#شهــادتـــــ🕊 ...
بالاترین درجهای است ڪہ
یک انسان میتواند به آن برسد
و با #خونش پیامی میدهد
به بازمانـدگان راهش ...
#التماس_دعای_شهـــــادت ❤️
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#طنز_جبهه2⃣ 💠 محاسن ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯽ 🔸ﺍﯾﺎﻡ ﺭﺟﺐ ﺍﻟﻤﺮﺟﺐ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﻋﺎﯼ « ﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﺭﺟﻮﻩ ﻟﮑﻞ ﺧﯿﺮ » ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍ
#طنــــــز_جبـــــــهه3⃣
💠 آآآی شربته ... 😂
💠🔅💠
🔸از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی لَه لَه میزدیم.
🔹دم مقر گردان چشممان افتاد به دیگ بزرگی که جلوی حسینیه گذاشته شده بود و یکی از بچهها با آب و تاب داشت
ملاقه را به دیگ میزد 😋
و میگفت 👇
آی شربته! آی شربته!... 😄😇
🔸بچهها به طرفش هجوم آوردند، وقتی بهش نزدیک شدیم دیدیم دارد
میگوید 👇
🌷🌼🌷
آی شهر بَده!... آی شهر بَده!!! 😂
معلوم شد آن قابلمه بزرگ فقط آب دارد و هر کس که خورده بود ته لیوانش را به سمتش میریخت. 😝
🔹یکی هم شوخی و جدی ملاقه را از دستش گرفت و دنبالش کرد 😉😄... ⭕️
✨
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹 @abbass_kardani✅
#کلام_شهید
خون خود را بر زمین میريزم تا شاید کسےبہ هوش بیاید تا مگر وجدانے بیدار شود، ولےافسوس کہ منافع مادی و حب حیات همہ را بہ زنجیر ڪشیده است.
#شهید_مصطفےچمران❤️🕊
🍃🌹🍃🌹
@abbass_kardani✅
🔴 #حاج_حسین_یکتا :
✍امروز وقتی شما در این فضا قرار می گیرید #شهدا شما را نگاه می کنند،
پس باید با #وضو باشید و ذکر « ما رمیت اذ رمیت» بخوانید.
✍شما الان بالای دکل #دیده_بانی قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، #وسط میدان هستید.!
این پوستر را نشر دهید
همه باید قدردان شهدا باشیم
#من_یک_سپاهی_ام
با هر عقیده،تفکر قدردان زحمات سپاه باشیم😔
┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄
«تا شهـ🌺ـدا با شهـ🌺یـد
هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم»
🌴تقدیم به ارواح پاک
وطیّب شهدای آسمانی🌴
ا
┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┄┄
4_5954235087976399795.mp3
3.67M
#کربلایی_امیر_عباسی🎤
🌸 #سرودزیبا(خیابون امام رضا مثل...)
🌸ویژه #ولادت_امام_رضا
@Abbass_Kardani
🌷کانال شهید عباس کردانی🌷
🌹زندگینامه #شهید_عباس_دانشگر🌹
«عباس دانشگر فرزند مؤمن، هجدهم ارديبهشت 1372 در شهرستان سمنان در خانوادهاي متدين به دنيا آمد.» كتاب زندگينامه شهيد دانشگر نثر و سبكي ساده و خطي دارد. زندگي شهيد را به سادگي بيان ميكند. روايتها و نقل قولها در خصوص عباس را از مقطع كودكياش آغاز ميكند و زير هر خاطرهاي نيز نام راوي آورده ميشود: «از همان دوران كودكي، مسير بندگي را در پيش گرفته و 9 ساله بود كه اعتكافهاي رجبياش را آغاز كرد» (پدر شهيد).
خاطرات، قدم به قدم ما را با زندگي يك شهيد آشنا ميسازند. از حسن خلق عباس در مدرسه و احترام به والدينش در خانه و... از آنجايي كه شهيد دانشگر در خانوادهاي مذهبي پرورش يافته بود، بسياري از خاطرات مربوط به او، با خاطره عبادتهايش عجين شده است: «عباس بعد از نماز در مسجد به تعقيبات مشغول ميشد. يكي از مستحباتي كه از هشت سالگي شروع كرده بود، بعد از هر نماز حدود 3 تا 5 دقيقه سر به سجده ميگذاشت.»
گردآورندگان كتاب براي هر بخش، تصويري از شهيد در نظر گرفتهاند كه به جذابيت كار اضافه ميكند. جاذبهاي در اين كتاب است كه عطرش را از وجود خود شهيد ميگيرد: «موقع رفتن به مدرسه در مقطع ابتدايي و راهنمايي سرش را ميشست، بعد جلوي آينه ميايستاد و موهايش را شانه ميكرد و به لباسش عطر ميزد.»
عباس دانشگر پنجم مهر 1390 وارد دانشگاه امام حسين(ع) شد و رخت رزمندگي به تن كرد. دوراني را شروع كرد كه او را تا شهادت بالا برد. «هميشه ميگفت نكند ما به اندازهاي كه حقوق دريافت ميكنيم به همان اندازه كار نكنيم؟ همين كه در سپاه خدمت ميكنيم و توفيق خدمت در اين نهاد انقلابي را داريم بايد خدا را شاكر باشيم و حقوق و مزايا كمترين چيز براي ماست.»
