eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.5هزار دنبال‌کننده
85 عکس
49 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شد حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب خنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شده حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍عبدالمحسن آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شده حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شده حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://t.me/abdolmohsen158
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شده حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شده حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
السلام علیک یا قاسم بن الحسن علیهماالسلام سردار بی زره، حسن کربلا برو آهسته از کنار من و عمّه ها برو خالی نبود جای حسن وقت بودنت حالا دوباره بی حسنم کرده رفتنت قاسم اگر که پشت سرت گریه می کنم بر غربت تو و پدرت گریه می کنم تو یک تنه به سمت سپاهی روان شدی مثل پدر اسیر جفا، بی امان شدی بابای تو امام بدون سپاه بود مسموم زهر کینه بدون گناه بود ظلم و جفای همسر او داغ من شده باران تیر و پیکر او داغ من شده حالا تو می روی وسط بغض لشکری ای یاس من چگونه ببینم که پرپری ای قدکشیده زیر سُم مرکب عدو کم دست و پا بزن جلوی دیده ی عمو زخم هلالی تن تو می کشد مرا در خون تپیده، دیدن تو می کشد مرا فهمیدم از جراحت لب های خونی ات شد سنگ، پاسخ دم ِ (اِن تَنکُرونی )ات از نعل تازه پیکر تو چنگ خورده است در جوی خون تمام تنت رنگ خورده است اعضای پیکرت شده قاسم چه زیر و رو در پهلوی تو مانده چرا نیزه ی عدو در هرکجا نشان ز تن بی گناه توست گویا تمام کرب و بلا قتلگاه توست هم قدّ تو کشیده شده زیر دست و پا هم قدّ من خمیده از این محنت و بلا ای تو ورق ورق شده قرآن مجتبی' حالا چگونه من ببرم تا حرم تو را قبل از رسیدن لب ِخنجر به حنجرم کشته شدم ز داغ تو و داغ اکبرم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158