🍃رفیق باوفای قرآن
گویی نقّاشیهای انتظار، نه با زبان بیزبانی
که با زبان گویا و صدای بلند خویش
در گوش ما فریاد میزنند انتظار تو را.
این نقّاشیها فقط دیدنی نیستند
کسی اگر صدای انتظار تو را از این نقّاشیها نشنید
باید در سوی چشمان خویش تردید کند
دیدن این نقّاشیها باید به شنیدن صدایشان منتهی شود.
امشب نقش یک ماهیِ از آب بیرون افتاده را میکشم
دهانش را باز میکشم
تا وقتی که آن را دیدم، یادم باشد که این ماهی
با باز کردن و بستن دهانش دارد آب را التماس میکند
دُمش را رو به بالا میکشم مثل سرش
تا فراموش نکنم که این ماهی با زمین کوبیدن خودش
دارد آب را التماس میکند.
چشمانش را رو به مرد ماهی فروش میکشم
تا اگر کسی دید، بفهمد که ماهی دارد از او آب را التماس میکند.
چه قدر التماس آب، دلم را ریش ریش میکند.
ماهی، هم تلاش میکند و هم التماس
آن هم تا وقتی که توان دارد.
وقتی نفسش تنگ میشود
با نگاه بیرمقش فقط التماس میکند.
آقا!
کاش یقین میکردم که تو آبی
و من آن ماهی از آب دور افتاده.
چرا دست و پا نمیزنم؟ چرا التماس نمیکنم؟
مگر میشود ماهی این اندازه خودش را بینیاز از آب ببیند؟
منتظرها اهل تلاشاند و التماس
پس من منتظر نیستم؛ ولی میخواهم منتظر تو باشم
برای همین هم باید شبیه تو شوم.
تو ثابت کردهای اگر کسی بخواهد با زبانش اهل بهشت شود
بهشتی که میشود هیچ
حتّی مایۀ غبطۀ اهل بهشت میشود.
زبانت را به گناهی آلوده نکردی
و آن را معطّر کردی به مناجات با خدا
و ترنّم آیههای قرآن را مایۀ آرامش دلت قرار دادی.
تو به قدری قرآن خواندهای و میخوانی
که بیهیچ مبالغه باید گفت
اگر لحظهای از او فاصله بگیری
قرآن دلش تنگ میشود برایت.
قرآن به تو عادت کرده آقا!
بدون تو احساس تنهایی میکند.
زبانت را به قرآن شیرین میکنی
و کردارت را با قرآن زینت میدهی
آن وقت میان مردم که میروی
حال و هوای آسمان را میاندازی در سرشان.
مگر میشود کسی همنشین کتاب آسمانی باشد
و مردم با دیدن رخش و شنیدن کلامش آرزوی آسمان نکنند؟
و حالا باید کسی بگوید چه نسبتی میان ما و قرآن وجود دارد؟
قرآن به ما عادت کرده یا از دست ما گلایه دارد؟
قرآن دلش برای ما تنگ میشود یا پر از غصّه است از دست ما؟
قرآن در کتابخانۀ خانۀ ماست یا پایه و بنیان زندگیمان؟
پاسخ این سؤالها دلیل منتظر نبودن ماست.
بیا و واسطۀ آشتی ما با قرآن باش!
ما از گلایههای قرآن میترسیم.
شبت بخیر رفیق باوفای قرآن!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
n042 تا ساحل، گام هفتم، بخش دوم، نکات مشاوره.mp3
1.86M
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#کتاب_صوتی
#فانوس_دانایی
#شناختهای_لازم_در_زندگی_مشترک
🎧گام هفتم (بخش دوم، نکات مشاوره)
@abbasivaladi
#مهارتهای_انتخاب_همسر
🌺تو بیا مرا همان کن که باید باشم.
🍃دارم آماده میشوم برای گفتگو
با کسی که شاید بشود همسفر من
در سفری که باید به سوی تو داشته باشم.
