از شوال تا محرم
#سبک_165_محرم
#شور_کربلا
#با_الهام_از_روایات
خاک پای زائرات،سرمه ی چشم انبیاس
آرزوی هر نوکری ، دیدن صحن کربلاس
شد زائر کربلا ، مهمون ربُّ العالمین
نداره دیگه واهمه،شد بیمه ی حِصن ِحَصین
کربلا،رویایی ترین سرزمین
کربلا ، مأنوس قلبای حزین
کربلا،ای مأوای روح الامین
مجنونم ، اربابم ، دیگه بطلب
دریابم هجرت شد غم روز وشب
کربلا میخوام ای سالار زینب
سالار زینب.....
🌸🌸🌸🌸🌸
(طبق روایت هرزائر کربلا حق شفاعت صدنفررا درمحشر دارد)
هرکس دیده صحنتو،قید بهشت رو میزنه
مزار شیش گوشه ی تو، به همه دردا مأمنه
شد مُبّرا از گناه ، با قدمی در این سفر
زائری که حقّش شده،شفاعت یکصدنفر
کربلا،عرش مکشوف خالق
کربلا ، جان کلام صادق
کربلا ، مراد قلب عاشق
مجنونم ، اربابم ، دیگه بطلب
دریابم هجرت شد غم روز وشب
کربلا میخوام ای سالار زینب
سالار زینب.....
🌸🌸🌸🌸🌸
غفران ِ هر معصیت ، خورده گره بر ماتمت
مونده ستون نه فلک،بسته به اوج پرچمت
بال حورالعین ِعرش ، فرش زمین حرمه
ملکی که کفشدار توست، پیش همه محترمه
کربلا،اصلی ترین باب نجات
کربلا ،بالاتر ازصوم و صلات
کربلا ،نور چشم و آب حیات
مجنونم ، اربابم ، دیگه بطلب
دریابم،هجرت شد غم روز وشب
کربلا می خوام ای سالار زینب
سالار زینب.....
📝علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس کانال اشعار:
@abdolmohsen158
از شوال تا محرم
#سبک_166_محرم
#شب_جمعه
#نوحه_نزله..
شب جمعه حرم غوغاس
شب جمعه چشا دریاس
آخه بازم با قدّ خم
مهمون کربلا زهراس
دوباره کنار ضریح حسین
رسیده صدای ِ( بُنَیَّ) به گوش
با هر روضه که مادحین میخونن
زده لطمه زهرا و رفته ز هوش
نگاهش بازم خیره به مقتله
پر از ماتم یک تن بی سره
هزاران جراحت روی پیکر و
جای بوسه روی رگ حنجره
میگه رأس حسین من
چرا رفته روی نیزه
مونده روی تن پاکش
نشون نعلای تازه
غریب فاطمه ارباب
🌸🌸🌸🌸🌸
شب جمعه س امام ما
روضه می گیره باز تنها
نداره مستمع ای وای
خیمه ی یوسف زهرا
یه عمره که ما می کشیم انتظار
بیاد مهدی عقده ز دل وا بشه
دیگه درد بی درمون این نگاه
با دیدار مهدی مداوا بشه
بیاد کوری چشم آل سعود
بده بر همه شیعیان آبرو
بیاد و با سربند یا مرتضی
بگیره دیگه انتقام از عدو
کار ابر چشام عمری
توی هجر تو بارونه
آقا جونم بیا قلبم
از دست دشمنا خونه
العجل یوسف زهرا....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ادرش اشعار:
@abdolmohsen158
سلام علیکم
از امروز مرثیه های محرم به همراه سبک های جدیدی که عنایت می شود در کانال قرار داده می شود
یاعلی
ویژه محرم
شعر 1
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه والشریف
ای پناه قلب ما آقا نمی آیی چرا
آخرین نور خدا آقا نمی آیی چرا
هر کجا را با امید دیدن تو گشته ام
در کجا جویم تو را آقا نمی آیی چرا
کی گدای دیدن یک لحظه خال هاشمیت
می شود حاجت روا آقا نمی آیی چرا
سامرایی، کاظمینی، در بقیعی یا نجف
یا که در کرب وبلا آقا نمی آیی چرا
منتظر مانده میان کوچه با روی کبود
مادرت خیرالنسا آقا نمی آیی چرا
پشت درب خانه ی حیدر هنوزم مانده است
ناله ی( مهدی بیا) آقا نمی آیی چرا
بین محراب عبادت در میان سجده اش
فرق حیدر شد دو تا آقا نمی آیی چرا
زیر سقف خانه ی خود از جفای همسرش
خون جگر شد مجتبی' آقا نمی آیی چرا
رأس جدّ اطهرت در مقتل کربوبلا
شد شکسته با عصا آقا نمی آیی چرا
یک هزار و نهصد و پنجاه زخم کینه ها
با تنش شد آشنا آقا نمی آیی چرا
ارباً اربا پیکرش از پستی ده بی حیا
زیر مرکب شد رها آقا نمی آیی چرا
شد برای پاره پاره پیکر جدّت کفن
قطعه ای از بوریا آقا نمی آیی چرا
عمّه ی مظلومه ات همراه شمر و حرمله
رفته تا شام بلا آقا نمی آیی چرا
شد جواب ناله های دختران جدّ تو
تازیانه از جفا آقا نمی آیی چرا
خیزرانی شد لبش در غربت بزم شراب
بر روی تشت طلا آقا نمی آیی چرا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
ویژه محرم
شعر 2
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه والشریف
ای قرار ِقلب شیدا در کجا جویم تو را
ای بهشت آرزوها در کجا جویم تو را
باز شد ماه محرم زخم هجرت تازه شد
ای به زخم دل مداوا در کجا جویم تو را
