کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه هفدهم صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆 کتابی #بسیار_جالب 👌 و بر اس
سلام
جلسه هفدهم#آن سوی مرگ
راباهم میشنویم.
مانعی بوده اند در این مسیر.
وای از آن روزی که آنان ولایت دارند ولی قدر آن را ندانسته و به بی راهه رفته اند زیرا مادامی که پشت سر ولی فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و درراه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولی عصر (عج) قرار بگیریم پیروز خواهیم بود چراکه نقطه قوت ما ولایت است.
عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی می کند و من می دانستم حمید عاشق شهادت است
اما من می نویسم تا هر آن کس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از اینکه یک جان بیشتر ندارم تا درراه ولی عصر (عج) و نایب برحقش امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم.
اگر در حال حاضر تعدادی از برادران در جبهه های سخت در حال جهادند دل خوش هستند که جبهه فرهنگی تداوم جبهه سخت است که توسط شما جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند.
@abbass_kardani
#خدایا
تنها ذڪری ڪه برای منِ بنده
تڪراری نشد...
الهـــــی و ربی من لی غیرڪــــــــــ....؟
خـــ❥ــدایا میدانم بد ڪرده ام
(انی ظلمت نفسی)
امـــــا بار خدایا!
ای رهنمای حق جویـــان
مابقی راه را تـــــو فانوسم باش.....
#حرفی_باخدا
🌺🌺🌺🌺
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─
پارت : ۳
* کلاس استاد فتحی هم ک تموم شد رفتم پیش مامان .
- مامان چیزی ک به استاد احمدیان نگفتی؟؟
- وااای ن هنوز یادم رفت ، خیلی سرم شلوغ بود ، الن ک دیدمش بهش میگم .
سریع گفتم :
- ن مامان نگی بهش ها باشه !!!
- واسه چی ؟
- نگفته انقد خوب شیرفهمم کرد ک دیگ بگی معلوم نیست چه بلایی سرم بیاره .
مامان با تعجب بهم نگاه میکرد و گفت :
-یعنی چی ؟؟ مگه چیگفته بهت !!
الن حوصله گفتن حرفای مفتشو ندارم بعدا میگم ،،، فقط مامان جون شما چیزی نگی بهش هااا !!
- خیلو خب باشه ، تو خونه باهم صحبت میکنیم .
بعد خدافظی از مامان سریع از ساختمون خارج شدم ، اما یادم اومد ک کتابمو جا گذاشتم تو کلاس ، به بچه ها گفتم چند دقیقه صبر کنن تا من برگردم . دوان دوان از پله ها بالا میرفتم ک در یک لحظه به کسی خوردم و تمام برگه هایی ک دستش بود پخش زمین شد . خودمم نزدیک بود بیافتم زمین ، با گفتن ؛ واااااایییی به طرفش نگاه کردم . و کسی نبود جز فرشته عذاب من ... اقای احمدیان ...
اااایییی خدااا ،،، چرا این از صحفه روزگار محو نمیشه !! چرا همش باید جلو چشم من باشهههه؟؟ چرا همه اتفاقا باید پیش این بیافته ؟؟
نفسمو کلافه دادم بیرون و با گفتن عذرمیخوام خواستم بشینم و برگه هاشو جمع کنم ، اونم انگار حرصش گرفته بود بخاطر ریختن وسایلش اما خیلی سرد و جدی گفت :
- لازم نیست ، خودم جمعشون میکنم ، بفرماید
منم از خدا خواسته بلند شدم و با گفتن ببخشید ارومی رفتم تو کلاس . مردک مغرور . بشین خودت دونه دونه جمشون کن . و از این اتفاق خندم گرفته بود ک تونستم حرصشو درارم و به زحمت بندازمش . حالا معلوم نیست چقد داره تو دلش فحشم میده .
کتابمو برداشتم و از کلاس خارج شدم . اما تو سالن هیچ اثری از احمدیان و برگه هاش نبود . سریع به سمت بچه ها رفتم و با هم به طرف خونه هامون حرکت کردیم .
به خونه ک رسیدم هنوز کسی نیومده بود ، لباسامو عوض کردم ، یه سری به غذا ها انداختم ، اونا هم جا افتاده بودن . مامان بابا هم ساعت ۲ میومدن . کم کم مانی و ماهانم اومدن . وقتی همه جمع شدن نهارو دور هم خوردیم . گر چه همش ذهنم درگیر اتفاقای امروز میگشت .
