eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.3هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃قیامت صغرای خدا راستش را بگویم؟ من از فکر کردن به قیامت می‌ترسم. راست‌ترش را بگویم؟ من از فکر کردن به قیامت فرار می‌کنم. فکر کردن به قیامت، بدجور دنیا را به کامم تلخ می‌کند. صحنه به صحنۀ قیامت وقتی از نظرم می‌گذرد نمی‌گذارد دلم به دنیا خوش باشد من با دنیا خوشم، از هر چه مرا از این خوشی جدا کند، فرار می‌کنم ولی امشب می‌خواهم پا روی دلم بگذارم و حسابی به قیامت فکر کنم. می‌خواهم یک نقّاشی بکشم از آدمی که در عرصۀ محشر ایستاده و منتظر است نامۀ عملش را به دستش بدهند نامه اگر به دست راستش داده شود راه بهشت در برابرش گشوده می‌شود امّا اگر نامه به دست چپش برسد قعر جهنّم را نشانش می‌دهند. عجب هول و ولایی در دل آدم می‌افتد! مگر می‌شود این لحظه را توصیف کرد؟ وقتی قیامت را با این لحظه‌هایش ترسیم می‌کنم می‌بینم عجیب دلم از دنیا کنده می‌شود آقا! می‌گویند آمدن تو قیامت صغری است. وقتی بیایی، آدم از نا آدم، مرد از نامرد، خوب از بد جدا می‌شود. دوران غیبت تو، فرصت خدا به ماست برای آدم شدن شنیده‌ام ظهورت ناگهانی است اگر در فرصتی که خدا به ما داده آدم نشدیم و تو ناگهان آمدی باید چه خاکی به سر بریزیم؟ این طور نمی‌شود فرصتی ندارم باید منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. تو با این که از هر گناه و خطایی بری هستی امّا وقتی که با خدا مناجات می‌کنی اشک می‌ریزی، ضجه می‌زنی از وحشت روز قیامت من اگر بخواهم شبیه تو باشم نباید دلم را لحظه‌ای از ترس قیامت خالی کنم فرار از فکر قیامت یعنی فاصله گرفتن از تو می‌خواهم از همین حالا صحنۀ قیامت را روی مردمک چشمم بکشم تا حتی اگر چشم را هم بستم باز هم قیامت را ببینم و ببینم اصلاً قیامت را روی تک تک سلول‌های مغزم می‌کشم می‌خواهم خواب هم اگر بودم قیامت را از یاد نبرم. من می‌دانم اگر همیشه یاد قیامت باشم دغدغه‌ام می‌شوم شبیه تو شدن چون فقط کسانی نامۀ عملشان به دست راستشان می‌رسد که شبیه تو باشند. هر گاه قیامت را فراموش کردم منّت بگذار بر سرم و به یادم بینداز. شبت بخیر قیامت صغرای خدا! @abbasivaladi
0007 فراموشی خدا بعد از حل مشکل.mp3
5.34M
۷: «فراموشی خدا بعد از حل مشکل» 🔻قسمت هفتم، جزء هفتم: 🍃قُل مَن یُنَجّیکُم مِن ظُلُماتِ البَرِّ وَ البَحرِ تَدعونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفیَةً لَئِن أنجانا مِن هذِهِ لَنَکونَنَّ مِنَ الشّاکِرينَ * قُلِ اللَّهُ یُنَجّيکُم مِنها وَ مِن کُلِّ کَربٍ ثُمَّ أنتُم تُشرِکونَ (سوره انعام، آیات ۶۴-۶۳، ص۱۳۵) 🎙استاد @abbasivaladi
🔰زمینه‌سازی برای انتقاد ❓گاهی انسان وقتی با همسرش انتقادی را مطرح می‌کند، به شدّت ناراحت می‌شود. به نظر من، یکی از دلایل اصلی این ناراحتی این بوده که ما نتوانسته‌ایم زمینه‌سازی خوبی برای طرح این انتقاد داشته باشیم. به نظر شما چه کارهایی می‌تواند زمینۀ شنیدن و پذیرش انتقاد را در همسرمان فراهم کند؟ #تا_ساحل_آرامش #کتاب_اول #کتاب_صوتی #فانوس_دانایی #شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک ♦️ پرسش‌های گام ششم، زمینه‌سازی برای انتقاد @abbasivaladi 👇👇👇👇👇
