eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
415 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🤦🏻😭🖤 برای خانم (س) و (ع) ................... تو را از بین صدها گُل برای خود جدا کرده با دیدنت ای یاد خدا کرده تویی آن ماهِ پنهان در پس ابرِ حیا، بانو که خود را در دل به لطف شرم، جا کرده عروس خانه مولا، خودش را خوانده ولی او را صدا کرده چه بانویی که شد، چه بانویی که شد چه بانویی که با اش در این ، صفا کرده تویی، نور و... ، نورٌ علیٰ نور و... تبارت، نور خدا چشم تو را آیینه ی کرده شنیدم و را گرفته از تو و آتش، پای ظلمت را به قلب خیمه وا کرده شنیدم پرده‌نشینت رفته در بازار امان از ! در حق عزیزانت جفا کرده همین که از برگشته؛ - شده ، ام‌الشّفاء و... کارها کرده نه تنها است مثل این زن خدا عباسِ او را نیز الگوی وفا کرده الاَنگور، در میخانه ی ، شد می و ، حق فرزندیِ خود را خوب ادا کرده - چنانکه آسمان کرده زمین را از که حتی ارمنی را با آشنا کرده برو در گلدسته هایش را تماشا کن ببین در چه غوغایی بپا کرده دست هایش را به ساق عرش گسترده قنوت تشنگان را اینچنین کرده یعنی همین که او به پاس کودکی هایش به یاد ، ایوانِ بلندش را کرده برای آنکه مَشکی را ببخشد بر لب خیمه سرش را داده و «پیراتنش» را بوریا کرده ۱ برای پیریِ ، دستان سبزش را قلم کرده قلم کرده، عصا کرده عصا کرده بنازم هیئتش را که... هم آنجاست عموجانش، جهانِ مرده را کرده قم المقدسه ............................................. ۱. پیراتن: واژه ابداعی شاعر متشکل از پیراهن و تن 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🙏🏻 برای (س) زنی را... ................ زنی را میشناسم دامنش دریا زنی را میشناسم سینه اش صحرا زنی نستوه، همچون کوه، پابرجا همان دختر که شد همسر به همان خواهر که شد مادر به زنی را میشناسم مرتضی سیرت زنی را میشناسم فاطمه صورت زنی که عالَمی دارد سرش غیرت همان خورشیدِ بی سایه، همان ماهی که هر شب با علی می کرد همراهی نگو ! بگو نگو ! بگو شیرخدا... نگو ! بخوانش «ألَم نَشرح لکَ صَدرک» مرام اوست «شکیبایی» همان درس قیام اوست نگو ! بگو سردار و سرلشکر نگو ! بگو ، بگو اکبر نگو ! بگو آب آور پناه خیمه ها در بوده همان که خطبه غراء فرموده خدایا کن سینه ی ما را بیاور با ، آیینه ی ما را معطر کن از او آدینه ی ما را که ما شب زنده داران در پی نوریم اناالحق گوی دارِ صبحِ منصوریم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 به پیشگاه فرزند امام هادی (ع) .................... تا که در گوشش اذان می داد در دل گهواره‌اش خود را تکان می داد مایه‌ی دلگرمی اهل بود ۱ بر تن بی‌روحِ شهری سرد، جان می داد با (ع)، در نوجوانی پیرمردی شد دست بر سلوک او توان می داد هرکه از مصداق آیات و می گفت بی‌درنگ آنجا امامش را نشان می داد هرکه خاک از او طلب می کرد، جای آن دست او را می گرفت و آسمان می داد دشمن بود و تا دم آخر ولی شب را امان می داد ـ شاید از چشمان ظلمت، گُل کند نوری شاید از دستِ شِفا، بینا شود کوری اهل تسلیم است و سَلم و سِلم و سلمان است ۲ او به معنای حقیقی یک است علم خود را از دارد در صف بی منطقی ها، تیغ برهان است ابروانش، قوّه ی قهریه ی قریه چشم او بر هرچه دعوا، حرف پایان است است و دستانش دل به دریا می زند از بس که طوفان است از کسی ترسی ندارد وقت جنگیدن هر زمان باید که باشد بین میدان است ما قسم خوردیم بر اگر یک عمر نام او است و است شاعری بی پرده ام جان تازه کشفت کرده ام جان از کدام اعجاز چشمت، پرده بردارم!؟ سر به زانوی کدام آیینه بگذارم!؟ کاش می شد بیش از این پیش تو می ماندم در ، کم تو را دارم آن شبی که می شوم مهمان لبخندت قطره قطره می چکم تا صبح بیدارم از عمو هدیه آوردم ۳ بر ضریحت بوسه‌های سبز میکارم کم نخواهم خواست از تو حضرت دریا بی تو در خود غرق و با تو غرقِ بسیارم بار آخر، بعدِ آمدم پیشت همچنان اما بِدان، مشتاق دیدارم را از تو میخواهم، را نیز را از تو می خواهم را نیز قم المقدسه ....................................... ۱. «صرایا» در سه فرسخی مدینه که حضرت امام موسی بن جعفر (ع) آن‌را بنیان نهاده بود و محل تولد سیدمحمد است. ۲. سَلْم از واژگان قرآن کریم به معنای كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى و سِلْم به معنای صلح است. ۳. حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد (ع) و سمانه مغربیه که ایشان مادر امام هادی (ع) نیز هستند. مزار موسی مبرقع در چهل‌اختران قم می باشد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🥺 برای (ع) رفت و آمد ............. نگاه کردم و دیدم فقط خطا رفتم تمام عمر پی یار بی وفا رفتم چقدر زندگی ام را به ناکجا بردم! چقدر بندگی ام را پی هوا رفتم! تو دل من بودی و منِ گمراه به جای ماه، به سمت ستاره ها رفتم میان طعنه امواج، غرق شد نفَْسم اگرچه بود ، سمت ناخدا رفتم تو پل شدی که منِ تکه‌پاره پا گیرم تو کردی و چون رود، باصفا رفتم در آسمانِ «»، از تو شدم و مستِ شدم و سرخوش از رفتم همیشه آمده ام و با اذنت بریده ام سر نفس و به رفتم قسم به جان «» که خود ۱ نگفته حاجت خود را، به رفتم تو آشنای من و من غریبه ام با خود غریب بودم و از پیشت آشنا رفتم چه انتخاب قشنگی که بعد دیدن تو برای خویش کسی بودم و... گدا رفتم! تو اگرچه و خلوت بود قسم به جد تو که با دلی رفتم به حرمت غزلی که نفس‌نفس زده است مسیر آمدنت را! چه بی‌صدا رفتم تو را به «» میهمان کردند شنیدم این جریان را و مبتلا رفتم به زهری از شدی تو و شبیه تو، من از این روضه با عصا رفتم!؟ قم المقدسه ...................................... ا. امامزاده سید محمد فرزند بلافصل امام هادی (ع) و برادر تنی امام حسن عسکری که مقبرهٔ او در ۵۰ کیلومتری جنوب سامراء، شمال بغداد و نزدیک قریه‌ای به نام بلد واقع شده‌است. ۲. سربازان متوکل، امام هادی (ع) را در «خانِ صَعالیک» (محل استقرار و تجمع گدایان و مستمندان) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند. به نظر صالح بن سعید، این اقدام به قصد تحقیر امام انجام شده است. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤🤦🏻😭 به پیشگاه .................. ابرهای آسمان را فرض کن موهای دشت کوه‌ها را هم ببین این بین، ابروهای دشت چیستند این نخل‌ها!؟ مژگان خشکِ نیستند این رودها جز دست و بازوهای دشت کوچ کردند آسمانی‌ها کنار هم به خاک بر زمین افتاده آوای پرستوهای دشت در افق، نیلوفرانِ می دیدند که برکه‌ی خون است جاری از دل قوهای دشت را در تاب و تب انداخته پیکر که افتاده در آنسوهای دشت سر بریدند آفتابی را که شرح نور بود نیزه‌ها شمعند و لرزانند سوسوهای دشت چاه‌های خشک هم حتی به رفته آه کس نپرسد کو!؟ کجا رفته النگوهای دشت!؟ بود و او را سه روزی اشک ریخت را خبر دارند آهوهای دشت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭 تقدیم به اولین مظلوم عالم ........... بیاورید به عمق نگاه او یک چاه که با ستاره بگوید چه رفت بر سر ماه! پس از شکستن ساقه، پس از دریدن گل تمام پنجره‌ها یکصدا سرودند: آه کسی که پشت و پناه زنان نه، مردان بود میان کوچه‌ی غربت، نداشت پشت و پناه به یکی، این نشان قدرتِ کیست!؟ یک طرف و یک طرف، همان که جای لگدهاش مانده بر دیوار کشید دستش را بین کوچه‌های نگاه سکوت روی سکوت و نگاه پشت نگاه سقوط روی سقوط و گناه پشت گناه نبی کجاست ببیند!؟ پس از طوافِ نشد از آن همه، یک مرد با همراه به غیر چند نفر نخل، آشنایی کو!؟ نبود در همه‌ی شهر، چه که غزل شد درون حنجره‌ام چه واژه‌ها که نشستند بر دلم ناگاه ، شد و در رجزها خواند ، شد و آخر، بلای جان سپاه به شام اسارت، زبان گویا بود که شیرِ خطبه‌ی او حمله کرد بر روباه جواب کرده مرا خواب! در سرم دلم هوای دارد و سحر به قاصدک چشم‌های سرخم گفت تمام می شود این روزهای سرد و سیاه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🙏🏻 برای (س) زنی را... ................ زنی را میشناسم دامنش دریا زنی را میشناسم سینه اش صحرا زنی نستوه، همچون کوه، پابرجا همان دختر که شد همسر به همان خواهر که شد مادر به زنی را میشناسم مرتضی سیرت زنی را میشناسم فاطمه صورت زنی که عالَمی دارد سرش غیرت همان خورشیدِ بی سایه، همان ماهی که هر شب با علی می کرد همراهی نگو ! بگو نگو ! بگو شیرخدا... نگو ! بخوانش «ألَم نَشرح لکَ صَدرک» مرام اوست «شکیبایی» همان درس قیام اوست نگو ! بگو سردار و سرلشکر نگو ! بگو ، بگو اکبر نگو ! بگو آب آور پناه خیمه ها در بوده همان که خطبه غراء فرموده خدایا کن سینه ی ما را بیاور با ، آیینه ی ما را معطر کن از او آدینه ی ما را که ما شب زنده داران در پی نوریم اناالحق گوی دارِ صبحِ منصوریم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
به پیشگاه و 😭🖤 به پیشگاه و .............. از وقتی با تو آشنا شدم جهان را می بینم! مگر نه اینکه تو ای!؟ مگر نه اینکه تو ای!؟ مگر ... (سه نقطه) نیست!؟ مگر ، (ویرگول) نیست که از تشنگی به خود پیچیده!؟ من شنیده بودم که ، را با سر به خاک سپرد اگر این صحیح است پس ؛ (نقطه ویرگول) از کجا آمده!؟ نکند درست باشد!؟ : (دو نقطه) است که خیمه ها را می پاید آه... شک ندارم که «» (گیومه) را از روی ساخته اند که هنوز در آسمان علقمه، قنوت گرفته ❓مگر ؟ (علامت سوال) عصایی نیست که بر سر خورده! ❗مگر ! (علامت تعجب) همان نیزه ای نیست که از آن افتاده ؟! - (خط تیره) همان است که روزگار را سیاه کرد - (خط فاصله) ای که بین نام و نشست و چهل سال بینشان جدایی انداخت همان خطی که حالا شده و در ، پا به پایم می آید جاده ای که پایانش . (نقطه) است نقطه ای که کم کم می شود و در چشمانم برق می زند نقطه ای که روز اول تا در گفتند: در زیر خودنمایی می کرد. قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💐👌 برای گل می دهد ...................... با بهار نام او، دشت و دمن گل می دهد لاله می روید به خاک و یاسمن گل می دهد دست او باران و چشمش آسمانی بیکران می شود رنگین کمان، بر مرد و زن گل می دهد گریه های یوسف و یعقوب روزی می رسند خونِ افتاده به قلب پیرهن گل می دهد می روم سمت وقتی به پایان می رسم تا سلامی می دهم دنیا به من گل می دهد بذر عشقش ریشه خواهد زد پس از دفن تنم سینه ام گل می کند خاکِ کفن گل می دهد ، آیینه ی لبریز چشمان ست ساقیِ او در فرات خویشتن گل می دهد پیوند هست و شاخه های نونهالان گل می دهد یعنی و یعنی او که بر نامردمان، با حُسن ظن گل می دهد هزاران بار شد او او که بر دشمن به لطف هر سخن گل می دهد زخمه اش بر پیکر دشمن فقط یک زخم نیست تیغ او در جنگ های تن به تن گل می دهد موی او آشفته و خاکستری شد در تنور او که روی نی به هر پیمان شکن گل می دهد بوسه ای جان داد بر او، بوسه ای جانش گرفت می دید هر دم از دهن گل می دمد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini
🌺 برای (ع) ماه غریبستان ......... مثل مولا در دل میدان، هیاهو می کنی تیغ می چرخانی و از شوق، هوهو می‌کنی در میان گرد و خاکی که به پا شد در هوا پرچمت را آیه ی «ثمّ الستقاموا» میکنی ۱ پیش پایت، لشکری از کافران افتاده اند پلک بر هم میزنی هرگاه؛ جادو میکنی! جذبه ی چشمت برای عاشقان، آرامش است شیری و در بیشه ی دل، صید آهو میکنی ماهیان، دل را به دریای جنونت می زنند لحظه ای که شانه را در موج گیسو میکنی آنچه خوبان با هزاران چشم گفتن می کنند ماهتابا...! با اشارت های ابرو میکنی دلخوشی های تو ای ماه غریبستان چه بود!؟ اینکه عمرت را تماماً، وقف محرومی کنی چون کبوتر می پرند از پیش چشمت، کاسبان ابرویت را تا که شاهینِ ترازو میکنی ، معراج دستان بلندت می شود آسمان را با خودت همراه و همسو میکنی با رجزهای بلندت چون مسیح بر صلیب دست دشمن را برای دوستان رو میکنی و است هر جا که تویی مومنی و وقت مرگ، انگار... گُل بو میکنی تیرها و نیزه ها را در نیاور از تنت - ای عزیز ؛ چون درد پهلو میکنی قم المقدسه ....................... ۱. سوره مبارکه فصلت آیه ۳۰ إِنّ الّذينَ قالوا ربّنا اللّهُ ثُمّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ علَيهِمُ الملائكةُ أَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا وَأبشِروا بِالجَنّةِ الّتي كُنتم توعدون﴿۳۰﴾ به یقین کسانی که گفتند:«پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که:«نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🥰✋🏻 پیشکش به ............... زنده‌تر از و باشی ، سزاوار منابر باشی نام تو در کام جهانی باشد بر لب ، کماکان متواتر باشی ای دل کودک من، پیر و مراد است ! می شود عین باشی!؟ می شود هر ، سفرِ دل بروی کوله را باز ببندی و مسافر باشی!؟ بروی ریشه کنی در دل میخانه‌ی او سال‌ها پشت در ، مجاور باشی!؟ لب گودال پر است از دمِ «» کاش غفلت نکنی یکدم و... ناصر باشی! زیر سُم رفت تنش، کاش تو هم مثل روی خود کار کنی و متغیر باشی زیرورو می شود از بردن نامش دل سنگ اهل، خواهی شد اگر هم متحجر باشی! او که بوده ست و چه کرده ست!؟ خدا می داند کافی اَست از غمِ عشقش باشی او که و و است تا در آفاق نگاهش، باشی تا که عشقش بدمد در شبِ اندیشه تو باید از و ، متنفر باشی کیستی ای همه رنج جهان در تو نهان!؟ کیستی ای که پر از شعری و باشی !؟ غرق دریای تو باید شد و فریادت زد دیگران خاک و تو صد کوهِ جواهر باشی داد نشان، می شود از عمق وجود آیه‌آیه بشوی، باشی زده‌ای آینه‌ی روح خودت را به زمین تا در آینده‌ی چشمم، متبلور باشی تو دست نسیم افتاده ای که فاخرتر از ابریشم فاخر باشی فکر کن پا بگذاری به شبِ برزخِ دشت تا به میدان بلا، باشی فکر کن بر سر باشی و از آن بالا فکرِ پرواز باشی فکر کن چوب به لبهای قشنگت بزنند باز هم یاد خدا باشی و باشی ذره‌ای از غم او را نکند ذهنت درک هرچقدر هم بخواهی متصوّر باشی! بهترین حس جهان، در و کرب‌وبلاست # می رسد و باز تو باشی زائری انگلیسی گفت به من در تو و همان، god_of_the_water# باشی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🙏🏻✋🏻🌷 برای و (ع) و (ع) و (ع) ............ است و چندین ، جهان روشن شد از دشتِ شب ترسیده بود از سایه های هرز ، گل کرد و به داسش، هرزگی را چید کودکی پا بر زمینِ بوریا بگذاشت که میان آسمان آوازه اش پیچید تا بگوید که غلام حلقه بر گوش است بال خود را آن شب به در کوبید بست بر قنداقه‌اش، دخیلِ بال بعد از آن گرفت و بر خودش بالید لای لایش آیه های و بود چشم در چشم باید که می خوابید کودکی شد رفت در کوچه، پیِ بازی با همان - شاخه‌ای از بید - آفتاب، او را زیادی دید که گونه و پیشانی‌اش را بارها بوسید دست در دست هر وعده در شبهه‌ی خلقِ خدا را از پرسید اهل بود و پای مولا مست شد از جامِ بس که مِی نوشید روزگار، او را همیشه می خواست پیش آمد! به خود لرزید مادرش شد در یک شب پرسوز شمعِ در، خاکسترش را برد تا ناهید باب شد هر صبح و شام، آری بارها در و در شد تهدید تا از غم نجاتش داد ، را به او بخشید بود و ، او شد شد عباس و دور او چرخید گاه در ، غرق بود و غرق گاه از ، می بارید را دید در خون را که از می جوشید را دید در چشمان گریانش دشمنی را که به او یکریز می خندید با خودش می گفت ، تو را دارم دارم اول بر خدا بعدش به تو آن که بود و زور بازویش به صد فرمانده می چربید آن که دادندنش دیده‌اش تر شد، نشد آلوده‌ی تردید باز شد خدا را رو کرد او که شد، عارفی حتی نشد نزدیکِ او در هرچه کرد از سجده و اعمال او تقلید او که در هم شد هم او در می بارید و می تابید «کربلا در کربلا می ماند اگر» می رفت روضه‌ها با و با شده جاوید این جهان، بی اصلا چه لطفی داشت!؟ این جهان، بی اصلا نمی ارزید! کاش با ، چندین سال در می‌شد دلم تبعید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15