eitaa logo
اشعار عبدالمحسن
1.5هزار دنبال‌کننده
85 عکس
49 ویدیو
352 فایل
زهراقلمم داد که دستم گیرد من منتظرم تمام هستم گیرد اشعار علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) تمامی اشعار به نیت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام ارتباط با شاعر: @abdolmohsen آدرس کانال در ایتا و تلگرام:
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا محمد بن علی یا باقرالعلوم علیه السلام از چارسالگی من اگر قدخمیده ام حقّم دهید داغ زیادی کشیده ام آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من از داغ های عمّه ی قامت خمیده ام مویم اگر سپید شده وقت کودکی هجده سر بریده سر نیزه دیده ام چون جدّ خود کنار تن زخمی علی من هم صدای هلهله ها را شنیده ام پایین نرفته آب خوشی از گلوی من یاد لبان اصغر ِ در خون تپیده ام هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل چون او ز سینه آه غریبی کشیده ام از وقت دیدن سر جدّم به روی نی گویی میان مقتل خود آرمیده ام وقت هجوم و غارت خلخال دختران از خیمه ای به خیمه ی دیگر دویده ام در لحظه ی گذشتنمان بین قتلگاه من جای اشک ،خون ز دو دیده چکیده ام هر شب به یاد عمه و رخسار نیلی اش با خواب زجر پست ز جایم پریده ام مسمومم و شهید ولی چون رقیه من دق کرده از مصائب رأس بریده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا محمد بن علی یا باقرالعلوم علیه السلام از چارسالگی من اگر قدخمیده ام حقّم دهید داغ زیادی کشیده ام آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من از داغ های عمّه ی قامت خمیده ام مویم اگر سپید شده وقت کودکی هجده سر بریده سر نیزه دیده ام چون جدّ خود کنار تن زخمی علی من هم صدای هلهله ها را شنیده ام پایین نرفته آب خوشی از گلوی من یاد لبان اصغر ِ در خون تپیده ام هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل چون او ز سینه آه غریبی کشیده ام از وقت دیدن سر جدّم به روی نی گویی میان مقتل خود آرمیده ام وقت هجوم و غارت خلخال دختران از خیمه ای به خیمه ی دیگر دویده ام در لحظه ی گذشتنمان بین قتلگاه من جای اشک ،خون ز دو دیده چکیده ام هر شب به یاد عمه و رخسار نیلی اش با خواب زجر پست ز جایم پریده ام مسمومم و شهید ولی چون رقیه من دق کرده از مصائب رأس بریده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا محمد بن علی یا باقرالعلوم علیه السلام از چارسالگی من اگر قدخمیده ام حقّم دهید داغ زیادی کشیده ام آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من از داغ های عمّه ی قامت خمیده ام مویم اگر سپید شده وقت کودکی هجده سر بریده سر نیزه دیده ام چون جدّ خود کنار تن زخمی علی من هم صدای هلهله ها را شنیده ام پایین نرفته آب خوشی از گلوی من یاد لبان اصغر ِ در خون تپیده ام هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل چون او ز سینه آه غریبی کشیده ام از وقت دیدن سر جدّم به روی نی گویی میان مقتل خود آرمیده ام وقت هجوم و غارت خلخال دختران از خیمه ای به خیمه ی دیگر دویده ام در لحظه ی گذشتنمان بین قتلگاه من جای اشک ،خون ز دو دیده چکیده ام هر شب به یاد عمه و رخسار نیلی اش با خواب زجر پست ز جایم پریده ام مسمومم و شهید ولی چون رقیه من دق کرده از مصائب رأس بریده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) آدرس اشعار: @abdolmohsen158
السلام علیک یا محمد بن علی یا باقرالعلوم علیه السلام از چارسالگی من اگر قدخمیده ام حقّم دهید داغ زیادی کشیده ام آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من از داغ های عمّه ی قامت خمیده ام مویم اگر سپید شده وقت کودکی هجده سر بریده سر نیزه دیده ام چون جدّ خود کنار تن زخمی علی من هم صدای هلهله ها را شنیده ام پایین نرفته آب خوشی از گلوی من یاد لبان اصغر ِ در خون تپیده ام هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل چون او ز سینه آه غریبی کشیده ام از وقت دیدن سر جدّم به روی نی گویی میان مقتل خود آرمیده ام وقت هجوم و غارت خلخال دختران از خیمه ای به خیمه ی دیگر دویده ام در لحظه ی گذشتنمان بین قتلگاه من جای اشک ،خون ز دو دیده چکیده ام هر شب به یاد عمه و رخسار نیلی اش با خواب زجر پست ز جایم پریده ام مسمومم و شهید ولی چون رقیه من دق کرده از مصائب رأس بریده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://t.me/abdolmohsen158
السلام علیک یا محمد بن علی یا باقرالعلوم علیه السلام از چارسالگی من اگر قدخمیده ام حقّم دهید داغ زیادی کشیده ام آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من از داغ های عمّه ی قامت خمیده ام مویم اگر سپید شده وقت کودکی هجده سر بریده سر نیزه دیده ام چون جدّ خود کنار تن زخمی علی من هم صدای هلهله ها را شنیده ام پایین نرفته آب خوشی از گلوی من یاد لبان اصغر ِ در خون تپیده ام هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل چون او ز سینه آه غریبی کشیده ام از وقت دیدن سر جدّم به روی نی گویی میان مقتل خود آرمیده ام وقت هجوم و غارت خلخال دختران از خیمه ای به خیمه ی دیگر دویده ام در لحظه ی گذشتنمان بین قتلگاه من جای اشک ،خون ز دو دیده چکیده ام هر شب به یاد عمه و رخسار نیلی اش با خواب زجر پست ز جایم پریده ام مسمومم و شهید ولی چون رقیه من دق کرده از مصائب رأس بریده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158
السلام علیک یا محمد بن علی یا باقرالعلوم علیه السلام از چارسالگی من اگر قدخمیده ام حقّم دهید داغ زیادی کشیده ام آزرده است خاطر پنجاه سال ِ من از داغ های عمّه ی قامت خمیده ام مویم اگر سپید شده وقت کودکی هجده سر بریده سر نیزه دیده ام چون جدّ خود کنار تن زخمی علی من هم صدای هلهله ها را شنیده ام پایین نرفته آب خوشی از گلوی من یاد لبان اصغر ِ در خون تپیده ام هرچند پیش عمّه نبودم به روی تل چون او ز سینه آه غریبی کشیده ام از وقت دیدن سر جدّم به روی نی گویی میان مقتل خود آرمیده ام وقت هجوم و غارت خلخال دختران از خیمه ای به خیمه ی دیگر دویده ام در لحظه ی گذشتنمان بین قتلگاه من جای اشک ،خون ز دو دیده چکیده ام هر شب به یاد عمه و رخسار نیلی اش با خواب زجر پست ز جایم پریده ام مسمومم و شهید ولی چون رقیه من دق کرده از مصائب رأس بریده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/abdolmohsen158