🔴 گفت و گوی خواستگاری 2⃣ تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیّه‌های یکدیگر خجالت کشیدن ممنوع!! ❗️بعضی از دخترها خجالت می‌کشند که به پدر و مادرشان بگویند: «من باید یک جلسۀ دیگر با این پسر حرف بزنم». ❌ خجالت ندارد. می‌‌خواهید یک زندگی را شروع کنید. شوخی که نیست. باید به اندازه‌ای حرف بزنید که بتوانید روحیّه‌ها و معیارهای یکدیگر را برای زندگی بفهمید. 🔹 اگر به هر دلیلی، نیازمند گفت و گوی بیشتری هستید امّا خانواده‌ها مخالفت می‌کنند، از آنها بخواهید اجازۀ گفت و گوی تلفنی به شما بدهند. 🔹 اگر این هم نشد، سؤال‌هایتان را بنویسید و به فرد دیگری مثل خواهرتان بدهید تا او از طرف مقابل بپرسد و پاسخش را به شما بدهد. 🔹 اگر این هم نشد، سعی کنید کمبودی را که در گفت و گو داشته‌اید، با تحقیقِ دقیق‌تر جبران کنید. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۴ ⬅️ ادامه دارد... @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0050 baghareh 132-134.mp3
7.61M
50 آیات 132- 134 روزهای زوج، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
🍃یوسف بازار عشق فصل‌های زندگی همگی خزان است؛‌ زرد و بی‌جان فقط انتظار توست که بهار می‌کند فصل‌های زندگی را. در خزان‌های ممتد زندگی، مرگ‌هایمان امتداد یافته و ما را از نفس کشیدن خسته کرده. انتظار تو آب حیاتی است که انسان آخرالزمان برای بازگشتن به زندگی به آن محتاج است. چگونه می‌شود به آخرالزمانی‌ها فهماند بی‌انتظار تو این خزان‌های طولانی را پایانی نیست؟ مرگ و رخوت در زندگی آخرالزمانی‌ها بی‌هیچ مزاحمی دارند جولان می‌دهند. کسی باید به آخرالزمانی‌ها بفهماند انتظار تو تنها سلاحی است که می‌تواند به جنگ با این مرگ و آن رخوت برود. کاش کسی پیدا می‌شد که زندگی‌ش را وقف رساندن این سلاح به دست آخرالزمانی‌ها می‌کرد! من خودم یکی از همین آخرالزمانی‌ها هستم که سال‌های مدیدی است در امتداد این خزان با مرگ و رخوت دست و پنجه نرم می‌کنم. تا پیش از این گمانم این بود «چند بار مردن» بیش از آن که واقعیت داشته باشد تعبیری شاعرانه است امّا حالا که مرگ را در محرومیت از انتظار تو چشیده‌ام یقین دارم که می‌شود هر لحظه هزار بار مرد. برای رهایی از این مرگ‌های ممتد باید منتظر تو بشوم،‌ راه دیگری نیست. هنوز کار دارم با دلم. پاک کردن دل، کار یک روز و دو روز نیست. وقتی بناست دلم به پاکی دل تو بشود باید عمری را خرج کنم تا شاید دلم پاک شود. حتّی اگر به مقصد هم نرسیدم دلم خوش است در مسیری جان داده‌ام که تو دوست داری بپیمایم. آقا! وقتی بیایی شاید تکلیفمان شود که دست از کار و کاسبی‌هایمان بکشیم و با دکان و بازار خداحافظی کنیم تا بشود در رکابت باشیم و شمشیر بزنیم. حالا اگر دلمان خوش باشد با کار و کاسبی‌هایمان و دلمان نیاید از آن جدا شویم تکلیفِ در رکاب تو جنگیدنمان چه می‌شود؟ گاهی بستن در دکانمان به اندازۀ باز کردن پنجرۀ مرگ برایمان سخت می‌شود. ما خدا را رزّاق نمی‌دانیم با باز و بسته شدن در دکانمان است که در روزی را به رویمان باز و بسته می‌بینیم. تو اگر بیایی و مجبور شویم در دکانمان را ببندیم شاید خیال کنیم که در روزی به رویمان بسته شده و اگر یقین نداشته باشیم که به یُمن وجود تو خدا به همۀ‌ خلائق روزی می‌دهد در رکاب تو بودن هم خیالمان را بابت روزی آسوده نمی‌کند. اصلاً از اینها که بگذریم ما بدجور دل بسته‌ایم به دکان و تجارتمان و راستش آن را بیشتر از جنگیدن در رکاب تو دوست داریم. پس نمی‌شود این محبّت را در دل داشت و به جنگیدن همراه تو فکر کرد. کسی که دکان و تجارتش را بیشتر از تو و در رکاب تو جنگیدن دوست داشته باشد منتظرت نیست. ما را رها کن از هر محبّتی که ناممان را از فهرست منتظرانت پاک می‌کند. شبت بخیر یوسف بازار عشق! @abbasivaladi
