمون کَمه؟.pdf
221K
#درس
درس صد چهل و ششم:
چرا حوصله و انگیزۀ بندگیمون کَمه؟
@abbasivaladi
0043 baghareh 118-119.mp3
7.82M
#لالایی_خدا 43
#سوره_بقره آیات 118-119
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹شب
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره
@lalaiekhoda
🍃واسطۀ فیض خدا
چه قدر راه در مقابلمان زیاد است!
کدام یک به مقصد میرسد؟
این یا آن یا دیگری؟
تحیّر انتخاب «این»ها و «آن»ها و «دیگری»ها
طعم زندگی را به کامم تلخ کرده.
نام همهشان را راه گذاشتهاند
امّا وقتی یکی به مشرق میرود و یکی به مغرب
میشود همه درست باشند؟
راه، یکی بیشتر نیست
باید آن را پیدا کرد
و گرنه بیراهههایی که خودشان را راه نشان میدهند یکی دو تا نیستند.
من میخواهم همۀ راهها را رها کنم
و تنها راهی را طی کنم که تو در آنی.
اشتباه کردم من میخواهم راهی را طی کنم که خود تویی.
تو راهی، راهی استوار و بیهیچ کژی.
اگر کسی بخواهد تو را طی کند
راهی ندارد جز این که شبیه تو شود.
این، تنها راه قابل پیمودن از زمین تا آسمان است
باقی، هر چه هست، بیراهه است.
این شبها که دارم از توحید تو میگویم
تا توحید خودم را به توحید تو نزدیک کنم
تازه دارم میفهمم من چیزی به نام توحید ندارم
که بخواهم آن را شبیه توحید تو کنم
من توحید تو را باید بشناسم
تا راه دور شدن از شرک را بیاموزم
شرکی که تنیده در تار و پود زندگیام.
تو در عالم یک رزّاق میشناسی و آن هم خداست.
این، یکی دیگر از «فقط خدا»های توست.
خدا را میشناسی و باور داری که ذرّهای بخل در وجودش نیست
خدا را میشناسی و میدانی نسبت جهل به او
حتی اگر به اندازۀ سر سوزنی باشد مساوی با کفر است
خدا را میشناسی و یقین داری که او علی کل شیء قدیر است
خدا را میشناسی و تردید نداری کلید آسمانها و زمین در دست اوست
فقط در دست او.
این «فقط خدا»ی تو
رعب رزق را از دلت زدوده
تو هیچ گاه نترسیدی و نمیترسی از کم شدن یا نرسیدن رزقت.
وظیفۀ خویش را بندگی میدانی
در بندگی کم نمیگذاری و به خدایت خدایی کردن یاد نمیدهی.
تو مثل ما نیستی که ترس و دلشورۀ رزق
خوراک هر روز دلت باشد
و اگر کسی تو را به آجر کردن نانت تهدید کرد
در برابرش قامت خم کنی و بردگیاش را بپذیری.
ما رزقمان را دست بندگان خدا میبینیم
و وقتی صاحبان رزقمان از دستمان خشمگین میشوند
حتّی حاضریم دین بدهیم تا دلشان را راضی کنیم.
آقا!
شرک در رزّاقیت دینمان را به باد میدهد آخر
همین دین ناقصی که دلمان خوش است روزی به کمال برسد
تا دینمان بر باد نرفته به دادمان برس.
شبت بخیر واسطۀ فیض خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
✅ گزاره های تصویری
💠 بدون تردید، باید پذیرفت که گزارههای تصویری، پایۀ اصلی تربیت فرزند را بنا میکنند.
💠 توجّه به این گزارهها، راه تربیت فرزند را بیش از حدّ تصورمان، هموار میکند.
💠 از سوی دیگر، بیتوجّهی به این گزارهها، به شدّت کار تربیت را دشوار میکند. این سختی به اندازهای است که برخی از والدین، عطای تربیت را به لقای آن میبخشند و از خیر آن میگذرند.
📚من دیگرما، کتاب اول، ص112
#من_دیگر_ما
#کتاب_اول
#تربیت_فرزند
#گزارههای_تصویری
@abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆نمونه ای از صفحات داخلی #شُکُتاب
🎁کتابهای شکلاتی ما🎁
اگه خواستید برا یه پدر و مادر یا نوعروس و تازه داماد، هدیۀ شیک و موندگاری ببرید، ما #شُکُتاب رو توصیه میکنیم.
#شکتاب گزیده ای از هفت جلد #من_دیگر_ما و ضمیمه های ادبیشه که با عکسای جذاب و به صورت چهار رنگ رو کاغذ گلاسه چاپ شده.