حضور شهيد دانشگر در جبهه سوريه از جذابترين بخشهاي كتاب است. او كه 23 بهمن 1394 دختر عمويش را به همسري برگزيده بود، كمتر از سه ماه بعد در اول ارديبهشت سال 1395 عازم سوريه شد: «پشت بيسيم شنيديم كه يكي از نيروهاي جبهه النصره پارچهاي به دست گرفته و روي خط خودنمايي ميكند. عباس، قناسه (دراگانوف) درخواست كرد. با قناسه او را زد و به درك واصل كرد.»
خاطرات مقطع سوريه يكي بعد از ديگري تا شهادت عباس آورده ميشوند. شهيد دانشگر كمي قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامه ميكند؛ مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناك از كيفيت نمازش كم نميكند. كسي نميداند در اين نماز ميان عباس و خدا چه ميگذرد. او چند ساعت بعد به شهادت ميرسد: «عباس ساعت سه و نيم بعد از ظهر پنجشنبه 95/3/20 به شهادت رسيد ولي ما در مقر بوديم، نميدانستيم كه عباس شهيد شده يا نه، فقط ميدانستيم كه عباس براي جلوگيري از پيشروي دشمن به جلو رفته، موقع غروب خورشيد بود كه همه نگران بوديم و ميگفتيم عباس الان مياد، سياهي شب فرارسيد، همه بيقرار بوديم. گاهي از مقر بيرون ميآمديم، چشمانتظار عباس بوديم، از سر شب تا صبح هر صدايي كه ميآمد همه بيرون ميپريديم كه عباس اومد... عباس اومد... صبح فرارسيد، نيروهايي براي تفحص جلو رفتند، پيكر مطهرش را به عقب آوردند. ديديم خون صورت عباس را خضاب كرده و سرخياش سرزمين حلب را رنگين كرده است.»
عباس تازهداماد بود. رفقاي عباس در سوريه همقسم شده بودند كه از او مراقبت كنند و او را سالم به ايران برگردانند. بعد از شهادتش گفتيم خدا براي او نقشه كشيده بود. عباس درس عاشقي را چشيده بود و بايد ميرفت
🌹نحوه به شهادت رسیدن عباس دانشگر عزیز از زبان سردار اباذری🌹
"عباس بین در و دیوار سوخت"
وقتی که اباذری هم کم آورد...
تقصیر نداشت ،عباس پنج سال، همیشه کنارش بود...
اباذری راز را فاش کرد، راز شهادت عباس را...
آخر میگویند تنها اباذری جسم پاره پاره عباس را دید.
اباذری ميگفت بچه ها رو قبل رفتن جمع كردم تو اتاقم گفتم ١٠نفريد مطمئن باشيد كه ٢تا٣نفرتون يا شهيد ميشن يا مجروح...
گذشت... گفت از اين جمع همشون هم قسم شده بودن كه عباس رو عمليات ها نبرن و كلا مواظبش باشن
اين آخرين بار هم خطي كه اينا بودن كلا ٨ يا ٩ نَفَر از بچه هاي دانشگاه امام حسین بودن كه عباس خبر دار ميشه بچه ها وضعيتشون خوب نيست.
عباس و يه نَفَر دیگه با ماشين ميرن جلو، يه جايي کنار دیوار پارك ميكنه.
وقتی خواستن بيان پايين، با موشك ضد تانك ماشین رو میزنن، تا پياده بشه "بين در و ديوار" نارنجک منفجر میشه و ميسوزه.
حاجي گريه ميكرد ،شونه هاش میلرزید...حاجی گفت من جنازشو ديدم
نه پهلو مونده بود...نه صورت... نه چشم...عباس خوش سیما بود،... سیمای قشنگشم گذاشت و رفت ..
آره حقش بود مثل زهرا (س) شهید بشه ،تو آتیش ،بین در و دیوار با پهلو و صورت زخمی
حاجی براش اسم گذاشت
''عباس،جوان مومن انقلابی''
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#طنــــــز_جبـــــــهه3⃣ 💠 آآآی شربته ... 😂 💠🔅💠 🔸از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی
#طنــــــز_جبهه4⃣
🌷💠🌸💠🌷
💠بند پوتین
🔸به شوخ طبعی شهره بود …!!
یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد :
« کی می خواد #پوتینشو واکس بزنه !»
🔹همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم .😜
🔸خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود.
بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه .
🌷☘🌷☘
🔹یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود وشاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت :
« من»
🔸ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت :
« پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»😂
🔹بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!😁
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
#شهیــد بیدارت میڪند
#شهیـد دستت را میگیرد
#شهید بلندت میڪند
#شهید شهیـ❤️ـدت مےڪند اگرڪه بخواهی😍
فرقی نمیکند
" فڪه " و " اروند" یا " دمشق " و "حلب" یا " صعده "و " صنعا 🌷🌷
@Abbass_Kardani
🌷کانال شهید عباس کردانی🌷
🔸 شهـدا چہ مےگویند؟
آنها میگوینـــد
ما در زمانهے خود
مَـردانہ رفتیــم،
حالا نوبت شماست..!!
مبـادا با حرفتـان
یا قدمتـان
ڪارے ڪنید کہ
زحمت ما هـدر برود ..
#شهداراباذکرصلواتییادکنید
@Abbass_Kardani
🌷کانال شهید عباس کردانی🌷