🔷لب لباب قبض و بسط (۲۸) | بخش پایانی
✍آرش نراقی
🔹فصل دوم: نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت
🔻تز ششم: سیلان معارف بشری
🔹معارف بشری غیر دینی(از جمله شریعت) در سیلان است، و اگر در گوشهای از دریای موّاج معارف بشری تموج و تحوّلی بدیع رخ دهد، گوشههای دیگر را آسوده نخواهد نهاد، و در درک پارههای دیگر و یا در اثبات و تأیید و ابطال آنها کارگر خواهد افتاد. این معنا که همهی دانستههای ما با رشتههایی خفی و نامریی به هم پیوستهاند و انحای روابط منطقی و معرفت شناختی و تصوّری و تصدیقی میانشان برقرار است، از دقایق اکتشافات معرفتشناسی جدید است.
5⃣2⃣ این مدعا خود مشتمل بر دو مدعای مستقل است:
1-25. سیلان فهم یا امکان تحوّل فهم ما از همه چیز
2-25. ترابط فهمها و انعکاسشان در یکدیگر
1-26.«تحّول و تکامل فهم ما از همه چیز» شامل خود این مدعا نیز میگردد. یعنی همین مدعا را نیز میتوان خامتر یا پختهتر فهمید. لذا این سخن با خودش تضادی ندارد. فهم آدمیان حتّی از بدیهیترین بدیهیات یعنی «اصل امتناع تناقض» نیز کمال و نقصان مییابد. آدمیان بی آنکه در صدق آن اصل شبههای کنند، در فهم معنایش از مراتب متفاوت سادگی و پیچیدگی گذشتهاند و کشف پارادوکسهای گوناگون منطقی و گشودن گرههای آنها، عالمان را در درک عمیقتر مفاد و مضمون تناقض یاری رسانده است، توسعهی معلومات بشری، صرفاً توسعهای کمی نبوده است، و تنها حجم و شمارهی اندوختهها فزونی نگرفته است، بلکه در کنار گسترش کمّی، تحول و توسعهی جوهری هم یافته است، و علم آدمیان به جهان، نه فقط بیشتر که بهتر هم شده است؛ و در موارد بسیار، آن علم بیشتر مقدمه و مسبب علم بهتر بوده است.
2-26. تحّول فهم ما از همه چیز، یا «امکان» این تحّول با نسبی بودن حقیقت تفاوت اساسی دارد. نسبیت حقیقت بدان معناست که هر فهمیدر هر مرتبه ای نسبت به هر کسی حقیقت است. یعنی هر که هر چه گفت، درست است، و صحیح و غلط مطلق وجود ندارد. امّا در اینجا سخن این است که هر معرفت مجموعه ای از آرای صحیح و سقیم است. یعنی در اینجا صدق و کذب مقبولاند. اساساً سخن در حق و باطل بودن یک رأی، سخنی متعلق به معرفت درجهی اوّل است، و معرفت شناس در این خصوص موضعی اتخاذ نمیکند.
🔹بنابراین ادعای تحّول و تکامل فهم آدمیاز همه چیز، فهمها را متوجه درک بهتر حقیقت و کشف روشنتر واقعیت میداند. اصل تحّول بدان معنا نیست که همهی ادراکات صائب و محقاند، بلکه بدان معناست که در امر واحد میتوان از روزنههای گوناگون نگریست و از آن درکهای متفاوت و متکامل داشت. و این فهمهای طولی یکدیگر را کامل میکنند، بی آنکه لزوماً در نفی هم بکوشند. یک انسان، یک قطعه سنگ، یک الکترون، یا یک آیه، یا یک حکم فقهی را میتوان بهتر و بهتر شناخت. و این درکها هریک، به امر واحد تعلق میگیرند، نه به امور کثیره و بیگانه و پراکنده. آدمیان که هستی را رفته رفته بهتر فهم کردهاند، این فهم بهتر را همیشه از ویران کردناندیشههای پیشین به دست نیاوردهاند، بلکه در موارد بسیاری بر آنها افزودهاند و بنا کردهاند.
