eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
459 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
193 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭 تقدیم به قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس (ع) کمال ................. زندگی کردیم عمری با خیالش بیشتر از کمالش غافل و محو جمالش بیشتر چشم هایش سال ها ما را به خود مشغول کرد جای عشقش گفته ایم از خط و خالش بیشتر او کمالش در شکستن بود و... در چشم فرات ماه بود و با عمودی شد هلالش بیشتر تا به معراج شهادت، سربلند از خود شود با خدایش دست داد و شد وصالش بیشتر علقمه او را برای خود جدا کرده ست و او رنگ و بوی خیمه دارد حس و حالش بیشتر بر زمین افتاد و یک چشمش به سمت خیمه بود با هجوم نیزه داران شد سوالش بیشتر قم المقدسه
با عرض تسلیت تاسوعای حسینی🖤 👌 برای یکه تاز میدان کربلا ابوالفضل العباس (ع) یا کفیل .................. آه، در وصف تو تنها می نویسم «یا جمیل» ای که مَشکت، زمزمی از کوثر است و سلسبیل گیسوانت، ساحل امن است و من غرقم در آن چشم هایت دُرّ نایابی ست ای بحر طویل خواستم حاجت بگیرم از قنوت اشک تو بر ضریح چشمت ای ساقی شبی بستم دخیل کیستی تو!؟ کیستی تو!؟ کیستی!؟ دار السبیل کیستم من!؟ کیستم من!؟ کیستم!؟ ابن السبیل تو پناه کودکان بودی و بی خود نیست که گوش تا گوش حرم دیدم نوشته: «یا کفیل» شانه ی ایران تکان خورد از غمت، دل مویه کرد شمعم و می سوزم از روز نهم در اردبیل ۱ هر کجا صحبت شد از آزادگی، گفتم حسین از وفا هر کس که دم زد از تو آوردم دلیل حاجیان گرم طوافند و به دنبال همند ما دخیل اشک را بستیم بر یک مستطیل صالحِ بن صالح است و ساقیِ بن ساقی است وصف او را گفته در عرشِ معلی جبرئیل زنده شد عیسای بی جان در کنار خیمه گاه - حضرت موسی عصایش را که زد بر قلب نیل این شفاعت می کند! آن بر دل آتش می زند پس تفاوت می کند دست ابوالفضل و عقیل او که افتاد، آتش نمرودها گُل کرد و آه... سوخت این بار از تب آتش، گلستانِ خلیل سنگ بارید از دهانِ آسمان و زنده شد در نگاهم ماجرای کعبه و اصحاب فیل غارتش کردند و چیزی بر تنش باقی نماند پس ندادند آنچه را بردند، این قوم بخیل! قم المقدسه .............................................. ۱. «شمع پایلاما» یا «شمع‌گردانی» از صبح روز تاسوعا آغاز شده و تا غروب ادامه می‌یابد، بدین طریق که عزاداران به‌صورت جمعی و گاه با پای پیاده به ۴۱ مسجد شهر اردبیل در محلات مختلف رفته و به یاد ۴۱ منزل اسرای کربلا که در جریان اسارت خود و سفر از کربلا تا شام در تاریکی گذرانده‌اند با روشن کردن شمع که در حقیقت نذری آنها محسوب می‌شود، عشق خود را به علمدار امام حسین (ع) ثابت می‌کنند. به گفته ریش سفیدان قدیمی اردبیل آئین شمع‌گردانی در اردبیل بیش از هزار سال قدمت دارد و آیین مختص گروه یا سنین خاصی نیست.
