eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
421 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
127 ویدیو
25 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🤦🏻🥺 به تنها دلخوشی ...... در میان کوه ها و ابرها کلبه ای من را در آغوشش گرفت زادروزم را نمی دانم دقیق خاطرم هست آسمان آتش گرفت به جنگ و خون گذشت پوکه ی خمپاره شد گلدانمان با صدای سوت، مادر می دوید تا در آغوشش کند پنهانمان مزرعه در مزرعه تریاک بود باغ سبزِ من بود و من به دنبال خدا روی یک مین رفت اما پای من کشورم ندارد با خودش کشورم کاری ندارد با جهان آفت است خسته از جهلند مردم همچنان بی خرد، کردند خرد شیشه ی عمر هزاران باده را تا توانستند خالی کرده اند جیب خواب آلودگانی ساده را در خانه ها جا مانده اند درس و دانشگاه، اینجا آرزوست انتحاری سهم ما از مسجد است خنجر افراطیون، زیر گلوست در چنین اوضاع و احوال بدی تنها به ما جان می دهد هرسال با شور خودش بر اذن میدان می دهد - ما و می دهیم عاقبت خواهد ماند و بس آواز ماست بودیم و حالا - دم گرفتیم و به می رویم موج در موج است چشم ها شده می بخشد به تاریکِ زمان از و دل می کَنیم راهیِ او می شویم آیینه وار انعکاس حضرت خورشیدی اش می کند چشمان ما را بی قرار کودکان از ما جلو افتاده اند هر ، شده مرزها از بین رفته با پرچم سرخش جهانی تر شده هر که را دیدم به راه افتاده است هر که را دیدم میان جاده است ، مُهر و سجاده است آماده است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🌹🖤 نذر امام حسن (ع) و امام حسنی ها 🤦🏻👌🏻 در اواسط قصیده از دو «حسن» و یک «علی» نام بردم که بی ارتباط با این روزها نیست! سمرقند .............. مرا جانی، مرا جان چون سمرقند بگو آه ای مدینه، دیدنت چند!؟ بگیر از من، منم را و بگو که چگونه می شود از خویش دل کند من، آن که شُهره در شهرم به تلخی تو، آنکه در وجودم حل شد ای قند من، آن مغرورِ خامِ از هوا پُر تو، آن پیر طریقت... آن خردمند تو در من یک جوانِ پخته بودی که می داد از قضا، روح مرا پند تو را آیینه ای دیدم پر از آه سفر کردم تو را ای آهِ دربند سفر کردم تو را تا کوچه ای تنگ زدم از آسمان بر خاک، پیوند زمینگیرت شدم وقتی که دیدم زمین خوردی به طرزی ناخوشایند همینکه شعله ها پرواز کردند تو هم آتش گرفتی مثل اسپند تویی آن دلبر شیرین زبانی که پیغمبر تو را می خواند دلبند بگیر ای دستگیر از نوکرت دست مرا پابند کن پابندِ پابند اگر عشقت هنر باشد حسن جان! هنرمندم هنرمندم هنرمند نشان دادی به ما با دست خالی که آدم می شود باشد توانمند تو را دیدم به پرچم های هیئت تو را دیدم به جبهه، روی سربند علی را با حسن ها می شناسند به «تهرانی» و «نصرالله»، سوگند خدا را با علی ها می شناسند به این سید علیِ آبرومند سرم یک توده، ابرِ انتقام است دلم آتشفشانی از دماوند شدم زندانیِ چشمت وگرنه من و غم تا ابد هستیم هم بند کرامت را گرفت از تو، کریمی - که شد خان و بزرگ مردمِ زند نه تنها که مرامت بین لرهاست که یک ایران به عشقت شد حسنوند تو در تقویم شمسی بودی ای ماه غریب و سرد مثل ماه اسفند نصیبت می شود تنهایی و درد برایت نیست وقتی که همانند تو را دشنام دادند و ندادی جواب دشمنت را جز به لبخند غریبی ناسپاست شد ولی رفت سرِ ظهر از سرِ خوان تو خرسند هزاران نقشه در سر پروراندند برای کشتنت بستند ترفند چه کرده با تو زهرِ جَعده مولا!؟ چگونه سر کنم با این فرآیند!؟ دخیل بوسه می بستم به تابوت که از من تیرها سبقت گرفتند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا