ســـــلام خدمت اعضای محترم
مــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇
شــــــــهید احمد فرزاد هستند
سردار_رشید_اسلام
امیر_شهيد
احمد_فرزاد
اولین شهید نجف آباد در دفاع مقدس
فرزند : حیدر
#طلوع :
🗓 1329/11/12 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : ارتشی
#عروج :
🗓 1359/06/31 🗓
مسئولیت : فرمانده گردان زرهی لشکر 92 اهواز
محل #شهادت : سوسنگرد
نام عملیات : درگیری های روزهای اولیه جنگ
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
شادی روح امام و همه ی شهدای
عزیز خاصه مهمان امشب مون
14دسته گل صلوات هدیه کنیم
خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا
کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو
اللهم عــــــــجل لولیک الفرج
الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم
2.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مگر می شود کسی #شهید را دوست نداشته باشد⁉️
#زندگی_با_شهدا🕊
شهدا
عشق
حاج_قاسم
┏━━━ 🍃🌷🍃 ━━━┓
@abbass_kardani
┗━━━ 🌷🍃🌷 ━━━┛
شهیدمدافع حرم عباس کردانی 👆👆
فرزندانه
فرزندان_شهید
دخترهای_شهید_مدافع_حرم
سیدمصطفی_صادقی
اين عكس متعلق به كربلايی سيد مصطفی صادقی است كه يك بيت شعر هم با دست خطش باقی مانده است:
"نرخ رفتن به سوريه چند است؟
قدر دل كندن از دو فرزند است"
آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و #مصطفی ساعت ۴ صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش میگذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که میزدیم گفتم: "مصطفی جان! مواظب خودت باش خیلی دلم برایت تنگ شده"
گفت: "مادر! من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام میشود"
باور کنید الان هم با اینکه پسرم #شهید شده اما دل من آرام است چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س)، میدانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده...
مصطفی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ به منطقه مقاومت سوريه اعزام و در تاريخ ۱۳۹۶/۳/۱۶ مصادف با يازدهم ماه مبارك رمضان در وقت افطار در حماء به دست تكفيری های جنايتكار به درجه رفيع شهادت نائل آمد...
شادی روحش
#صلوات
تصویری از ؛
جوانی سردار #شهید محمّد باقری در کنار برادرش #شهید حسن باقری
🥀.۰
#شهادتتونمبارک😔💔
اَللّٰٰھُــمَ صَّــلْ علٰـےمُحَمَّــدِﷺ وَ
آلِ مُحَمَّـدﷺ وَ؏َجْل فَرَجَهُم🌹
#شهيد_والامقام
#غلامحسین_صالحی
فرزند : عبدالرضا
#طلوع :
🗓 1354/09/30 🗓
محل تولد : نجف آباد _ کهریزسنگ
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : کارگر
#عروج :
🗓 1374/03/26 🗓
مسئولیت : سرباز
محل #شهادت : تهران
عملیات : ماموریت و حوادث
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#آسمانی_شدنت_مبارک
#شهيد_والامقام
#فتح_اله_نجفی_پور
فرزند : جعفر
#طلوع :
🗓 1317/01/18 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : متاهل
شغل : آزاد
##عروج :
🗓 1361/03/26 🗓
مسئولیت : بسیجی
محل #شهادت : نجف آباد
عملیات : ماموریت و حوادث
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
#آسمانی_شدنت_مبارک
#شهيد_والامقام
#عزیزاله_کاظمی
فرزند : عبداله
#طلوع :
🗓 1346/07/26 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : کارگر
#غروب :
🗓 1367/04/16 🗓
مسئولیت : جهادگر
محل #شهادت : شلمچه
عملیات : درگیری در منطقه
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_نجف_آباد
آخرین نگرانی
#شهید_میثم_معظمی
از #شهدای جنگ ۱۲ روزه با کافران صهیونیست و آمریکا
دستخط #شهید_میثم_معظمی لحظاتی قبل #شهادت
وقتی برادر ایشان در بیمارستان متوجه میشود آقا #میثم بیتاب است و گویا مطلبی میخواهد بگوید، نمیتواند از صدای بیرمق برادر، مطلب را متوجه شود، خودکار را دست آقا #میثم میدهد...
ابتدا نتوانست چیز واضحی بنویسد و در ادامه با تلاش فراوان، نگرانی خود را پرسید:
#آقا_زنده_است؟
برادر که متوجه نگرانی آقا #میثم میشود و میفهمد ایشان نگران جان #آقاست، به او اطلاع میدهد که #حضرت_آقا در سلامت هستند و آقا #میثم بعد از لحظاتی #شهید میشود.
راوی :
#برادر_شهید
🔰کنار مزار حاج منصور نشسته بودم. جوانی آمد. سنگ حاجی را تمیز شست. بعد دو زانو کنارش نشست و شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد. گفتم: حاجی را می شناسی؟
گفت بیماری رماتیسم داشتم، درمان ها نتیجه نداده و فقط با مُسکن دردم را کنترل می کردند. یک روز نا امید به گلزار شهدا آمد. چشمم به تصویر این شهید افتاد، من را گرفت. همین جا نشستم. تا سه روز همین جا بودم و می خوابیدم. شب سوم، خواب حاج منصور را دیدم. گفت: جوان پاشو برو خونه ات، شما به حق پنج تن شفا پیدا کردی!
از خواب بیدار شدم، دیگر از درد خبری نبود. آزمایش دادم، دیگر اثری از بیماری ام نبود.
حالا هر روز می آیم، به حاج منصور سلامی می کنم و می روم!
#شهید حاج منصور خادم صادق
#شهدای_فارس
🕊✨
#ارزش_ضد_انقلاب...!
🌷بلندیهای «سرا» (از پايگاهای اصلی ضد انقلاب بود كه در حد فاصل شهرهای سقز- بوكان قرار دارد.) دست ضد انقلاب بود، از آنجا ديد خوبی روی ما داشتند. آتش سنگينی طرفمان میریختند، طوری كه سرت را نمیتوانستی بالا بگيری. همه خوابيده بودن روی زمين. برای اينكه نيروها را تحت كنترل داشته باشم به حالت نيمخيز بودم، ناگهان از پشت، دست سنگينی را بر شانهام احساس كردم؛ برگشتم ديدم محمود است. جلوی آن همه تير و گلوله، صاف ايستاده بود!!
🌷آمدم بگويم سرت را خم كن، ديدم دارد بدجوری نگاهم میكند. گفت: داوودی اين چه وضعيه؟ خجالت بكش. چشمانش از خشم میدرخشيد. با صدايی كه به فرياد میماند، گفت: فكر نكردی اگه سرت رو پايين بياری، نيروهات منطقه را خالی میكنن؟ بعد هم، بدون توجه به آن همه تير و گلوله كه به طرفش میآمد، به سمت جلو حركت كرد. عمليات تمام شده بود كه ديدمش، دستی به شانهام زد و گفت: ضد انقلاب ارزش اين رو نداره که جلويش سرتو خم كنی...!!
🌹خاطره ای به یاد فرمانده #شهید محمود کاوه
#راوی:رزمنده دلاور علیمحمود داوودی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج