eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
411 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🙏 تقدیم به (ع) برای آنها که را نمی فهمند ............. در پی معنایم و سرگرم ظاهر نیستم دوستت دارم! نیستم! گاه دارم خلوتی کنج شبستانِ لبت آنقدَرها هم که می گویند شاعر نیستم مِی زدم از چشم هایت تا که روشن تر شوم می پرستم آیه هایت را و... کافر نیستم واژگان، هر بار می افتند دنبالم به راه شعر، طولانی اگر شد! من مقصر نیستم با جنونِ نام تو، افلاک را طی می کنم شکر مثل دیگران، اهل مخدّر نیستم می کِشم گاهی عدم را با عصایم روی بوم من نه موسایم، نه فرعونم، نه ساحر؛ «نیستم!» کوچه های شهر، تنها... آه من را پاسخند درددل ها دارم و... ولگرد و عابر نیستم دلخوشم ، یک دارد دلم اما مجاور نیستم گیر کردم در همان ، در بارها گفتم: «هنرمند معاصر نیستم!» عده ای افسرده ام خواندند و جمعی سینه سرخ من گذشتم از همه، آزرده خاطر نیستم چیده ام از باغِ روضه، سیبِ لبخند تو را در هوایت یک پرستوی مهاجر نیستم تا می رسد دلتنگی ام گل می کند با خودم می گویم: «آقاجان مسافر نیستم!؟» قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
💚❤️ به ساحت (ع) و (ع) دو پسر ................. بودند پس از آن دو پسر، شاه خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه خورشید، است و ، ماهِ شبِ تار ، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی شد اشکِ خُم از غربت و اندوه ، خشک شد ...! با لبِ تاول زده گفت: آه چشمان شما قطب نما بود و دل ما در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه شما بود به یک چیز، ! او در پی آمد و تو در پی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻 نتیجه فراموشی بود و شعله‌هایی که در خیمه‌های علیه السلام را سوزاند، تداوم آتشی بود که در پشت در خانه علیه السلام روشن شد. 👌🏻 در واقع ابتدا باید دِین خودمان را نسبت به پیام ادا کنیم…! 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
پروفسور فرانسوی: همه ادیان با مرگ پیامبران خود، مُردند. یهود با مرگ موسی مسیحیت با مرگ عیسی سُنی‌ها با مرگ محمد (ص) مردند. فقط شیعیان از مرگ امتناع کردند. آنها نامزد مرگ نیستند، چون حسین را در ابتدا و مهدی را در انتهای راه دارند. از عمق تاریخ آنها را هُل می‌دهد و امام مهدی آنها را به آینده دعوت می‌کند.» «چنین جامعه‌ای نمی‌تواند بمیرد، چون رهبری و آرمان‌های آن زنده و در حال تجدید شدن است.» 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊ای کاش ما کنارت بودیم و یاریت میکردیم... 😭 ▫️در کسی که نقش (علیه السلام) را بازی می‌کرد آنقدر با حس و از درون ندا سر داد «، آیا کسی هست مرا یاری کند!؟» که مردم منفجر شدند و طاقت نیاوردند و این صحنه زیبا خلق شد...👌🖤😭 یا لَیْتَنا کُنّا مَعَکْ... 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🤦🏻😭🖤 به پیشگاه (ع) و .......................... راه افتاد از شب چشمانِ هفتاد و دو تن یک طواف کعبه و طوفان هفتاد و دو تن آتش گرفت از زخمه ی زخم زبان تا... رسید از آسمان، باران هفتاد و دو تن شب به شب تا عطش را آیه کرد تا شود ایمان هفتاد و دو تن عالَمی را با خودش همراه کرد این شعر ناب مانده ام در کار او، در آنِ هفتاد و دو تن زیر تیغ آفتاب کربلا... شد به لطف سایه ها، حیران هفتاد و دو تن گِرد خورشید و قمر، هر مشتری شد کهکشان نه... نبوده نیزه ها پایان هفتاد و دو تن عقده اش را خوب خالی کرد با یک خیزران آمد و زد شمر بر دندان هفتاد و دو تن این منم حالا... که در خود ریختم... از روضه ها تا کمی باشم مگر ویران هفتاد و دو تن مربع در ، ... تصادف، سخت بود رفت از دست آی مردم... جان