بعد جمع کردن سفره رفتم تو اتاق تا استراحت کنم . یک ساعت بعد مامان اومد تو اتاقمو و کنارم رو تخت نشست ...
-مانا !!! قضیه امروز چیه ؟؟ چرا همش تو خودتی و ناراحتی ؟؟ احمدیان چیزی گفته !!!
- اره ،،، مردکه احمق برا من خط و نشون میکشه
- چی گفته مگه ؟؟
همه جریانو امروز برا مامان توضیح دادم ، رو بهم گفت :
- خب انچنان حرف بدی نزده بنده خدا ک اینطور داری ناسزا میگیش .
- بدتر از این برخورد مامااان ؟؟ نمیبینی چطور بهم گفت !!!!
- راست گفته خب مامان جان . همیشه حرف حق تلخته . درسته زیاد من پشتت نبودم . اما همین ک هستم و خیلیا حساب میبرن ازت و کاریت ندارن خودش پارتی بازیه . ببین اون دانشجوهایی ک از شهرای دیگ میان . ن کسیو میشناسن ن کسی اونا رو . هیچ کسم هیچ جا پارتیشون نیست اگ روزی اتفاقی براشون افتاد یا کاریشون جایی گیر کرد . منظور استاد این بوده .
- ب من چه ... مگه من ضامن اونام؟؟
- نه نیستی ، دخترم مگه تو بچه ای ک داری اینطور رفتار میکنی . دختر ناز نازی مامان باباتی ک تا حالا کسی بهت نگفته بالا چشمت ابرو . الن بخاطر ی نصیحت استادت اینطور بهم ریختی . ولی عزیزم بهتره یکم منطقی فکر کنی و از نظرم استاد احمدیان بهترین حرفا رو برا فهموندنت زده .
- اره دیگ ، الن ادم بده من شدم و احمدیان فرشته ، باشه ، همینا رو شما نگفته بودی تاحالا ک الن به لطف استاد عزیزمون یاد گرفتی ....
- اااا مانااا !!! کمتر چرت و پرت بگو .
- چشم . ولی از فردا برام یه سرویس خوب میگیرید تا منو سر وقت برسونه و دیگ نخوام از این حرفا گوش بدم.
- باش دخترم . ولی همیشه ک نمیخواد اتفاقی بیافته ، حالا ی بار پیش اومده . ... یکمم به حرفای منو استادت فکر کن
کلافه و ناراحت صورتمو کردم طرف دیگ ای . مامان هم اروم دستشو زد به شونم و بلند شد از اتاقم رفت بیرون .
فردا هم با احمدیان کلاس داشتیم و امتحانم میخواست ازمون بگیره . نشستم و چند ساعتی امتحانو خوندم ک باز سوژه دستش ندم .
#ادامه_دارد
نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
زمینی بودند، اما زمین گیر نبودند
آسمانيان، دستهايمان به سمت آسمان بلند است.
رفاقت با شهدا دوطرفه است.
گام اول با تو و راه ناتمام با شهدا
روزتون شهدایی
@abbass_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍂🍃
🎬 #کلیپ استاد #رائفی_پور
💠 نماز رهایی بخش
🔺یه بار اینجوری #نماز ✨بخونید تپش قلب💗 میگیرید.
🌸الـلــهم عـجــل لــولیـڪ الــفـرج 🌸
👤 #استادرائفی_پور
@abbass_kardani🌹
🌸 سیره شهدا 🌸
#شکستن_نفس_مهر_تأیید_شهادت
🔰بعد از نماز ظهر بود. کل بچه های گردان دور هم جمع بودند. یکی از مسئولین لشکر آمد و گفت: رفقا، دستشویی اردوگاه خراب شده. چون این بار دیوارهای کنار دستشویی ریخته بود. امکان تخلیه با ماشین نبود. برای مرمت دیوار باید چاه تخلیه می شد. از طرفی هیچ دستشویی دیگری برای استفاده بچه ها نبود.
🔰هرکس چیزی می گفت: یکی می گفت: پیف پیف! چه کارهای از ما می خوان. دیگری می گفت: ما آمدیم بجنگیم، نه اینکه... خلاصه بساط شوخی و خنده بچه ها راه افتاده بود. رفتیم برای ناهار.
بعد هم مشغول استراحت شدیم.