🎊 رونمایی در نمایشگاه بین المللی کتاب ۹۸
✅ کتاب را میشود خورد!
📌 نشانی غرفۀ ما در #نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
شبستان، راهروی ۲۹، غرفۀ ۳، انتشارات #آیین_فطرت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃چشم خدا
باید شبیه تو شد
راهی جز این نیست.
تو ملاک آدمیت همۀ آدمهای روی زمینی
هر کسی به تو شبیهتر، آدمتر.
برای آدم شدن و آدم ماندن
راهی جز این نیست که شبیه تو شویم.
افسار نگاه تو دست خود توست
هیچ نیم نگاهی از تو نیست
که خرج چیزی شود که خدا نمیپسندد
تو از هر نگاهی پله میسازی برای نزدیکترشدن به خدا
امّا من افساری دارم
که آن را دادهام به دست نگاهم
هر جا که او بخواهد، مرا میبرد.
گویی در برابر نگاه خویش ارادهای ندارم.
هر نگاهی کلنگی میزند به چاهی که
بیشتر مرا در قعر زمین فرو میبرد.
تو نگاهت را برای خودت نمیدانی
مگر میشود کسی که همۀ هستیاش را
ملک طِلق خدا میداند
نگاهش را از آن خودش بداند؟
استفاده از نگاه برای خیره شدن به چیزی که مالکش روا نداند
خیانت در امانتی است که صاحب آن امانت خداست.
تو در امانت قاتل جدّت خیانت نمیکنی
پس دیگر حساب امانت خدا در نزد تو معلوم است.
مشکل من آن است که حسّ مالکیت دارم
وقتی خودم را مملوک خدا نمیبینم
حساب نگاهم که دیگر معلوم است.
نگاه، برای من است
پس به هر جا که بخواهم خیرهاش میکنم.
وقتی که نگاه، امانت نباشد
دیگر خیانتی هم در کار نیست.
پس وقتی نگاهم را خرج هر چه دلم بخواهد میکنم
هیچ گاه احساس خیانت نمیکنم.
میبینی این فاصلههای کُشنده
دارد چه بلایی بر سرم میآورد؟
تو وقتی نگاهت را فقط خرج چیزی میکنی که خدا میخواهد
چشمت میشود چشم خدا
من وقتی نگاهم را خرج چیزی میکنم که دلم میخواهد
چشمم میشود چشم شیطان
نگاه شیطانی کجا میتواند
دنبال کسی برود که نگاهش الهی است؟
من اگر دنبال تو نیایم
مگر میشود تو را امام خویش بخوانم و خودم را مأموم تو؟
آرام آرام دارم میفهمم که چه زیبا گفتهاند
کور بودن، بهتر از چشم چرانی است.
جرأت ندارم که دعا کنم خدا چشمم را کور کند
ولی می توانم التماس کنم
که افسار نگاهم را خودت به دست بگیری.
شبت بخیر چشم خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
n037 تا ساحل، پرسشهای گام ششم، چگونه روحیّۀ نقدپذیری پیدا کنیم؟.mp3
1.68M
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#کتاب_صوتی
#فانوس_دانایی
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
🎧❓پرسشهای گام ششم، چگونه روحیّۀ نقدپذیری پیدا کنیم؟
@abbasivaladi
هدایت شده از کتاب فطرت | سبک زندگی 💚
#روضۀ_عقل_فرهنگ_جنون ، روایت زندگی کسانی است که عقل حسابگر را کنار گذاشتند و دیوانه نامیده شدند.
📚رونمایی در نمایشگاه بین المللی کتاب ۹۸
در میان واژههایی که در مقابل چشمانت صف کشیدهاند، آن جا که بر سرِ عقل کوفتهایم، مقصودمان «عقلِ حسابگر» است که سدّ راه بندگی است؛ امّا آن جا که عقل را ستودهایم، مقصودمان «عقلِ طاعت» است که بال و پر پرواز است.
دیوانۀ این جملهها هم مانند دیوانههای دیگر عقل ندارد؛ امّا عقلی که این دیوانهها از خود راندهاند ، «عقلِ حسابگر» است.
در هیاهوی این واژهها دیوانه، کسی است که «عقلِ حسابگر» را به بند کشیده و بندۀ «عقلِ طاعت» شده. درست از همین روست که او را دیوانه نامیدهاند. وقتی عقلی که این جماعت، رو به قبلۀ آن، نماز میخوانند، «عقل حسابگر» باشد، آن که به چنین عقلی پشت کند، معلوم است که دیوانه نامیده میشود.