هفتاد و دو تن در غوغا شد از این اتفاق ناگوار شد مهمان هفتاد و دو تن با سوز و آه آمد به استقبالشان غرق شد در اشک من، اربعینِ زائرانِ تشنه لب، زینب... رسید منتظر بودند در میخانه، هفتاد و دو تن قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷🙏 تقدیم به (ع) برای آنها که را نمی فهمند ............. در پی معنایم و سرگرم ظاهر نیستم دوستت دارم! نیستم! گاه دارم خلوتی کنج شبستانِ لبت آنقدَرها هم که می گویند شاعر نیستم مِی زدم از چشم هایت تا که روشن تر شوم می پرستم آیه هایت را و... کافر نیستم واژگان، هر بار می افتند دنبالم به راه شعر، طولانی اگر شد! من مقصر نیستم با جنونِ نام تو، افلاک را طی می کنم شکر مثل دیگران، اهل مخدّر نیستم می کِشم گاهی عدم را با عصایم روی بوم من نه موسایم، نه فرعونم، نه ساحر؛ «نیستم!» کوچه های شهر، تنها... آه من را پاسخند درددل ها دارم و... ولگرد و عابر نیستم دلخوشم ، یک دارد دلم اما مجاور نیستم گیر کردم در همان ، در بارها گفتم: «هنرمند معاصر نیستم!» عده ای افسرده ام خواندند و جمعی سینه سرخ من گذشتم از همه، آزرده خاطر نیستم چیده ام از باغِ روضه، سیبِ لبخند تو را در هوایت یک پرستوی مهاجر نیستم تا می رسد دلتنگی ام گل می کند با خودم می گویم: «آقاجان مسافر نیستم!؟» قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
مهدی اعرابی دیشب مجری همایش در استان قم بودند که در این مراسم از ۴۰۰ تن از پیرغلامان و خادمان حسینی تجلیل شد. ایشان یکی از مجریان خوب و آگاه هستند که امسال در شبکه دو برنامه «»، در کنار اساتیدی چون مهدی امین فروغی اجرای مسلط داشتند در این برنامه (نویسنده و پژوهشگر) به همراه به مدت چهارده شب میزبان نویسندگان کتاب‌های شاخص با موضوع (ع) بودند به این بهانه مجموعه ای از را بصورت متناوب بارگذاری خواهم نمود که عزیزان علاقمند از مضامین و بهره مند شوند 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 علیه‌السلام اگه اشکتون جاری شد التماس دعا😭🙏 🥀 ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام‌الله علیها به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف آن حضرت در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: 🥀 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمودند: 🥀 «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند. 🥀 دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه سلام‌الله علیها را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! 🥀 سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. 🥀 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. 🥀 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. تا آنکه دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. 🥀 سیّد ابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند و از حالش جویا شدند. 🥀 اما او هی می‌گفت: ای وای بر من... وای بر من... 🥀 به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" سلام‌الله علیهما شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. 🥀 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. 🥀 وقت نماز که می‌شد، سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 🥀 از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند، دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. 🥀 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. 🥀 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه و سایر مخدرات سلام‌الله علیهم اجمعین را به سید ابراهیم واگذار کرد. 🥀 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: 🥀 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» 🥀 آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود...! 🥀 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید. و فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. 📕 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸ 📕 ستاره درخشان شام، شیخ علی ربانی خلخالی (ره) 🏷 🆔 @mosibatoratebah 🆔 @Abedi_Aaeini
