eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
20.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔰همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن📖 رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای او را از زیر قرآن رد کنم. 🔰وقتی امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد را روی مصطفی انداختند، قرآنم📖 را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. 🔰گفتم که این قرآن را روی صورت بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه⏰ نشده بود که و چشم😌 مصطفی بسته شد. 🔰همانجا گفتم: «می‌خواستی در لحظه،♨️ "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که ؟ 🔰همه اینها را می‌دانم. زندگی می‌کنم مصطفی😍». راوی:همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
از حرم #امام_رضا(ع) آمدیم بیرون. نیمه شب بود؛ زمستان❄️. هوا عجیب سرد بود. پیرمرد میرفت سمت #حرم. - سلام حاجی! جوابمان را داد. از زور سرما خودش را مچاله کرده😖 بود. آب توی چشمهایش جمع شده بود. #مصطفی شال گردنش را باز کرد، انداخت دور گردن پیرمرد. - حاج آقا! التماس دعا. #شهید_مصطفی_احمدی_روشن 🌹🍃🌹🍃
سیب🍎سرخی سر نیزه است دعاکن من نیز این چنین کال نمانم به برسمـ🕊 💢سید ابراهیم(مصطفی صدرزاده) میگفت: دفعه اول که به اعزام شدم در عملیات تدمر خمپاره💥 درست خورد کنار من ولی من چیزیم نشد❌.... گفتم شاید مالی دارم و خدا نخواسته شهید بشم😔... آمدم و مباحث مالی خودم را حل کردم. 💢دفعه دوم که رفتم سوریه باز خمپاره خورد من و چیزیم نشد🙁... گفتم شاید وابستگی💞 به خانواده و بچه هاست که نمیذاره شم. اومدم ایران و از بچه ها دل بریدم💕 💢و برای که به سوریه اعزام شدم در عملیاتی ترکش خوردم⚡️ و مجروح شدم ولی شهید نشدم⭕️. من کجا و زندگی من کجا و قصه ی رزمندگی😔 من کجا و دیدن وجه خدا⁉️ 💢به ایران🇮🇷 آمدم نزد رفتم و از او مشکلم رو پرسیدم,ایشان گفتند:من کان الله کان الله له,تو به جبهه نمیروی⛔️ برای میروی نیتت را درست کن خدا قبولت میکند.👌 💢پدرش میگفت:ایندفعه آخر که (سیدابراهیم) عجیب بال و پر در آورده بود🕊 و دیگر نبود🚫.. 💢رفت و به آرزویش رسید... شهید مصطفی صدرزاده در 1394 در دفاع از حرم عمه سادات شهید شد🌷 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
🔹لحظه‌اي كه به دنيا آمد و من صداي🎵 گريه‌اش را شنيدم، فقط را از اعماق وجودم❤️ صدا مي‌زدم 🔸و واقعا احساس مي‌كردم مصطفي مثل دستانش در دستان من💞 است و مي‌كند😌 نبودن مصطفي در آن شرايط، بود اما تلخ نبود❌ 🔹شايد فكركنيد اغراق مي‌كنم اما من را احساس مي‌كنم💖 جاي مصطفي خالي نيست🚫 چون مصطفي (همانطور كه خودش برايم نوشته)📝 پيش من و پسرم است. من واقعاً هنوز در كنار مصطفي دارم زندگي مي‌كنم😍 https://eitaa.com/abbass_kardani/12202
#مصطفے مےگفت : تاجـر اگر سرمایہ اش را خرج ڪند ورشڪـست مےشود ، باید سـود در بیاورد ڪہ زندگے‌اش بگذرد ... ما اگر قـرار باشد #نماز شب نخوانیم ورشڪست مےشویم ... راوے : همسر شهید چمران 🌺🌺🌺@abbass_kardani🌺🌺🌺
💢اگر #نماز_شب نخوانیم 👈ورشکست می‌شویم 🔹وسط شب که #مصطفی برای نماز شب بیدار می‌شد، همسرش طاقت نمی‌آورد، می‌گفت: بس است دیگر، استراحت کن خسته شدی. و مصطفی جواب می‌داد: 🔸تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره #ورشکست می‌شود، باید سود دربیاورد که زندگیش بگذرد👌 ما اگر قرار باشد #نماز_شب نخوانیم❌ ورشکست می‌شویم 🔹اما همسرش که خیلی #شب‌ها از گریه‌های مصطفی😭 بیدار می‌شد کوتاه نمی‌آمد، می‌گفت: اگر اینها که این قدر از شما می‌ترسند بفهمند این طور گریه می‌کنید، مگر شما چه معصیت دارید⁉️ چه #گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است. 🔸آن وقت گریه مصطفی هق هق می‌شد😭 می‌گفت: آیا به خاطر این #توفیق که خدا داده او را شکر نکنم❓ #شهید_مصطفی_چمران🌷 🌷🌷یادشهداکمترازشهادت نیست 🌷🌷 🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
،🔴 همسر #شهید_چمران: 💠 یک هفته بود مادرم در بیمارستان #بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که #مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و #بوسید، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش #خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو می‌کنید.» گفت: «دستی که به مادرش #خدمت می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم. 📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت 🌷🌷یادشهداکمترازشهادت نیست 🌷🌷 🌷💥🌷 @abbass_kardani 🌷💥🌷
خاطره ایی از مادر صدر زاده باوجود مشغله ای که داشت، اگر فرصتی دست می داد ،از کمک کردن در کارهای خونه، دریغ نمی کرد👌 یه روز که منزل پدربزرگ بود بعد از ناهار مشغول شستن ظرفها میشه عمه‌ی مصطفی اصرار میکنه بیا کنار ، خودم ظرفها رو می شورم🍽 مصطفی با لحن طنز همیشگی  میگه  عمه بعدا اومد ، بگو ظرف هم می شست😊 ۹۴ @abbass_kardani
شهداء ماه_مبارک_رمضان شهید_مدافع_حرم مصطفے_صدرزاده ماه رمضان سال ۷۷ هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براےسحرےبلند شدیم اما را بیدار نڪردم . خودش موقع اذان بیدار شد ، وقتي دید اذان مے گویند . بغض ڪرد و با ناراحتے گفت : « چرا منو بیدار نڪردید؟ » دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: « عزیزم شما هنوز به سن تڪلیف نرسیدے » ‌اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت : « از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره ، آشغال ها رو بذاره دم در ، من بچہ ام و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم » ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام براےسحر بیدارش ڪنم . یادشهداکمترازشهادت نیست
✨﷽✨ 🌼همسر شهید چمران: ✍ یک هفته بود مادرم در بیمارستان بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها» و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و ، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها رو می‌کنید.» گفت: «دستی که به مادرش می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم. 📙کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت 🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