eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.5هزار دنبال‌کننده
85 عکس
49 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یامظلومه یارقیه علیهاالسلام دیر آمدی سه ساله ی تو محتضر شده مویش سپید و خسته ی درد کمر شده امشب فقط که نیست شب بی قراری ام چل منزل است دختر تو خون جگر شده من خواستم که پا بشوم در مقابلت بابا ببخش پا شدن من هنر شده بر روی کل صورت من جای سیلی است پنهان نمودن از تو پدر دردسر شده مانده اگر به روی جبینت نشان سنگ هرجای من شکسته ی سنگ گذر شده از عمه کمتر است اگر زخم های من کل مسیر عمه برایم سپر شده بین هزار و نهصد و پنجاه زخم تو زخم لب تو از همه جان سوزتر شده مسرور می شوم فقط از یک خبر بگو عمرم شبیه اصغر تو مختصر شده ‌ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
زبان حال امام حسین با حضرت رقیه علیهماالسلام السلام علیک یا رقیه علیهاالسلام بابا ببخش نزد تو با سر رسیده ام بر دامن تو با رگ حنجر رسیده ام این گونه گر که آمده ام من کنار تو از کینه ی یزید ستمگر رسیده ام بی دعوت ِ تو سرزده هنگام نیمه شب به منزل خرابه ی دختر رسیده ام روشن شده خرابه و چشمان خیس تو با رأس پر ستاره و انور رسیده ام گیسوی من سپید و محاسن ز خون خضاب چون از کنار پیکر اکبر رسیده ام گر تشنه ای مخواه ز من آب دخترم حالا که من بدون برادر رسیده ام خاکستری ست موی سپیدم چرا که از کنج تنور خولی کافر رسیده ام پیشانی ام شکسته و با صورتی کبود از کوچه های کینه ی خیبر رسیده ام از لحظه ای که خورده لبم چوب خیزران با ناله های دائم خواهر رسیده ام من انتظار پاشدنت را نداشتم آخر کنار یک گل پرپر رسیده ام یک جای دست مانده به پهنای صورتت گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام وقت وصال تو شده ای دخترم ببین از اشتیاق ِ روی تو با سر رسیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
😭😭😭😭😭 یک جای دست مانده به پهنای صورتت گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
اشعار محرم عبدالمحسن: 😭😭😭😭😭 خاکستری ست موی سپیدم چرا که از کنج تنور خولی کافر رسیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا حر بن ریاحی علیه السلام حرّم(عبدم)گنهکار آمدم دریاب ارباب با درد بسیار آمدم دریاب ارباب ای نام تو نعم الطبیب درد عالم با قلب بیمار آمدم دریاب ارباب کردم خطا اما نیاوردی به رویم سوی تو هر بار آمدم دریاب ارباب خار توأم اما ببین با صد امیدم در بین گلزار آمدم دریاب ارباب با دست خالی در پی ات ای یوسف دل در بین بازار آمدم دریاب ارباب غیر تو معشوقی نباشد لایق عشق سوی تو دلدار آمدم دریاب ارباب تاکه بگیرد دست من را دست عباس نزد علمدار آمدم دریاب ارباب با یک نگاه فاطمه شد قلب من پاک وقتی به دربار آمدم دریاب ارباب حُرّم شدم آزاد از هر دو جهان چون بر تو گرفتار آمدم دریاب ارباب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیکم یا ابناء الزینب علیهم السلام این یاس ها که در بَر ِ من قد کشیده اند حالا ز داغ اکبر تو قدخمیده اند دیدند می چکد ز عبا خون اکبرت دیگر از این حیات ببین دل بریده اند تا دیده اند بین عدو غربت تو را بر یاری ات دو ارتش زینب رسیده اند بر تن، لباس رزم‌ نمودند ناگهان وقتی صدای بی کسی ات را شنیده اند چیزی نداشتم که کنم من نثار تو پیش تو این دو آبرویم را خریده اند هستیّ ِخواهر تو همین دو کبوتر است شکر خدا که در ره تو پر کشیده اند در خیمه مانده ام که نبینم غم تو را در لحظه ای که پیش تو در خون تپیده اند شکر خدا شهید شدند و به روی خاک خنجر به روی حنجر پاکت ندیده اند اما شوند همسفرم بین دشمنان بر روی نیزه صاحب رأس بریده اند ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن علیهماالسلام دیدم که بی کسی وسط اشقیا عمو بگرفته در میانه، سپاهی تو را عمو در دست زائران ِ تو سنگ است جای گُل هستی در این میان هدف نیزه ها عمو هر کس به گونه ای به تنت زخم می زند یک پیرمرد آمده با یک عصا عمو اینان چرا به همره هر زخم می زنند بر زخم های تو نمک ِ ناسزا عمو گر نامشخص است سپیدی ِ موی تو از خون اکبرت شده مویت حنا عمو این دست سومی ست که شد در هوای تو بعد از دو دست حضرت سقا جدا عمو این سینه چون تپیده به حبّ ولای تو حالا شده نشانه ی تیر جفا عمو شکر خدا که با لب تشنه چو اصغرت بر روی دست تو بزنم دست وپا عمو تقدیر عضو عضو تنم شد که پیش تو در زیر نعل تازه شود جابه جا عمو ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن علیهماالسلام هستی عموجان محتضر در بین‌ گودال داری تو دستی بر کمر در بین گودال آتش زده بر قلب من (اُسقونی) ِ تو هستی تو از من تشنه تر در بین گودال یک تن زده بر تو عصا ،آن دیگری هم با نیزه و تیر سه پَر در بین گودال هر کس رسیده می زند با بغض حیدر از کینه ها داری اثر در بین گودال من آمدم باشم عصای پیری تو حالا که هستی بی پسر در بین گودال حالا که دستان علمدارت جدا شد دستم شود بر تو سپر در بین گودال بر روی دامانت عمو ،جان می سپارم بر این مقامم مفتخر در بین گودال من هم کشیدم داغ روی داغ چون تو من هم شدم خونین جگر در بین گودال بودی تو غمخوار پدر در وقت مرگش من آمدم جای پدر در بین گودال ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا حبیب بن مظاهر علیه السلام تویی حبیب عالم و منم حبیبت آتش به دل زد نامه ی(مِن الغَریبت) تو بی کسی در بین صحرا من بمیرم لب تشنه ای بین دو دریا من بمیرم از بی وفایی های کوفه درد داری صدها گله از مردم نامرد داری پیرم ولی با عشق تو سرزنده هستم هستم غلام خانه ات تا زنده هستم مویم سپید ِراه عشق توست آقا من نوکر درگاهم و هستی تو مولا تا نامه ی دعوت ز تو دیدم حسین جان من آمدم تا که کنم اهدا به تو جان من آمدم از مِهر تو سامان بگیرم آخر به راه عشق تو آقا بمیرم خاکم به سر از بس غریبی یابن زهرا وقتی رسیدم شد دلت مسرور مولا وقتی رسیدم قلب زینب شاد گشته با یک سلام او دلم آباد گشته شکر خدا من می شوم اینجا فدایت چون قاسم و اکبر شهید کربلایت رأسم شکسته می شود مانند حیدر گردد جدا در پیش تو از پیکرم سر شکر خدا با مِهر تو دل پاک گردد جسمم کنار پیکر تو خاک گردد ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شد حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب خنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
ورود به محرم شعر 7 السلام علیک یا صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف صاحب عزای ماه محرم امام عصر داری به گونه اشک دمادم امام عصر پیراهن سیاه حسین است بر تنت برپا شده ست خیمه ی خون گریه کردنت بین کتیبه های عزا روضه خوان شدی با سوز و آه ، آتش ِ قلب جهان شدی وقت مرور لحظه به لحظه جفا شده وقت مرور مقتل کرب وبلا شده رخصت بده به دیده ی ما پا به پای تو باران به پا کند وسط روضه های تو بر قلب خود دوباره غم بیکران دهیم بین گریز ِ مقتل ِ جدّ تو جان دهیم گودال بود و جدّ تو عریان و بی کفن هم دخترش رسیده و هم مرد بددهن تا حد مرگ دختر او را عذاب داد با تازیانه آه دلش را جواب داد گودال بود و جدّ تو در زیر دست و پا چل نعل تازه آمد و شد بر تنش جفا شد بوسه گاه خواهر او پاره حنجرش ماه منیر بر سر ِ سرنیزه ها،سرش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @abdolmohsen158