🔰 با خودم گفتم: کسی که برای این کار داوطلب بشه کار بزرگی کرده. نفس خودش رو شکسته. چون خیلی ها حاضرند از جانشان بگذرند اما...
گفتم: تا بچه ها مشغول استراحت هستند بروم سمت دستشویی ها ببینم چه خبره! وقتی به آنجا رسیدم خیلی تعجب کردم.😳
🔰 عده ای از بچه های گردان ما مشغول کار شده بودند. از هیچ چیزی هم باکی نداشتند؛ نجاست بود و کثیفی. اما کار برای خدا این حرفها را ندارد.
🔰با تعجب به آنها نگاه کردم.😳 آنها ده نفر بودند. اول آنها #محمد_تورجی بود، بعد رحمان هاشمی و ... تا غروب مشغول کار بودند. بعد همگی به حمام رفتند.
🔰 دستشویی های اردوگاه همان روز راه افتاد. بعضی از بچه ها وقتی این ده نفر را دیدند شوخی می کردند. سر به سرشان می گذاشتند. اما آنها... آنها به دنبال رضایت خدا بودند. آنچه که برای آنها مهم بود انجام وظیفه بود. نمی دانم چرا، ولی من اسامی آنها را نوشتم و نگه داشتم. سه ماه بعد به آن اسامی نگاه کردم.
🔰 درست بعد از عملیات کربلای ده. نفر اول شهید، نفر دوم شهید، نفر سوم ... تا نفر آخر که محمد تورجی بود؛ به ترتیب یکی پس از دیگری! گویی این کار آنها و این شکستن نفس مهر
تاییدی بود برای شهادتشان. 💔
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
@abbass_kardani🌹
مداحی آنلاین - غم تو توی قلبم زده آقا شراره - سید رضا نریمانی.mp3
4.05M
🔳 #شهادت_امام_هادی(ع)
🌴غم تو توی قلبم زده آقا شراره
🌴حرمت مثل بقیع بغضمو در میاره
🎤 #سید_رضا_نریمانی
⏯ #شور
@abbass_kardani🌹
@dars_akhlaq (2).mp3
3.83M
🎙 کلیپ_صوتی
❤️ #مقام_معظم_رهبری
📝 ماه رجب، ماه استغفار و دعا🌸
@abbass_kardani🌹
💠 #شهیدمهندسحسنآقاسیزاده؛
🔹 فروردین ۱۳۳۸ در مشهد به دنیا آمد. دوران دبستان خود را در کوچه خواجه ربیع مشهد گذراند و سپس در رشته ریاضی وارد دبیرستان فردوسی شد.
🔹 به اصرار پدر و مادر سال ۵۶ عازم کانادا شد و در رشته راه و ساختمان به تحصیل پرداخت اما آنجا نیز دست از فعالیت بر نداشت و با جذب دانشجویان پیروی خط امام در تورنتو، آنها را سرپرستی میکرد.
🔹 سال ۶۰ با وجود اینکه دانشجوی عالی دانشگاه تورنتو با مدرک کارشناسیارشد رشته راه و ساختمان بود به کشور برگشت و وارد جهاد سازندگی شد و سپس به خدمت سپاه خاتمالانبیاء درآمد و سال ۶۱ عازم جبهه شد.
🔹 بیش از ۲۴۰۰ پروژه مهندسی جنگ از جمله خاکریز، پل، جاده، سکوی پرتاب موشک با مدیریت او در جنگ تحمیلی انجام شد.
🔹 وی سرانجام در ۲۸ مهرماه ۱۳۶۶ در سن ۲۸سالگی در عملیات کربلای ۱۰، در منطقة «ماووت» عراق به شهادت رسید.
🔹 پیکر وی پس از تشییع در سه شهر ارومیه، تهران و همزمان با شهادت امام رضا(ع) در مشهد، در حرم مطهر رضوی آرام گرفت.
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج🌤
@abbass_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 پیش بینی شهید #سردار_سلیمانی ، دو روز قبل از شهادتش☝️
@abbass_kardani🌹
♥️| بسم رب الشهدا |♥️
#روزهدارے
بعضے وقت ها چاے یا شڪلات تعارفش مےڪردم، مےگفت:
"میل ندارم."
یادم مےافتاد ڪه امروز دوشنبه است یا پنجشنبه.
اغلب این دو روز را روزه مےگرفت.
چشمهایش نافذ و پر نور بود. همه ے گردان مےدانستند #محسن اهل نماز و گریه هاے شبانه است.
