eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
870 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فراق، منع نموده وصال رویت را ولی دوباره دلم کرده آرزویت را به قلب خویش نظر کرده ام، حلالم کن ندارد این ‌دلِ آلوده رنگ و بویت را قسم به حرمت مشک دریده ی عباس مرا ببخش اگر بردم آبرویت را به لوح تیره ی رفتار و خلق و خوی بدم عطا کن از کرمت، نور خلق و خویت را نظاره بر رخ مولاست حق بنده ی او نشان نمی دهی از چه رخ نکویت را؟! میان روضه ی عباس می رسی و دلم... همیشه کرده در این روضه جستجویت را تمام بغض تو از حال شرم عباس است به ما بگو کمی از بغض در گلویت را بگو که قاتل عباس، یک امان نامه است خودت بیا و بخوان روضه ی عمویت را برای قلب رئوفت بگو چه کار کنم؟! خدا بخیر کند روز پیش رویت را https://eitaa.com/abdorroghaye
اگرچه خسته ای از دوری اش، نشو دلسرد امام، منتظرت مانده زودتر برگرد به زیر سایه ی جز حضرتش نرو هرگز که بر سرت همه ی عمر، سایه اش گسترد به جز هر آن عملی که به عشق او کردیم تلاش و طاعت دیگر نداشت دستاورد امام عصر خودش با دعای نیمه شبش به سینه ام غم عشقِ حسین را پرورد چه فرصتی است مهیا که با امام زمان به چشم های ترِ خویش می شوم همدرد حسین با لب خشکش چه خطبه هایی خواند ولی چه گویم ازین غم که از همه شد طرد صدا زد از جگرش العطش ولیکن شمر به دست، خنجر کندی به جای آب آورد همینکه کرد دعا زیر لب برای همه به ضربه ی لگدی شمر پشت و رویش کرد نشست بر روی سینه، دوازده ضربه... زد از قفا به گلویش، حرامیِ نامرد https://eitaa.com/abdorroghaye
عاشق آن است که در وقت بلا جا نزند رو به کس جز پسر حضرت زهرا نزند اگر از جانب بیگانه، عسل هم برسد لب به جام عسلِ دشمن مولا نزند عبد، اوج طمعش، یک نظر معبود است حرصِ دارا شدن از مکنتِ دنیا نزند آن امامی که منم بنده ی او، وقت دعا خط روی اسم کسی که شده رسوا نزند کاش وقتی برسد نامه ی من دست امام نامه ام را ز سر شرم و حیا تا نزند سفر کرب و بلا، تذکره اش در کف اوست چه کنم تذکره ام را اگر امضا نزند؟! جز حسینی که اسیرش شده، بر سینه ی خود سنگ عشق احدی، زینب کبری نزند نیزه داری به سوی ناقه ی او آمده است کعب نی را به پرش کاش خدایا نزند پیرزن را نظری کرد و به خود زینب گفت: کاش با سنگ به پیشانی آقا نزند https://eitaa.com/abdorroghaye
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت همیشه خیر دعایت نجات داده مرا مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی نگاه ما که نیفتاده است بر رویت چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق که جان دهم دم مرگم به روی زانویت بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار قسم به حسن جمالت، به خلق نیکویت سحر همیشه به یاد حسین، گریانی رسیده است به ما هم طریقه و خویت فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت شکافته سر من هم شبیه ابرویت دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟ به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت https://eitaa.com/abdorroghaye
در این زمانه که عادی شده است نامردی همیشه از سر رحمت مرا دعا کردی شبانه روز مرا بین معصیت دیدی دلت شکست، به رویم ولی نیاوردی سرم نرفته به زیر علامت احدی که بر سرم، همه ی عمر سایه گستردی حرام باد به من دلخوشی این دنیا غریب ماندی و دنبال یار می گردی مرا مریضِ بدون علاجِ عشقت کن تباه گشته ام از دست درد بی دردی نگو که از قلم افتادم اربعین، امسال قسم به فاطمه اشک مرا در آوردی فقط تو گریه کن زینبی و با گریه... دل مرا به بکا بر عقیله پروردی صدای گریه ی زینب هنوز می آید میان خنده ی اوباش مست و ولگردی کجاست ساقی لشگر، کجاست ماه حرم عقیله مانده بدون کفیل و همدردی https://eitaa.com/abdorroghaye