0008 مفهوم نقطه صفر در اخلاق.mp3
8.4M
۸: «مفهوم نقطه صفر در اخلاق» 🔻قسمت هشتم، جزء هشتم: 🍃قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی أخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِباتِ مِنَ الرِّزقِ قُل هیَ لِلَّذینَ آمَنوا فِی الحَیاةِ الدُّنیا خالِصَةً یَومَ القیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الآیاتِ لِقَومٍ یَعلَمونَ * قُل إنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ الإثمَ وَ البَغیَ بِغَیرِ الحَقِّ وَ أَن تُشرِکوا بِاللَّهِ ما لَم یُنَزِّل بِهِ سُلطاناً وَ أَن تَقولوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعلَمونَ (سوره اعراف، آیات ۳۳-۳۲، ص۱۵۴) 🎙استاد @abbasivaladi
🍃🌷🌷🌷 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و یکم: می‌شه آدم خواب باشه و همه ازش بترسن؟ 🍃🌷🌷🌷 🔹اصحاب کهف وقتی تو غار رفتن، خدا همه چی رو براشون مهیّا کرد که خواب راحت و بی‌خطری داشته باشن. ▫️خدا به آفتاب دستور داد که صبح و غروب بهشون بتابه؛ ▫️کسی که برا مدّت طولانی می‌خوابه، حتماً باید از این پهلو به اون پهلو بشه تا زخم بستر نگیره. ▫️در ضمن اصحاب کهف یه دشمن ظالم و بی‌رحم داشتن که دنبالشون بود؛ پس باید وقت خواب یکی مراقبشون باشه: 🍃وَ تَحسَبُهُم أَيقاظاً وَ هُم رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُم ذاتَ اليَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَيهِ بِالوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعتَ عَلَيهِم لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً وَ لَمُلِئتَ مِنهُم رُعباً. 🍂و (اگر به آنها نگاه می‌كردى) می‌پنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ می‌گردانديم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دست‌هاى خود را بر دهانۀ غار گشوده بود (و نگهبانى مى‌كرد). اگر نگاهشان مى‌كردى، از آنان می‌گريختى و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر می‌شد! ✨(سورۀ کهف(۱۸)،‌ آیۀ ١٨). ❗️آدمی که خوابه، وقتی دشمن بهش دست پیدا می‌کنه، دیگه هیچ راه فراری نداره. حالا خدا برا همین آدم خواب، یه ابّهتی می‌ذاره که کسی نتونه بهش نزدیک بشه. نزدیک نشدن یه حرفه، فرار کردن از شدّت ترس یه حرف:‌ «لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً». ✔️ خیلی از آدمای زنده هیمنه و ابّهت ندارن؛ امّا اگه خدا بخواد به آدم خوابیده چنان هیمنه‌ای می‌ده که آدمای زنده و صاحب جاه و جلال ازش بترسن. چه قدر خدا در حقّ اصحاب کهف لطف کرده! 