#خاطرات_شهدا 🌷
🔰همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن📖 رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای #آخرین_بار او را از زیر قرآن رد کنم.
🔰وقتی #تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد #حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم📖 را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم.
🔰گفتم که این قرآن را روی صورت #مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه⏰ نشده بود که #دهان و چشم😌 مصطفی بسته شد.
🔰همانجا گفتم: «میخواستی در #آخرین لحظه،♨️ "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که #شهدا_زنده_هستند؟
🔰همه اینها را میدانم. #من_با_تو زندگی میکنم مصطفی😍».
راوی:همسر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
سیب🍎سرخی سر نیزه است
دعاکن من نیز
این چنین کال نمانم
به #شهادت برسمـ🕊
💢سید ابراهیم(مصطفی صدرزاده) میگفت:
دفعه اول که به #سوریه اعزام شدم در عملیات تدمر خمپاره💥 درست خورد کنار من ولی من چیزیم نشد❌....
گفتم شاید #مشکل مالی دارم و خدا نخواسته شهید بشم😔...
آمدم #ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم.
💢دفعه دوم که رفتم سوریه باز خمپاره خورد #کنار من و چیزیم نشد🙁...
گفتم شاید وابستگی💞 به خانواده و بچه هاست که نمیذاره #شهید شم.
اومدم ایران و از بچه ها دل بریدم💕
💢و برای #بارسوم که به سوریه اعزام شدم در عملیاتی ترکش خوردم⚡️ و مجروح شدم ولی شهید نشدم⭕️.
من کجا و #باشهیدان زندگی
من کجا و قصه ی رزمندگی😔
من کجا و دیدن وجه خدا⁉️
💢به ایران🇮🇷 آمدم نزد #عارفی رفتم و از او مشکلم رو پرسیدم,ایشان گفتند:من کان الله کان الله له,تو #برای_خدا به جبهه نمیروی⛔️ برای #شهادت میروی
نیتت را درست کن خدا قبولت میکند.👌
💢پدرش میگفت:ایندفعه آخر که #مصطفی(سیدابراهیم) عجیب بال و پر در آورده بود🕊 و دیگر #زمینی نبود🚫..
💢رفت و به آرزویش رسید...
شهید مصطفی صدرزاده در #شب_عاشورای 1394 در دفاع از حرم عمه سادات شهید شد🌷
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
🔹لحظهاي كه #اميرحافظ به دنيا آمد و من صداي🎵 گريهاش را شنيدم، فقط #مصطفي را از اعماق وجودم❤️ صدا ميزدم
🔸و واقعا احساس ميكردم مصطفي مثل #هميشه دستانش در دستان من💞 است و #آرامم ميكند😌 نبودن مصطفي در آن شرايط، #سخت بود اما تلخ نبود❌
🔹شايد فكركنيد اغراق ميكنم اما من #حضور_مصطفي را احساس ميكنم💖 جاي مصطفي #هيچ_وقت خالي نيست🚫 چون مصطفي (همانطور كه خودش برايم نوشته)📝 #هميشه پيش من و پسرم است. من واقعاً هنوز در كنار مصطفي دارم زندگي ميكنم😍
#شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی
#شهید_مدافع_حرم
https://eitaa.com/abbass_kardani/12202
💢اگر #نماز_شب نخوانیم
👈ورشکست میشویم
🔹وسط شب که #مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، همسرش طاقت نمیآورد، میگفت: بس است دیگر، استراحت کن خسته شدی. و مصطفی جواب میداد:
🔸تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره #ورشکست میشود، باید سود دربیاورد که زندگیش بگذرد👌 ما اگر قرار باشد #نماز_شب نخوانیم❌ ورشکست میشویم
🔹اما همسرش که خیلی #شبها از گریههای مصطفی😭 بیدار میشد کوتاه نمیآمد، میگفت: اگر اینها که این قدر از شما میترسند بفهمند این طور گریه میکنید، مگر شما چه معصیت دارید⁉️ چه #گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است.
🔸آن وقت گریه مصطفی هق هق میشد😭 میگفت: آیا به خاطر این #توفیق که خدا داده او را شکر نکنم❓
#شهید_مصطفی_چمران🌷
🌷🌷یادشهداکمترازشهادت نیست 🌷🌷
🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
،🔴 همسر #شهید_چمران:
💠 یک هفته بود مادرم در بیمارستان #بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که #مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و #بوسید، میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش #خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر میکنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو میکنید.»
گفت: «دستی که به مادرش #خدمت میکند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.
📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت
🌷🌷یادشهداکمترازشهادت نیست 🌷🌷
🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
خاطره ایی از مادر #شهید صدر زاده
#مصطفی باوجود مشغله ای که داشت، اگر فرصتی دست می داد ،از کمک کردن در کارهای خونه، دریغ نمی کرد👌
یه روز که منزل پدربزرگ بود بعد از ناهار مشغول شستن ظرفها میشه عمهی مصطفی اصرار میکنه بیا کنار ، خودم ظرفها رو می شورم🍽
مصطفی با لحن طنز همیشگی میگه
عمه بعدا #روایت_فتح اومد ، بگو ظرف هم می شست😊
#شهادت_تاسوعای۹۴
#من_ماسک_میزنم
@abbass_kardani
شهداء
ماه_مبارک_رمضان
شهید_مدافع_حرم
مصطفے_صدرزاده
ماه رمضان سال ۷۷ #مصطفے هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براےسحرےبلند شدیم اما #مصطفے را بیدار نڪردم .
خودش موقع اذان بیدار شد ، وقتي دید اذان مے گویند .
بغض ڪرد و با ناراحتے گفت : « چرا منو بیدار نڪردید؟ »
دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: « عزیزم شما هنوز به سن تڪلیف نرسیدے »
اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت :
« از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره ، آشغال ها رو بذاره دم در ، من بچہ ام و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم »
ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے #روزه گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام #ماه_رمضان براےسحر بیدارش ڪنم .
یادشهداکمترازشهادت نیست
✨﷽✨
🌼همسر شهید چمران:
✍ یک هفته بود مادرم در بیمارستان #بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که #مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و #بوسید، میبوسید و همانطور با گریه از من تشکر میکرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش #خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر میکنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو میکنید.»
گفت: «دستی که به مادرش #خدمت میکند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.
📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