#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_شام_شهادت
همه خوابند، فقط چند نفر بیدارند
چند تن جای همه دلهره و غم دارند
داغ سنگین که شود، پیر شدن هم دارد
خانه بی فاطمه، دلگیر شدن هم دارد
هر که یک گوشه از این خانه عزادار شده است
جای جایِ حرم فاطمه گلدار شده است
خانه از بوی گل یاس معطر مانده
روی دستاس رد پنجه ی مادر مانده
سرخ شد پلک علی بس که جراحت می دید
آسمان سوخت دلش وقت غروب خورشید
آب می ریخت ولی آب دگرگون می شد
نه فقط آب، دو تا چشم علی خون می شد
داغ صدیقه به اندازه ی کافی سخت است
وای بر بازوی او رد غلافی سخت است
حق تعالی جلوی چشم جهان پرده کشید
تا علی دست به بازوی ورم کرده کشید
دست از غسل کشید و ولی الله نشست
همه دیدند قد حیدر کرار شکست
سر به دیوار زد و ناله زد از عمق وجود
فاطمه کاش علی ثانیه ای زنده نبود
داشت کل بدن شیر خدا می لرزید
پیکر فاطمه را بین کفن می پیچید
داغ ها را به دلش ریخت و مسکوت گذاشت
بدنی ناحله را داخل تابوت گذاشت
بچه هایی که ازین داغ سراسر دردند
آستین بین دهان گریه فقط می کردند
بدنش را چه غریبانه ز خانه بردند
طبق فرموده ی صدیقه شبانه بردند
اشک، چشمان حسن را سر کوچه پر کرد
یادی از خاکِ نشسته به روی چادر کرد
یادش آمد وسط کوچه چه آمد به سرش
بار شیشه به زمین خورد به پیش نظرش
دست بر بند کفن، با دلِ پُر صبر گذاشت
پدر خاک تن فاطمه در قبر گذاشت
خوب شد تا که علی فاتحه بر فاطمه خواند
خوب شد دفن شد این پیکر و بر خاک نماند
خوب شد خنده به چشم تر اطفال نشد
خوب شد هیچ کسی داخل گودال نشد
خوب شد تشنه لبی ناله نزد وا عطشا
وای از تشنگی تشنه لب کرب و بلا...
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_شام_شهادت
شمس نورانی من بودی و مهتاب شدی
چقدر ناحلةالجسم شدی، آب شدی
تا نفهمم که سه ماه است چه آمد سر تو
گفته ای نیمه ی شب غسل دهم پیکر تو
تازه فهمیده ام از شوهر خود پوشاندی
بازویت بستی و هرطور که شد پوشاندی
مثل یک مشکل لایَنحل و مبهم شده ای؟!
یاس خوش قامت حیدر چقدر خم شده ای!
اشک، از چشم من و روح الامین می ریزد
آب میریزم و خونابه زمین می ریزد
آستین بین دهان، زینب من ناله کشید
تا که چشمم به رخت خورد، حسن ناله کشید
جگرم سوخت ازین داغ عظیم و جانسوز
پهلویت خوب نشد بعد نود روز هنوز
دسته دسته ز لباست گل لاله چیدم
با همین دست، تو را بین کفن پیچیدم
باورم نیست که باید به دو چشمان ترم
چوب تابوت تو را بر سر دوشم ببرم
بگذر از من که شب و روز اذیت بودی
جان حیدر چه بگویم که امانت بودی
سرخ شد با رخ من رنگ تمام افلاک
هستی ام را به چه رویی بگذارم در خاک؟!
شد تمام این همه آشفتگی احوالت
فاطمه جان پدرت آمده استقبالت
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_روضه_شام_شهادت
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا
سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!
تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا
ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا
بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟
آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا
کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا
پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟
پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟
خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا
خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_ایام_پس_از_شهادت
بی فاطمه نان شب این خانه، درد است
کاشانه ام بی فاطمه بدجور سرد است
زهرای من، بی گریه یک شب هم نیاسود
ای روزگار پست، حق حیدر این بود؟!
مظلوم هستم، داغِ بی اندازه دارم
هر جای یثرب روضه هایی تازه دارم
دیوار خانه زخمی و در هم شکسته
یک دشت لاله بر روی بستر نشسته
چشمم همین که بر نوک مسمار افتاد
خوردم زمین و زانویم از کار افتاد
بر میخ بی احساس، رد خون زهراست
حتی روی دستاس، رد خون زهراست
بر چادرش باید دو چشمم خون ببارد
هر جای این چادر، هزاران روضه دارد
با گریه می بویم، لباس محسنم را
می گیرم آن دنیا، تقاص محسنم را
گیسوی زینب نامرتب مانده، ای وای
خیلی حسن از غصه در تب مانده، ای وای
پایان ندارد گریههای ام کلثوم
زانو بغل کرده حسینم، طفلِ معصوم
از طعنه ی همسایه ها، حالم خراب است
از دیدن نامردها، قلبم کباب است
قنفذ به من می خندد و یاری ندارم
تنها شدم، دیگر هواداری ندارم
زهرا و محسن در کنارم، چه خیالی است
هم بستر زهرا و هم گهواره خالی است
گهواره ی خالی، چه تصویر عجیبی!
مادر بدون طفل، چه حال غریبی!
گهواره بوی شیرخواره می دهد، خب
بر قلب مادر غم دوباره می دهد، خب
گهواره یعنی اصغرم خواب است آرام
شیری نخورده، سخت بی تاب است آرام
از هم جدایی ناپذیرند این سه آخر
گهواره ی خالی، رباب و یاد اصغر
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_ایام_پس_از_شهادت
کجاست فاطمه ام، یار و غمگسار علی
همان که بود مداوای حال زار علی
کجاست فاطمه ام تا ببیند این مردم
زدند طعنه به قلب جریحه دار علی
به خنده گفت مغیره نگاه کن قنفذ
بعید باشد اگر پا شود دوباره علی
به خشت کوچه، رد خون، به من چنین فهماند
چه دردها که به دل ریخته، نگار علی
به دست میوه فروش مدینه در بازار
انار دیدم و گفتم: کجاست یار علی
کسی به تسلیت ما نیامد و ای کاش...
خودش دوباره بیاید، شود قرار علی
به زینبین غریب و به ناله ی حسنین
محل نداد کسی، پیش چشم تار علی
به جای فاطمه، با چاهِ بی کسی گویم:
نگاه کن که گره خورده بد به کار علی
دری که سوخته و بستری که گلدار است
شده فقط کمی از درد بیشمار علی
میان قبر، خودم را نهاده ام، در اصل...
مزار فاطمه باشد همان مزار علی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه_ایام_پس_از_شهادت
اهل این خانه عزادارند بعد از فاطمه
یک به یک بیمار و تبدارند بعد از فاطمه
در کنار بستری که بوی مادر می دهد
نیمه شب تا صبح بیدارند بعد از فاطمه
گاه با هم روضه می گیرند، گاهی هم جدا...
گوشه ای از خانه می بارند بعد از فاطمه
با مشقت خونِ بر در پاک شد، دیوار نه
فضه و اسما گرفتارند بعد از فاطمه
بچه ها با چشم پر اشک و دلی لبریز بغض
خیره بر تیزیِ مسمارند بعد از فاطمه
مردم ناشکرِ شهری که به او سیلی زدند
بر عذابِ حق سزاوارند بعد از فاطمه
تسلیت گفتند با زخم زبان و طعنه ها
تا که حیدر را بیازارند بعد از فاطمه
هم علی، هم کودکان، در لحظه ی برخاستن
دست بر دیوار بگذارند بعد از فاطمه
نه حسن در کوچه بازی کرد دیگر نه حسین
بچه ها از کوچه بیزارند بعد از فاطمه
کوچه های شام و کوفه سهم زینب می شود
داغ هایش سخت و بسیارند بعد از فاطمه
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
امام عصر نظر می کند، حواست هست؟
به هر محله گذر می کند، حواست هست؟
بدون یار و غریبانه در دل صحرا
عزیز فاطمه سر می کند، حواست هست؟
شبیه مادر خود، خانه خانه مردم را
از انتظار خبر می کند، حواست هست؟
در انتظار من و تو نشسته، با گریه...
شبِ بلند سحر می کند، حواست هست؟
هر آن که گریه نکرد از مصیبت زهرا
به روز حشر ضرر می کند، حواست هست؟
شنیده ایم غم کوچه را ولی آقا
نظر به کوچه و در می کند، حواست هست؟
به روی حوریه حتی سقوط برگ درخت
یقین که زود اثر می کند، حواست هست؟
****
آهای شمر لعین مادری سرِ گودال
نظر به ذبح پسر می کند، حواست هست؟
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#مناجات
غل و زنجیر گنه بر پر و بالم مانده
به روی دوش من، این وزر و وَبالم مانده
دستگیری کن ازین بنده، مگر که چقدر...
فرصت از زندگی رو به زوالم مانده
سحر و ذکر لب و نافله از دستم رفت
کمکم کن که فقط اشک زلالم مانده
هر که پرسید بگو کیست امیدت؟ گفتم:
صبر کن، لطف خدای متعالم مانده
کیست جز حضرت حجت که دعاگوی دلم
در غریبی و پریشانیِ حالم مانده؟
عجمیان و علی وردی و خوبان رفتند
روسیاهی به رخ همچو زغالم مانده
خواب دیدم که نجف بودم و بیدار شدم
عطر ایوان علی، گوشه ی شالم مانده
کربلایی نشدن، علت خسران من است
بر دل سوخته از هجر، ملالم مانده
باید از داغ غریبی علی آب شوم
تا نفس هست و ازین عمر، مجالم مانده
شده هر ناله ی زهرا، عرق شرم علی
شرمسار از رخ او، شاه دو عالم مانده
گفت با خادمه حیدر که بگو فضه چرا
چند ماه است پسِ ابر، هلالم مانده؟!
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
از غم دوری ات ای یوسف دل، محزونم
چه کنم با غم و با غصه ی روز افزونم؟!
بسته شد روزنه ی نور به رویم کم کم
زیر بار گنه و معصیتم، مدفونم
حق من بی سر و پایی است ولی لطف کن و
از سرِ سفره ات ای یار نکن بیرونم
ضعف کردم سرِ بخشیده شدن تا که خدا
به مناجات تو بخشید مرا، ممنونم
خونشان ریخت ولی پرچم یا فاطمه ماند
همه ی عمر به خون شهدا مدیونم
گفت زهرا به علی خوب شدم، گریه نکن
من فقط از غم تنها شدنت دلخونم
نگذارم ز سرت تار مویی کم بشود
با همین پیکر درهم شده و گلگونم
نگرانم بروم خشک شود کام حسین
سالیانی است که از غربت او محزونم
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
شکر خدا... گفتیم: "اُرشدنا اباصالح"
رو بر کسی ننداختیم الا اباصالح
هر بار گم کردیم راه هل أتایی را
گفتیم با گریه مدد کن یا اباصالح
ای مُصلح عالَم، نظر کن صالحم فرما
سویت رسیده قطره، ای دریا اباصالح
بنده شدن اوج تمنای بزرگان است
وقتی که باشد سرور و مولا اباصالح
امروز هر کس نوکر زهرای اطهر شد
دستش بگیرد از کرم فردا اباصالح
ای راه گم کرده بیا، وقت توسل شد
همدرد شو در این مصیبت با اباصالح
گریان زهرا که شدی دیگر بدان قطعا
راهی نمانده تا خدا یا تا اباصالح
من عذر خواهی می کنم از ساحتت آقا
آتش به پشت در شده برپا اباصالح
این در که می سوزد میان شعله ی آتش
ای وای اگر افتد روی زهرا، اباصالح
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
در دیده ام غایب شدی، در جان من نه
خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من نه
مؤمن شدم بر کعبه ی رویت ندیده
عمرم به سر آمد ولی ایمان من نه
دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی
چشمان تو گریان شد و چشمان من نه
احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد
یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه
جز در غم زهرا شده قدری گذارم...
رؤیت کند اشک مرا مژگان من؟ نه
ای دل بسوز از غربت حیدر که می گفت:
رو بر مگردان فاطمه جان، جانِ من نه
باور ندارم... یارِ هجده ساله زود است
پر می کشی از کلبه ی احزان من؟! نه...
باید به چاه کوفه گویم درد خود را
دامان تو گلگون شده دامان من نه
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye
#امام_زمان_عج_فاطمیه
گم شدی بنده ی گمراه؟ بگو یا زهرا
با ولی باش، سحرگاه بگو یا زهرا
هر زمان از نظرِ حجت حق افتادی
زود هنگامِ بزنگاه بگو یا زهرا
چاه دنیا چقدر شأن تو را پایین بُرد
در دل ظلمت این چاه بگو یا زهرا
گر دلت خواست دعاگوی تو باشد مهدی
با دل زخمی و با آه بگو یا زهرا
صاحب العصر دلش سوخته از فاطمیه
بهرِ قلب ولی الله بگو یا زهرا
هر زمان مادری آمد برود از گذری
گر زمین خورد سرِ راه، بگو یا زهرا
دیده ات خورد به مسمار بگو یا حیدر
دیده ات خورد به درگاه بگو یا زهرا
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/abdorroghaye