#دیده_حتما
السلام علیک یا امّ کلثوم علیهاالسلام
او غصب حقّ مرتضی را دیده حتماً
تنهایی شیر خدا را دیده حتماً
او درک کرده غربت اوّل ولی را
خانه نشینی از جفا را دیده حتماً
بسته میان بند ظلم و بی وفایی
دست وصی مصطفی را دیده حتماً
در بین چل نامرد و بغض کوچه ی تنگ
ضرب غلاف بی هوا را دیده حتماً
او هم کنار غسل پهلوی شکسته
یک استخوان جابه جا را دیده حتماً
هم بر پدر هم بر حسن در شهر غربت
زخم زبان آشنا را دیده حتماً
هم تیرباران برادر را شنیده
هم تشت و خون مجتبی را دیده حتماً
او پا به پای خواهرش امّ المصائب
دریای داغ کربلا را دیده حتماً
بر حنجر شش ماهه ای تیر سه شعبه
یک ارباً ارباً بر عبا را دیده حتماً
از دور ، بین انتظار ِ آب خیمه
بوسه به دستان جدا را دیده حتماً
از روی تل زینب ولی او پای خیمه
رأس بریده از قفا را دیده حتماً
در زیر نعل اسب های ده حرامی
یک پیکر ِ در خون رها را دیده حتماً
وقت عبور از گوشه ی گودال مقتل
مجروح شمشیر و عصا را دیده حتماً
از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام
زخم رئوس نیزه ها را دیده حتماً
از ترس کعب نیزه و آزار دشمن
آن ناله های بی صدا را دیده حتماً
بگذشته از دروازه ساعات با درد
دشنام قوم بی حیا را دیده حتماً
او در جواب ناله های یا حسینش
رقص و نی شام بلا را دیده حتماً
در مجلس نامحرمان شام رفته
او هم سر وتشت طلا را دیده حتماً
وقت نزول خیزران بر لعل قاری
خون لب نورالهدی را دیده حتماً
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
۹ دی ۱۴۰۳
#آشناترین
السلام علیک یا شریکة الزينب يا ام کلثوم علیهاالسلام
هستم غریبه ای به همه آشنا ترین
من یاس حیدرم که شکسته شداین چنین
بالا نشین عرشم و با کعب نیزه ها
در وقت بردنم به جفا خورده ام زمین
از خجلت و ندامت کوفه شده عیان
آن خطبه های کوفه ی من بوده آتشین
با کثرت کبودی و زخم و دل کباب
گامم بزرگ بوده برای حیات دین
شد قامتم خمیده وگیسوی من سپید
از گریه ی رباب و غم طفل مه جبین
بعد از وداع آخر و آن بوسه بر گلو
با گریه های روز وشبم گشته ام قرین
حالا میان بستر پرواز من شده
این روضه ها قرار نفس های آخرین
از خاطرم نرفته حسین مرا زده
باهر چه داشت در کف خود دشمن لعین
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
۹ دی ۱۴۰۳
#ای_اهل_کوفه
یا اهل الکوفه انّ الصّدقه علینا حرام😭
خطبه ی حضرت ام کلثوم علیهاالسلام در کوفه
ای اهل کوفه اشک شما باد مستدام
با این خیانتی که نمودید بر امام
نامه نوشته اید بیا ای حسین و بعد
شد کشتنش برای شما بهترین مقام
نیزه سوار شد سر مهمانتان چرا
این است رسم معرفت و مردی و مرام
*خرما و نان به آل علی از چه می دهید
نامردمان ، تصدّق ِ بر ما بُود حرام
از لحظه ای که اصغر تشنه شهید شد
دیگر نمانده خواهش و میلی به هر طعام
در گوش ماست ناله ی(اُسقونی) ِحسین
ترجیح می دهیم بمانیم تشنه کام
چشمی ندیده سایه ی ما را ولی کنون
هستیم در معابر و در بین ازدحام
با دست بسته در به در ِکوچه ها شدیم
بر ما نموده اید جفا جای احترام
دیگر همیشگی شده اشک نگاه ما
داغ درون سینه ی ما شد عَلَی الدَّوام
دل های ماست زخمی یک نیم روز تلخ
با مرگ ،زخم سینه ی ما گیرد التیام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
*روایت شده که پس از ورود اسرا به کوفه، کوفیان با خرما و نان به استقبال اسرا آمدند و از روی ترحم و دلسوزی آن را به کودکان میدادندکه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام این غذاها را از دست و دهان کودکان میگرفت و بر زمین میانداخت و خطاب به کوفیان فریاد میزد: «یا اهل الکوفه ان الصدقه علینا حرام؛ ای اهل کوفه همانا صدقه بر ما حرام است.»
https://eitaa.com/abdolmohsen158
۹ دی ۱۴۰۳
شد نام ؛ امینه، کنیه؛ امّ کلثوم
معصومه شده ست دختر دو معصوم
بی چاره شود روز قیامت ولله
آن کس که شد از محبت او محروم
***نام اصلی حضرت ام کلثوم علیهاالسلام امینه می باشد👆🏽
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
۹ دی ۱۴۰۳
(روضه خوانی حضرت ام کلثوم وگریز به روضه ی حضرت رقیه علیهماالسلام)
باز هم بر پا شده بزم عزا
در میان خانه ی امّ البنین
در حیاط خانه زیر آفتاب
سفره ای شد پهن بر روی زمین
در کنار سفره بین ازدحام
هر دلی از ناله ی زینب شکست
در میان روضه ی گودال باز
زینب ِ قامت کمان از پا نشست
تا که زینب خسته شد،شد نوبت ِ
روضه های امّ کلثوم ِ حزین
گفت: دیدم کربلا تا شام، من
داغ روی داغ ای امّ البنین
نیم روزی باغ گلهای علی
روبه روی چشم من رفته خزان
روی نیزه رأسشان را دیده ام
کربلا تا شام بودم نیمه جان
بس دویدم روی سنگ وخارها
بر کف پایم نشسته آبله
شد جواب ناله هایم روز وشب
خنده های تلخ زجر و حرمله
وای از بازار شام و بزم می
ما کجا و مجلس نامحرمان
روبه روی دختران بی گناه
خون دندان حسینم شد روان
خارجی خواندند ما را شامیان
شد خرابه،خانه ی ما روز و شب
دم به دم آزارها دیدیم ما
از نگهبانان بی شرم و ادب
در میان قحطی آب و غذا
کودکان بودند تشنه،نیمه جان
وای من از لحظه و از ساعتی
که رقیه خواست از من آب و نان
گفتم ای شیرین زبان ِ کاروان
کام عطشانت مرا داده عذاب
من فدای لعل خشکیده ی تو
نیست آب و نان دگر اینجا بخواب
او بهشتی بود روی دامنم
خلق و خویش بود مثل مادرم
هر زمان دلتنگ مادر می شدم
می شد او آرامش چشم ترم
هر زمانی که سخن می گفت او
بوی جنت از دهانش می وزید
هر زمان که دست من را می گرفت
تازه می شد در دل ِخونم امید
او شبیه مادر من فاطمه
قدکمان چونلاله ای پژمرده بود
مثل او از کینه های مرتضی
از عدوی پست،سیلی خورده بود
بس که او طعنه شنید از شامیان
شد میان کوچه ها مویش سپید
شد شکسته از مصیبتها ولی
قامتش از هجر بابایش خمید
آن زمان که در خرابه ناگهان
نیمه شب بی تاب شد از هجر او
از جفای شامیان در بین اشک
با سر بابای خود شد روبه رو
گفت بابایی فدای حنجرت
دشمن از چه رأس پاکت را برید
با چه جرمی ای امام مهربان
پیکرت در بین خاک و خون تپید
لعل تو زخمی،لب من سالم است
دیدمش که خورد چوب خیزران
می زنم لطمه به لب تا که شود
مثل تو خون از لب خشکم روان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
۹ دی ۱۴۰۳
25.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودمون رو فریب ندیم
تمام روایات ظهور داره یکی یکی محقق میشه
بحث این نیست که زمان ظهورو مشخص کنیم که خدای نکرده جزء« کَذَبَ الْوَقَّاتُون» قرار بگیریم
ولی طبق روایت باید ظهورو نزدیک بدونیم و آماده باشیم
۹ دی ۱۴۰۳
رفقا
اگه بخوام عمق محبتم به شما رو در عمل نشون بدم
اگه بخوام خیرخواه ترین فرد براتون باشم
میگم عزیزم
در هر مجلسی که میگیرید حداکثر مجلس رو برای دعای فرج و استغاثه خرج کنید.
من یه تجربیات و تحقیقات عملی در این زمینه دارم که تمام افرادی که به این سمت قدم برداشتند مسیر زندگیشون عوض شده و نگرششون به زندگی و نفسهایی که دارند می کشند فرق کرده.
همین الان ده دقیقه با امام زمان علیه السلام حرف بزنیم ببینیم چقدر زندگیمون عوض میشه...
