هدایت شده از کانال اشعار هیئت الشعرا (شعر های مشترک شاعران قم)
🔹🔸تقدیم به موسی بن جعفر عليه السلام🔹🔸
هفتآسمان زندانیِ چشم سیاهش
در سینهی آیینهها پیداست آهش
تا عرش دیده پلّه پلّه سِیرِ او را
دنیا اگر بر فرش افتاده کلاهش
او فالقُ الإصباح، او شمسُ الضُحی بود
ای آسمان! ای بیخبر از قدر و جاهش!
«وَالکاظِمینَ الغَیظ، عافینَ عَنِ النّاس»
در مهربانی بود شُهره، روی ماهش
هر حاجتی خیر است وقتی شیعهی او
حاجت بخواهد از امام خیرخواهش
دل را به دریا می زند، باکی ندارد
هر کس که موسی میشود پشت و پناهش
بر خاک پاکش آهوان سر میگذارند
عطر خراسان میوزد از بارگاهش
در رستخیز تشنگیها نوش بادش!
آنکس که او در حشر باشد تکیهگاهش
هرچند ظلمت سایهها افکنده بر ماه
میشد در آن زندان گُلی چید از پگاهش
گرچه عزیزش کرده سردابِ مصیبت
یوسف ندارد شکوهای از دست چاهش
ماهی به قعر چاه رفت، آه از مطامیر!
دنیا چرا آتش نمیگیرد از آهش؟!
او فاتح دلهاست، حتّی کنج زندان
هر دانهی زنجیر، سرباز سپاهش
قدّیسه خواهد گشت در چنگ شیاطین
حتی زنِ آوازه خوانی با نگاهش
شلّاق در دستان سِندی گریه میکرد
از اشتباه از اشتباه از اشتباهش
میراثدارِ غربتِ مولا و زهراست
دستان بسته، بازوی زخمی، گواهش
«ذِی السّاقِ مَرضوضٌ وَ فی قَعْرِ السُّجون» آه!
چون ساقه شد مجروح، میمیرد گیاهش
گفتند از «سِجْنِ مَطامیر» و نگفتند
آخر چه بوده سِبطِ پیغمبر گناهش؟!
بین امامان سِیر کن! تنها فقط او
پایینتر از ارباب بوده قتلگاهش
تابوتش از زندان که خارج شد، مُحبّان،
رفتند زیرِ پیکرِ هموزنِ کاهش
میریختند از پشت بام خانههاشان
دسته به دسته گُل به تابوتش، به راهش
آه از دل معصومه و آه از غریبی!
از هجرِ دائم، از وصالِ گاه گاهش
کشته شدم، کشته شدم، کشته شدم... آه!
بر «جِسرِ بغداد» است این روضه گواهش
خورشید را در آسمان هفتمِ عشق،
کشتند... دنیا ماند و کابوس سیاهش
✨گروه هیئت الشعرا✨
🌷سروده ی جمعی از شاعران قم🌷
https://eitaa.com/heiatoshoara
🔹در نشر معارف اهل بیت سهیم باشیم🔹
#موسی_بن_جعفر
#زندان_مطامیر
#شهادت