🔹از تغییر معرفت، نباید همیشه رفتن از صدق به کذب یا کذب به صدق را فهمید. آنچه بیشتر رخ میدهد، تحوّل و تکامل درک است. و این تحوّل درک، محصول سفر عالم است از سطح به عمق. عالمان، مسافران وادی معرفتاند، نه آینههایی بی حس و بی حرکت که یکبار و برای همیشه از ماهیات عکس برداری کنند، و از آن پس دلخوش و آسوده و راکد بنشینند، و با ماهیات صید شده نرد عشق ببازند.
🔹باری غرض وصول به حقیقت است. امّا حقیقت دیریاب و توبرتوست.
[ادامه 👇]
#پرونده_نخست
#قبض_و_بسط_تئوریک_شریعت
#لب_لباب
#فصل_دوم_نظریه
#تز_ششم
#دکتر_سروش
@abdolkarimsoroush
[ادامه 👆]
3-26. همچنین جستجوی حقیقت و تلاش برای کسب فهمهای عمیقتر و متکاملتر به معنی «شکاکیت» نیست. مقتضای تکامل معرفت آن است که آدمیدر تکمیل و تعمیق درک خود بکوشد، و معرفت را به سان دریایی موّاج بنگرد که هر دم از درون، گوهرهای تازه بیرون میآورد، و باطن خود را بیشتر مینمایاند. آدمیان از امور ثابت نیز میتوانند درکهای متحوّل داشته باشند. و این تحوّل با شکاکیت و نفی حقیقت یا نفی امکان حصول حقیقت متفاوت است.
🔹از سوی دیگر به فرض که کسی در فلسفه و علم تجربی شکاک باشد، و این شکاکیت در فهمش از وحی نیز سرایت کند، این خود دلیل تازه ای است بر مدعای این مقال که معلومات غیر دینی در فهم دینی اثر مینهند و معرفت شاسی آدمی، معرفت دینی او را هم بی نصیب نمیگذارد و آن که شکاک نیست، لاجرم فهم ثابت دینی خود را با فهم ثابت خود در جاهای دیگر هماهنگ میکند، و در هر حال این دو مخزن، تا همسطح نشوند از تبادل با یکدیگر نمیایستند.
🔹ثبات معرفت دینی مستند به ثبات و یا تغییر معارف بیرونی است:
4-26. البته به فرض آنکه جمیع مبادی طبیعت شناسی و انسان شناسی و هستی شناسی درجهی اوّل آدمی، روزی عوض شوند، و جای خود را به مبادی تازه ای بدهند، باز هم پارههایی از معرفت دینی میتوانند ثابت بمانند و این نه به دلیل آن است که فهم آن پارهها مستغنی از معارف بیرونی است، بلکه به دلیل آن است که دستگاههای مختلف فکری، در عین اختلاف مبانی و آکسیومها، همواره میتوانند برخی نتایج مشابه به بار آورند. رسیدن به یک نتیجهی خاص چنین نیست که همواره راهی منحصر به فرد داشته باشد. به عنوان مثالی ناقص، بوعلی سینا میپنداشت که خلاء محال است، و آب هنگام یخ زدن منقبض میشود، لذا شیشه ای که آب در آن یخ ببندد میترکد، و فیزیکدانان امروز، برعکس، برآنند که خلاء محال نیست، و آب هم هنگام انجماد به جای انقباض، انبساط مییابد. لذا باز هم شیشهی پر آب یخ زده میترکد.
🔹بنابراین باید از این گمان واهی حذر کرد که در میان تحّولی فراگیر نمیتوان ثابتاتی در معرفت دینی داشت. ثبات معرفت دینی گاهی مستند به ثبات معارف بیرونی است و گاهی مستند به تغییرشان و در هر حال مستند به بیرون است. اما جوجهها را آخر پاییز میشمارند. و ثابتات را هم در پایان تاریخ معلوم میکنند.
27. مکانیسم تحوّل فهم و نحوهی ترابط فهمها و انعکاسشان در یکدیگر نیز از مسائل مهم معرفتشناسی است که شرحشان گذشت.
#پرونده_نخست
#قبض_و_بسط_تئوریک_شریعت
#لب_لباب
#فصل_دوم_نظریه
#تز_ششم
#دکتر_سروش
@abdolkarimsoroush