eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
414 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
شما عزیزان در محضر بانوی با کرامت قم، و (ع) هستم🙏 👌🤦🏻غزلی به پیشگاه (ع)، (ع) و (س) همقدم ................ با اینکه جهانِ هر کسی است پایان جهان و جان هر کس است باید که را صدا زد همه شب معنای در و است او مثل ، زیاد بخشید... زیاد هر قدر بگویم از باز کم است در و و ، می گردم آنجا که فرشته با بشر همقدم است بر هر نگاه می اندازم در سینه ام انگار که دنیای غم است آنقدر که کردند تو را تو از این داغ، خم است بارانیِ ات شدم تا دیدم هر اشک، رها در است هنگام زیارتت نفس می گیرم نور ، در دم و بازدم است هر ضربه ی استاد، گُلی شد به صد رازِ شگفت در زبان است عشاق جهان را سر ذوق آورده این که هم کعبه ی جان، هم صنم است هنگام طوافش لکَ لبیک بگو این ، صفا و مروه ای مغتنم است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🌺 برای امام حسن عسکری (ع) داغ انگور ................... خوش به حالت که داری و آقا که بی حرم است آه... شبیه آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا می خواست به دیدار تو نائل بشود تنگ در آغوش گرفتت، که نیا زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند : ی توست ای پسر خون خدا معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت سینه ات برکه ی خون بود و دلت کم از و نبود باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
🙏🏻🌷 پیشکش به حضرت .............. غرّش را در نگاه دید آمد و دور سر آن گردید مست از آن شد که ، در دلش می گفت نوری از گذر کرد و به دشت مرده تابید آینه در آینه با غرق خدا شد که رویش را غزل می کرد خورشید شد جهانی روشن از برق نگاه آن شب نور او بر سایه تا که تابید او که بود و زائرهای مکه، تشنه ی او با به دنیا داد را وُ... بارید! این دو مثل و ، شفیع عالمینند هستند و در تقویم شمسی چون سفره ی عقد ، را مژده می داد از دهان آن شب فقط گل می تراوید شد آماده ی مهمان‌نوازی از مرادش دور هفت باری با چرخید تا تبر زد بر بت خود، شد گریبان‌چاکِ با آمد می لرزید چون جز ، را نوشتند آسمان ها از چشمش، خوشه خوشه چید دست در دست ، یا گفت روز میلاد ، شد خود سبز و جاوید آن که در ازل، خودش را ساخت با او آن که منبرش برپاتر است از آن که در دل ، شد در پر قصه از توهین و تهدید آن که در از جان گذشت و زنده تر شد خلق را کرد! آن شب که در آن خانه از نفس می گیرم از ، شهادت هردو، در جهانِ مرگ و تبعید یک برای اُمّتی بس باشد آری باید اما از ، بسیار ترسید ای ، شرک است مثل موریانه دینتان را از بپرسید! - این که می آید پس از نام را کنیه ای تنها نبینید، این همان نور است و امّید یک کافیست تا شأن و مقامش را بدانیم است آنکه در کند یک لحظه تردید عده ای بی‌مایه گفتند او بوده یا نه!؟ غافل از اینکه دمادم دم زد او از و کلید قفل ها توست عده ای در پی‌ات، دنبال تقلید - عده ای که قبر تو را ویرانه کردند تا که از ارباب خود گیرند بلکه مُهر تایید ، و از است ی ما در هست و نمی خواهد روادید خوش به حال هرکه بِن سلمان نبود و مثل با ماند و را آنچنان که بود فهمید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه گفتیم ................ از آتش کینه و جهنم گفتیم از توطئه و هوای آدم گفتیم او چشمه ی نور و از زلالی سرشار ما ظلمت و از ماه، چه مبهم گفتیم شد به یُمن مقدمش زایشگاه ما بیشتر از و گفتیم چرخیده زبانمان به دورش کمتر ـ آنگونه که از گفتیم! در مکه ی لب تشنه، دلش دریا بود صد حیف از او به قدر شبنم گفتیم مولا به بزرگی خودت می بخشی از کم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و دمادم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و از گفتیم گودال چه بر سر دل ما آورد!؟ از غارت و جنگ نامنظم گفتیم از نیزه و آن سر پریشانی که شد یکتنه در مسیر، پرچم گفتیم بازار چه با کرد آن روز ای وای که روضه مجسّم گفتیم از هم باید گفت اینگونه که از شام بلا هم گفتیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 برای (ص) بال و وبال نبی ............. به جای بال نبودیم جز وبال و بودند شوق و بال نبی به خاطر ما از خودش گذشته و ما چه کرده ایم بگویید در قبال نبی!؟ مال و منالی برای خود نگذاشت و اینچنین شد اگر شد خدیجه، مال نبی چه کرد با دل پیغمبر خدا، این زن که بسته بود به حال ، حال نبی!؟ چه شام ها که سحر کرده بوستان اما ندیده پنجره سروی به اعتدال نبی سروده خودش را در آیه ی چشمش چه رازها که نهان است در جمال نبی در انتظار نگاه است و حاجتی دارد طواف کرده اگر ، گِرد خال نبی دو جهان را به چشم من دادند گذشت روز و شبم بس که با خیال نبی دلم خوش است صدای گرفته ای دارم دلم خوش است که باشم دمی نبی میان ظلمت قبرم حلول خواهد کرد به لطف نور ، شبی هلال نبی بدان! دهان مسلمان به لطف هر پیاله پر کند از چشمه زلال نبی می رسد و حال دل، بهاری نیست چرا که پاییز شد مجال نبی چه کافران که شدند از سر عناد و حسد دلیل خستگیِ مفرط و ملال نبی چه که در آن مخوف کمر به قتلِ بسته و نبی است و عطوفت، است و نگاه همیشه در همه جا بوده این، روال نبی سخن نگفته مگر آنچه را گفته ست سرانجامِ هر جدال نبی مثال اوّلی و دوّمی و سوّمی اَست سه تپه ی گم در سلسله جبال نبی بگو برادر سنی، که در میان لحد چه پاسخی خواهی داد بر سوال نبی!؟ و آل او کجاست کجا!؟ مگر نخواهد پرسید از ، نبی!؟ خدا برای خودش در زمین گذاشت جهان، چگونه بماند بدون !؟ رسید میوه و در آن دشت که داد سر به نهال ، نهال بهم رسیده و در اصل در غرقند بود وصال ، وصال گرفت دست را و پر کشید به گردنِ افتاد تا مدال میان این همه و آن همه می شود ! تمام دین، اَست و امام دین، اَست که بود عین و چه کس مثال !؟ چه جنگ ها که نکردند این دو... تا باشد هرآنچه بوده حلال نبی، حلال نبی ، ننگ خواص است آن اراذل که تمام عمر نکردند امتثال نبی کنار بستر او آمدند هذیان ها بهانه ی بدشان بود سن و سال نبی چه نقشه ها که کشیدند و روضه ها خواندند چه بوده آه... در آن دم، زبان حال نبی! خزان گرفته و هر برگ می چکد بر خاک چه کرد با دل تقویم، !؟ بخواه هرچه که می خواهی از دو بال نبی که ست و ، راه اتصال نبی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭🖤 برای خانم (س) و (ع) ................... تو را از بین صدها گُل برای خود جدا کرده با دیدنت ای یاد خدا کرده تویی آن ماهِ پنهان در پس ابرِ حیا، بانو که خود را در دل به لطف شرم، جا کرده عروس خانه مولا، خودش را خوانده ولی او را صدا کرده چه بانویی که شد، چه بانویی که شد چه بانویی که با اش در این ، صفا کرده تویی، نور و... ، نورٌ علیٰ نور و... تبارت، نور خدا چشم تو را آیینه ی کرده شنیدم و را گرفته از تو و آتش، پای ظلمت را به قلب خیمه وا کرده شنیدم پرده‌نشینت رفته در بازار امان از ! در حق عزیزانت جفا کرده همین که از برگشته؛ - شده ، ام‌الشّفاء و... کارها کرده نه تنها است مثل این زن خدا عباسِ او را نیز الگوی وفا کرده الاَنگور، در میخانه ی ، شد می و ، حق فرزندیِ خود را خوب ادا کرده - چنانکه آسمان کرده زمین را از که حتی ارمنی را با آشنا کرده برو در گلدسته هایش را تماشا کن ببین در چه غوغایی بپا کرده دست هایش را به ساق عرش گسترده قنوت تشنگان را اینچنین کرده یعنی همین که او به پاس کودکی هایش به یاد ، ایوانِ بلندش را کرده برای آنکه مَشکی را ببخشد بر لب خیمه سرش را داده و «پیراتنش» را بوریا کرده ۱ برای پیریِ ، دستان سبزش را قلم کرده قلم کرده، عصا کرده عصا کرده بنازم هیئتش را که... هم آنجاست عموجانش، جهانِ مرده را کرده قم المقدسه ............................................. ۱. پیراتن: واژه ابداعی شاعر متشکل از پیراهن و تن 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✋🏻🌷 به پیشگاه (ع) و 🙏🏻🌹 نثار (س)، (ع) و (عج) ............... از کعبه‌ی تمثال، غدیری متولد شد از کعبه‌ی خوشحال، غدیری متولد شد پر بود دهان مکه از و آن روز از کعبه‌ی اَِشکال، غدیری متولد شد ورق خورد و ، رو به دنیا کرد از کعبه‌ی اقبال، غدیری متولد شد آنجا که به ، مست شد دل از کعبه‌ی سیّال، غدیری متولد شد لرزید از از کعبه‌ی زلزال، غدیری متولد شد ، با خدای خود که خلوت کرد از کعبه‌ی گودال، غدیری متولد شد اگرچه روی به حرف آمد از کعبه‌ی پامال، غدیری متولد شد هروقت به رو زدم، می گفت از کعبه‌ی هر فال، غدیری متولد شد شیخ از و دلیل می آورد از کعبه‌ی دلّال، غدیری متولد شد تا دید کف دست زمین را، به خودش آمد از کعبه‌ی رمّال، غدیری متولد شد ده قرن پس از ، میان کوچه و بازار از کعبه‌ی نقّال، غدیری متولد شد در استودیو، «» خواند پس از چندی از کعبه‌ی جنجال، غدیری متولد شد یک روز به تلویزیون و ماهواره‌مان آمد از کعبه‌ی دجّال، غدیری متولد شد آن روز که زد تکیه به ، ذوالفقاری سبز از کعبه‌ی آمال، غدیری متولد شد ای کاش که روزنامه‌ها درشت بنویسند: از کعبه‌ی امسال، غدیری متولد شد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه گفتیم ................ از آتش کینه و جهنم گفتیم از توطئه و هوای آدم گفتیم او چشمه ی نور و از زلالی سرشار ما ظلمت و از ماه، چه مبهم گفتیم شد به یُمن قدمش زایشگاه ما بیشتر از و گفتیم چرخیده زبانمان به دورش کمتر ـ آنگونه که از گفتیم! در مکه ی لب تشنه، دلش دریا بود صد حیف از او به قدر شبنم گفتیم مولا به بزرگی خودت می بخشی از کم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و دمادم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و از گفتیم گودال چه بر سر دل ما آورد!؟ از غارت و جنگ نامنظم گفتیم از نیزه و آن سر پریشانی که شد یکتنه در مسیر، پرچم گفتیم بازار چه با کرد آن روز ای وای که روضه مجسّم گفتیم از هم باید گفت اینگونه که از شام بلا هم گفتیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌷 پیشکش به حضرت .............. غرّش را در نگاه دید آمد و دور سر آن گردید مست از آن شد که ، در دلش می گفت نوری از گذر کرد و به دشت مرده تابید آینه در آینه با غرق خدا شد که رویش را غزل می کرد خورشید شد جهانی روشن از برق نگاه آن شب نور او بر سایه تا که تابید او که بود و زائرهای مکه، تشنه ی او با به دنیا داد را وُ... بارید! این دو مثل و ، شفیع عالمینند هستند و در تقویم شمسی چون سفره ی عقد ، را مژده می داد از دهان آن شب فقط گل می تراوید شد آماده ی مهمان‌نوازی از مرادش دور هفت باری با چرخید تا تبر زد بر بت خود، شد گریبان‌چاکِ با آمد می لرزید چون جز ، را نوشتند آسمان ها از چشمش، خوشه خوشه چید دست در دست ، یا گفت روز میلاد ، شد خود سبز و جاوید آن که در ازل، خودش را ساخت با او آن که منبرش برپاتر است از آن که در دل ، شد در پر قصه از توهین و تهدید آن که در از جان گذشت و زنده تر شد خلق را کرد! آن شب که در آن خانه از نفس می گیرم از ، شهادت هردو، در جهانِ مرگ و تبعید یک برای اُمّتی بس باشد آری باید اما از ، بسیار ترسید ای ، شرک است مثل موریانه دینتان را از بپرسید! - این که می آید پس از نام را کنیه ای تنها نبینید، این همان نور است و امّید یک کافیست تا شأن و مقامش را بدانیم است آنکه در کند یک لحظه تردید عده ای بی‌مایه گفتند او بوده یا نه!؟ غافل از اینکه دمادم دم زد او از و کلید قفل ها توست عده ای در پی‌ات، دنبال تقلید - عده ای که قبر تو را ویرانه کردند تا که از ارباب خود گیرند بلکه مُهر تایید ، و از است ی ما در هست و نمی خواهد روادید خوش به حال هرکه بِن سلمان نبود و مثل با ماند و را آنچنان که بود فهمید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌹🙏🏻تقدیم به کاروان شور و شعور🌹🙏🏻 .............. بی قرار از خویشتن کرده صدایت کعبه را بی خیال از آسمان کرده هوایت، کعبه را کعبه را بار شترها کردی و راهی شدی در مسیر کربلا، کردی روایت کعبه را آنچنان بی تاب رفتن بودی ای زمزم ترین از نفس انداخته، سعی و صفایت کعبه را ظهر عاشورا، کویرِ طَف اگر سجّاده بود جای مُهر، ای دشت آورد او برایت کعبه را خاطراتِ آخرین حجِ نبی را یاد کرد بر سر دستش گرفت اِبنُ الولایت، «کعبه» را آینه افتاد و تصویر خدا صد تکه شد آسمان می دید در خود، بی نهایت کعبه را سینه ات تا چاک خورد... او هم گریبان چاک داد تا... نمیرد غم، خدا آورد آیت کعبه را نیزه ها در صحن چشمت بسته اند احرامِ اشک در مسیر شام دیدم پا به پایت کعبه را سنگِ شیطان ها تو را در برگرفت ای آسمان از کبودی ها... نوشتم جای جایت، کعبه را در طواف جام می ها، بر لبش لبیک بود «کعبِ نی» آمد به میدان تا به غایت «کعبه» را... خطبه های جانگدازِ هاجرِ باران شده - باخبر باید کند از این جنایت، کعبه را! زائرانت حاجی اند و حاجیان، قربانی ات ای که آوردی به عرش کربلایت، کعبه را سِیر کردم بر مدار چشم هایت، دل نوشت: ابتدایت کعبه را و... انتهایت کعبه را...! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌹 به مناسبت عطش‌باران ............... او برای تن عالَم، است آسمان است که در قلب زمین، مهمان است و باشد است نگاهش، عطشش باران است شاعران دست به دامان قلم‌ها شده اند ریسه در ریسه، شب شهر، است ، شده نورُ علیٰ نور، ببین آمده و جهان تابان است بود و به وقت خوابش لای‌لای پسر فاطمه‌ها است و ، عطشش را دارند او شراب است و دهانش، چقدَر میخانه ست! خنده به لب دارد و گریه ذوق‌زده، دور سرش حیران است آنقدَر شوق به لب‌های آمد که روی بازوی او، جای دو سه دندان است آمد به طوافِ شبِ گهواره او پرِ قنداقه‌ی این ، عجب درمان است قصه‌ی پیرهنش، از دل گذشت گفت با گریه که او است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🙏🏻✋🏻🌷 برای و (ع) و (ع) و (ع) ............ است و چندین ، جهان روشن شد از دشتِ شب ترسیده بود از سایه های هرز ، گل کرد و به داسش، هرزگی را چید کودکی پا بر زمینِ بوریا بگذاشت که میان آسمان آوازه اش پیچید تا بگوید که غلام حلقه بر گوش است بال خود را آن شب به در کوبید بست بر قنداقه‌اش، دخیلِ بال بعد از آن گرفت و بر خودش بالید لای لایش آیه های و بود چشم در چشم باید که می خوابید کودکی شد رفت در کوچه، پیِ بازی با همان - شاخه‌ای از بید - آفتاب، او را زیادی دید که گونه و پیشانی‌اش را بارها بوسید دست در دست هر وعده در شبهه‌ی خلقِ خدا را از پرسید اهل بود و پای مولا مست شد از جامِ بس که مِی نوشید روزگار، او را همیشه می خواست پیش آمد! به خود لرزید مادرش شد در یک شب پرسوز شمعِ در، خاکسترش را برد تا ناهید باب شد هر صبح و شام، آری بارها در و در شد تهدید تا از غم نجاتش داد ، را به او بخشید بود و ، او شد شد عباس و دور او چرخید گاه در ، غرق بود و غرق گاه از ، می بارید را دید در خون را که از می جوشید را دید در چشمان گریانش دشمنی را که به او یکریز می خندید با خودش می گفت ، تو را دارم دارم اول بر خدا بعدش به تو آن که بود و زور بازویش به صد فرمانده می چربید آن که دادندنش دیده‌اش تر شد، نشد آلوده‌ی تردید باز شد خدا را رو کرد او که شد، عارفی حتی نشد نزدیکِ او در هرچه کرد از سجده و اعمال او تقلید او که در هم شد هم او در می بارید و می تابید «کربلا در کربلا می ماند اگر» می رفت روضه‌ها با و با شده جاوید این جهان، بی اصلا چه لطفی داشت!؟ این جهان، بی اصلا نمی ارزید! کاش با ، چندین سال در می‌شد دلم تبعید قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15