#شهیدمحسنحججے🌹
#شادےروحشهداصلوات
@abbass_kardani
در آغوش قاتل!
پیشنهاد مذاکره با قاتل شهید سلیمانی از سوی ظریف بعید نبود؛ همچنان که رد آن از سوی ترامپ!
ماجرا پیچیده نیست؛ آقای روحانی گفت من غیر از مذاکره و شما بخوانید خواهش و تمنا از غرب چیزی بیشتر بلد نیستم! و ظریف به حرف او گوش میکند و نه میلیونهای ایرانی حاضر در تشییع حاج قاسم!
لیبرالها همان زمان جنگ هم پشت میز مذاکره بر سر خون شهدا مذاکره میکردند، حالا سر خون حاج قاسم!
جام زهر را به امام همانها نوشاندند و بعد پشت اسم خط امام پناه گرفتند!
اشتباه از سوی ظریف نیست، از ماست که بارها خودمان را فریب میدهیم که لیبرالهای وطنی اهل مقاومت هستند، حداقل با خون حاج قاسم بازی نمی کنند و یا حداقل تا چهلم صبر میکنند!
لیبرالها از عاشورا هم درس مذاکره میگیرند و ندای هیات من الذله را سانسور میکنند، همان طور که در تمام این سالها به منتقدان برچسب زدند و دهانشان را بستند!
لیبرالها داخلی و خارجی هم ندارد! اینجا دهان شبکه افق را می بندند، آنجا در اینستاگرام عکسها و صفحات را حذف میکنند!
تئوری سیاست خارجه لیبرالها نه عزت،حکمت و مصلحت است که سالهاست ذلت ملت، نکبت کشور و منفعت جیب را نصیبشان کرده است!
ظریف حتی سادهترین محاسبات سیاست خارجه را هم لحاظ نکرده است و فکر نکرده است چنین به پای قاتلین سلیمانی افتادن، چنین مضحکه شدن از سوی ترامپ را هم در پی خواهد داشت!
هر چند با چنین فضاحتی، وزیر خارجه و دولت لیبرال و غربگرای روحانی باید هم تکذیب کنند، ولی مجموعه گفتار و رفتار این سالها و این روزها حقیقتی تلخ و زهرآگین جز ذلت را برای ایران به ارمغان نیاورده است!
آنها که به آغوش خداوند پناه نیاورند و ان معی ربی را باور نکنند، در آغوش شیطان، ذلیل خواهند شد
🔹🔸تحلیل های کوتاه فرهنگی سیاسی"محمد حسینزاده"
@abbass_kardani
از ترس کرونا با مردم دست نمیدن ، باشه ، قبول
ولی کاش از ترس خدا هم :
👈 با نامحرم دست نمیدادند !
👈 به مال حرام دست نمی زدند !
👈 به بیت المال دست درازی نمی کردند !
👈 از کم کاری و کم فروشی دست می کشیدند !
👈 از یتیمان دستگیری میکردند !
👈 و ....
وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلند ؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستند ؟؟؟
#کرونا
@abbass_kardani
⭕️ متوکل دستور داد امام هادی را کاملا تحت نظر بگیرند و خانه شان را محاصره کنند و مانع دیدار شیعیان با ایشان شوند.
▫️این داستان امامی است که غیبتی نداشته اما در عین ظاهر بودن، در غیبت شیعیانش به شهات رسیده است.
▪️امروز نه متوکلی هست و نه خانه ای در محاصره
‼️پس چه کسی مانع است؟!
😭نکند با گناه و سرپیچی از دستورات خداوند و غفلت از امامی که زنده است و ناظر بر اعمالمان، اینگونه مورد خشم و غضب پروردگار قرار گرفته ایم با اتفاقات و بلایای این روزها؟!
🏴 شهادت #امام_هادی علیه السلام را به محضر امام زمان و شما عزیزان همراه تسلیت
میگوییم
جهت سلامتی امام زمان عج الله الفرجه الشریف 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای میکنیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🌺براسلامتی و ظهور امام 🌺
🌺زمان صلوات محمدی هدیه 🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 کنیم
🌺شبتون مهدوی انشاءالله 🌺
🌺 🌺 @abbass_kardani🌺🌺
#وعده_شبانگـاهے_عاشقـانِ_مهــدی✋
🌸نـذر سلامتی و فرج امام زمان ارواحنا فداه
هر شب #سه مرتبه سوره #توحید را قرائت میکنیم و ثوابش را به محضر #امام_عصر_ارواحنا_فداه هدیه میکنیم تا ظهور ایشان نزدیک و سلامتی ایشان پایدار باشد.