السلام علیک یا رضیع الحسین یا علی اصغر علیه السلام تیر سه شعبه شعله برای جگر شدی با ضربتی برای دو ریشه تبر شدی حنجر بهانه ات شده و قلب من هدف بر سینه ام مسبّب داغی دگر شدی گویی که تشنه تر ز لب اصغر منی با خون پاک حنجر این تشنه، تر شدی یک جرعه آب خواهش من بودو در جواب جوشش برای چشمه ی اشک بصر شدی قبل از غروب زندگی ام ای طلوع مرگ بر شام درد طفل رضیعم سحر شدی این نیمه جان ِ من که نیازی به تو نداشت خنجر چرا به حنجر این محتضر شدی با این اُذُن اِلَی الْاُذُن ِ زخم شعبه هات یک فاصله میانه ی این جسم و سر شدی سر می شود جدا دم بیرون‌ کشیدنت در بودن و نبودن خود دردسر شدی چشم رباب،رأس علی،کوچه های شام! آه ِ ملامت دل هر رهگذر شدی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
اینجا مزار پیکر خونین اصغر است یا قتلگاه مادر این یاس پرپر است وقتی که رفت روی لبش زخم بود و حال زخمی عمیق بر همه ی طول حنجر است زخم اُذُن اِلَی الاُذُن او سبب شده سریک طرف وپیکر او سمت دیگر است نزد فرات بوده و آبش نداده اند حالا چرا میان یم خون شناور است رود فرات بر لب زخمش شدی حرام با خون ِحنجرش لب زخمی او تر است لعنت به حرمله که نگفته به خود دمی او بی گنه ترین پسر آل حیدر است تیر سه شعبه خورده به کام علی ولی انگار زخم تیغ و یا زخم خنجر است ای نیزه دار پشت خیامم میا دگر اینجا مزار مخفی خونین اصغر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس کانال اشعار: @abdolmohsen158
سلام علیکم قبول باشه عزاداریهای شما باور کنید در شرایط سخت وگذشتن از همه چیزم دارم شعر میگم والبته شرمنده ی حضراتم که براشون کم گذاشتم دوستان صله ی اشعارم دعای خاصه برای فرج باشه تنها محبتی که میتونه خستگی روز وشبم رو در نوشتن اشعار از بین ببره و باعث زنده بودن وتازه شدن ذوق من ِ شاعر بشه فرستادن اجرای اشعاری است که در مجالستون اجرا می کنید. لطفا اجراهارو بفرستید ممنون میشم یاعلی ارسال اجراها به: @abdolmohsen
السلام علیک یا علی اصغر علیه السلام زبان حال حضرت رباب با شش ماهه علیهماالسلام در آسمان کرب و بلا یک سحاب نیست یعنی دعای مادر تو مستجاب نیست باران که هیچ، بر لب زخم تو اصغرم مرهم به جز حرارت این آفتاب نیست خیمه به خیمه در طلب آب رفته ام امّا برای کام تو یک قطره آب نیست هاجر شدم که چشمه ی آبی رقم زنم اینجا ولی برای تو غیر از سراب نیست ناخن نکش به سینه ی من با عطش علی در سینه ی شکسته به جز اضطراب نیست رفتی به سوی دشمن و می دانم ای علی بر زنده ماندن تو حساب و کتاب نیست یک تن میان لشکر دشمن به خود نگفت خنده به اشک کودک تشنه ثواب نیست آب فرات مهریه ی مادر تو است لازم به خواهش پسر بوتراب نیست اسمت علی ست کینه ی حیدر سبب شده اشک تو را به غیر سه شعبه جواب نیست قلب حسین و حنجر تو شد نشان تیر بر آن سه شعبه بهتر از این انتخاب نیست حالا حسین مانده و خجلت ز روی من بدتر از این برای دل او عذاب نیست گهواره ی خیالی تو عایدم شده ذکری به روی لب به جز(اصغر بخواب)نیست هر کس که دید رأس تو را روی نیزه گفت: سوزنده تر ز آتش قلب رباب نیست دارم دعا به دست نیفتی ز روی نی چاره برای دست میان طناب نیست راحت شدی علی تو ندیدی اسارتم شکر خدا که درد تو بزم شراب نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا عَلیٌّ الْکَبیر یاعلی اکبر علیه السلام با زانوان خسته کنارت رسیده ام یعنی در این مسیر خودم را کشیده ام در هر کجا نشان تو را دیده ام ولی یک عضو سالمی به تن تو ندیده ام حرفی بزن برای دل من نفس بکش صد لخته از دهان تو بیرون کشیده ام ای تو عصای پیری بشکسته ام علی بنگر کنار جسم تو قامت خمیده ام ناله زدم کنار تو و در جواب آن از دشمن تو هلهله حالا شنیده ام دیگر توان پاشدنم از بر تو نیست در پای داغ هجر تو شمعی چکیده ام حالا محاسنی که به خونت خضاب شد گشته سپید از غمت ای نور دیده ام تا که شوی دوباره علی روی این