اللهم عجل لولیک الفرج
۹ دی ۱۴۰۳
بیست و نهم جمادی الثانی شهادت امامزاده سیدمحمد عموجان امام زمان علیهمالسلام هم هست
شعر برگزیده کنگره شعر امامزاده سید محمد علیه السلام
السلام علیک یا سَبُعَ الدُّجَیل
السلام علیک یا محمد بن علی الهادی علیهماالسلام
در دست میگیرم قلم از تو بگویم
شاید کمی از عطر ِمدح تو ببویم
بی آبرویم،بیت هایم آبرویم
بابای من مهدیست، پس هستی عمویم
ممنونم آقا که به ذوقم اذن دادی
این قطره گردد راهی دریای هادی
بیمار عشقم، جز تو درمان از که خواهم
ای آیه ی تطهیر،من کوه گناهم
من کوچکم، داده بزرگی تو راهم
در عرش خود جایم بده،در قعر چاهم
ماه دُجَیْلی تو، منم در راه مانده
از ظلمتم در سینه صدها آه مانده
وقتی تمام منقبتهایت جلیل است
وقتی که بابایت علی، مادر؛ سَلیل است*
شایسته ی شرح مقامت جبرئیل است
نزد شکوهت هر چه گویم من؛ قلیل است
توصیف تو، ولله کار این قلم نیست
نه این قلم، کار هزاران محتشم نیست
از مادرت خواندم، گلی که پاک بوده
زیر قدومش، عرش اعلا خاک بود
از بس که قدرش خارج از ادراک بوده
آوازه اش پیچیده در افلاک بوده
در وصف او معصوم هم اینگونه خوانده:
از هر گزند و آفتی محفوظ مانده
بردی تو از جدّت علی ارث شجاعت
هستی تو چون عباس الگوی برائت
مانند بابایت شدی نور هدایت
نامت گره وا کرده هنگام قضاوت
هر کس قسم خورده به نام تو دروغین
گشته گرفتار عقوبتهای سنگین
تو دُرّ ِ دریای دهم، اِبنُ الْاِمامی
مثل برادر عسکری ، حُسن تمامی
از نوکری ات نیست بالاتر مقامی
شاهست آن کس که کند بر تو غلامی
ای کاش با گوشه نگاه ِبخشش تو
گردد نصیبم منصب ِجاروکش تو
وقتی فلج هم پا شده پیش ضریحت
هر بی زبان گویا شده پیش ضریحت
کور آمده بینا شده پیش ضریحت
پس نسخه ها پیدا شده پیش ضریحت
باب حوائج شد حریم باصفایت
فردوس یعنی گوشه ی صحن و سرایت
نور خدا ساطع شد از سجّاده ی تو
هر دلبر یزدان شده دلداده ی تو
این است کلّ حرف شعر ساده ی تو:
شد منجی عالم برادر زاده ی تو
این است فخر اعظم تو در دو عالم
باید که روز وشب به حبّ تو ببالم
آقا شنیدم که به هنگام عزایت
قلب امام ِعسکری خون شد برایت
بوده گریبان چاک و دردش بی نهایت
اما ندیده او دگر فرق جدایت
در چشم تو تیر سه شعبه که ندیده
با ناله از دست جدا بوسه نچیده
رفته کجا این روضه های ناتمامم
بوی گل نرجس رسیده بر مشامم
در روضه ی عباس،می آید امامم
آقا بیا که من به فکر انتقامم
در علقمه خوانده تو را یک مشک پاره
در انتظار توست اشک شیرخواره
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
حضرت سیّد مــــــحمّد فرزندامام هادی(علیه السلام) در قریه ای به نام«صَریا» از توابع مدیــنه منوّره،که توسط حضرت موسیبنجعفر(علیهالسلام)بنا گردیده بود،دیده به جهان گشود.مادرایشان حضرت«سلیل» که با نامهای«سوسن،حُدَیث» ولقب «جدّه» نیزشناخته میشود؛ از عـــــظمت و جـــلالتِ قدر ویژهای برخوردار بود به گونه ای که امــام هادی(علیه السلام)در توصیف او فرمودند:« سلـــــــيل مســـلولة من الــــآفات والعاهات و الأرجاس و الأنجاس.
«ســــــلیل از آفــــــت ها، گـــــزندها،
پلیدی ها و ناپاکی ها محفوظ است.»
کنیه مشهور ایشان «أبوجعفر»میباشد و با القاب بسیاری همچون سَبُع الدُّجَیل، سَبُعالجزیرة ، أســــــدالدجیل،البعّاج [که هرکدام نمایانگریک حـــــکایت تاریــــــخی و یا یک بُعدشخصیتی ایشان می باشد و همگی دلالت بر شـــــجاعت و غضب ایشان نســـــبت به مخـــالفــــین و دشــــــمنان مینماید] از ایشان یاد میگردد.