محل بده به منِ بینوا، فدات شوم دلم شکست ز دوری، بیا... فدات شوم   اگر چه دامن تو بارها رها کردم رها نمی کنی آقا مرا، فدات شوم    میان نافله ی نیمه ی شبت آقا برای نوکر خود کن دعا، فدات شوم    چه حرف ها! سر من فرش راه تو بشود؟! سرم کجا، کف پایت کجا؟! فدات شوم   خوش است کشته شوم در رهت هزاران بار دوباره زنده شوم بارها فدات شوم   تو هم شبیه حسینی، سجیّتت کرم است ببر مرا سحری کربلا، فدات شوم    میان سلسله فرمود حضرت سجاد امامِ مانده روی بوریا، فدات شوم    چکید خون حسین از بلندی نیزه عقیله با دل خون زد صدا: فدات شوم   عزیزِ بی کفنِ مادرم جُعِلتُ فِداک غریبِ تشنه لبِ سرجدا فدات شوم https://eitaa.com/abdorroghaye
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش گویید با امام زمان از غم فراق دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش گریه نکرد آن که به جد مطهرش والله هست معرفتش کمتر از وحوش بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین هر کس کشید بار غمش را به روی دوش جانم فدای داغ امامی که بین تب می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش مقتل نوشته است که زین العباد را بستند بین سلسله بر مرکبی چموش لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت: از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید آمد میان سلسله خون در رگش به جوش https://eitaa.com/abdorroghaye
به سوی یار از ندارها سلام می‌رسد خوشیم این سلام‌ها به آن امام می‌رسد شدیم بی نصیب از نظاره‌ی رخش ولی نگاه لطف او به ما علی الدوام می‌رسد عطای یار و منعِ بخشش‌اش یکی‌ست باطناً صلاح ماست هر دوتاش...، هر کدام می‌رسد بریده می‌شود نخِ توسل اهالی‌اش به پای سفره‌ای که لقمه‌ی حرام می‌رسد از این طرف گناه ما فقط به سوی او رسید از آن طرف همیشه لطف و احترام می‌رسد همین که بر دعا دو دست خود بلند می‌کند به قلب ما همان دقیقه التیام می‌رسد دلِ شکسته! از غریبیِ عقیله صبر کن می‌آید آن امام و وقت انتقام می‌رسد ** فدای دختر علی که با قد خمیده‌اش محله‌ی یهودیانِ شهر شام می‌رسد چقدر کارِ این بزرگ‌زاده سخت می‌شود در آن زمان که کاروان به ازدحام می‌رسد گرسنه‌اند کودکان و رو به کس نمی‌زنند اگرچه بوی نان تازه بر مشام می‌رسد https://eitaa.com/abdorroghaye
پنهان کنم چگونه هویدایی تو را یا بین سینه شرح دل آرایی تو را   ظرف مرا شکستی و حالا نشسته ام تا رو کنم حکایت لیلایی تو را   نفسی لک الوقاء... به عالم نمی دهم بنده شدن به درگه مولایی تو را   خیلی دعا برای دلم کرده ای ولی خیلی شکسته ام دل زهرایی تو را   در غفلت زمانه فراموش کرده ام درد غریبی و غم تنهایی تو را   باید چه کرد این همه رسوایی مرا؟ باید چه کرد این همه آقایی تو را؟   دل مرده ام ولی به حسینیه آمدم تا جست و جو کنم دم عیسایی تو را   با گریه گفت زینب کبری، برادرم  سنگی شکسته روی تماشایی تو را   دیروز آیه خواندی و با خیزران یزید برهم زده بلاغت و شیوایی تو را https://eitaa.com/abdorroghaye
با نور عشق، دل غمِ ظلمت نمی کشد با اهل بیت، خواری و خفت نمی کشد آزادگی است سیره ی مردان روزگار عبدِ نگارِ فاطمه، ذلت نمی کشد در فتنه ها، مریدِ حقیقیِ فاطمه دست از حمایتش ز ولایت نمی کشد هر کس که بار عشقِ امام زمان کشید صحرای حشر، بار ندامت نمی کشد با یک سلام، روزیِ ما می رسد رفیق کارِ زبان، به گفتنِ حاجت نمی کشد بی منت است لطفِ امام کریم ما این جا گدا ز شاه خجالت نمی کشد عبدی گناهکار که محتاج بخشش است صورت به جز به صورتِ تربت نمی کشد با معرفت هر آن که رود سمت کربلا کارِ شفاعتش به قیامت نمی کشد من را بس است روضه ی لب های تشنه اش وسعم به شرحِ روضه ی غارت نمی کشد https://eitaa.com/abdorroghaye
سال ها طی شد و دل، زائرِ محبوب نبود این همه سال نشستن به دعا خوب نبود نه غم قحطی و نان داشت، نه داغ پیری جز غم دوری یوسف، غم یعقوب نبود هرچه گشتم عملی هدیه به آقام کنم بین بار عملم، توشه ی مرغوب نبود حاجت از چشم ترم خواند و دعایم فرمود گرچه حاجت به دلم مانده‌ و مکتوب نبود از ازل سینه ی زهرایی ما سینه زنان جز به آقای نجف، ملحق و منسوب نبود نکند قسمت من نیست برات عتبات سال ها بود دلم این همه آشوب نبود چشم خشکیده ی از معصیتم، جز به غم و... روضه های پسر فاطمه مغلوب نبود نیزه ها در بدنش بود ولی حداقل کاش جسمش ته گودال لگدکوب نبود چقدر بوسه زدش پیش همه ختم رسل حق آن صورت و دندان به خدا چوب نبود https://eitaa.com/abdorroghaye