روز وشب هستی تو ناظر بر گناهانم ببخش
رحمت باری تعالی' در کجا جویم تو را
شیعه مظلوم است بی تو،ای معزّالمؤمنين
ای همه دارایی ما در کجا جویم تو را
حسرت دیدارت آقا برده از دیده قرار
کی کنم رویت تماشا در کجا جویم تو را
در میان نوکرانت ،من نبینم بی کسی
ای بیابان گرد تنها! در کجا جویم تو را
محرم مسمار در شد، سینه ی یار علی
ای جواب آه زهرا در کجا جویم تو را
بین محراب عبادت،از سر بغض عدو
شد شکسته رأس مولا،در کجا جویم تو را
از جفای قوم ظالم،کشته شد جدّت حسین
تشنه در بین دو دریا،در کجا جویم تو را
شد کنار مقتل او روبه روی زینبین
بر سر عمّامه دعوا در کجا جویم تو را
بسته شد دستان زینب،همسفر شد با عدو
شد کتک جای تسلّی' در کجا جویم تو را
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
ویژه محرم
شعر 3
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن
ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن
ماه ماتم آمده، ای صاحبش بنما ظهور
می کنی خون گریه هر صبح و مسا
یابن الحسن
دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید
لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن
من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من
چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن
با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت
بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن
گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری
پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن
بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه
چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن
بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین
در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن
ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر
پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن
رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت
پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
ویژه محرم
شعر 4
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف...
رسیده ماه محرم، خبر ز ماهم نیست
خبر ز روشنی این دل سیاهم نیست
ببخش علت تأخیر تو شدم آقا
بدم که دیدن تو قسمت نگاهم نیست
نشد که لحظه ای از زندگی شوم خرسند
که این حیات، بدون تو دل بخواهم نیست
همیشه علت هجرت خطای من بوده
دلیل فاصله جز قلب پر گناهم نیست
مرا ز درگه احسان خود مکن بیرون
مگو که فرصت جبران اشتباهم نیست
برای دیدنت آیم به روضه ی عباس
که غیر دیدن رویت دوای آهم نیست
میان علقمه جدت به تکیه گاهش گفت
بلند شو که به جز تو کسی پناهم نیست
چه مختصر شده ای ای مقطع الاعضا
توان بردن تو سوی خیمه گاهم نیست
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
ویژه محرم
شعر 5
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه لشریف
عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح
تویی تنهاترین تنها حبیبی یا اباصالح
حیات کلّ هستی بر حیاتت بستگی دارد
دلیل خلقت دنیا حبیبی یا اباصالح
تو هستی زندگی بخش و مسیحایی دمت آقا
مسیح ِحضرت عیسی حبیبی یا اباصالح
ببخش ای یوسف زهرا فقط یک جلوه از رویت
به یعقوب نگاه ما حبیبی یا اباصالح
نبودم لایق این که ببینم لحظه ای حتی
تو را در عالم رویا حبیبی یا اباصالح
حضور تو گنه کردم نیاوردی به روی من
منم شرمنده ات آقا حبیبی یا اباصالح
نبودم نوکر خوبی ز دست نوکری چون من
شدی آواره ی صحرا حبیبی یا اباصالح
شده از روضه هایی که تو هر صبح و مسا داری
همیشه دیده ات دریا حبیبی یا اباصالح
تو را خونین جگر کرده مصیبت های زینب در
غروب روز عاشورا حبیبی یا اباصالح
سر جدّت جدا و شدبه پیش عمه های تو
سر عمامه اش دعوا حبیبی یا اباصالح
سرش بر روی نی رفت وتن او پاره پاره شد
به زیر نعل مرکب ها حبیبی یا اباصالح
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
ویژه محرم
شعر 6
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف ...