حضرت سیّد محمّد(علیه السلام)
در سال (حدود252ه.ق) درزمان حیات
پدر بزرگوار خویش در سنّ(24 سالگی)در نزدیکی ســـــامراء چــــــشم از جــــــهان فرو بست و در نواحی منطقه "بلد" به
خاک سپرده شد.
مزار ایشان امروزه زیارتگـــاه شیعیان و
زائرین عتبات عالیات میباشد.در سـوگ ایشان مجلس تعزیهای برپاگشت و امام عسکری(علیهالسلام)در فقدان برادر با گریــبان چاک زده دراین مجلس حاضر شدندکه اینمطلب دلالت بر جــــــلالت قدر حضـــــرت سـیّدمحمّد(علیه السلام) دارد. علاوه بر آن از کلام امام هادی(علیهالسلام) در آن مجلس استفاده میگردد که:درصورت
حیاتحضرت سیّدمحمّد(علیهالسلام)،مردم گمان مینمودند که ایشان لایق منصب امامت و جانشینی آن حضرت میباشد،که این مطلب گواهی دیگری بر فضیلت ایشان است. برخی علّت وفات ایشان را،
شهادت به وسیله معتزّ عباسی میدانند
وفات ایشان در آخرماه جمادیالثانی
میباشد.
ایشان صاحب کرامات متواترات، حتی نزد اهل سنت و اعراب بادیه بوده، که به غایت او را احترام میکنند و از جنابش خوف دارند و هرگز قسم دروغ به او نمیخورند و پیوسته از اطراف و اکناف برای او نذورات میبرند، بلکه غالب دعاوی در سامراء و اطراف آن به قسم اوست و مکرّر دیده ایم که چون بنای سوگند یاد کردن شود، منکر ، مال را به صاحبش باز میگرداند و ازبرخی نیز از قسم دروغ صدمه دیدند
https://eitaa.com/abdolmohsen158
۹ دی ۱۴۰۳
۱۰ دی ۱۴۰۳
#بیست_ونهم_جمادی_الثانی
#شهادت_حضرت_ام_کلثوم_علیهاالسلام19
چقد گریه می کنی
امام تنهای ما
بمیرم که مضطری
با درد صبح و مساء
میدونیم که با فرج
تموم میشه غصه هات
از این پس با هم دیگه
دعا میخونیم برات
یارب
به حقّ اشک امّ کلثوم
نباشه دیگه مهدی مظلوم
چرا ساکن کوه و صحراس
تا کی باشه به غربت محکوم
یارب
به حقّ اشک امّ کلثوم
نزار باشه از حقش محروم
طرید و خائف باشه تا کی
بیابون که نیس جای معصوم
اللهم عجل لولیک الفرج......
🌸🌸🌸🌸🌸
برای عمّه بازم
گرفتی بزم عزا
دوباره تازه شده
غم دشت کربلا
می بینی که عمه جان
شده دیگه نیمه جون
رشیده ی مرتضی
داره میره قدکمون
ای وای
نداشته یک شب خواب راحت
ندیده از دنیا جز محنت
بمیرم که سر کرده هر روز
با روضه ها ساعت به ساعت
ای وای
جلو روشه حنجر اصغر
تن ارباً اربای اکبر
نرفت از خاطرش یک لحظه
روی نیزه سرهای اطهر
اللهم عجل لولیک الفرج......
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال ایشان با حضرت زینب علیهماالسلام:
با مرگم شد آخرین
دعای من مستجاب
میدونی که بعد شام
شده زندگیم عذاب
بیا زینب جان بگیر
سرم رو به دامنت
دارم راحت میشم از
غم ِغصه خوردنت
ای وای
به روی اون تل چه ها دیدی
چقد خون از دیده باریدی
دویدی با ناله تا مقتل
رگای حنجر رو بوسیدی
ای وای
ما رو بردن به بازار شام
به ما سنگ زدن از روی بام
یزید با خیزرونش میزد
روی لب جلو چشم ایتام
اللهم عجل لولیک الفرج......
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
۱۰ دی ۱۴۰۳
۱۰ دی ۱۴۰۳
اغیثینی یا امّ کلثوم
شد عرش خدا منزل امّ کلثوم
شد روح الامین، سائل امّ کلثوم
بر تک تک شامیان دمادم لعنت
هستند همه قاتل امّ کلثوم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/abdolmohsen158
۱۰ دی ۱۴۰۳