🔹بذارید به این نکته بازم فکر کنیم که وقتی کار رو می‌سپری دست خدا، به بهترین شکل ممکن اون رو تدبیر می‌کنه. ما خیلی نیاز داریم به ایمان آوردن به این مسئله. ❌ تصوّر ما از سپردن تدبیر زندگی به دست خدا خیلی وقتا اینه که خدا بناش بر اینه که سخت‌ترینا رو برامون مقدّر کنه؛ امّا این اشتباهه. ✅ وقتی تدبیرت رو می‌سپری دست خدا، به اندازۀ توانایی و وُسعت، چیزی رو برات رقم می‌زنه که بهتر از اون ممکن نیست. ✖️چیزی که باعث می‌شه ما بترسیم تدبیر زندگی‌مون رو به خدا بسپاریم، همینه که به این ایمان نداریم که خدا بهترین رو برا آدم مقدّر می‌کنه. ✔️ آسون یا سخت بودن تدبیر رو به خدا بسپاریم. اون می‌دونه که وُسع و توانایی ما چه قدره و چه تدبیری باعث می‌شه که ما به هدف آفرینشمون بهتر و زودتر برسیم. 🔻ما وقتی می‌خوایم خودمون زندگی‌مون رو تدبیر کنیم، حدّ اقل به دو دلیل یه عالمه اشتباه می‌کنیم: ▪️یکی این که برداشتمون از وسع و توانایی خودمون به شدّت با واقعیت فاصله داره. ▪️دوم این که کمتر می‌تونیم نسبت بین تدبیر با هدف آفرینشمون رو در نظر بگیریم. تو تدبیر زندگی‌مون به قدری مسائل مختلف وارد می‌شه که هدف آفرینش اون وسط زیر دست و پای یه عالمه مسئله گم می‌شه. 🔹به هر حال باید ایمان بیاریم به خدایی که تدبیرش، بهترین تدبیره و تدبیری بهتر از اونی که خدا برا بنده‌ش در نظر می‌گیره وجود نداره. ▫️هم آسیه تو کاخ زندگی کرد و هم اصحاب کهف؛ امّا تقدیر اصحاب کهف این شده که 309 سال تو غار بخوابن و تقدیر آسیه این شد که به چهار میخ کشیده بشه و شهید شه. ✅ زندگیت رو بسپار به خدا و باور کن که تو نمی‌تونی بهتر از خدا تدبیر کنی. ⁉️چرا ما این قدر با تدبیر خدا مشکل داریم؟ مگه خودمون که تا حالا تدبیر زندگی‌مون رو به دست گرفتیم، چه گُلی به سرمون زدیم؟ چند بار تدبیر زندگی‌مون رو به خدا سپردیم و خدا برامون بد خواسته؟ ‼️باور کنید که خیلی از ماها حتّی اگه به زبون نیاریم، اعتقادمون اینه که بیشتر از خدا می‌فهمیم. صد و پنجاه و یکم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖ 🌷 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و یکم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
151 درس صد و پنجاه و یکم می‌شه آدم خواب باشه و همه ازش بترسن؟.pdf
229K
درس صد و پنجاه و یکم: می‌شه آدم خواب باشه و همه ازش بترسن؟ @abbasivaladi
🍃خزانه دانش خدا با این حوصله‌های سر رفته چه باید کرد؟ حوصله‌هایی که به این راحتی با هر چیزی سرکیف نمی‌شوند. زندگی صبح تا شب برای این حوصله‌ها یک سریال تکراری شده که تکرارهای مداومش این حوصله‌ها را هر روز سر رفته‌تر از دیروز می‌کند. هر چه قدر وعده دادیم به این حوصله‌ها که صبر کنند تا این که شاید چیزی سر برسد که درمان سررفتگی آنها باشد هیچ چیزی سر نرسید و حوصله‌ها از دست بدقولی‌های ما هم عاصی شدند. بگذار بگویند که من می‌خواهم همه چیز را به انتظار تو وصل کنم راست می‌گویند. چیزی جز این نیست. همه چیز به انتظار تو ختم می‌شود. بر سر حوصله‌های سر رفته دیگر نمی‌شود شیره مالید. هر چه می‌گذرد، حنای نیرنگ‌های آخرالزمانی برای فریفتن حوصله‌ها بی‌رنگ‌تر می‌شود. این حوصله‌ها را فقط یک چیز سرکیف می‌کند آن هم انتظار توست. چه بد فهیمده‌اند انتظار را کسانی که خیال می‌کنند انتظار تو وقتی طولانی شود حوصله‌ها را سر می‌برد! انتظار تو هر روز معنای جدیدی را به زندگی می‌دهد مگر می‌شود منتظر تو بود و یک روزمان شبیه دیروزمان باشد؟! و کیست که هر روزش با دیروز فرق داشته باشد و گلایه کند از سر رفتن حوصله‌اش. آنهایی که انتظار تو را وقتی که طولانی می‌شود، حوصله‌سربر می‌خوانند انتظار را نشستن و تماشا کردن معنا