جملههای این نوشتار بر آن است تا مرز میان «عقلِ حسابگر» و «عقلِ طاعت» را در قالب واژهها نشان دهد.
📌 نشانی غرفۀ ما در #نمایشگاه بین المللی کتاب تهران:
شبستان، راهروی ۲۹، غرفۀ ۳، انتشارات #آیین_فطرت
#محسن_عباسی_ولدی
@bemaniha
هدایت شده از کتاب فطرت | سبک زندگی 💚
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🔴 گفت و گوی خواستگاری
💜💜💜💜💜💜
1⃣ سؤالاتی با جوابهای توضیحی:
خطر گفت و گوهای «بله، نخیری»!
🖊 چند قسمته که وارد بحث گفت و گوی خواستگاری شدیم و نکته هایی درباره نحوه سوال پرسیدن گفتیم و تأکید کردیم که:
✅ سوالاتمون رو باید طوری تنظیم کنیم که طرف مقابلمون برا جواب دادن مجبور بشه که توضیح بده و نتونه فقط با "بله" و "نه" به اونا جواب بده.
🔻و حالا مطلب مهمّی در بارۀ خطر گفت و گوهای «بله، نخیری»:
***
📛 یکی از خطرات این نوع گفت و گو، در جایی است که پسر یا دختری، طرف مقابل خودش را پسندیده باشد.
✔️ در این صورت، در گفت و گوی خواستگاری تلاش میکند به گونهای پاسخ دهد که نظر طرف مقابل را جلب کند.
❗️سؤال کننده هم به گونهای سؤال میکند که به دو دلیل، پاسخ دادن به آن، خیلی ساده است:
1⃣ اوّل آن که سؤال کننده با این شیوۀ پرسش، موضع خود را به راحتی در اختیار طرف مقابل گذاشته و او هم میتواند به سادگی، جوابی دهد که تأییدکنندۀ همان موضع باشد.
2⃣ دوم اینکه پاسخ، با یک کلمۀ «بله» یا «نه» تمام میشود و نیازی به حرف زدن نیست...
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۳
💜💜💜💜💜💜
⬅️ ادامه دارد...
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0044 baghareh 120-120.mp3
9.71M
#لالایی_خدا 44
#سوره_بقره آیۀ 120
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹شب
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره
@lalaiekhoda
🍃همنشین ابدیِ تو
ما قیامت را فراموش کردهایم
که با خیال آسوده زندگی میکنیم.
کسی که به قیامت فکر میکند
حتی اگر به آن یقین هم نکند
با گمان و احتمال هم آرام و قرار از زندگیاش میرود.
مگر میشود احتمال عذابی ابدی را به ذهن راه داد
ولی با دلی آرام زندگی کرد؟ هرگز.
ما صورت مسئله را پاک کردهایم
و با آرامشی توهّمی روز و شب میگذرانیم.
راستش خوشمان نمیآید از کسانی که
حرفهایشان ما را یاد قیامت میاندازد.
اینها بانی به هم ریختن آرامشمان هستند
ما از هر کسی که آرامشمان را به هم بریزد، بدمان میآید.
این روزها و شبها که دارم به شباهت خودم با تو فکر میکنم
چه درسهای قشنگی یاد گرفتهام
یکی از این درسها را امشب با تو مرور میکنم:
کسی که میخواهد با فکر کردن به قیامت آرام شود
باید به پاداش همنشینی ابدی با تو در بهشت برین فکر کند.
خیال این پاداش، دلهای بیقرار را قرار میبخشد
لحظهای همنشینی با تو، میارزد به همۀ دنیا.
حالا قیمت همنشینی ابدی با تو چند است؟
به همنشینی با تو اندیشیدم و از خودم پرسیدم:
چه کسانی با تو تا ابد همنشین میشوند؟
و پاسخش را این چنین یافتم:
هر کسی به تو شبیهتر، با تو همنشینتر.
چه قدر این پاسخ، عزمم را برای شبیهتر شدن به تو افزون کرده است.
من میخواهم همنشین ابدی تو باشم، پس باید شبیه تو شوم.
آقا!
باید هنوز هم از توحید تو حرف بزنم
تا هم بدانم که تا به حال بهرهای از توحید نداشتهام
و هم توحیدی از نو بنا کنم که شبیهترین توحیدها به توحید تو باشد.
تو در عزّت، موحّدی
یعنی فقط خدا را مبدأ عزّت خویش میدانی.
تو از هیچ کسی جز خدا، هیچ عزّتی را طلب نمیکنی.
هر چه عزّت از سوی غیر خدا را عین ذلّت میدانی
تو فریب عزّتهای پوشالی را نمیخوری.