🍃به من گفتهاند:
در این گفتگو
از آن چه هستی حرف بزن
از آن چه دوست داری باشی هم بگو
اما آن چه دوست داری باشی
خودِ موعودِ توست.
همسفر آیندۀ تو باید خودِ موجودِ تو را ببیند
از کجا معلوم که خودِ موجود تو برسد
به آن چه وعدهاش را میدهی؟
🍃آقا!
دلم گرفته از آن چه هستم.
خودِ موجودم
چقدر فاصله دارد با خود موعودم!
🍃من خودم از این خودِ موجودم فراریام
حالا چطور بنشینم و برای یک نفر دیگر
از این خود، بگویم
و انتظار هم داشته باشم که او مرا
به همسفری خویش در این دنیا بپذیرد؟...
****
🍃آقا!
مگر مرور زمان به امر تو نیست؟
مگر با اشارۀ ابرو
نمیتوانی زمان را نگه داری؟
یک شبه ره صد ساله طی کردن
مگر برای تو کاری دارد؟
و مگر قبول نداری هرچه بد باشم
خودِ موعودم را دوست دارم
و از خود موجودم فراریام؟
🍃من این گفتگو را کمی به تأخیر میاندازم
تو بیا مرا همان کن که باید باشم
خستهام از این چه هستم!
قول میدهم پشیمان نشوی آقا!
📚من می خواهم "تو" بشوم، راست می گویم!، ص۴۳.
مجموعه بهانه بودن (کتاب اول)
ضمیمۀ ادبیِ کتابِ اول از مجموعۀ «نیمۀ دیگرم»
#ضمیمه_ادبی
#بهانه_بودن
#نیمه_دیگرم
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
⬅️ متن ادبی بالا را به صورت کامل، در فایل پی دی اف زیر بخوانید.
👇👇👇👇👇👇👇
تو بیا مرا همان کن که باید باشم.pdf
509.6K
#متن_ادبی
📚مجموعه بهانه بودن، کتاب اول:
من می خواهم "تو" بشوم، راست می گویم!
(ضمیمۀ ادبیِ کتابِ اول از مجموعۀ «نیمۀ دیگرم»)
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
safhe 003-004.mp3
5.4M
#لالایی_خدا
#تلاوت صفحه ۳-۴
# سوره_بقره آیات ۶ - ۲۴
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹شب
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
002 mojezeye qoran(1).mp3
4.11M
#لالایی_خدا
#قصه ۰۰۲
#اسم_قصه: معجزه قرآن
#محسن_عباسی_ولدی
روزهای زوج، ساعت ۹ شب
🌹بچههای لالایی خدا!
کمک به سیلزدههای عزیز یادتون نره
@lalaiekhoda
🍃دستگیر ما
این روزها شهر و دیارمان، گرفتار سیلاب است.
سیلاب هم برای من در کنار همۀ درسهایی که داشت
درس انتظار را هم داد.
امشب نقاشی انتظار من
از درسی است که سیلاب به من داده.
مردی را دیدم که روی تخته سنگی
در میان سیلاب خودش را در چند قدمی مرگ میدید.
کاری از دست کسی ساخته نبود.
خروش سیلاب به قدری زیاد بود
که صدای غرّش موجهای مهیب آن
برای از ترس مردن یک مرد کافی بود.
نه راهی در پس خویش داشت و نه راهی در پیش رو.
ایستاده بود و به آسمان نگاه میکرد
او منتظر بود
هم نگاهش این را میگفت
و هم دست به آسمان دراز شدهاش.
کاش خروش سیلاب اجازه میداد زمزمۀ دعایش را بشنوم
ولی از اشک جاری بر گونهاش
که خروشش کم از خروش سیلاب نداشت
میشد فهمید که چه قدر منتظرانه دعا میکند.