کرده‌اند. انتظاری که بلند شدن و حرکت کردن باشد هیچ گاه حوصله‌ها را سر نخواهد برد. من حوصله‌ام سر رفته از زندگی می‌خواهم منتظر تو شوم تا برگردم به زندگی. به دلم که نگاه می‌کنم می‌بینم یک دنیا تعلّق دارم به این دفترها و کتاب‌هایی که دور و برم را گرفته‌اند. شما هم دانش را دوست دارید و همچنین کسانی را پی‌جوی دانش‌اند امّا خودتان بهتر می‌دانید که گاهی محبّت دانش چنان حجاب می‌شود که نمی‌گذارد نوری از شما به سوی ما بیاید. دانش، خود شمایید کسی که شما را نداشته باشد، از دانش بهره‌ای ندارد. ما از شما یاد گرفته‌ایم سیاهه‌های روی برگه‌ها را دانش ننامیم. از خودم این سؤال را زیاد پرسیده‌ام: اگر تو بیایی و به من فرمان دهی بساط پی‌جویی دانش را از میان این دفترها و کتاب‌ها جمع کنم چه غوغایی بر پا می‌شود در دلم؟ غوغای شوق یا غوغای دلهره؟ شوق پی‌جویی فرمان تو یا دلهرۀ دل کندن از دفتر و کتاب؟ چه قدر باریک‌اند برخی از این مرزها و شیطان خوب استفاده می‌کند از این باریکه‌ها. چه بد عاقبت است پی‌جوی دانشی که فرمان تو را بر زمین می‌گذارد؛ امّا کتاب و دفتر را نه! من از دانشی که تو را از من می‌گیرد باید بدم بیاید. از همین حالا باید تلاش کنم برای زدون محبّت چنین دانشی! حتماً تو هم مرا کمک می‌کنی. ریشه کن کردن این محبّت‌ها خیلی سخت‌تر است از کندن ریشه‌های محبّت‌هایی که ظاهرشان دنیا را فریاد می‌زند. شبت بخیر خزانۀ دانش خدا! @abbasivaladi
0009 بلعم باعورا.mp3
5.92M
۹: «بلعم باعورا» 🔻قسمت نهم، جزء نهم: 🍃وَ اتلُ عَلَیهِم نَبَأَ الَّذی آتَیناهُ آیاتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَأَتبَعَهُ الشَّیطانُ فَکانَ مِنَ الغاوینَ * وَ لَو شِئنا لَرَفَعناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أخلَدَ إلَی الأَرضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ إن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث أو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِآیاتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَرونَ (سوره اعراف، آیات ۱۷۵-۱۷۶، ص۱۷۳) 🎙استاد @abbasivaladi
سلام وقتتون بخیر 🌷از طریق این هشتگ‌ها می‌تونید به مطالب کانال دسترسی پیدا کنید: 🔸ازدواج: 🔸زندگی مشترک: 🔸کتاب صوتی مجموعه "تا ساحل آرامش": 🎧 🔸تربیت فرزند: 🎧 🔸آموزش بازی: 🔸ماهواره و خانواده: 🔸متن‌های مهدوی: 🔸درس‌های مجموعه "طعم شیرین خدا": 📝 🔸نکته‌هایی از درس‌های گذشته: 📸 🔸نکات تفسیری: 🎧 🔸ترجمه قرآن برای کودکان: 🎧 🔸سخنرانی‌های استاد: 🎧 🎧 🔸شب بخیرهای مهدوی: موفق باشید💐
به تو می‌گم، به اون بگو!🗣🗣 🔰در این بازی بهتر است هر گروه، حدّاقل پنج نفر5⃣ باشند. یک نفر، «اوستا» می‌شود و جمله ای را آرام در گوش👂 اوّلین نفر هر گروه میگوید. 🔸اوّلین نفر گروه، آن جمله را در گوش نفر دوم میگوید، به گونه ای که نفر سوم نشنود. نفر دوم هم این جمله را در گوش نفر سوم میگوید. 🔹هر کدام از افراد، قبل از گفتن جمله به نفر بعدی میگوید: «به تو می‌گم، به اون بگو». 🔸هر گروهی که این جمله را زودتر به آخرین نفر برساند و آخرین نفر هم درست ادا کند، برنده بوده، یک امتیاز میگیرد. ❌اگر آخرین نفر یک گروه، جمله را اشتباه بیان کند، آخرین نفر گروه دیگر، جمله را میگوید که در صورت بیان صحیح، آن گروه، برنده می‌شود و یک امتیاز میگیرد، و گر نه هیچ کدام از دو گروه، برنده نمیشوند. ✔️در ابتدای این بازی، امتیازی را مشخّص میکنند💯 تا هر کسی که زودتر به آن امتیاز رسید، بازی تمام شود. ✅سرعت عمل و همچنین سرعت انتقال، در کنار تقویت حافظه، از نتایج این بازی است. جمله، با توجّه به سنّ بازیکنان، بلند و کوتاه میشود. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۱۲۸ @abbasivaladi
0051 baghareh 135-137.mp3
9.53M
#لالایی_خدا 51 #سوره_بقره آیات 135 - 137 #محسن_عباسی_ولدی #قصه روزهای زوج، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚کتاب «حیاة‌ القلوب، ج۳، ص۲۴۴»؛ اثر علّامه مجلسی رحمة الله علیه با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. 🌹بچه‌های لالایی خدا! کمک به سیل‌زده‌های عزیز یادتون نره @lalaiekhoda
بنده شاکر خدا بارها شنیدم که گفته‌اید: انتظار برترین اعمال است. ولی چرا هیچ گاه انتظار برایم عمل به شمار نیامد. اگر انتظار، عمل است و برترینِ اعمال و اگر برترینِ اعمال، سخت‌ترینِ آنهاست پس چرا عمری خیال کردم که منتظرم بی‌ آن که احساس کنم کار سختی انجام می‌دهم؟ من انتظار را نفهمیده بودم و حتماً در قیامت گلایه می‌کنم از آنانی که به من گفتند منتظر باش ولی نگفتند انتظار یعنی چه. نفهمیدن انتظار مرا عمری گرفتار توهّم انتظار کرد. تا کی باید حسرت بخورم برای این همه عمر بر باد رفته؟! هیچ کسی از عمرش استفادۀ مفید نکرد مگر آن که آن را خرج انتظار تو کرد و هیچ کس عمرش را خرج انتظار تو نکرد مگر آن که سر تا پا شبیه تو شد. من شبیه تو نیستم یعنی عمرم را خرج انتظار تو نکردم پس باید بسوزم برای عمری که بی‌فایده طی شد؟ «منتظرانت شبیه تواند» یعنی چه؟ یعنی همان کاری را می‌کنند که تو می‌کنی و همان حرفی را می‌زنند که تو می‌زنی. من می‌خواهم منتظر تو باشم فرمان بده آقا که چه کار کنم. تو اهل شکری و کسانی را که اهل شکر نیستند، آدم نمی‌دانی. برای شبیه تو شدن باید اهل شکر شد. می‌خواهم آدم شوم و اهل شکر شوم. برای تو نعمت‌ها همه بزرگ است نعمت وقتی از خدای عظیم می‌رسد برای بنده، کوچک نیست. کم شمردن نعمت، برای آن است که خدا را نشناخته‌ایم. تو برای کاه و کوهِ نعمت‌ها شکر می‌کنی و خودت را لایق هیچ نعمتی نمی‌دانی. بیماری را نعمتی می‌دانی همان گونه که عافیت را داشتن‌ها را نعمت می‌بینی همان طور که نداشتن‌ها را به دست آوردن‌ها را نعمت می‌شماری همان طور که مصیبت‌ها را تو کارت بندگی است بندگی می‌کنی و خیالت آسوده است که خدا هر چه می‌فرستد نعمت است، نقمت نیست. پس همیشه در حال شکری. تو لحظه‌ای از شکر بیرون نمی‌آیی و من تا به تو رسیدن فاصله زیاد دارم که شاید لحظه‌هایی را به شکر بگذرانم. تو شکر که می‌کنی طلبکار نمی‌شوی شکر را هم نعمت دیگری می‌دانی که باید به خاطرش سر به سجدۀ شکر بگذاری چه قدر من و تو فرق داریم با هم. پیمودن این همه فاصله کار منِ تنها نیست. باید مدد کنی پای شکستۀ من را توان پیمودن این راه نیست. شبت بخیر بندۀ شاکر خدا! @abbasivaladi
0010 سنت های الهی در جامعه.mp3
6.61M
۱۰: «سنت های الهی در جامعه» 🔻قسمت دهم، جزء دهم: 🍃ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَم یَکُ مُغَیِّراً نِعمَةً أنعَمَها عَلی قَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم وَ أنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ (سوره انفال، آیه ۵۳، ص ۱۸۴) 🎙استاد @abbasivaladi