از نگاه تو چشم دوختن به مردم برای کسب عزّت، شرک است
وای بر ما که سنگ تو را بر سینه میزنیم
و برای به دست آوردن عزّت، در خانۀ این و آن را میزنیم و گدایی میکنیم.
چرا چیزی که از نگاه تو عین ذلّت است
در نگاه ما عزّت نامیده میشود؟
و چرا وقتی گدایی عزّت را پیشۀ خویش میکنیم
احساس مشرک بودن نمیکنیم؟
اصلاً چه کسی به ما گفت که تنها بت پرستی، شرک است
و چرا ما به ما نگفتند عزّتی که از درِ خانۀ این و آن گدایی میشود
خودش بتی است بزرگتر از لات و عزّی؟
به تو که فکر میکنم تازه میفهمم که عزّت خدایی
چه قدر شیرین و دوست داشتنی است
و ذلّتی که عزّت نامیده میشود، چه تلخ و منفور است؟
من دیگر از ذلّتهای عزّت نامیده شده بدم میآید
از همین عزّتهایی میخواهم که تو داری.
مثل خودت عزیزم کن آقا!
شبت بخیر عزیز خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃🌹🌹🌹
✅ خلاصهی #درس صد و چهل و هفتم:
دل آدم رو کی باید محکم کنه؟
🍃🌹🌹🌹
🖊 نشستیم پای درس اصحاب کهف.
🔸تو یه حدیثی از قول امیر المؤمنین علی علیه السلام اومده که اصحاب کهف، غیر از اون چوپونی که بعداً بهشون ملحق شده، از درباریای درجه یک بودن و همهشون از نزدیکترین افراد به دقیانوس، پادشاه زمانهشون.
🔸دقيانوس به فکر افتاد که ادّعای خدایی کنه. همۀ درباریای درجه یک رو صدا زد و تصمیمش رو با اونا در میون گذاشت و اعلام خدایی کرد. بعدش هر کسی خدایی دقیانوس رو قبول میکرد، حسابی بهش میرسید. اگه کسی هم قبول نمیکرد، محکوم به اعدام میشد.
🔸بعد از یه مدّت، روزعیدی بود که یه دفعه يكى از افسرای ارتشی وارد شد و بهش گفت ارتش فارس با سرعت در حركتن و میخوان بیان با تو بجنگن.
دقيانوس تا این حرف رو شنید، طوری ناراحت شد که تاج از سرش افتاد و رو زمین غلطید.
🔸یکی از اون مشاورای درجه یک دقیانوس که بعداً جزو اصحاب کهف شد، سمت راست دقیانوس نشسته بود. وقتی ترس دقیانوس و افتادن تاجش رو دید، رفت تو فکر. اون با خودش گفت: «اگر دقيانوس اون جوری که خودش خیال میکنه خداست، نباید غمگین بشه و به جزع و فزع بیفته، نباید غذا بخوره و نباید بخوابه و بیدار شه. اینا از کارای یه خدا نمیتونه باشه».
🔸اسم این فرد، تملیخا بود، یکی از اون شیش نفری که از مشاورای خاص و درجه یک پادشاه بودن.
🔸یک روز همه تو خونۀ تملیخا جمع بودن، تملیخا به بقیه گفت:
➖ ای برادرای من! یه چیزی تو وجود من افتاده که من رو از زندگی انداخته.
➖ بقیه پرسیدن: اون چیه؟
➖ تملیخا گفت: مدتى طولانیای هست که دارم فکر میكنم به اين آسمون و با خودم میگم:
⁉️ کی این آسمون رو مثل یه سقف محفوظ بالا سر ما قرار داده بدون اين كه به جايى بند باشه و يا از زیر رو یه ستونی وایساده باشه؟
⁉️و کیه که آفتاب و ماه رو به عنوان دو تا آیۀ روشن، تو این آسمون به حركت انداخته؟
⁉️و بعدش یه فکر طولانی در بارۀ زمین داشتم که چه کسی این زمین رو روی آبهای متلاطم مسطح کرد و به وسیلۀ کوهها محکم کرد تا از جاش تکون نخوره.
⏹ همین جا توقف کنیم.
♦️اون چیزی که مبدأ ایمان آوردن تملیخا شده، تفکر رو آیههاییه که خدا جلو همۀ بندههاش گذاشته.
✅ تملیخا حرف خدا رو به صورت مستقیم از یه پیغمبر نشنیده، اون و بقیۀ دوستاش، وقتی به آیهها و نشونههای خدا، خوب توجّه کردن و ایمان آوردن، بعدا خودشون شدن آیه.