💚❤️ به ساحت (ع) و (ع) دو پسر ................. بودند پس از آن دو پسر، شاه خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه خورشید، است و ، ماهِ شبِ تار ، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی شد اشکِ خُم از غربت و اندوه ، خشک شد ...! با لبِ تاول زده گفت: آه چشمان شما قطب نما بود و دل ما در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه شما بود به یک چیز، ! او در پی آمد و تو در پی قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
✍🏻 در شیوه ارادت و شاعری برای (عج) و (ع) رفیق ............ سال ها در خلوتت، خلقِ اثر کردی رفیق عالَمی را با غزل هایت خبر کردی رفیق دم زدی از او که عمری دم زد از در خودت مثل کبوترها سفر کردی رفیق منکِر از هر سو تو را می خوانْد و تو با روشنی از بدی ها و پلیدی ها حذر کردی رفیق با امامت، نیمهْ شب در دست بیعت دادی و سیرِ قمر کردی رفیق مرحبا...! اما هزاران بار بین کوچه ها از کنارش بی تفاوت هم گذر کردی رفیق خوش به حالت که شبت با نام صبح شد روز را با مردمت اینگونه سر کردی رفیق!؟ را با احتیاط و لطف گفتی یا که نه داغ او را با نوشتن، بیشتر کردی رفیق!؟ تیرها سمت می دوند و پیش او خوب دقت کن چه چیزی را سپر کردی رفیق خوب دقت کن به آنچه می نویسی از بارها دیدم مدادت را تبر کردی رفیق در میان قیل و قالِ ها ۱ اگر باشی هنر کردی رفیق ۲ قم المقدسه ................ ۱. جعفر بن‌ علی‌ معروف به جعفر کذّاب فرزند امام هادی (ع) و از مدعیان امامت پس از شهادت برادرش امام حسن عسکری (ع) بود؛ ۲. جعفر ابن ابیطالب ملقب به ذوالجناحین و مشهور به جعفر طیار یکی از صحابه و پسر عموی پیامبر اسلام محمد و همچنین برادر بزرگتر علی بن ابیطالب (ع) بود. وی در غزوه موته (سال هفت بعد از هجرت) پرچمدار سپاه اسلام بود تا زمانی که دو دستش را قطع کردند محمد در مورد او گفت: «خداوند به جای آن دو دست، دو بال عطا فرمود که بدانها در بهشت پرواز کند بهر جای که خواهد». 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak_15
✋🏻🌷 به پیشگاه (ع) و 🙏🏻🌹 نثار (س)، (ع) و (عج) ............... از کعبه‌ی تمثال، غدیری متولد شد از کعبه‌ی خوشحال، غدیری متولد شد پر بود دهان مکه از و آن روز از کعبه‌ی اَِشکال، غدیری متولد شد ورق خورد و ، رو به دنیا کرد از کعبه‌ی اقبال، غدیری متولد شد آنجا که به ، مست شد دل از کعبه‌ی سیّال، غدیری متولد شد لرزید از از کعبه‌ی زلزال، غدیری متولد شد ، با خدای خود که خلوت کرد از کعبه‌ی گودال، غدیری متولد شد اگرچه روی به حرف آمد از کعبه‌ی پامال، غدیری متولد شد هروقت به رو زدم، می گفت از کعبه‌ی هر فال، غدیری متولد شد شیخ از و دلیل می آورد از کعبه‌ی دلّال، غدیری متولد شد تا دید کف دست زمین را، به خودش آمد از کعبه‌ی رمّال، غدیری متولد شد ده قرن پس از ، میان کوچه و بازار از کعبه‌ی نقّال، غدیری متولد شد در استودیو، «» خواند پس از چندی از کعبه‌ی جنجال، غدیری متولد شد یک روز به تلویزیون و ماهواره‌مان آمد از کعبه‌ی دجّال، غدیری متولد شد آن روز که زد تکیه به ، ذوالفقاری سبز از کعبه‌ی آمال، غدیری متولد شد ای کاش که روزنامه‌ها درشت بنویسند: از کعبه‌ی امسال، غدیری متولد شد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15