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💖
🦋🦋 @abbass_kardani 🦋🦋
★یه پسر مذهبی باید رو حجابو رفتار خانمش حساس باشه و با یه نگاه خانمشو متوجه کنه*
★ یه پسر مذهبی باید شبا که هییت میره دست خانمشو بگیره و با خودش ببره💕 *
★❤️ یه پسر مذهبی هر پنجشنبه باید بره قطعه 🌹شهدا با خانومش میون قبور قدم بزنه و شهدا رو نظاره کنه و دونه دونه شهدارو الگو قرار بده برا زندگیش*
★یه پسر مذهبی باید پشت خانومش واسته و نسل صالح تربیت کنن*
★ یه پسر مذهبی باید با احترامو ادب با پدر مادر خودشو همسرش رفتار کنه*
★یه پسر مذهبی باید برای ماه عسل خانومشو ببره کربلا*
★یه پسر مذهبی باید با خانومش قرار بذاره تو عروسی و زندگیشون زندگی مولا علی ع و مادر سادات و الگو قرار بدن*
★یه پسر مذهبی باید با هر نامحرمی جدی باشه ولی واسه خانومش مهربون ترین مرد دنیا ، مثل شهدا*
★ یه پسر مذهبی هیچوقت بجز خانومش به کس دیگه ای نگاه نمیکنه*
★ یه پسر مذهبی تو خیابون سرش همیشه پایینه و ذکر رو لباشه*:
★ یه پسر مذهبی نمازش همیشه اول وقته ، خانومشم صدا میکنه باهم نماز بخونن *
★یه پسر مذهبی سرش میره ولی مشهدش نمیره*.
★یه پسر مذهبی باید ولایتی دو آتیشه باشه*
★یه پسر مذهبی نباید لباس تنگو جذبو کوتاه بپوشه*
★یه پسر مذهبی باید انگشتر درنجف، عقیق، فیروزه، یه تسبیح مخصوص و شال عزا و چفیه مخصوص برای همیشه داشته باشه*
★یه پسر مذهبی باید مثل پیامبر همیشه عطر بزنه ولی بوی عطرش جلب توجه نکن
@abbass_kardani
به نظر این جانب در عموم جامعه خصوصاً بین نظامیان و پاسداران حریم ولایت هیچ چیز بالاتر از حسن خلق در رفتار نیست و در خاتمه از همه التماس دعا دارم.»
از زنان نفرین شده تاریخ نشدم
پرسیدم چرا راضی به رفتنش شدی...
در پاسخ حرفی زد که شوکه شدم از شنیدنش. گفت: سخت بود ندیدنش حتی برای لحظه ای، اما دوست نداشتم از زنان نفرین شده تاریخ باشم. چراکه اگر در زمان امام حسین (ع)، زنان مردان خود را به یاری امام می فرستادند بی شک چنین اتفاقی هولناک رخ نمی داد. حال من از خود و زندگی ام گذشتم تا اسلام را در حد وسع خودیاری کرده باشم.
عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی می کند و من می دانستم حمید عاشق شهادت است.
اگر بارها به عقب برگردم بازهم این مسیر را انتخاب خواهم کرد و به همسرم اجازه رفتن خواهم داد.
صبح شهادت یا شب مرگ
از منزل این شیر زن بیرون آمدم و با خود کلنجار رفتم که چه می شود که یک زوج چنین از خود و زندگی پر از عشقشان می گذرند و به هدفی بزرگ تر می رسند.
یاد شعری از اشعار شهید سیاهکالی افتادم که در آخر وصیت نامه نوشته بود و آن بیانگر همه حرف و دلیل رفتن بود:
همیشه یادتان را من به هنگام نظربازی
ز رخسار علی جویم و این است اوج طنازی
همیشه با لبت آرام می خندم و با چشمان تو مستم
قسم خوردم به جان تو که پای رهبرم هستم
همیشه خار بودم من به چشم دشمن ناپاک
خدا را شکر درراهت، به خون افتاده ام بر خاک
باشد که همچون این شهید دانشجوی قزوینی ادامه دهنده راه شهدا و اهل بیت بوده و در این راه شهید شویم وگرنه خواهیم مرد .
راهشان مستدام...
@abbass_kardani