🔸اصحاب کهف یه مدّت تو تقیه بودن و عقایدشون رو ابراز نمیکردن؛ ولی بعد از مدّتی تصمیم گرفتن تقیه رو بذارن کنار و توحیدشون رو علنی کنن.
🍃وَ رَبَطنا عَلي قُلُوبِهِم إِذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ لَن نَدعُوَا مِن دُونِهِ إِلهاً لَقَد قُلنا إِذاً شَطَطاً.
🍂و دلهايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمين است هرگز غير او معبودى را نمىخوانيم كه اگر چنين كنيم، سخنى بهگزاف گفتهايم.
✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۴).
🔸دقیانوس کسایی رو که خداییِ اون رو منکر میشدن، میکشت. اصحاب کهف وقتی در برابر دقیانوس بلند شدن، در اصل قید همه چیز رو زدن. هم از موقعیتشون گذشتن و هم از جونشون.
✔️ این جا هم خدا اصحاب کهف رو تنها رها نکرد. خودش دل اونا رو محکم کرد: «وَ رَبَطنا عَلیٰ قُلُوبِهِم».
☑️ خدا راه رو نشون میده؛ ولی برا پیمودن یه راه پر از فراز و نشیب، دل قرص و محکمم میخوایم. خدا دلمون رو هم قرص میکنه.
♦️وقتی کسی ایمان میآره به خدا و اون رو همهکارۀ زندگیش میدونه، تسلیمش میشه. تسلیم که شد، خدا دلش رو طوری به خودش میبنده که هر جا میره احساس میکنه که سر رشته دست خداست، برا همینم آب تو دلش تکون نمیخوره.
#خلاصه_درس صد و چهل و هفتم
@abbasivaladi
➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖
🌹 اینم پیدیاف درس صد و چهل و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن:
👇👇👇👇👇
147 درس صد و چهل و هفتم دل آدم رو کی باید محکم کنه؟.pdf
237K
#درس
درس صد و چهل و هفتم:
دل آدم رو کی باید محکم کنه؟
@abbasivaladi
🍃قهرمان توحید
تو که با حکم حکمت خدا
رفتهای پشت پردۀ غیبت.
کی بناست بیایی، خدا میداند.
فراق تو کارش آب کردن دل زمین و آسمان است.
بیتماشای تو معلوم نیست
دلمان تا کی دل بماند.
ما اگر به ندیدنت عادت کنیم
باید حکم سنگ شدن دلمان را امضا کنیم.
حالا که غایب از دیدههایی
و ما محروم از دیدار رخت
باید فکری کنیم به حال دلمان
تا نکند خدای ناکرده سنگ شود این سرمایههای آدمیتمان.
باید همیشه دلمان هوای تو را داشته باشد.
اگر کسانی که شبیه تو هستند
در میانمان زیاد شوند
با دیدن هر کدامشان دلمان هوای تو میکند
این طور دیگر به ندیدنت عادت نمیکنیم.
پس باید شبیه تو شویم
تا دلهایمان سنگ نشود.
و من میخواهم شبیه تو شوم.
کمی از این «فقط خدا»های تو
اگر وارد زندگیام شود
یک دنیا به دنیای تو نزدیک میشوم.
آقا!
تو در محبّت هم اهل توحیدی
«فقط خدا»های محبّـتیات
بر همۀ دلت حاکم است.
تو فقط به خاطر خدا دوست میداری
و به خاطر خدا دشمن میداری.
اگر محبّتت به دل مینشیند
برای آن است که ذرّهای غیر خدا در محبّت تو راه ندارد.
هر کسی فطرت انسانیاش را سرکوب نکرده باشد
حتّی اگر سر تا پا گناه باشد
محبّت تو را که میبیند
مست یاد خدا میشود.
محبّتهای ما بوی خدا را نمیدهد
که در دلها نفوذ نمیکند.
حالمان به هم میریزد از محبّتهایی که بوی دنیا میدهد
امّا دیگر به این به هم ریختگیها عادت کردهایم.
راستش نمیفهمیم محبّت به خاطر خدا یعنی چه
و گاهی با خودمان کلنجار میرویم
تا قبول کنیم محبّت به خاطر خدا وجود دارد.
در میان ما اگر حرف دنیا نباشد
بساط محبّت هم برچیده میشود.
چه قدر این روزها محتاج توحید محبّتی تو هستیم
ما اگر در محبّت مثل تو موحّد شویم
تازه طعم محبّت را خواهیم چشید.
قبول کن که این یکی، سختتر از باقی توحیدهاست.
توحید در محبّت را به کامم بچشان آقا!
شبت بخیر قهرمان توحید!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi