eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
450 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
189 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به ......................... «اپیزود اول» ای یوسفِ لبخند تو، عیش‌العُرفا آتش زده عشق تو زلیخای مرا تا چلچله‌ی نگاه تو راهی نیست با ، رسیدم به خدا از پنجره‌ای که رو به چشمت باز است با حنجره‌ای که دل سپرده به شما دل‌دل نکن و درِ قفس را وا کن پرپر زده‌ام برایت از آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟ تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟ «اپیزود دوم» راهی شده‌ام باز در این جاده‌ی عشق راهی شده‌ام با علما و صُلَحا پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟ گفتم گفتند چه سود از این همه گریه و آه گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...! گفتند میان این همه رنگ... !؟ گفتیم شبیم از غم او... این شب‌ها گفتند که و چیست!؟ گفتیم تلاقی دو رود و دریا گفتند که چه معنا دارد!؟ گفتیم که اربعین پر است از گفتیم که بار عام فرموده (ع) دیدارِ کریمانه‌ی شاه است و گدا انداخته از خون خودش در «اپیزود سوم» رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه... همراه شدند با و از هنوز در مسیر است، ! جانباز عزیزی که نیفتاد از پا شد «، آماده» در سایه‌ی گل کرده به پیشانیِ زائرهایت سربند «»، «» ما در پی هستیم ای بی‌خبر از روضه و داغ مولا سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین! نزدیک است... چه سنگید شما!؟ ای آینه‌ی هستی و ای آیه‌ی نور با بیا هنگام است در (ع) با مشت بزن بر دهن «اپیزود چهارم» در راه، و دیدم آمد آیا به صدا!؟ این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران - باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟ بر نیزه نشسته‌ای، سرت گرم خداست ای کاش مرا ببینی از آن بالا تا خستگیِ آه به ما غالب شد آغوش گشودی و دویدی تا ما هر چند که نصفه‌نیمه بودم با تو تحویل گرفتی و خریدی من را با ماه و ستاره گفتم از لب‌هایت از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا! یک مرا کشت هزاران دفعه جان دادن دخترِ کبودت جانا! «اپیزود پنجم» در راه توام اگرچه برمی‌گردم باید چه کنم با غم دوری حالا با اینکه نکرده‌ام وداعی آنطور سنگین شده سینه‌ام دوباره آقا برگشتم و دیدم حرم و گنبد را آرام شود بلکه دلم -این رسوا- تا نمانده چیزی و... آشوبم آشوب‌تر از سراب‌ها در صحرا بگذار بسوزم از غمت چون مجنون بگذار بسوزم از غمت ای لیلا بگذار سلامی بدهم باز به تو بگذار مرورت بکنم ای رؤیا با به خودم آمدم و بر بوسه زدم چون «اپیزود ششم» در هیبت آسمان به رفتم با رخصتی از شاه و خداوند وفا گفتند چه آورده‌ای از سوغاتی من و بود و گفتم که چقدر زائرانِ حرمش از پاک او گرفتند شِفا!؟ حالا منم و خاطره‌های سفرش حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا لبریز محرّمم ، چه کنم!؟ یک سال صبوری نتوانم به خدا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻😭 به پیشگاه آقاجانم (ع) می بارد... ............ در ی تو، می بارد با شفا دادن تو، می بارد تا اذان، «...» می گوید زیر تو، شور و نوا می بارد تا که بر ، نفسی خیره شوند غزل از می بارد آسمانِ حَرمت، غرق ستاره ست از دهان همگان، می بارد ، به هم ریخته ابری را باز گوشه ی صحن، می بارد مُهری از دست من افتاد و هزار آینه شد دیدم آن ، همه جا می بارد در توست که معنا دارد از سرِ شهر فقط و می بارد! اول سال، چه گرفتی ما را...! تویی و دل ما می بارد همزمان با ، ... چشم می بارد در تو به جای همه ی گمشدگان است آنکه کنار می بارد ، زمان، زائر صحن رضوی ست! از لب پنجره ها، ذکر می بارد مادرم کنج اتاقش به خیره شده دارد از دور، شما را و مرا می بارد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به ......................... «اپیزود اول» ای یوسفِ لبخند تو، عیش‌العُرفا آتش زده عشق تو زلیخای مرا تا چلچله‌ی نگاه تو راهی نیست با ، رسیدم به خدا از پنجره‌ای که رو به چشمت باز است با حنجره‌ای که دل سپرده به شما دل‌دل نکن و درِ قفس را وا کن پرپر زده‌ام برایت از آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟ تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟ «اپیزود دوم» راهی شده‌ام باز در این جاده‌ی عشق راهی شده‌ام با علما و صُلَحا پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟ گفتم گفتند چه سود از این همه گریه و آه گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...! گفتند میان این همه رنگ... !؟ گفتیم شبیم از غم او... این شب‌ها گفتند که و چیست!؟ گفتیم تلاقی دو رود و دریا گفتند که چه معنا دارد!؟ گفتیم که اربعین پر است از گفتیم که بار عام فرموده (ع) دیدارِ کریمانه‌ی شاه است و گدا انداخته از خون خودش در «اپیزود سوم» رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه... همراه شدند با و از هنوز در مسیر است، ! جانباز عزیزی که نیفتاد از پا شد «، آماده» در سایه‌ی گل کرده به پیشانیِ زائرهایت سربند «»، «» ما در پی هستیم ای بی‌خبر از روضه و داغ مولا سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین! نزدیک است... چه سنگید شما!؟ ای آینه‌ی هستی و ای آیه‌ی نور با بیا هنگام است در (ع) با مشت بزن بر دهن «اپیزود چهارم» در راه، و دیدم آمد آیا به صدا!؟ این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران - باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟ بر نیزه نشسته‌ای، سرت گرم خداست ای کاش مرا ببینی از آن بالا تا خستگیِ آه به ما غالب شد آغوش گشودی و دویدی تا ما هر چند که نصفه‌نیمه بودم با تو تحویل گرفتی و خریدی من را با ماه و ستاره گفتم از لب‌هایت از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا! یک مرا کشت هزاران دفعه جان دادن دخترِ کبودت جانا! «اپیزود پنجم» در راه توام اگرچه برمی گردم باید چه کنم با غم دوری حالا با اینکه نکرده‌ام وداعی آنطور سنگین شده سینه‌ام دوباره آقا برگشتم و دیدم حرم و گنبد را آرام شود بلکه دلم -این رسوا- تا نمانده چیزی و... آشوبم آشوب‌تر از سراب‌ها در صحرا بگذار بسوزم از غمت چون مجنون بگذار بسوزم از غمت ای لیلا بگذار سلامی بدهم باز به تو بگذار مرورت بکنم ای رؤیا با به خودم آمدم و بر بوسه زدم چون «اپیزود ششم» در هیبت آسمان به رفتم با رخصتی از شاه و خداوند وفا گفتند چه آورده‌ای از سوغاتی من و بود و گفتم که چقدر زائرانِ حرمش از پاک او گرفتند شفا!؟ حالا منم و خاطره‌های سفرش حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا لبریز محرّمم ، چه کنم!؟ یک سال صبوری نتوانم به خدا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15