👌برای پاسداشت هدف قیام حسینی و شعار «هَیهاتَ مِنَّ الذِلّه» کشتن ................... هزار مرتبه با داس، ماه را کشتن به دست تاریکی ها، پگاه را کشتن سیاه بودن و درکی نداشتن از نور به سنگ ظلمتیان، چشم چاه را کشتن بریدن دست باغبان به زور تبر به لطف آب ندادن، گیاه را کشتن چهار هزار نفر را بسیج کردن تا... امید و دلخوشی یک سپاه را کشتن عمود بر سر ماهی فرود آوردن عمود خیمه ی دین، تکیه گاه را کشتن جواب یک پدرِ خسته را چنین دادن به حکم دین، طفلی بی گناه را کشتن گذشتن از همه ی راه های بیراهه جلوی چشم حرم، پادشاه را کشتن به کامِ خنجرِ کُندی شرابِ خون دادن نفس نفس زدن و قتلگاه را کشتن در التهاب میان شریعه و گودال به آتشی نفسِ خیمه گاه را کشتن کشیدن زیور از زنان و دخترکان و التماس عمیقِ نگاه را کشتن شکستن پیمان پیش چشم پنجره ها درون آینه ها روحِ آه را کشتن هزار مرتبه بهتر که بی هدف مردن هزار مرتبه بهتر که راه را کشتن قم المقدسه
زبان حال امام حسین (ع) با مخدرات در شب عاشورا اتفاق ................ زینبِ من دخترامو صدا کن می‌خوام یه کم روضه بخونم امشب بغضی گلومو داره میفشاره جونم دیگه رسیده زینب به لب دخترا...! فردا تشنگی می باره سکینه جان، خیمه میشه پر از دود عمو میره آب بیاره براتون براش دعا کنید بیاد زودِ زود رقیه رو بیدار کن از خواب، رباب می‌خوام یه چیزی درِ گوشش بگم چادر عمه رو بگیر بابایی فردا آدم بَدا میان توو حرم فردا هزار تا اتفاق میفته حالِت بهم میخوره از بوی خون فردا اگه دشمنا حمله کردن گوشوارتو بِده بِشون باباجون گوشوارتو دادی بِده عزیزم ولی حواست باشه به معجرت بابا دلش میخواد حجاب بگیری عینهو مادر من و مادرت بابا...! اگه گم شدی من پیشتم یه وخ نترسی! که منم قرارت یه شب صدام میزنی از ته دل قولِ شرف میدم بیام کنارت قم المقدسه
به کربلا و کربلاییان سرِ خط ............. «کربلا را تو مپندار که شهری ست فقط» ۱ کربلا را تو مپندار عطش در لب شطّ کربلا را تو مپندار فقط روضه و اشک کربلا را تو مپندار شکست و ذلّت کربلا نقطه ی آغاز مسلمانی بود بنویسید سرِ نیزه نشین را سر خط! کربلا نقطه ی پایان دورویی ها بود کربلا نورِ خدا بود میان ظلمت این حسین است که اسلام به او تکیه زده پرچم اوست که بالاست هنوز از غیرت او همان احمدِ مختار، همان قرآن بود که سر نیزه نمی گفت مگر از رحمت او علی بود و به دنبال عدالت می رفت کربلا: اشکِ غدیر است! امان از غفلت؟! او حسن بود و پی صلح برادر آمد بارها داد به صد شکل به دشمن مهلت بر سر دست گرفت آیه ی والفجرش را تا نگویند نیاورد برامان آیت! اکبرش را که امامِ پس از او بود شکست وحدتی بود در آنجا که نگو... از کثرت مرگ، شیرین تر از این...! «هم بخوری» با نیزه کِش بیایی چو عسل در بغل مولایت!؟ سپرِ جان عمو شد پسر شیر حسن او گرفت از همه ی مدعیانش سبقت ساقی اش درس وفا داد به عالَم آن روز آب را دید و گذشت از لب دریا راحت تا بگیرد سر خود را بشریّت بالا از سر اسب، زمین خورد چنان... با صورت دل سجاد هزار آینه شد در خیمه سجده اش نور شد و نور، سرآغازِ لغت باقر افتاد به خاک و سفری داشت به عرش تا به روی همه در وا بکند از حکمت آتش افتاد به دامان سه ساله، اما خورد سیلی و نشد ثانیه ای بی عفت زینب آمد که بگوید همهْ زیبایی بود کربلا، قصه ی عشق است! ندارد غایت کربلا قطعه ای از باغِ بهشتِ ابدی ست که به اندازه ی قلبِ همه دارد وسعت از علی دور شدیم و به خدا مشکوکیم از بصیرت تُهی و پُر شده ایم از شهوت کشته شد خون خدا تا که نمیرد ایمان جنگ ما بود ولی بر سر پست و قدرت!؟ درد اصحاب، فقط دین خدا بود و خدا ما ‌عطش داشته ایم آه... به مسئولیّت می توان بود حسینی و شهادت طلبید می توان بود یزیدی و شد از ننگ، سقط می توان بود حبیب، آینه ی کبر شکست می توان بود عُمَر، با همه گفت از بیعت من حسینی نسبم از هیجان لبریزم خانه ی اول من بوده و باشد هیئت تا به لب داشته باشم بِحسینٍ بِحسینْ سر قبرم بگذارید به کامم، تربت این حسین است که خونش به رگ ما جاری ست این حسین است که سر داد ولی با عزت نشد ای دل، سر خود را ببُریم! وای به ما هر چه گفتیم از اندیشه ی او... بود غلط «کربلا منتظر ماست بیا تا برویم» ۲ غافل از قافله ایم! آه و دریغ از حسرت! حُر که بود و چه شد آزادترین شد به جهان!؟ هیچ...! تنها به خودش داد فقط یک فرصت وقت، تنگ است! کمی مانده که زینب برسد آه... این بار بیا جان بگذاریم وسط قم المقدسه ............................................‌....... ۱. از نوشته های معروف شهید مرتضی آوینی ۲. از نوحه های معروف حاج صادق آهنگران در هشت سال دفاع مقدس
👌😭 این غزل که سوغات تیرماه ۱۴۰۲ مشهد مقدس است تقدیم به آنها که امروز به حسین (ع) اقتدا می کنند و نماز را برپا میدارند به پیشگاه سلطان علی بن موسی الرضا (ع) تماشا ............. هشتمین آیینه ای در آسمانِ آل طاها بر شبِ آلوده ام قدری بتاب ای ماهْ بالا می روم بالا از آغوش تو... تا شاید بچینم از بلندای نخیلِ چشم هایت، چند خرما با تو نورم بی تو کورم، صد مدینه از تو دورم یک خراسان راهی ام کن تا قدمگاهت، اماما...! مولوی با شمس تبریزی، چنان... بی خود شد از خود! وای اگر شمس خراسانی، عبا می داد او را از طریقت تا حقیقت، با تو خیلی راه نیست یک دلِ افتاده می خواهد، کمی ایمان و تقوا در حرم هر کس برای دلبری یک شیوه دارد من کبوتر می شوم پر میکشم تا بیکران ها دل به دریا می زنم با دیدن حوض قشنگت دیگران درگیر آدابند و من غرق تماشا زائری پشت سرم بود و صدایش زیرِ گوشم چشم در چشم تو بود و با «امین الله»، دریا با زبان بی زبانی روضه ای خواند از جوادت در شبستانِ نگاهت ربّنا شد؛ گفت مولا - از قنوتم می چکد بارانی از دلمردگی ها بسته ام بر پنجره فولاد، دل را... ای مسیحا زنگِ ساعت مثل ناقوسی صدایم کرد و رفتم تا بخوانم رکعتی... بالاسرت را با تمنّا موج عشاقت مرا می برد از یک سو به یک سو دست آوردم بگیرم یوسفم را چون زلیخا زیر پا افتادم و شد روضه ای بر من مجسم قتلگاه و خیمه ها را دیدم و افتادم از پا کربلا در کربلا دورِ ضریحت در طوافند اربعینی ها، تو را دارند و مَستند از تولیّ از نماز ظهرِ عاشورا گرفتم مشهدم را از نماز ظهرِ مشهد هم گرفتم کربلا را قم المقدسه
😭🖤 برای رقیه خاتون (س) فاطمه سیرت ....................... بعد از آنکه گل امّید به لب ها پژمرد ساربان، خنده زنان... قافله را با خود برد نیزه آمد که دهان باز کند بر توهین صوت قرآن تو نگذاشت و حرفش را خورد موی من سوخت اگر... عیب ندارد بابا عمه را آه... تو دریاب که از غربت مُرد داشتم راه خودم را به خدا می رفتم یک مغیره به منِ فاطمه سیرت برخورد کوچه وا کرد برایم، به زمینم انداخت دخترت تا برسد شام، چه سیلی ها خورد عمه ام گفت نزن مادر او فاطمه است دختر است و بدنش لاغر و انگشتش تُرد زجر اگر داد مرا زجر، نگفتم چیزی! بیشتر از همه، دوریْت مرا می آزرد قم المقدسه
تقدیم به سرزمین عطش و آتش 🔥 فریاد کربلا ................. ویرانم از حکایتِ آباد کربلا پیچیده در سکوتم فریاد کربلا غیر از تمام هفته که قلبم حسینیه ست شب های جمعه می کُشدم یاد کربلا گفتم به هر که غیر امامم حسین، نه! آری منم منم من... معتاد کربلا مُهر نماز: تربت خونینِ قتلگاه رو به خداست در دل سجاده، کربلا خورشیدِْ عصر روز دهم توبه کرد و رفت اما چه ها نکرد به اولاد کربلا با تیغ آفتاب به جنگ حسین رفت بر زخم ها نمک زد جلاد کربلا اصحاب، گِرد شمع وجود حسین، جمع پروانه ها طلیعه ی میعاد کربلا! از رقص عارفانه چه گویم! چنان وهب او که مسیح بوده و داماد کربلا پیشِ نگاهِ منتظرِ باغبانِ نور پرپر شده ست شاخه ی شمشاد کربلا شش ماهه ای که حج خدا را وداع گفت آرام شد به «ناد علی»... «ناد کربلا» بیش از هزار و نهصد و پنجاه زخم سخت گاهی عجیب می شود اعداد کربلا هر «قطعه» شد رباعی نابی میان دشت اینگونه شد وسیع تر ابعاد کربلا حالا یتیم، دختر شیرین زبان او حالا وخیم، وضعیت حاد کربلا آتش زدند دامن سبز رباب را بالا گرفت شدت بیداد کربلا در خیمه ی قضای الهی اسیر شد با شعله های حرمله، سجاد کربلا با آن همه مصیبت عظمی که بر تو رفت شام بلاست! روضه ی همزاد کربلا انکارِ قتل عامِ خدا بی نتیجه است ریشه دوانده در همه، اسناد کربلا! یک اربعین شنیده ای اما بیا ببین صدها برابر است استعداد کربلا اینجا کویر نیست که دریای رحمت است باید که بود ماهیِ آزاد کربلا! قم المقدسه
🖤😭 برای عاشورا و شام غریبان حسین (ع) آسمانی ................. آسمان کربلا از دود و آتش، مِه شده قصه شام بلا در چشم ها واضح شده باز هم گوساله ای زرین که پر بود از هوا دور از چشمان موسی، کدخدای ده شده در میان کافران با معجزاتی کوهکن گیر افتاده حسین و حضرت صالح شده نشنود گوشی ندای راستی را... تا که هست- لقمه هایی آنچنان و مومنی فربه شده آه... می دیدم خدا را در میان قتلگاه از رضای بنده اش، شوریده و واله شده روزگاری رفت بر نی، پاره ی قرآن و حال زیر پای اسب ها قرآن ناطق، له شده ظاهراً آن روز، آنها جنگ را بردند؛ نه... باید از تاریخ پرسید: آن که را فاتح شده! قم المقدسه
تقدیم به ساحت سید الساجدین، زین العابدین (ع) سبز ............... زبور آل محمد، چکامه ای سبز است ۱ غدیر چشمانت، سالنامه ای سبز است تو شاهزاده ی ایرانی و پر از غیرت قنوتِ روشن تو شاهنامه ای سبز است و روضه ی عطش تو اقامه ای سرخ است و روضه ی عطش تو اقامه ای سبز است ۲ نگاه کن به مسیری که بعد عاشوراست نگاه کن که مسیرت، ادامه ای سبز است بلند بالایی می رسد که مثل شماست نشانِ دیدنی او، عِمامه ای سبز است چه یوسفی که تماشای چهره اش، نور است چه یوسفی که معطر به جامه ای سبز است قم المقدسه ............................................... ۱. زبور آل محمد نام دیگر صحیفه سجادیه می باشد که دربرگیرنده برخی از دعاهای امام زین العابدین (ع) است. ۲. عطش اول: عطش روز عاشورا عطش دوم: عطش حاصل از زهر هرچند یزید بارها اقدام به تهدید و قتل امام نموده بود اما مورخین درباره قاتل وی با هم اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد و برخی دیگر معتقدند به دست هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود. ولید بار‌ها گفته بود: «من تا وقتی که علی بن الحسین در دنیا باشد راحت نیستم». این بود که وقتی زمام سلطنت را به دست گرفت تصمیم گرفت امام را مسموم کند؛ لذا زهر کشنده‌ای برای کارگزارش در مدینه فرستاد و به او دستور داد تا این زهر را به امام بخوراند و آن نانجیب نیز دستور ولید را عملی کرد. زهر در بدن نازنین امام کارگر شد و بدین وسیله حضرت در سن ۵۷ سالگی در مدینه طیبه به شهادت رسید.
🖤😭 به ساحت بی بی سه ساله رقیه (س) ................. بیت الغزل ناب، رقیه (س) منظومه ی بی تاب، رقیه (س) دردانه ی الله، حسین (ع) است دردانه ی ارباب، رقیه (س) قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
به ساحت ثارالله حسین بن علی (ع) هیهات ................. شاعران، پیدا کنید انگیزه ی هیهات را شاعران رسوا کنید اندیشه ی افراط را مصلحت اندیشی و تردید و تقلید و سکوت بر زمین خواهد زد آخر، مردم محتاط را دین اگر باقیست زیر دِین امثالِ علی ست او که قرآن بود و گفت انجیل را... تورات را از قلم خون می چکد تا می نویسد یا حسین! دم به دم می بارد و دق می دهد خطاط را سوزنی بالا و پایین می رود در چشمشان پاره پاره کرده روضه، قلب هر خیاط را کربلا، ذبح غدیر است و حسینش خونبها تا ولایت، جان ببخشد مرگ استنباط را خسته از گودال، بیرون آمد اما بس نبود حمله ور شد شمر و آتش زد دل فسطاط را ۱ سوره های پرپرش را باد با خود می بَرد شرحه شرحه شرح باید داد این آیات را تا جهان خالی شود از ظلم و ظلمت ها، خدا - تا چهل منزل به نی ها برد این مشکات را ۲ نور حق را منعکس می کرد بر دل ها حسین سنگ ها طاقت نیاوردند این مرآت را ۳ خیزران آمد! خدایا... واکن و قدری ببند دست های بسته را و چشم های مات را کربلا رفتید... با خود چشمه ی اشک آورید هر شب جمعه، به یاد آرید این سوغات را قم المقدسه ................................. ۱. فسطاط: خیمه بخشی از مقتل لهوف ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ (ع) یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ ۲. مشکات: چراغدان ۳. مرآت: آیینه