از پشت ابر، ای مه رخشان بیا بیا
تنها نگار ، یوسف دوران بیا بیا
شرمنده ام که لایق دیدار تو نشد
این دیده های بسته ز عصیان بیا بیا
مثل همیشه علت تطهیر دیده باش
شاید ببینمت مه پنهان بیا بیا
داده همیشه گوشه ی چشم تو آبرو
بر این گناهکار پشیمان بیا بیا
دیگر دعای ما به اجابت نمی رسد
بنما دعا به غم بده پایان بیا بیا
حلال مشکلات همه شد ظهور تو
ای دیدنت تمامی سامان بیا بیا
چشمان شیعه مانده به راهت به التماس
آرامش نگاه پریشان بیا بیا
ای روضه دار صبح و مسا کار دیده شد
صبح و مسا ز هجر تو باران بیا بیا
آقا به حق سینه ی بشکسته پشت در
به انتقام کودک بی جان بیا بیا
بشنو صدای مادر خود را ز پشت در
خوانده تو را به دیده ی گریان بیا بیا
آقا ببین که بین دو دریا گل علی
پرپر شده ست با لب عطشان بیا بیا
آقا به حق آن تن بی سر که چاک چاک
در کربلا رها شده عریان بیا بیا
در زیر نعل تازه ی ده دشمن غدیر
شد آیه آیه حضرت قرآن بیا بیا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
روز دوم محرم
ورود کاروان به کربلا
بر این زمین قدم بگذار ای قرار من
مثل همیشه وقت بلا باش یار من
فرسنگ ها جدا شده ایم از دیار خود
از این به بعد می شود اینجا دیار من
می دانم این زمین سبب ماتمت شده
خواهر بیا و تازه نفس کن کنار من
زینب بیا بگویمت از چند روز بعد
اینجا خزان شود همه باغ وبهار من
پرپر شود تمامی گل ها مقابلم
هر یاسمن کند سر و جان را نثار من
آب فرات مهریه ی مادر من است
محروم از آن شود ز جفا لاله زار من
اینجا برادر تو شود بی کس و غریب
کشته شوند یاور اندک شمار من
همدرد ِ داغ اصغر واکبر شوی وبعد
مرهم برای زخم دل غمگسار من
اینجا به روی حنجر من بوسه میزنی
آن دم که لشکری بکشد انتظار من
بر روی تل تو می روی و من میان بغض
در ساعتی دگر تو شوی داغدار من
طاقت بیار خواهر من شمر می رود
با چکمه روی سینه ی محزون و زار من
با ضربه های خنجر خود روی حنجرم
پایان دهد به غربت این روزگار من
در زیر نعل تازه ی مرکب شود تنم
قدری کشیده سمت یمین و یسار من
از بس که آیه آیه شود سوره ی تنم
سخت است چیدنش به درون مزار من
وای از هجوم دشمن و آتش به خیمه ها
غارت شود تمامی دار و ندار من
مویت سپید می شود و قامت تو خم
در لحظه ی اسارت ایل و تبار من
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
غرق غمت کند سر نیزه سوار من
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#پیکرت_چه_شد
السلام علیک یا رقیه
یا بنت الحسین علیهماالسلام
سیمرغ روز بی کسی من پرت چه شد
با سر چگونه آمده ای پیکرت چه شد
این پاره پاره جامه ی من را نبین، بگو
پیراهن امانتی مادرت چه شد
دعوا اگر شده سر عمامه ات پدر
دیگر مپرس دختر من معجرت چه شد
از چه سپید، قرمز و خاکستری شده
بابا بگو سیاهی موی سرت چه شد
ازمن بپرس از سبب گوش پاره ام
من هم بپرسم ازتو که انگشترت چه شد
با بغض سنگ بام اگر خورده ای زمین
حتما تو دیده ای که سردخترت چه شد
تا وقت ظهر گریه ی اصغر شنیده شد
آخر نگفت عمه به من اصغرت چه شد
لبهات زخمی و لب من هم پر از ترک
دیدم به روی نی سر آب آورت چه شد
روی کبود دختر تو شرح می دهد
درکوچه روی مادر غم پرورت چه شد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس کانال اشعار:
@abdolmohsen158
#رقیه_است
السلام علیک یا ریحانة الحسين
يا رقیه سلام الله علیها
باب الحسین دیگر مولا رقیه است
چشم وچراغ عرش معلارقیه است
بنت الحسین ، ماه تمام زمینیان
ماه منیر عالم بالا رقیه است
بعد ازعقیله،زِیْن ِأَب ودخت فاطمه
زینب ترین عقیله ی بابا، رقیه است
ناز ی که قدرقیمت هستی توان خرید
ناز گل سه ساله ی طاها ، رقیه است
دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین
عشق و صفای ام ابیها رقیه است
ثابت نموده وقت اسارت به شامیان
آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است
بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر
کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است
زینب اگر مدرس اصلی صبر شد
شاگرد این فقیهه ی عظمی رقیه است
جان داده از بزرگی غم درسه سالگی
دق کرده از ستاره ی سرها رقیه است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#دیر_آمدی
السلام علیک یامظلومه
یارقیه علیهاالسلام
دیر آمدی سه ساله ی تو محتضر شده
مویش سپید و خسته ی درد کمر شده
امشب فقط که نیست شب بی قراری ام
چل منزل است دختر تو خون جگر شده
من خواستم که پا بشوم در مقابلت
بابا ببخش پا شدن من هنر شده
بر روی کل صورت من جای سیلی است
پنهان نمودن از تو پدر دردسر شده
مانده اگر به روی جبینت نشان سنگ
هرجای من شکسته ی سنگ گذر شده
از عمه کمتر است اگر زخم های من
کل مسیر عمه برایم سپر شده
بین هزار و نهصد و پنجاه زخم تو
زخم لب تو از همه جان سوزتر شده
مسرور می شوم فقط از یک خبر بگو
عمرم شبیه اصغر تو مختصر شده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
زبان حال امام حسین با حضرت رقیه علیهماالسلام
#با_سر_رسیده_ام
السلام علیک یا رقیه علیهاالسلام
بابا ببخش نزد تو با سر رسیده ام
بر دامن تو با رگ حنجر رسیده ام
این گونه گر که آمده ام من کنار تو
از کینه ی یزید ستمگر رسیده ام
بی دعوت ِ تو سرزده هنگام نیمه شب
به منزل خرابه ی دختر رسیده ام
روشن شده خرابه و چشمان خیس تو
با رأس پر ستاره و انور رسیده ام
گیسوی من سپید و محاسن ز خون خضاب
چون از کنار پیکر اکبر رسیده ام
گر تشنه ای مخواه ز من آب دخترم
حالا که من بدون برادر رسیده ام
خاکستری ست موی سپیدم چرا که از
کنج تنور خولی کافر رسیده ام
پیشانی ام شکسته و با صورتی کبود
از کوچه های کینه ی خیبر رسیده ام
از لحظه ای که خورده لبم چوب خیزران
با ناله های دائم خواهر رسیده ام
من انتظار پاشدنت را نداشتم
آخر کنار یک گل پرپر رسیده ام
یک جای دست مانده به پهنای صورتت
گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام
وقت وصال تو شده ای دخترم ببین
از اشتیاق ِ روی تو با سر رسیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
😭😭😭😭😭
یک جای دست مانده به پهنای صورتت
گویی دوباره خدمت مادر رسیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
اشعار محرم عبدالمحسن:
😭😭😭😭😭
خاکستری ست موی سپیدم چرا که از
کنج تنور خولی کافر رسیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#دریاب_ارباب
السلام علیک یا حر بن ریاحی علیه السلام
حرّم(عبدم)گنهکار آمدم دریاب ارباب
با درد بسیار آمدم دریاب ارباب
ای نام تو نعم الطبیب درد عالم
با قلب بیمار آمدم دریاب ارباب
کردم خطا اما نیاوردی به رویم
سوی تو هر بار آمدم دریاب ارباب
خار توأم اما ببین با صد امیدم
در بین گلزار آمدم دریاب ارباب
با دست خالی در پی ات ای یوسف دل
در بین بازار آمدم دریاب ارباب
غیر تو معشوقی نباشد لایق عشق
سوی تو دلدار آمدم دریاب ارباب
تاکه بگیرد دست من را دست عباس
نزد علمدار آمدم دریاب ارباب
با یک نگاه فاطمه شد قلب من پاک
وقتی به دربار آمدم دریاب ارباب
حُرّم شدم آزاد از هر دو جهان چون
بر تو گرفتار آمدم دریاب ارباب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#این_یاس_ها