Shab09Ramazan1398[05].mp3
7.3M
🎙گرمی آشیان پیغمبر، همسر مهربان پیغمبر 🏴 روضه‌ حضرت‌ خدیجه سلام الله علیها 🔺بانوای: حاج میثم مطیعی @abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده ⁉️چه شد که پای ماهواره به خانه‌هایمان باز شد؟ فصل2⃣: لذت گرایی و دور ماندن از فضاهای معنوی ⬅️چه کنیم که شیرینی محبّت خدا🕋 را بچشیم؟ 1⃣1⃣ پرهیز از مال حرام 💟 رسول مهربانی🌸، پیامبر خداصلّ الله علیه و آله فرمود: «کسی که مال حرامی📛به دست آورد، خداوند، هیچ صدقه و آزاد کردن بنده و حجّ و عمره‌ای را از او نمی‌پذیرد و به میزان ثواب این اعمال، برای او گناه خواهد نوشت و آنچه پس از مرگ☠ او از این مال می‌مانَد، توشه‌ای خواهد بود به سوی آتش🔥. هر کسی هم که بتواند مال حرامی به دست آوَرَد و از ترس خداوند عزّوجلّ آن را رها کند، در دایرۀ محبّت و رحمت الهی🌺 داخل شده و دستور داده می‌شود که او را وارد بهشت کنند.» 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان، ص 146 @abbasivaladi
🍃ساقی شراب های شنیدنی کسانی که منتظر نیستند تکلیفشان معلوم است آنها آدم نیستند. کسانی که با انتظار زندگی می‌کنند در حلقۀ آدم‌ها وارد شده‌اند امّا هنوز راه دارند تا قلّۀ آدمیت زیرا انتظار جزئی از زندگی‌شان شده؛ نه همۀ آن. آدم‌ها سر تا پای زندگی‌شان انتظار است. نمازشان، نماز انتظار. نماز انتظار یعنی مثل تو نماز خواندن و نماز انتظار باز هم یعنی منتظر نمازخواندن با تو. روزه‌شان روزۀ انتظار روزۀ انتظار یعنی مثل تو روزه گرفتن و روزۀ انتظار یعنی منتظرِ با تو سحری خوردن و افطار کردن. حجّشان حجّ انتظار حجّ انتظار یعنی مثل تو به حج رفتن و حجّ انتظار یعنی منتظر با تو طواف کردن و با تو میان سعی و صفا راه رفتن با تو در عرفه و مشعر و منی زیر آسمان بودن و با تو رمی کردن و قربانی کردن. نفس کشیدنشان هم نفس کشیدن انتظار نفس‌های منتظرانه یعنی در هر نفسی هزار هزار بار یاد خدا بودن و نفس‌های منتظرانه یعنی منتظر شنیدن صدای نفس تو. مگر می‌شود لحظه‌ای از زندگی را پیدا کرد که در آن نشود منتظر تو بود؟ پس آدم‌ها همۀ زندگی‌شان انتظار توست. می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. پیش از این گفتم که تو خوش‌اخلاقی و من هم باید اخلاق خوشی داشته باشم حالا می‌خواهم کمی ریزتر شوم تو خوش اخلاقی یعنی این که زبانت مثل برگ گل نرم است و مثل عسل شیرین. کسی که زبانش خار دارد و مثل زهر هلاهل تلخ است باید دهانش را ببندد از ادعای انتظار تو. تو وقتی حرف می‌زنی آدم دوست ندارد لحظه‌ای چشم از دهانت بگیرد و به اندازۀ نفس کشیدنی گوشش از شنیدن باز بماند. واژه به واژۀ کلامت نه فقط گوش را که همۀ وجودم را نوازش می‌کند حرف زدن‌های تو ثابت می‌کند که شراب‌ها فقط نوش کردنی نیستند، گوش کردنی هم هستند. کسانی که با تو نشسته‌اند می‌دانند وقتی تو برای آدم حرف می‌زنی دیگر میلی به آب و غذا نمی‌ماند حرف شنیدن از تو، هم آدم را سیر می‌کند و هم سیراب. حالا که می‌خواهم هم‌رنگ تو باشم کاش یک بار مرا به میخانۀ حرف‌هایت می‌کشاندی تا کمی از شراب حرف‌هایت بنوشم و بکوشم که حرف زدن‌هایم مثل تو شود. قربان خوش زبانی‌ات آقا! مرا هم خوش زبان کن. شبت بخیر ساقی شراب‌های شنیدنی! @abbasivaladi