این مرد را میان سیلاب نقاشی میکنم و با خودم میگویم
چرا سالهاست که خروش سیلاب فتنهها را نمیبینم
و صدای غرّش موج این سیلابها به گوشم نمیرسد؟
و مگر جز تو کسی هست که ما را
از میان این سیلابهای بیرحم فتنه نجات دهد
که این گونه آرام نشستهایم و از ته دل دعا نمیکنیم؟
سیلاب هم به من گفت: تو منتظر نیستی
ولی من میخواهم منتظر تو باشم
پس باید شبیه تو شوم.
زبان تو از آن زبانهایی است
که اگر عالمی فدای آن شود، باز هم کم است.
«قربان زبانت» برای تو یک تعارف نیست، یک حقیقت است
همه باید قربانی زبان تو شویم
زبانی که از آلودگی مبراست
و معطّر به مناجات با خدا و مزیّن به آیههای قرآن است.
تو زبانت را خرج هر حرفی نمیکنی
وقتی میخواهی با این زبان معجزه کنی
نام پدرانت را به زبان میآوری و نام مادرت را.
ما «فما احلی اسمائکم» را میخوانیم
ولی وقتی تو زبانت را به نام اهل بیت گویا میکنی
میفهمیم که شیرینی این اسمها یعنی چه؟
نامشان را میبری و لحظهای از مرامشان غافل نمیشوی
تو خودت را پاسدار مرام آنها میدانی
و میآیی که مرامشان را جانی دوباره ببخشی.
ما نامشان را میبریم؛ ولی کاری به مرامشان نداریم.
چه قدر بد! که سنگشان را به سینه میزنیم
ولی رسمشان را به باد فراموشی میسپاریم.
حکایت همراهی گفتار و کردار تو
ما را به ناهمگونی زبان و عملمان متهم میکند
ما مجرمیم آقا!
جرممان با نام شما آبرو کسب کردن و مرام شما را زیر پا گذاشتن است.
مجرمها نمیتوانند منتظر باشند.
مجرمها را باید دستگیر کرد.
قربان تو که اهل دستگیری از مجرمهایی
دست ما را بگیر و ما را منتظر خودت کن.
شبت بخیر دستگیر ما!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
دوستان و همراهان همیشگی! سلام🌹
🔹از اولین روزی که درسا شروع شد، تا امروز ١۵٨ تا درس رو تقدیم شما کردیم.
🔹ما چند وقت یه بار درسا رو متوقف میکنیم تا مروری به درسای قبل داشته باشیم و سیر مباحث فراموش نشه.
✅ این دفه استاد عباسی ولدی، خودشون قبول زحمت کردن و خلاصه این درسا رو نوشتن.
🔹اولین خلاصه رو که برای ٢۴ درس اول نوشته شده، امروز تقدیم شما میکنیم.
✔️ راستی حواستون باشه این درسا تا درس چهلم، تو قالب مجموعه "طعم شیرین خدا" و در چهار کتاب منتشر شده.
🔻برا سفارش کتابا و تحویل گرفتنشون درِ خونهتون، به شماره یا آیدی زیر پیام بدید👇
📞0910 585 63 11
@Aiene_fetrat
#️⃣ با جست و جوی هشتگ #درس میتونید به فایلهای پیدیافِ همه درسها دسترسی پیدا کنید.
🌐اینم آدرس کانال عاشق شو که آرشیو خلاصه درسها و پیدیافهاست👇
@asheqsho
خلاصۀ درس یکم تا بیست و چهارم.pdf
139.4K
#درس
#خلاصه درس اوّل تا بیست و چهارم
✅ جواب این سؤالا رو توی این فایل پی دی اف پیدا میکنید👇
⁉️چرا ما وعده های خدا رو جدی نمیگیریم؟
⁉️می دونید خشیت از خدا یعنی چی؟
⁉️میشه کاری کرد که انگیزه گناه نکردن وارد دلمون بشه؟
⁉️چه کار کنیم تا تحمل مصیبتا برامون آسون بشه؟
⁉️چطوری میشه خدا رو بزرگ دید؟
@abbasivaladi