السلام علیکم یا ابناء الزینب علیهم السلام
این یاس ها که در بَر ِ من قد کشیده اند
حالا ز داغ اکبر تو قدخمیده اند
دیدند می چکد ز عبا خون اکبرت
دیگر از این حیات ببین دل بریده اند
تا دیده اند بین عدو غربت تو را
بر یاری ات دو ارتش زینب رسیده اند
بر تن، لباس رزم نمودند ناگهان
وقتی صدای بی کسی ات را شنیده اند
چیزی نداشتم که کنم من نثار تو
پیش تو این دو آبرویم را خریده اند
هستیّ ِخواهر تو همین دو کبوتر است
شکر خدا که در ره تو پر کشیده اند
در خیمه مانده ام که نبینم غم تو را
در لحظه ای که پیش تو در خون تپیده اند
شکر خدا شهید شدند و به روی خاک
خنجر به روی حنجر پاکت ندیده اند
اما شوند همسفرم بین دشمنان
بر روی نیزه صاحب رأس بریده اند
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#دیدم_که
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن علیهماالسلام
دیدم که بی کسی وسط اشقیا عمو
بگرفته در میانه، سپاهی تو را عمو
در دست زائران ِ تو سنگ است جای گُل
هستی در این میان هدف نیزه ها عمو
هر کس به گونه ای به تنت زخم می زند
یک پیرمرد آمده با یک عصا عمو
اینان چرا به همره هر زخم می زنند
بر زخم های تو نمک ِ ناسزا عمو
گر نامشخص است سپیدی ِ موی تو
از خون اکبرت شده مویت حنا عمو
این دست سومی ست که شد در هوای تو
بعد از دو دست حضرت سقا جدا عمو
این سینه چون تپیده به حبّ ولای تو
حالا شده نشانه ی تیر جفا عمو
شکر خدا که با لب تشنه چو اصغرت
بر روی دست تو بزنم دست وپا عمو
تقدیر عضو عضو تنم شد که پیش تو
در زیر نعل تازه شود جابه جا عمو
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#در_بین_گودال
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن علیهماالسلام
هستی عموجان محتضر در بین گودال
داری تو دستی بر کمر در بین گودال
آتش زده بر قلب من (اُسقونی) ِ تو
هستی تو از من تشنه تر در بین گودال
یک تن زده بر تو عصا ،آن دیگری هم
با نیزه و تیر سه پَر در بین گودال
هر کس رسیده می زند با بغض حیدر
از کینه ها داری اثر در بین گودال
من آمدم باشم عصای پیری تو
حالا که هستی بی پسر در بین گودال
حالا که دستان علمدارت جدا شد
دستم شود بر تو سپر در بین گودال
بر روی دامانت عمو ،جان می سپارم
بر این مقامم مفتخر در بین گودال
من هم کشیدم داغ روی داغ چون تو
من هم شدم خونین جگر در بین گودال
بودی تو غمخوار پدر در وقت مرگش
من آمدم جای پدر در بین گودال
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158
#منم_حبیبت
السلام علیک یا حبیب بن مظاهر علیه السلام
تویی حبیب عالم و منم حبیبت
آتش به دل زد نامه ی(مِن الغَریبت)
تو بی کسی در بین صحرا من بمیرم
لب تشنه ای بین دو دریا من بمیرم
از بی وفایی های کوفه درد داری
صدها گله از مردم نامرد داری
پیرم ولی با عشق تو سرزنده هستم
هستم غلام خانه ات تا زنده هستم
مویم سپید ِراه عشق توست آقا
من نوکر درگاهم و هستی تو مولا
تا نامه ی دعوت ز تو دیدم حسین جان
من آمدم تا که کنم اهدا به تو جان
من آمدم از مِهر تو سامان بگیرم
آخر به راه عشق تو آقا بمیرم
خاکم به سر از بس غریبی یابن زهرا
وقتی رسیدم شد دلت مسرور مولا
وقتی رسیدم قلب زینب شاد گشته
با یک سلام او دلم آباد گشته
شکر خدا من می شوم اینجا فدایت
چون قاسم و اکبر شهید کربلایت
رأسم شکسته می شود مانند حیدر
گردد جدا در پیش تو از پیکرم سر
شکر خدا با مِهر تو دل پاک گردد
جسمم کنار پیکر تو خاک گردد
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
آدرس اشعار:
@abdolmohsen158