عبا هر عضو را به همره صد ناله چیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا ابن الحسین یاعلی اکبر علیه السلام صورت به صورت تو گذارم نفس بکش اکبر به خاطر دل زارم نفس بکش حالا که ناله ام شده با هلهله جواب آرامشی به جز تو ندارم نفس بکش باهرچه داشت زد به تو دشمن خزان شدی ای تو گل همیشه بهارم نفس بکش ای تو قرار زندگی پر غم حسین بی تو رود تمام قرارم نفس بکش نگذار دشمنت بشود شاد از این که من بر داغ رأس پاره دچارم نفس بکش سخت است گر که بردن تو سوی خیمه ها آید عبای کهنه به کارم نفس بکش در احتضارم و نرسی گر به داد من اینجا شود شبیه مزارم نفس بکش بنگر که عمه پیش من ِمحتضر رسید گفت ای تمام دار و ندارم نفس بکش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا قمر بنی هاشم یا ابالفضل علیه السلام لب تشنه ای کنار دو دریا بگو چرا افتاده ای تو گوشه ی صحرا بگو چرا بابا مقابلم به دو چشم تو بوسه زد حالا در آن سه شعبه شده جا بگو چرا بودی همیشه پشت و پناه حرم ولی پشت مرا شکسته ای حالا بگو چرا بنشسته اند منتظرت کودکان و تو در علقمه نشسته ای از پا بگو چرا قسمت به قسمت ِ بدنت را نموده ام در جای جای ِ علقمه پیدا بگو چرا هم فرق تو شکسته وهم گونه ات کبود افتاده ای مگر تو ز بالا بگو چرا این اشک ِ روی گونه ی تو از برای کیست پیچیده بوی مادرم اینجا بگو چرا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا ساقی العطاشا یا عباس علیه السلام سرت بالا بگیر اینجا برادر ببینم روی ماهت بار آخر تو هم بنگر میان هلهله ها به غیر از تو ندارم یار و یاور زدم دست جدایت بوسه حالا شده لب های من از خون تو تر رسیده تا میان ابروانت شکافی که تو داری بر روی سر گمانم زانوانت مانده سالم چرا که هست جای پای خواهر دلم خواهد کنار تو بمانم که پیچیده کنارت بوی مادر سوار قدرشیدمن به پا خیز برای اصغرم آبی بیاور ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) کانال اشعار: @abdolmohsen158
فردا زمین ِ کرب وبلا ،پُر بلا شود مهد ِبکای حضرت خیرالنسا شود بر روی تل روی و ببینی که پیکرم تنها نشان حرمله ی بی حیا شود بین هزار کوفی و شامی اسیرم و جسمم اسیر نیزه و تیغ جفا شود داده مرا سلام به کرّات مصطفی اما سلام ِدشمن من ناسزا شود طوفان سرخ می وزد و روبروی تو رأس عزیز فاطمه از تن جدا شود مویی که شانه خورده ی دستان فاطمه ست اول سپید و بعد ز خونم حنا شود جای هزار و نهصد و پنجاه زخم ِکین با جای بوسه های نبی جابه جا شود قرآن ِ پیکرم بشود آیه آیه و مخفی به زیر نیزه وسنگ وعصا شود این پیکری که زینت دوش نبی شده در زیر نعل تازه ی دشمن رها شود وقتی که روز، شب شود و قیرگون هوا رأس جدای من قمر ِ نیزه ها شود ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
ازشوال تامحرم اومد میدون پیروز ِ نبردای تن به تن گفتند یل ها واویلا ، شد زنده گویا حسن مجتبای کربلاست، وارث شیرجمل واسه ی او شهادت ،شد (اَحلی' مِنَ الْعَسَل) ازکودکی سرداره فن بلد ِ پیکاره صف شکنه چون باباش مثل علی کرّاره ابن الحسن،یا قاسم.... 🌸🌸🌸🌸🌸 دم ِ (اِنْ تَنْكُرونى‌ ، فَأَنَا فَرْعُ الْحَسَنْ ) شد علّت ِ فریاد ِ الفرار هر دشمن لرزه بر دلها انداخت ،(اِنّی اَنَا الْقاسمَ)اش دشمن رو ازهم پاشید،با اون عَزم محکمش دلاوره چون اکبر می جنگه مثل حیدر به زیر پاش فرشه از سر ِ جدا از پیکر ابن الحسن،یا قاسم.... 🌸🌸🌸🌸🌸 شیری از نسل کریم،واسه اربابه حامی گرفته برق تیغش ، جون ِ ازرق شامی با جنگ نمایانش، تا زد به قلب سپاه روح الامین روی عرش، گفت هزار ماشاالله با ابروهای درهم دشمنو ریخته برهم با ضربتش شد ای جان دونیمه ،صاحب پرچم ابن الحسن،یا قاسم.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158